نگاه روز
فرهنگسراها تحت مدیریت نظامی
- نگاه روز
- نمایش از جمعه, 26 اسفند 1390 12:18
- علیرضا افشاری
- بازدید: 6415
علیرضا افشاری
دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز و دبیر همایش نوروز
برای ما که سازمان مردمنهادمان در اوایل دههی 80 مجوز فعالیت گرفت و در آن زمان به راحتی میتوانست از فضاهای فرهنگی موجود بهره ببرد ــ حتی تا آن اندازه که با فرهنگسرایی خاص که نسبت به محل سکونت هموندان و اعضای انجمن مرکزیت داشت قراردادی یکساله بسته و برنامههایمان را از قبل مشخص کرده بودیم ــ ورود به دوران شهردار شدن احمدینژاد ورود به دورهای جدید بود؛ نمیشد قرارهای طولانیمدت با فرهنگسراها گذاشت، حراست آنجاها کمیوبیش بر ورود و خروج مخاطبان برنامههای سمنها نظارتی فراتر از اختیاراتشان داشتند و نسبت به پوشش آنان تذکرهایی میدادند که خاص برخی مراکز اداری دولتی و نه مکانهای فرهنگی عمومی است و مهمتر از همه آن که، کمکم خواهان گرفتن هزینههایی بابت اجاره تالارهایشان شدند ــ هر چند هنوز بودند فرهنگسراهایی که با کمی پیگیری امکان استفاده از فضاهایشان به طور رایگان میسر بود. اما همین وضعیتِ غیرفرهنگی و بیتوجهی به نهادهای مردمی، در دوران شهردار کنونی به مراتب بدتر از پیش شد و شوربختانه کمتر هم مورد نقد قرار گرفت. به سخن دیگر، در فضایی که مطبوعات وابسته به شهرداری به پشتوانهی سرمایههایی که آن نهاد در اختیار دارد و احیاناً رانتها و حمایتها همچون تارهای عنکبوت شبکهای ساختهاند که میرود کل فضای مطبوعاتی کشور را در بر گیرد و از سوی دیگر برخی رسانههای (روزنامهها و خبرگزاریهای) بهظاهر مستقل در پی زد و بندهای پشت پرده کوچکترین نقدی را نسبت به سازمان شهرداری و شخص شهردار بازتاب نمیدهند و جز تعریف و تمجید از کوششهای آن نهاد و آن فرد و جایزهها و تشویقهای جهانی چیزی نمیشنویم کسی را توانی نیست که اعتراضهای فعالان فرهنگی را ــ به نمایندگی سازمانهای مردمنهاد شهر تهران ــ بشنود.
در چند سال اخیر فضاهای ویژهای که توسط سمنها و برای آنها ساخته شده و در دورهی احمدینژاد از دست آنها به در آورده شده بود ــ همچون مرکز مشارکتهای مردمی ورشو و فرهنگسرای نظامیگنجوی ــ یا تبدیل به دفترهای دیگری از دیوانسالاری رو به گسترش شهرداری شدند یا به کل به کسانی سپرده شد که از کار فرهنگی به دور بودند هر چند عنوانهای زیبایی مانند «شهریاران جوان» را یدک میکشیدند. این گروه خاص که شنیده میشود با مدیران ارشد شهرداری خویشاوندی دارند، ضمن ناآشنایی کامل با کوششهای فرهنگی و بهره بردن از افرادی که با الفبای کار گروهی و حتی برقراری ارتباط صحیح با دیگران بیگانهاند فضاهای فرهنگیِ در اختیارشان را تبدیل به مکانی برای درآمدزایی و اجاره دادن کردهاند. دیگر مکانهای فرهنگی که جای خود دارد.
مدتی است سازمان شهرداری در پی گسترش و، بهزعم خود توانمندسازی پایگاه اجتماعیاش، ضمن راهاندازی مراکز پژوهشی متعدد، اقدام به تحت اختیار درآوردن و وابسته کردن سازمانهای مردمنهاد شهر تهران کرده است؛ اما همچون دیگر بخشهای مدیریتی کشور در این راه ــ دست کم تا آنجا که من میشناسم ــ سه نهاد موازی با عنوان ساماندهی سمنهای شهر تهران فعالند که میانهشان با یکدیگر هم چندان خوب نیست، هرچند در مواردی مشترک هستند: دخالت در امور و برنامههای داخلی سمنها، و در اختیار گذاردن فضاهای فرهنگی با شرایط خاص. این سه نهاد (زیرِ نظر دو معاونت آقای شهردار و یک زیرمجموعهی شهرداری) که من با فضاهای کاری هر سه، کموبیش، آشنایم هر چند در یکی دو مورد از مدیران قدیمی خود سمنها بهره بردهاند ولی به قدری اقدامشان تشریفاتی و جنبهی تبلیغاتی دارد که دستِ آن دوستان را هم بستهاند و توانایی آنان حتی برای در اختیار گذاردن یک تالار فرهنگسرا به انجمنها هم به سختی کفاف میدهد، در حالی که اگر اندکی حُسننیت در این کار وجود داشت باید فضاهایی را ــ همچون دههی قبل ــ در اختیار سمنها میگذاردند و در کار آنها نیز به جهت آن که همهشان تأییدشدهی مراکزی فرهنگی برای فعالیت هستند دخالت نمیکردند مگر آن که منکری رخ دهد؛ تا ما هم گمان نبریم فضای کار با شهرداری ــ که بهواقع همهکارهی شهر است ــ نظامی شده است.
پیش از ادامهی بحث، باید به فهرست متولیان ساماندهی انجمنهای شهرمان یک متولی تازهوارد ولی همریشه را هم بیفزایم و آن شورای شهر است. از آنجا که مسؤولیت این کار در شورای شهر نیز از سوی سردار طلایی به سرهنگ روزبهانی محول شده از اینرو، آن را هم میتوان در کنار سه نهاد دیگر ــ که مرتبط با شهردار و شهرداری هستند ــ نهاد. من نمیدانم هنگامی که شهرداری برای چنین موضوعی ــ که در اصل باید مشورتی و خدماتی باشد و نه مدیریتی و حتی نظارتی ــ اینگونه نابهسامان و ناتوان و پرهزینه عمل میکند چگونه به کلیت کارش میرسد؟ در هر کدام از این نهادها کسانی که مدیریت را بر عهده دارند بر حسب آشنایانی که در حوزهی فعالیتهای مردمنهاد دارند نشستهایی تشریفاتی را شکل میدهند و هر کدام بخشی از کار را با هزینهی بسیار پیش میبرند و در حقیقت واسطهای شدهاند میان سمنها و فضاهای فرهنگی؛ که یک سمن باید آشنایی و ارتباطی با آنان داشته باشد و قواعد خودساختهشان را رعایت کند، وگرنه با کوچکترین به زعمِ آنان خطا فرصتها از دست میرود. این دوستان به خودشان اجازه میدهند در کار انجمنها دخالت کنند، به آنها بگویند فلان سخنران خوب است یا مثلاً نقال زن نباید داشته باشید، از این موسیقی بهره نبرید، فضای شاد و دست زدن ایجاد نشود، حجاب آنگونه که ما تعریف میکنیم باید باشد، برای نشستن در تالار اینگونه بنشینید،... وگرنه ما در وسط برنامهای که شما با هزار زحمت و دوندگی و تنها برای کمک به رشد فرهنگی تهیه دیدهاید به خودمان اجازه میدهیم که شما را تهدید به تعطیل کردن همایشتان کنیم، آن هم در حالی که همهی ارکان آن نهاد ــ از مستخدم آن تالار تا شورای دوستانِ مدیریت تالار ــ به خودشان اجازه میدهند که همچون حراستهای خودساختهشان به میان مخاطبان همایش رفته و به امر و نهی بپردازند...
این تصویر کوچکی بود از آنچه بر ما در همایشی که برای نوروز (شنبه بیستم اسفند در فرهنگسرای خاقانی) برگزار کردیم، گذشت و در واقع، آینهای است از رویدادهایی که در این سالها در فضاهای فرهنگی شهر تهران ــ که تحت مدیریت شهرداری است که در ظاهر امروزین، تحصیلکرده، جهاندیده و دارای قرائت نو از ایران اسلامی است ــ میگذرد؛ نگاهی بسته، سرمایهگرا، نافرهنگی، با مدیریتی نظامی.
ما در دههای که گذشت این سیر نزولی مدیریت فرهنگی شهرداری را شاهد بودیم و تاب آوردیم و تا هنگامی که ما را از تک تک این فرهنگسراها ــ با بهانههای واهی ــ بیرون نکرده باشند از آن فضاها که متعلق به ماست بهره میبریم. پیش از این هم دستکم دو بار یادداشتهایی را در این زمینه نوشته و رونوشتهایش را برای شهردار محترم و دستیارانش فرستادم(1). اگر شرایط اینگونه پیش برود فعالان عرصهی فرهنگ، که خوشبختانه هر روز بر شمارشان افزوده میشود، هیچگاه دست از آرمانهایشان برنمیدارند فقط ممکن است برنامههایشان از فضای عمومی به عرصههای کمتر عمومی منتقل شود که تبعات ناخواسته و ناگزیر خود را دارد و در آن حالت قطعاً مدیرانی چون شهردار تهران مسؤول هستند.
1. یکی از آنها: «فرهنگسراها در کنترل چه کسانی هستند»، روزنامهی اعتماد، 22 آبان 1387
دیدگاهها
به نكته هاي بسيار مهمي اشاره كرده ايد؛ من هم در مقام يك فعال "سمني" گفته هاي شما را تاييد مي كنم و متاسفم كه سالن هاي ساخته شده براي سمن ها (براي نمونه: "مركز سازمان هاي غيردولتي" در خيابان نجات اللهي نبش ورشو) هم اينك براي يك همايش دو ساعته پانصد هزار تومان مي خواهند!
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا