دوشنبه, 16ام مهر

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان در ذکر جمیل استاد مظاهر مصفا

نام‌آوران ایرانی

در ذکر جمیل استاد مظاهر مصفا

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۸

دکتر قاسم صافی
استاد دانشگاه تهران


رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس
گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

اندوه فقدان استاد و دوستی بزرگوار و شریف و عالم مهذّب و انسانی با صفا دکتر مظاهر مصفا برای این بنده، جانگزا و دردناک است خاصه که هنوز قلبم از زخم فراق عموزاده گرامیم دکتر محمدابراهیم صافی جراح و متخصص بیماری‌های چشم و مهذب به سجایای انسانی و خدمتگزاری به محرومان، التیام و آرامش نیافته است.

استاد مظاهر مصفا، ادیب، شاعر متخلص به «یادگار» و بعداً «طوفان» و «زروان» و بعد «مصفا» که کمتر از تخلص استفاده می‌کرد در سال ۱۳۱۱ در اراک میان خانواده‌ای با فرهنگ از اهالی تفرش به دنیا آمد و همان روزهای ابتدایی تولدش که کمتر از دو ماه می‌گذشت، خانواده‌اش به قم نقل مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را در مدرسة حکیم نظامی در قم و متوسطه را در دارالفنون و دانشسرای عالی در رشته ادبیات سپری کرد و در دانشگاه تهران دکترای این رشته را پی گرفت. پایان‌نامة دکتری را با تأیید استاد بدیع‌الزمان فروزانفر با عنوان «تحول قصیده در ایران» به پایان برد.

او ضمن تحصیل، در آموزش و پرورش همکاری و تدریس می‌کرد و چندی، مسئولیت‌هایی به تدریج در اداره فرهنگ قم و بعد‌ها ریاست مدرسهٔ عالی قضایی قم، ریاست پردیس فارابی دانشگاه تهران، معاونت آموزشی و مدیریت گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران و مدتی بیشتر از اینها، مسئولیت‌هایی در دانشگاه شیراز بر عهده گرفت.

زنده یاد مظاهر مصفا، یکی از بزرگان شعر و ادب فارسی و از افتخارات دانشگاه تهران و یکی از قصیده‌سرایان شاخص ایران به شمار می‌رفت و در کشورهای فارسی‌زبان نیز شهرت بسزایی داشت. اشعارش از جهت نوع در قالب‌های کهن و از حیث معنی، پخته و شیوا ست. در قصیده‌‌سرایی، پیرو سبک خراسانی است. قصیدهٔ «هیچ» او را، روان‌شاد دکتر غلامحسین یوسفی در کتاب «چشمة روشن» تحلیل کرده است و پروفسور صلاح الصاوی (سخن سنج و شاعر مصری) آن را ترجمه و بررسی نموده است. چندین مجموعه و دفتر شعر از او به طبع رسیده مثل توفان خشم، سی‌سخن، ده‌فریاد، سپید‌نامه، سی‌پاره، قند پارسی، پاسداران سخن، نسیم، نسخه اقدم و جز اینها اشعار پراکنده‌ای نیز در خلال سال‌های اخیر گفته است که جملگی نگرانی او را از وضع جامعه و دانشگاه‌ها می‌نمایاند و نتیجة احساس او از نابخردی کسانی است که با بی‌دانشی و بی‌تجربگی و با زور و سلطه‌گری به دور از روش‌های مدنی و انسانی، به سرمایه‌های نیروی انسانی فرهیخته و پخته، آسیب زدند و جامعه از خدمات آنان محروم شده است.

او به شدت معتقد بود که دین نباید ابزار قدرت و بقای سیادت‌ سیاسی و طبقاتی زمامداران و مورد سوء‌استفاده در سطوح مختلف مدیریتی و ارکان زندگی اجتماعی و محیط‌زیست شود.

کارنامة قلمی این استاد بزرگ، پربار است و تصحیحاتی ارزشمند از متون کهن نیز انجام داده‌اند مانند: دیوان ابوتراب فرقتی کاشانی، دیوان سنایی غزنوی، دیوان نظیری نیشابوری، کلیات سعدی شیرازی، دیوان حکیم نزاری قهستانی، دیوان لامع، و تصحیح آثاری دیگر مثل مجمع الفصحای رضا قلی‌خان هدایت در چندین جلد، جوامع الحکایات عوفی نیز در چندین جلد و آتشکده ثانی.

یکی از درخشان‌ترین نقاط زندگی این استاد، این بود که نظری گیرا داشت، خوش صحبت و نیک محضر بود و الحکایات متفرقه وسیعی داشت. چند سال پیش در جلسه رونمایی کتاب روضه‌الانوار خواجوی کرمانی که در محل موسسه پژوهش میراث مکتوب برگزار شد، خاطره بسیار خوشی از گفتار فصیح، پر مایه و شیرین و طنز‌آلود برای شنوندگان به جای گذاشت.

مظاهر مصفابه راستی یکی از مردان نادر و اصیل و بی‌تکبر و بی‌ادعا و آزاداندیشمندی بزرگ بود. محفل سودمندی داشت و نکته‌ها ابراز می‌کرد و در پس زبان آوری او، حکمت شجاعت انگیزی دیده می‌شد.

نویسنده و شاعری توانا و خوش‌قلم متعهد و صاحب کمال و معرفت بود و شأن و جایگاهی رفیع در زبان و ادبیات فارسی و میان دانشوران و اهالی علم و فرهنگ داشت و در عرفان نیز احاطه داشت و از حسن روابط با همکاران و دوستان و آشنایان، در سطح بالایی برخوردار بود و از علوم زندگانی مانند حکمت نظری، فلسفه عقلی، حقوق اُمم، سیاست مدنی، خطابه ادبیه و تاریخ بهره‌مند بود.

با این همه، هیچ‌گاه به سبک و بیان تشریفاتی و تصویربردار در محیط اشتغال و در مصاحبه‌ها و همایش‌ها و نشست‌ها که گاه شرکت می‌کرد روی کرد نداشت بلکه از ژست‌های همایشی و رسانه‌ای و بعضی از گویندگان سیما که تند و جهت‌دار سخن می‌گفتند ابراز بیزاری می‌کرد و نقش آنها را به صورت واقع بینانه، ارزیابی می‌نمود.

او بر این باور بود که همایش‌ها و بزرگداشت‌ها، دست‌کم باید بتواند نتیجه‌ای عملی برای آگاهی مردم از حقوق انسانی خویش داشته باشد و شأن جایگاه انسانی آنان را در جامعه حفظ کند و به حسن روابط بین مردم در ایران و جهان بینجامد و از همین نظر بود که همچون استادانی بزرگ نظیر زنده یادان دکتر باستانی پاریزی، دکتر عبدالحسین زرین کوب، دکتر امیرحسین آریان‌پور، دکتر محمدرضا حکیمی، استاد عبدالله‌نورانی و جز آن از نکوداشت خود، استقبال نمیکرد و آن را جزء اولویت‌ها در جامعه مبتلا به فقر و محرومیت نمی‌دانست. می‌فرمود در دریای پرعظمت ادب فارسی، مسائل اجتماعی و روش‌های مردم گرایی که امروز از آن به دموکراسی تعبیر می‌شود بسیار فراوان است و از سعدی یاد می‌کرد که مفاهیم و جملات دقیقی در خدمت و نکوهش استبداد دارد و دلیل اصلی وجود پادشاهان و مشروعیت آنها را، مقبولیت شاه نزد مردم دانسته است.

به صراحت باید عرض کنم که او از اهل تملق و مداهنه و ریا و مشاطه‌گری که حق را ناحق و ناحق را حق، جلوه می‌دهند و موجب اتلاف وقت و گمراهی مردم می‌شوند متألم بود و این کلام را از زبان علامه محمد اقبال بیان می‌کرد که او از تیره روزی مسلمانان رنج می‌برد:

آدم از بی‌بصری بندگی آدم کرد
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامی ز سگان خوارتر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سرخم کرد

او همچون عبدالرحمن کواکبی در کتاب طبایع الاستبداد یا سرشت‌های دیکتاتوری، می‌پنداشت که کاخ‌های ظلم و خانه‌های ستم، بر دست افراد متملق و چاپلوس، ساخته و پرداخته می‌شود و لذا دانشمندان به کار گرفته نمی‌شوند از این سبب که آگاهاننده و حذر دهنده‌اند. مستبد را کارها و مصلحت‌ها باشد که جز دانشمندان، کسی آنها را ناچیز نکند و گفته‌اند مستبد از حد، آن رو تجاوز کند که مانعی در میان نبیند.

استاد مصفا صرفاً با خواص، معاشر نبود بلکه به عام و خاص معرفت داشت و به این حقیر نیز عنایت داشت و بهترین آثارش را مرحمت می‌فرمود. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

دست و دامان تهی رفت برون از گلزار
هر که از مردم فهمیده، فهمیده گذشت

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید