نگاه روز
راه بیبازگشت - دکتر محمدعلی اسلامیندوشن
- نگاه روز
- نمایش از شنبه, 14 آبان 1390 12:42
- بازدید: 4256
برگرفته از روزنامه اطلاعات
دکتر محمدعلی اسلامیندوشن
گر مسلمایی از این است که حافظ دارد
آه اگر از پی امروز بود فردایی!
(حافظ)
از چندین سال پیش به این سو سؤالهایی در چند مقاله مطرح کردم، که اکنون داریم نرم نرم جوابهای آنها را میشنویم. آنها عبارت بودند از: دنیا به کدام سو روی دارد؟ دنیا به کجا میرود؟ دنیایی که در راه است و هشداری دیگر.1 خیزشهایی که این دو سه ماهه چند کشور عربی را دربرگرفته و همینگونه در حال گسترش است، نوعی پاسخ این سؤالها را بر زبان آورده است.
در یک تلقّی ساده کشورداری دوگونه است: یا رو به راه دارد یا به بیراه، و بیراه آن، با همه افت و خیزها سرانجام راه به جایی نمیبرد.
آنچه از تونس شروع شد، و مانند یک زلزله، یا یک بیماری واگیردار، به چند سرزمین دیگر سرایت کرد، هم غافلگیر کننده بود، و هم نه دور از انتظار. چه شد که سرزمینهایی که آرام و سر به زیر شناخته میشدند، یکدفعه با یک جرقّه «گُر» گرفتند؟ لابد در درون آنها مایه ای بود که آنها را آمادة برافروختن میکرد.
دنیا لااقل از پنجاه سال پیش به این سو، صحنة برخورد سه عامل متعارض بوده است:
1- بیداری مردم کشورهای محروم، از طریق وسائل ارتباط جمعی، چون ماهواره، رادیو، اینترنت و غیره....
2- افزایش خواستها و توقّعها، و رشد تعلّقات زندگی در نزد همین مردم.
3- سوء اداره، غفلت، تفرعن، فساد و خودکامگی، بعضی از دستگاههای حاکمه، و بیاعتنایی به خواست مشروع شهروندان.
برخورد این سه عامل موجب نارضایتی شد، مدّتی صبر به کار رفت؛ ولی چون جوابی شنیده نشد، تبدیل به خشم گردید و به عصیان سر برآورد.
سه کشور در این راه پیشقدم شدند: تونس، مصر و لیبی. هر سه به ظاهر قیافة آرام داشتند. بهترتیب بیست سال و سی سال و چهل و دو سال با دست محکم اداره شده بودند و چه بسا تأیید و ستایش روزنامههای زمان نیز با آنان بود. پس چه شد که چنین شد؟
بیراهه آن است که گاه بیش از حدّ خوشبینی نسبت به سر به راهی مردم به خرج داده شود. تصوّر برود که تا زمانی که اعتراض نمایانی صورت نگرفته، همه چیز بر وفق مراد است.
نخستین موجبش از بیعدالتی بروز میکند. بی عدالتی منجر به عدم توازن اجتماعی میگردد. در زمینة اقتصاد نشانه اش آن است که ثروت در دست عدّة خاصّی جمع شود، و بقیّه که اکثریّت هستند، نظارهگر باقی بمانند. نمایش ثروت به صورتهای مختلف موجب تفرعن، تجمّل، برتری فروشی، تافتة جدابافته و اسراف درمیآید، و این درحالی است که همان زمان انبوه مردم در حسرت و نیاز به سر میبرند.
از قراری که مطبوعات جهان نوشتهاند، سران کشورهای رانده شده، هر یک مبلغ کلانی ثروت نامشروع ذخیره کردهاند. تلویزیون گنجینة طلا، جواهر و نقدینة حاکم تونس را نشان داده است. همچنین در مورد حاکم مصر از خروج مبلغ هنگفتی ارز حرف زده میشود و این درحالی است که فقر فلاّحان مصری زبانزد خاصّ و عام است، و امّا رهبر بلامعارض لیبی، او پروندة قطوری در برابرش هست، از خودکامگی و فساد تا حرکات شوریدهوار. از یک مورد بگوییم که مشتی از خروار است:
همه به یاد دارند که چند سال پیش یک هواپیمای مسافری «پان امریکن»، بر فراز «لاکوربی» در اسکاتلند سرنگون گشت که بمب در آن منفجر شده بود. مسبّب این جنایت حکومت لیبی شناخته گشت. دادگاه بینالمللی لاهه حکم بر محکومیّت او داد و پس از مدّتی انکار، لیبی ناگزیر شد که آن را بپذیرد. قرار بر غرامت گذارده شد، و دولت این کشور محکوم به پرداخت دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار غرامت به بازماندگان قربانیان گردید.
من همان زمان مطلبی در «هستی» نوشتم (شمارة تابستان 1382). گفتم که مردم لیبی چه تقصیر کردهاند که باید بهای حادثهجویی دولتشان را از کیسة فقیر خود بپردازند؟ این چه کشور و چه دنیایی است که باید یک تن هوسهای بیماروار خود را به بهای فقر مردم خود ارضاء کند و دنیا هم نظارهگر باشد؟
حکومت لیبی باز هم از این کارها کرده بود؛ از جمله سرنگونی هواپیمای فرانسوی در آفریقا، که آن هم با پرداخت غرامت سر و تهش به هم آمد. دنیای غرب متأسفانه وقتی پای منافعش در میان باشد، ابا ندارد که بر روی هر فضاحتی چشم به هم بگذارد و جان آدمیزاد را با پول بخرد، و اکنون هم چه جای تعجّب که مردم لیبی طعمة اسلحهای گردند که با پول خود آنها خریده شده است و سازمان ملل هم نشسته و تماشا میکند.3
موضوع این است که سران این چنانی، سوء استفاده به خود آنان ختم نمیشود. هر یک از آنها تعدادی خویشاوند، وابسته، کارگشا و همدست دارند، و عدّهای نخاله هم گرد آنها جمع میشوند، و همة آنان یک حلقة ممتازه تشکیل میدهند که مصونیّت قضایی پیدا میکنند. بدانگونه که همة درها به رویشان باز بماند. در مصر این عدّة انگشت شمار ثروتمند سالها سوار بر کار بودند و در تونس نیز رئیس کشور از قراری که نوشتهاند، یک منطقه البروج خانوادگی تشکیل داده بود که اکنون آوازهاش همه جا را گرفته است. البتّه تا زمانی که آنان بر سر کار هستند، به مصداق مثل «از مرگ فقرا و ننگ اغنیا کسی خبر نمیشود»، همه چیز در سکوت میگذرد، تنها پس از سقوط است که تشتها از بامها میافتد.
همة این مشکلات از عدم عدالت سرچشمه میگیرد، و در نتیجه درخواستهای عمقی یک ملّت بی پاسخ میماند. عدم عدالت هم در سایة عدم آزادی رشد میکند. بی عدالتی در زمینة اقتصادی داریم، اجتماعی داریم و حقوقی، و این سه با هم ارتباط دارند و یکی دیگر را بر میانگیزد.
این است شمّه ای از حکایت این پنجاه سالة اخیر، در گوشههایی از جهان، که اندک اندک خود را باز میکند، و روشن نیست که تا به کجا جلو خواهد رفت. آن بخش از جهان که تا چندی پیش «دنیای سوم» خوانده میشد، با آزمایش بزرگی روبروست.
به نظر میرسد که این راه بی بازگشت باشد، و همة کشورهایی که خیزش کردهاند، تا کار را به آخر نرسانند، از پای ننشینند. مردمیکه برخاستند و تعدادی کشته دادند ـ از چند ده تا چند هزارـ دیگر دست خالی به خانههای خود باز نخواهند گشت، بنابراین دنیا در آستانه آن است که سیمای دیگری به خود بگیرد و از اینجا باز هم چند سؤال در برابر است: آیا مردم به پا خاسته سرانجام بر سرنوشت خود حاکم خواهند شد؟ و اگر شدند، آیا قادر خواهند بود که خود را در راهی درست بیفکنند؟ آیا کوششها به تفاهمی دست خواهد یافت که در دایرة امکانات کشور، توقّعها به کار افتد؟ آیا همة این تلاشها، و بیدار خوابیها و فریادها به سامانی خواهد رسید که قانعکننده باشد؟ آیا آنچنان رابطة اعتمادبخشی در میان مردم و دستگاه حاکمه پدید خواهد آمد که بشود حتّی کمبودها را هم توجیه کرد و در رفع آنها کوشید؟ اگر به این سؤالها پاسخ درستی داده شود، میتوان گفت که چشمانداز امیدبخشی برای آینده در راه است، وگرنه احتمال یک آشوب دامنهدار در جهان در برابر است، و این نه تنها آسیا و آفریقا، بلکه دنیای صنعتی و غرب را هم در بر خواهد گرفت. هم اکنون هم نشانههایش دیده میشود، به صورت بحران اقتصادی، مهاجرتهای غیرقانونی، خشونت....
جوانان بیکار و پیران محتاج، جز این راهی ندیدهاند که بریزند به خیابان و آرام نخواهند گرفت مگر آنکه روزنهای از عدالت واقعی به آنان نشان داده شود. با فقر میتوان ساخت، ولی تبعیض و بیعدالتی، حتّی در صورت رفاه اقتصادی هم، تحمّلپذیر نمیتواند بود.
* * * *
اینـک سـه نـمونه از آنچه در گذشته گفته شد، و امروز به بار نشسته است:
ـ هرگز آشوب و ناسازگاری در جهان، آنگونه که ما امروز میبینیم، وجود نداشته و این آشوب و ناسازگاری نه تنها در بین ملّتها جریان دارد، که آشکارا با هم در ستیزند، بلکه در میان طبقات مختلف مردمی نیز هست که در داخل یک خاک زندگی میکنند؛ از این رو طغیان است و خونریزی....
(از سخنرانی در دانشگاه هاروارد آمریکا - تابستان 1346 کتاب ارمغان ایرانی)
ـ در هر کشور و در میان هر تمدّنی کسانی خواهند بود، به تعداد نسبتاً زیاد که از نظم کنونی جهان به تنگ آمده باشند و به آخرین چارهجویی دست بزنند، در این صورت هیچ نقطه از جهان، از جمله غرب در امان نخواهد بود.
(از کتاب ایران و تنهاییاش - 1386)
ـ تصوّر میکنید که یک ملّت تا کی میتواند تحمّل کند که در امور کشورش همة کارها به نام او انجام گیرد، بیآنکه کمترین مشورتی با او بشود، و صاف و پوست کنده معاملة آن دهاتی بیسواد با او بکنند که میبرندش محضر و انگشتش را میگیرند و پای کاغذ میگذارند، و هیچ مقامی هم نباشد که از او بشود پرسید و جوابی شنید، که چرا چنین است؟ میدانیم که در منطق ساده، چرایی که در امر جامعهای بیجواب بماند، دلیل بر نابرحق بودند مرجع سؤال شونده گرفته میشود.
(از کتاب «ذکر مناقب حقوق بشر» - 1356)
پینوشتها:
1- درج شده در کتاب «راه و بیراه» و «دیروز، امرورز، فردا» (شرکت سهامی انتشار)
2- در همین کتاب دو مقالة «دنیایی که در راه است و دنیا علامت میدهد»
3- تا این تاریخ (1 اردیبهشت) برآورده شده است که در آشوب اخیر 4000 نفر در لیبی کشته شدهاند، و چندین هزار نفر زخمی.