گردشگری
گزارشی از گوردخمههای بختیاری - بردگوریها در دیار بختیاری!
- گردشگری
- نمایش از یکشنبه, 14 اسفند 1390 03:28
- بازدید: 6411
برگرفته از تارنگار ایران نامه
معصومه شهباز
در فرهنگ ایران باستان، به علت اعتقاد به مقدس بودن خاک از دفن کردن اجساد خودداری کرده و آنها را در محفظههایی که بر پیکر صخرهها میتراشیدهاند، قرار میدادند .در گویش بختیاری، این گور دخمهها را «بَردگوری» میخوانند. «بَرد» به معنای «سنگ»، و «گور» به معنای «قبر» است. مردم بختیاری رو به آبهای روان،که باور دارند آرمانهای آنها را برآورده میسازد، سینه گشاده شده زاگرس را به دیده احترام و احتیاط می نگرند. احتیاطی از جنس احترام که زاییده باورهای دیرینه آنها در بارور کردن و جاودانه ساختن روح مردگانشان است. در فرهنگ ایران آب یکی از نمادهای جاودانگی است. از سویی آب بازتابنده نور خورشید بوده و از این روی نماد روشنایی هم به شمار میرود. در ایران باستان، حفر گوردخمهها و یا آرامگاهها رو به سوی آبهای روان،نشان از جاودان کردن روح متوفی داشته که درون مایه آن احترام و تقدس به روشنایی است؛ چراکه در آیین میترا و آیین زرتشت، آتش و روشنایی جایگاه والایی داشته است و آن را پاک کننده کژیها و فروغ راستی میپنداشتهاند. از این روی، رودخانه بازفت، چشمه کوهرنگ و چشمه دیمه از سرچشمههای کارون بزرگ و زاینده رود در بازفت و میان رودان، بردگوریهایی چون کچوز، چری، نازی، دزداران و چالگوری را در پناه خود و در سینه صخرههای تاراز و زردکوه بختیاری جای داده است. آن سوتر هم در دیناران و پشتکوه چون تنگ قراب، لاخشک، سرمور و تنگ لشتر، در جوار چشمه سردآب و کرانههای رودخانه کارون بردگوریهایی در دامنههای تراشیده کوههای هفت چشمه و کلار، حفر شدهاند.
بیشتر از پنجاه بردگوری در چهارمحال و بختیاری وجود دارد که از این تعداد، سی و هشت بردگوری به ثبت ملی رسیده تا با حمایت قانون با پشتوانه حفاظت از میراث ملی از گزند تیشه نابخردان در امان باشند.
عامه معتقدند در نزدیکی بردگوری ها دفینههایی وجود دارد که روح بردگوری از آنها مواظبت میکند و نگاه پیکرههای حجاری شده در کنار برخی از بردگوریها اشاره به محل دفن گنج دارد. البته بردگوریها در چهارمحال بختیاری، حجاری تزئینی با نمادهای آناهیتا و یا پیکرهها ندارند اما در باغ ملک خوزستان، بردگوری «رودنو» جز معدود گور دخمهها در منطقه بختیاری است که دارای نقش برجستهای از پیکره انسان بوده است. شوربختانه نقش برجسته این بردگوری که به ثبت ملی هم نرسیده بود! سال گذشته با مواد منفجره تخریب شد.
در خوزستان نیز که گرمسیر بختیاری ها خوانده میشود، بردگوریهای زیادی وجود دارد مانند مجموعه بردگوریهای روستای «پیر گوری» در اطراف شوشتر و یا بردگوریهای رامهرمز و گتوند.
حکایت خرفتخانه از نگاه یکجانشینان!
سامان فرجی، پژوهشگر میراث فرهنگی در خوزستان درباره شمار و پراکندگی بردگوریها میگوید: در منطقه سرتنگ در روستای شیوند، جایی بین ایذه و لردگان و یا در قلعه تل در نزدیکی ایذه با جمعیت محدودتر، تعداد بردگوریها اندک بوده است ولی در جاهایی که سکونت بیشتری وجود داشته، تعداد بردگوریها نیز بیشتر بوده است مانند بردگوریهای گتوند و رامهرمز در خوزستان و یا بردگوری چشمه ناز در چهارمحال و بختیاری.
این کوشنده میراث با اشاره به برخی از باورهای یکجانشینان درباره بردگوریها یادآور می شود: باوری که بعدها به وجود آمد این بود که بردگوریها را «خرفت خانه» میانگاشتند. به این معنی که عشایر به موقع کوچ، پیران را در بردگوریها قرار میدادند و به مناطق ییلاقی میرفتند. اما دلایلی وجود دارد که این ادعا مبنی بر محل سکونت بودن بردگوری ها را رد میکند؛ بردگوریها پله ورودی ندارند و به گونهای ساخته شدهاند که قابل دسترسی نیستند. بعضی از این فضاها آن قدر کوچکاند که تنها به اندازه یک انسان آن هم به حالت دراز کش جا دارد، مانند بردگوریهای «کبوتر دره» در شمال شوشتر که فضای محدودی داشتهاند و یا بردگوری روستای دم تنگ منطقه لالی در نزدیکی مسجد سلیمان که به اندازه یک جسد فضا دارد. با این وصف و با توجه به تراکم آیینی که در مردم بختیاری وجود دارد بعید است که زندگان را به امید مرگ در بردگوریها رها کنند.
گوردخمهها از استوره تا تاریخ!
معماری صخرهای گوردخمهها در خوزستان و چهارمحال و بختیاری با گوردخمههایی که در غرب ایران دیده میشود، تفاوت دارد. تفاوت در ظرافت حجاری بر بدنه صخرهها و نوع ورودی آنها، همه به دلیل سیطره حکام محلی ایلیمایی در دوره های اشکانی بر زاگرس مرکزی است.
بربنیان استوره، در زمان کیخسرو، رشدی در معماری صخره ای شکل گرفت. چگونگی این هنر معماری را خصوصا در گوردخمه ها و یا آرامگاه هایی که در دامنه کوهها و صخرهها کنده شدهاند، میتوان مشاهده کرد.
در دوره هخامنشی که ظرافت در حجاری و انواع معماری صخره ای به اوج خود رسیده بود، پای هنر از نمایش نیازهای اعتقادی و مذهبی فراتر رفت و برای نمایش قدرت و عظمت شاهنشاهیها به کارگرفته شد.
اما بعد از هخامنشیان، با روی کار آمدن اشکانیان تا ظهور حکومت ساسانیان که در حدود پنج قرن و نیم به طول انجامید، تقریبا از شاهکارهای حجاری خبری نیست.
ایلماییان یا در واقع همان ایلامیان در دوران هخامنشیان در انزوای سیاسی به سر میبرده اند اما با روی کار آمدن اشکانیان تا حدودی قدرت از دست رفته را بازیافتند. در خوزستان و چهارمحال و بختیاری که بخش اصلی قلمرو ایلماییان بوده است، حجاریهای زیادی وجود دارد مانند آنچه که در اشکفت سلمان (در نزدیکی ایذه) در خوزستان و یا در تنگ سااوالک در چهارمحال دیده می شود؛ اما در مقام مقایسه با حجاریهایی که در دوران هخامنشی و یا مادی دیده میشود، ظرافت چندانی ندارند.
گور دخمههای هخامنشی و مادی ـ که بیشتر در استان فارس، آذربایجان غربی و کرمانشاه دیده میشوند ـ هنر حجاری، اعتقادات دینی، باورها و عظمت شاهان را به نمایش می گذارد اما حجاری در گوردخمه های مربوط به دوران ایلمیایی بیشتر کارکرد تدفین را داشته و باورها و اعتقادات کمتر در حجاری ها نمایان شده اند. شاید دلیل آن را بتوان در قدرت سیاسی محدود ایلماییان دانست و یا کمرنگشدن هنر در تمام جنبهها خصوصا در هنر حجاری از دوران اشکانیان تا ظهور ساسانیان.
اما از طرف دیگر باید گفت از زمان روی کار آمدن جانشینان اسکندر، خصوصا در زمان اشکانیان که باورهای مختل داشتند، روشهای تدفین گوناگون شد و ایرانیان، مردههای خود را به استودانهایی که در دل صخرهها حجاری میشد، میسپرده اند. بنابراین، از این دوران گوردخمهای به شکلی که در دوران هخامنشی یا مادی برای شاهان ساخته میشده، خبری نیست و پس از قرار دادن تعداد معینی از اجساد، ورودی آنها با سنگ و آهک مسدود میشده است.
زرتشتیان پرستاران آتش و آب اند ؛ مهر و آناهیتا پیش از زرتشت نیز دارای اهمیت بسیار بودهاند و بعدها به صورت مؤثری در اوستا راه یافتند. آنچنان که گفته شد ایرانیان باستان همواره در بزرگداشت این عناصر، در بیشتر وجوه معماری خود، از هر کدام به گونهای متناسب بهره میبردهاند. مکان های مقدس و گورستانها را رو به سوی طلوع خورشید و یا رو به آب که نور خورشید را بازتاب میدهد بنا میکردهاند و از نمادهای آتش و آب که هر دو از ایزدان بلند مرتبه بودهاند، در تزئین بناها و انواع معماری به کار می بردند.
گوردخمه های مناطق بختیاری، دلبستگی به عناصر آتش، آب، خاک و هوا را در سینه زاگرس و در کنار آبهای روان دیمه و کوهرنگ و یا بر کرانههای کارون و زایندهرود به نمایش میگذارند و در اطراف این گوردخمهها از تزئینات حجاری در بازتاب باورها و نمادهای آتش و آب بهره برده نشده است. بنابراین ترتیب به نظر می رسد که بیشتر گوردخمههای این مناطق متعلق به دوران سلوکی و اشکانی است، دورانی که ایلماییان بر این مناطق سیطره داشتهاند