شنبه, 01ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها نگاه روز سفر به خوزستان و سخنی با دوستان خوزستانی

نگاه روز

سفر به خوزستان و سخنی با دوستان خوزستانی

علی علی‌بابایی درمنی


سفر اول

دوران نوجوانی از هواداران داستان‌های زنده‌یاد اسماعیل فصیح بودم. وصف سحرانگیز فصیح از تهران قدیم، مرا به دنبال رد پای جلال آریان تا گذرهای درخونگاه می‌کشاند. بعدها شرح دلپذیر او از خوزستان که حتی هنگامی که این خطه در آتش فتنۀ بعثی‌ها می‌سوخت، بسیار شنیدنی است، مرا راهی این دیار زرخیز کرد تا خط سیر نوشته‌های فصیح را زندگی کنم.

آذر ماه 1396 با یکی از دوستان خوزستانی تماس گرفتم و پرسیدم که آیا در اهواز تورهای گردشگری شهرهای خوزستان برگزار می‌شود یا نه؟  ایشان پاسخ داد که متاسفانه به سبب توسعه نیافتن گردشگری در استان خوزستان این امکان در استان خوزستان فراهم نیست و باید از تهران برای ثبت‌نام در این تورها اقدام کنی. به سبب گستردگی استان خوزستان سفر را در دو مرحله سامان دادم و ابتدا در 29 دی ماه از طریق راه‌آهن تهران- اهواز راهی اهواز شدم و صبح سی‌ام دی ماه 1396 وارد اهواز شدم. هوا به قدری دلپذیر بود که دلم نیامد سوار تاکسی شوم و تمام مسیر راه‌آهن تا هتل را در آن سوی کارون، پیاده طی کردم. پس از جاگیر شدن در یکی از هتل‌های خیابان شریعتی (30 متری سابق)، برای گشت زدن در شهر از هتل بیرون آمدم. منظره یا بهتر بگویم فاجعه‌ای که دیدم باورکردنی نبود. دید افقی تا 100 متر کاهش یافته بود. هوای اهواز با هوای دو ساعت پیش از زمین تا آسمان فرق کره بود. به سمت پل نادری حرکت کردم، آنجا اورژانس اهواز میان مردم ماسک‌های ضد آلودگی پخش می‌کرد. من هم یکی گرفتم. آن سوتر خبرنگاران صدا و سیما برای مصاحبه با مردم در مورد آلودگی هوا آمده بودند که با من هم مصاحبه کردند و من از حیرت خودم از دیدن این میزان از آلودگی برای آنها صحبت کردم و به راه خودم ادامه دادم، از پل نادری پیاده گذشتم، و به غرب کارون رفته و پیاده به سمت محلۀ عرب‌نشین لشگرآباد قدم زدم. به طور کلی رود کارون اهواز را به بخش شرقی و غربی تقسیم کرده که محله‌های پر جمعیت در بخش غربی و بازار و مراکز اقتصادی در بخش شرقی شهر واقع شده است. این دو بخش را 9 پل به هم پیوند می‌دهد.

بازار فلافل فروشان لشگرآباد به کلی تعطیل بود و تنها چند قهوه‌خانه در آنجا باز بود که قلیان هم داشت. متوجه شدم که بازار فلافل فروشان لشگرآباد غروب‌ها رونق می‌گیرد. ولی حقیقتش را بخواهید با دیدن بهداشتِ پایین وسایل فلافل فروشان که در پیاده‌روی خیابان خاک گرفتۀ خیابان لشگرآباد بود، از خیر بازگشتن به آنجا در غروب و فلافل خوردن گذشتم. در سر ره بازگشت به هتل در غرب پل نادری از یک آشپزخانۀ بسیار مجهز به نام "فدک" یک چلو ماهی شیر بسیار لذیذ خریدم و به هتل بازگشتم.

بعد از ظهر در امتداد کارون به رستوران خیام میعادگاه دوران جوانی اسماعیل فصیح سر زدم که حتی در دورۀ جنگ ایران و عراق هم بسته نشد:

«این رستوران خیام، هنوز اون جوجه کباب‌ها رو داره؟»
« آی آخای مهندس! رستوران خیام دیگه اون رستوران خیام نیست.»

...می‌رویم توی سالن بزرگ رستوران که حالا ساکت و موقر در همان حاشیۀ کارون دراز کشیده، می نشینیم و جوجه کباب و ماءالشعیر سفارش می‌دهیم. از پنجره بسیار بزرگ و سراسری، پلاژ شهدا و کارون ولنگ و واز و ساختمان استانداری و حتی دانشگاه جندی شاپور آن دست آب پیدا است. آن وقت‌ها که خیام تازه باز شده بود، رنگ و حال دیگری داشت. اهواز هم کوچک و خواب‌آلود بود و خیام تراس پشت بام داشت و از ضدهوایی و ماء‌الشعیر خبری نبود. پیشخدمتی که می‌آمد و دستور غذا و مخلفات را می‌گرفت، می‌پرسید، صفحه چه می‌خواهید برایتان بگذارند؟ چون دستگاه گرامافون تپاز هم در آشپزخانه بود. یکی بره و ... سفارش می‌داد با "صحرای" پوران، یکی جوجه کباب و ... با "غروب کوهستان" ناهید، و یکی خوراک ماهیچه و ...ارد می‌داد با "دوش دوش" مرضیه.»

اما از بد روزگار با اینکه خیام هنوز تخریب نشده بود اما تعطیل بود و غریب و بی کس بر کران کارون دراز کشیده بود و نشانی از شکوه و جلال این رستوران خاطره‌انگیز دیده نمی‌شد. هزار دریغ و افسوس
از دیگر خاطره‌هایم در اهواز، رفتن به سینما بهمن در خیابان شریعتی بود. من به سانس ساعت 9 شب رسیدم و شگفت این بود که تنها تماشاگر بودم و بعد از نیم ساعت یک خانوادۀ چهار نفری با یک بچۀ پر سر و صدا هم به سالن 600 نفری سینما وارد شد. که این میزان استقبال هم از مهجور بودن فعالیت‌های فرهنگی در اهواز حکایت دارد.

روز بعد راهی آبادان شدم. ریزگردها هنوز هم در خوزستان جولان می‌داد، توقفم در آبادان بیشتر از 7 ساعت نبود. مردم شهر مهمان‌نواز و خونگرم بودند، شهر آرام و بی هیاهو بود، و از رونق و جنب و جوش دوران پیش از جنگ کمتر اثری در این شهر دیده می‌شد. در مجموع باید گفت که رشد اقتصادی در ایران بدون رونق تجارت در سواحل خلیج فارس به ویژه سواحل خوزستان خواب و خیالی بیش نیست. از دورۀ ایلامیان و هخامنشیان، تمامی فرمانروایان مقتدر ایران به رونق تجارت دریایی در خلیج فارس توجه ویژه داشتند و می‌دانستند که بدون این تجارت دریایی، رفاه اقتصادی در قلمرو ایران وجود نخواهد داشت و بدون قدرت اقتصادی نیز اعمال قدرت سیاسی مبتنی بر منافع ملی در داخل کشور و در قبال کشورهای خارجی نیز موفق نیست. امروزه می‌توان پیامدهای کسادی تجارت دریایی خوزستان را در رکود اقتصادی ایران و سفره‌های خالی مردم مشاهده کرد.

 

سفر دوم

17 روز بعد برای سفر به شمال و مرکز استان خوزستان راهی یکی از شرکت‌های مسافرتی شدم که تورهای خوزستان را برگزار می‌کرد، پس از ثبت نام در روز 19 بهمن 1396 به پایانۀ بیهقی رفتم تا رهسپار خوزستان شویم. متاسفانه در پایانه متوجه شدم که شرکت گردشگری که من در آن ثبت نام کردم من را به یک شرکت دیگر پاس داده، چاره‌ای نبود و با این تور همسفر شدم. مسافران این تور دو گروه بودند، گروهی که به تور طبیعت‌گردی درۀ کول خِرسان در شمال خوزستان می‌رفتند و گروهی دیگر مانند من به شوش، شوشتر و چغازنبیل.

مراسم معارفه در اتوبوس برگزار شد که بسیار چندش‌آور و پر بود از شوخی‌های تهوع‌آور از سوی برخی از مسافران. «تور لیدر» محترم هم در برابر این شوخی‌های زننده به صدور لبخندهای ملیح اکتفا می‌کرد. بعد متوجه شدم که یکی از جاذبه‌های تورهای آژانسی که ایشان برای آن کار می‌کند همین شوخی‌های زننده است و ایشان هم برای از دست ندادن «مشتری» در سفرهای بعدی، با آنها همراهی می‌کرد.


20 بهمن

صبح روز بعد به سد رود دز رسیدیم، جایی که دومین شوک سفر به من وارد شد. تور لیدر محترم تکه چوبی برداشت و به تشریح موقعت رودهای استان خوزستان پرداخت و در کمال تعجب نام رود ایرانی اروندرود را "ش ط ا ل ع ر" نامید و افزود که «ما ایرانی‌ها به سبب تعصب احمقانه‌ای که داریم نام این رود را اروند می‌نامیم.» گفتم:  تو خود را ایرانی نمی‌دانی و تا حالا شاهنامۀ فردوسی ندیده‌ای؟ که متاسفانه پاسخی نداد و به بافتن آسمان و ریسمان پرداخت و زیر بار حرف حق نرفت. در شاهنامۀ فردوسی، فردوسی بزرگ چندین بار به نام اروندرود امروزی اشاره کرده است:

چو آمد به نزدیک "اروندرود"       فرستاد زی رودبانان درود
بران رودبان گفت پیروز شاه        که کشتی برافگن هم اکنون به راه
مرا با سپاهم بدان سو رسان        از اینها کسی را بدین سو ممان

سفر ادامه پیدا کرد و راهی کاخ داریوش در آپادانا شدیم، لیدر محترم، همۀ همسفران را بیرون از محوطۀ کاخ و موزۀ آپادانا همسفران را جمع کرد و اصرار کرد که به سخنان راهنمای بومی کاخ آپادانا گوش نکنید و توضیحات من را نصب‌العین!! کنید. با ورود به محوطۀ کاخ، زمانی که ایشان عنان سخن را به دست گرفت، متوجه شدم که منظور ایشان از "توضیحات" مشتی اراجیف در تحریف تاریخ ایران بود. ایشان فرمودند که ایرانیان فقط به تاریخ هخامنشیان افتخار می‌کنند و توجهی به تاریخ کهن‌تر ایلام ندارند. گفتم: جناب لیدر در کدام منبع و ماخذی که جنابعالی مطالعه فرموده‌اید، ما ایرانی حتی یک کلمه در انکار دورۀ ایلامیان و نادیده گرفتن اهمیت این سلسلۀ ایرانی نوشته‌ایم؟ یک نمونه نشان بده. پاسخی نداشت، اما ماشاءالله که اعتماد به نفس کاذب داشت تا ثریا.

 خوشبختانه گردش در روز 20 بهمن با زیارت آرامگاه دانیال نبی (ع) به پایان رسید و اینجا لیدر محترم دیگر قصه‌ای برای گفتن نداشت. در آرامگاه دانیال نبی (ع)، با متولی این پیامبر بزرگوار هم کلام شدم. ایشان دربارۀ کرامت آن پیامبر بزرگوار سخن گفت و در آخر یک جعبه کلوچۀ لاهیجان برای تبرک به من و همسفران هدیه کرد که میان آنها پخش کردم. میزبان ما در این سفر یکی از هم‌میهنان مهمان‌نواز ایرانی عرب به نام حسن آقا در یکی از روستاهای نزدیک چغازنبیل بود که طعم کباب و قرمه‌سبزی را خودش و همسرش برای ما پختند را تا ابد فراموش نمی‌کنم.


21 بهمن

راهی چغازنبیل، یکی از شاهکارهای هنر و معماری ایلامی‌ها شدیم که در این مکان باستانی نیز لیدر محترم یکی از شاهکارهایش را رو کرد و تمامی همسفران من را که متاسفانه آگاهی چندانی از تاریخ نداشتند را مسحور کرد. ایشان فرمودند که چغازنبیل به معنای "زنبیل برعکس"!!! می‌باشد. پرسیدم که واژۀ چغازنبیل از چه گویش است و واژه به واژه معنا کن که متوجه شویم. کمی دستپاچه شد و از راهنمای بومی پرسید و گفته‌های قبلی خود را تصحیح کرد: هم میهنان بختیاری و سایر لرهای ایران به تپه چغا می‌گویند. چغا همریشه با "چکاد" فارسی است و چغازنبیل به معنای تپۀ سبدی است. خوشبختانه در این مورد پوزش خواست که جای شکرش باقی است.

از چغازنبیل راهی شوشتر و سازه‌های آبی این شهر باستانی شدیم. در اینجا دیگر جناب لیدر نتوانست مانع توضیحات راهنمای گردشگری بومی شود که الحق دربارۀ سازه‌های آبی شوشتر به مثابه نخستین مجموعۀ صنعتی جهان به خوبی سخن گفت. پس از مدتی راهنمای گردشگری بومی به سراغ یک گروه دیگر رفت. جناب لیدر نیز همینکه چشم ایشان را دور دید به یکباره عنان سخن را در دست گرفت و گفت که این آقا میگه این سازۀ آبی را ایرانی به وجود آوردند، در صورتیکه  این طور نیست و از نبوغ مهندسان رومی سرچشمه گرفته‌است. گفتم جناب لیدر شما فکر می‌کنید که ایرانی‌ها تا زمان ساسانیان از سازه‌های آبی پیچیده سر در نمی‌آوردند؟ گفت نه، شما چنین سازه‌هایی را سراغ دارید؟ گفتم به سبب اینکه ایران کشور کم آبی بوده‌است، از دورۀ هخامنشیان یکی از تخصص‌های ایرانیان مهندسی آب بوده و نمود آن را می‌توانید در ساخت قنات‌های چند هزار ساله از سوی نیاکان خردمند ما مشاهده کنید. از آن گذشته در دورۀ داریوش بزرگ ما ایرانیان مفتخریم که نیاکان ما بزرگترین شاهکار مهندسی آبی جهان را خلق کردند. این شاهکار، مهندسی کانال سوئز میان دریای سرخ و رود نیل بود. پیش از حفر موفقیت‌آمیز کانال نیل به دست ایرانیان، مصری‌ها در ادوار مختلف به ویژه در دورۀ رامسس دوم (1233- 1294پ. م) تلاش‌های ناموفقی را برای پیوند رودخانۀ نیل و دریای سرخ داشتند و سبب آن شکست‌ها نیز آن بود که مصری‌ها می‌پنداشتند که سطح آب دریای سرخ بالاتر از رود نیل است و با پیوند این دو آب نیل شور می‌شود و در هر تلاش کار را نیمه کاره رها می‌کردند، ولی ایرانیان با دانش پیشرفته در مهندسی آب این کار شگرف را به نتیجه رساندند. به هر رو از گفته‌های نابخردانۀ جناب لیدر جان سالم به در بردم و به سلامت به تهران رسیدم.

در پایان به ذکر چند نکته دربارۀ گردشگری در استان خوزستان می‌پردازم

1- بهتر است تا دوستان فرهیخته بکوشند تا آموزش راهنمایان گردشگری از دست برخی آموزشگاه‌های خصوصی که برخی از آنها به دست انسان‌های مغرض اداره می‌شود، خارج شده و به محیط‌های دانشگاهی سپرده شود.
2- دوستان خوزستانی ایراندوست بر گردشگری استان نظارت بیشتری داشته باشند و از ادامۀ کار راهنمایان مغرض در این استان استراتژیک جلوگیری کنند.
3- دوستان خوزستانی از مصادرۀ فرهنگ و تمدن سلسله‌های ایلامی به دست ایرانستیزان جلوگیری کنند و با مطالعه و پژوهش دربارۀ این سلسله‌های ایرانی پیوند آنها را با فرمانروایی‌های ایران ثابت کنند. البته با کوشش‌هایی که در انجمن «دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان» در ماه‌های اخیر آغاز شده امیدواریم که در آینده‌ای نه چندان دور شاهد تربیت متخصصان ایراندوست در زمینۀ خط و زبان و تاریخ ایلامی‌ها باشیم.

علی علی‌بابایی درمنی
19/12/1397

 


رستوران خیام

 


مصاحبه با مردم دربارۀ آلودگی هوای اهواز

 


کارون پس از هجوم ریزگردها

 


لشگرآباد اهواز

 


آبادان


آبادان 2

 


فلافل فروشی در آبادان


فلافل فروشی در آبادان 2

 


بازار آبادان

 


سینما رکس

 


کلیسای آبادان

 


اهواز- پل سفید

 


مرغان کارون

 


دریاچه سد دز

 


رود دز

 


پل تاریخی دزفول

 


شوش


شوش 2

 


موزه شوش


موزه شوش 2

 


آرامگاه دانیال نبی (ع(

 


چغازنبیل

 


پل شادروان- شوشتر

 


سازه آبی شوشتر 1


سازه آبی شوشتر 2


سازه آبی شوشتر 3


رود کارون در غروب شوشتر

 


رود کارون پیش از آلودگی هوا

 


مرغان کارون 2

 


قلعه مورگان- شوش

 


پایه ستون کاخ آپادانای شوش

 


خانه عشایر خوزستان

 


بازار شوشتر

 


حلوا- بازار شوشتر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه