یکشنبه, 02ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست تازه‌ها خبر سرمقاله - مجله افراز شماره نهم

خبر

سرمقاله - مجله افراز شماره نهم

مجله افراز (نامه درونی انجمن فرهنگی ایران‌زمین)، سال ششم، شمارهٔ نهم، از پاییز 1385 تا تابستان 1386 خورشیدی.

به نام خداوند دانای فرد
که از خاک، آدم پدیدار کرد

درود بر یاران و هم‌اندیشان. در خبرها آمده بود که رییسان کمیسیون‌های ملی یونسکو ده کشور حوزه‌ی نوروز به‌منظور بررسی نهایی پرونده‌ی نوروز و انجام اقدامی یگانه جهت ثبت آن در فهرست میراث معنوی بشر، اردی‌بهشت‌ماه در تهران گرد هم می‌آیند – که هنوز نیامدند ولی در دستور کار است. چنین اقدامی بسیار بخردانه است و با روح این سنت نیاکانی، سازگار؛ چرا که نوروز نویددهنده‌ی هم‌بستگی میان همه‌ی آفریده‌های خداوند، بی‌هیچ جدایی است و امید آن می‌رود که به جشن و سروری جهانی بدل شود. کشورهای یادشده – به‌جز ایران - عبارت هستند از: افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، ازبکستان، پاکستان، قزاقستان، قرقیزستان، هند و ترکیه. هر چند حضور برخی از این کشورها در چنین نشستی جای پرسش دارد، برای نمونه کشوری چون ترکیه که تا هنگامه‌ای نه چندان دور از مخالفان برگزاری این جشن بزرگ در سرزمین خود بود، ولی به همان دلیل آورده‌شده و به‌ویژه این‌که بسیاری از هم‌تباران کُرد ما باشنده‌ی آن سرزمین هستند، این همراهی در خور پذیرش است. تنها دو پرسش، دغدغه یا نگرانی، برای گروهی از دوستداران این گستره‌ی فرهنگی پیش می‌آید که شایسته‌ی توجه متولی این کار، یعنی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است:

1. چرا جای کشورهایی چون عراق و بحرین در این هم‌اندیشی (اجماع) خالی است؟ این نیاز به یادآوری ندارد که اکثریت باشندگان این دو کشور یا ایرانی‌تبار هستند یا وابسته‌ی فرهنگی ایران (به‌سخن دیگر حوزه‌ی نوروز)، که در طی دهه‌های اخیر با تبلیغاتی غرض‌ورزانه تلاش می‌شد و می‌شود جزو حوزه‌ی جهان عرب معرفی شوند. دست‌کم میزان نزدیکی این کشورها به گستره‌ی فرهنگی نوروز کمتر از برخی کشورهای دعوت‌شده‌ی دیگر نیست. البته در این میان توجه به دیگر هم‌فرهنگان ما - در حوزه‌ی قفقاز - هم نباید نادیده گرفته شود.‌
2. تا چه‌اندازه دولت‌های کشورهای اشاره‌شده به فرهنگی که زاینده‌ی سنت‌های ارزش‌مندی چون نوروز است، پای‌بند هستند و تنها به‌خاطر هم‌رنگی با جماعت یا مفتخر شدن به پیشینه‌ای شکوهمند، به این جریان نپیوسته‌اند؟ به سخن دیگر تا چه میزان باورمندی آنان به جریان فرهنگی نوروز صادقانه است و در صورت قرار گرفتن در این جریان، تلاش نخواهند کرد تا به قلب اجزای تشکیل دهنده‌ی آن – از چهارشنبه‌سوری تا سیزده‌به‌در – تا فرهنگ پدیدآورنده‌ی آن، بپردازند؟ به‌گمان ما خواست این کشورها به پیوستن به چنین نماد ارزشمندی از ارج‌گذاری گستره‌ی فرهنگی ایران به طبیعت و زندگی، باید فراتر از علاقه‌ باشد تا آن‌گاه بتوان به درون‌مایه‌ی راستین این عید بزرگ که همانا «راستی» است رسید. می‌توان توجه و تلاش آنان برای بازخیزی زبان فارسی را خواستار بود تا پیوند دوباره‌ی این گستره - چون دورانی که در اوج دانش و فرهنگ بود - استوارتر گردد؛... یا پیشنهاد دگرگون‌سازی روزشمارِ کاری این کشورها از میلادی به هجری خورشیدی را داشت، چرا که قریب به‌اتفاق آنان دارای باشندگانی مسلمان هستند. همان‌طور که آگاهید روزشمار هجری خورشیدی اکنون تنها در دو کشور ایران و افغانستان رسمیت دارد و تقویم کاری دیگر کشورهای حوزه‌ی نوروز بر پایه‌ی میلاد مسیح است و نه تقویمی که بزرگانی چون خیام به‌جهت تعیین دقیق نوروز به زنده کردنش همت گماشتند.

و اما نامه‌ی افراز؛ باز هم دیر رسید، و باز هم رخدادهایی را از سر گذراند، ولی دگر بار نزد شماست و با تشویق‌ها و هم‌دلی‌های شما، سرپا و استوار. افراز این‌بار تلاش دارد تا به شناخت‌گری حوزه‌ی فرهنگی ایران - که می‌توان حوزه‌ی نوروز هم خواندش - بپردازد، تلاشی که در آغاز راه است و پی گرفته خواهد شد.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید