نامآوران ایرانی
دکتر محمدخزائلی - نابغهای در خاموشی
- بزرگان
- نمایش از جمعه, 23 اسفند 1392 11:23
- بازدید: 4460
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 80، سال دوازدهم، اسفندماه 1392 و فروردین 1393، رویه 32 تا 33
قاسم پورکاشانی
بیمزد بود و منت، هر خدمتی که کردم
یارب مبــاد کــس را، مخـدوم بیعنـایـت
حافظ
در عرصه پهناور ادب فارسی، دانشمندان کهن بنیان گذار، بودهاند. ولی نگهبانی این گنجینه بر عهده آیندگان آنهاست. تردیدی نیست اگر شعر به فردوسی و حافظ و سعدی و نثر به بیهقی و راوندی ختم میشد، به زودی به ورطه فراموشی میرفتند. باید کسانی باشند که این پرچم را برافراشته و این شعله را فروزان نگاه دارند. درحالیکه نگاهها همیشه به بزرگانی مانند مولوی و خیام و نثرنویسانی همچون حمداله مستوفی است. مردانی که در اعتلای ادب فارسی گامهای مؤثری برداشتهاند، یا خوب شناخته نشدهاند یا نام و نشانشان کوتاهتر از عمرشان بوده است. امروزه نام و یادی از ادیب نیشابوری و ادیب پیشاوری به زبانها نیست. مثل این که نسیم صبحگاهی بودهاند. چندی بر گل و گیاه وزیدهاند و در فضای بیکران محو و نابود، شدهاند. تنها نام آنها روی سنگ قبرشان استوار و پابرجاست.
اکبر دانا سرشت علم النفس پورسینا را از عربی به فارسی ترجمه کرد. با عنوان روانشناسی شفا در بیش از پانصد صفحه. تا قبل از کار پرارزش اکبر دانا سرشت، فقط گفته میشد. علم النفس شمّهای از شفای پورسیناست. حداقل در کشور ما ایران، تفهیم شد، نگاهی که به روان آدمی در علم النفس شده چنان نابغهآسا است که نسبیت انیشتین پیرامون جهان هستی. لازم به گفتن است که روانشناسی شفا یکی از دهها کار اکبر دانا سرشت است.
دکتر آریانپور چهار کتاب از جان دیویی را به نامهای دموکراسی و تعلیم و تربیت ، مدرسه و جامعه ، فواید کوشایی در تعلیم و تربیت و مدرسه و دانشآموز را ترجمه و در سال 1325 به دانشگاه تهران داده است . مدرسه و دانشآموز به وسیلۀ مشفق همدانی نیز ترجمه و در سال 1325 منتشر شده است. تا قبل از ترجمههای امیر حسین آریان پور و مشفق همدانی جان دیویی در اذهانِ حتا اهلِ تفکر جایی نداشت . همچنان که امروز نام آریانپور و مشفق همدانی جایی در اذهان عمومی ایران ندارد ـ کسانی که دهها اثر با ارزش علمی را ترجمه و تالیف نمودهاند .
بزرگوارانِ گفته شده بیش از سی سال از مرگشان نمیگذرد ولی از اذهان اجتماع پاک و زدوده شدهاند.
یکی دیگر از این عزیزان که موضوع اصلی این بحث است. دکتر محمد خزائلی است.
دکتر خزائلی در طفولیت گرفتار آبله شد. فقدان امکانات در اراک ، آبله کار خودش کرد و طفل نابینا شد. ولی با وجود این کم بودِ بزرگ، موفق به دریافتِ سه دانشنامه در مقطع لیسانس و دکترای حقوق و دکترای ادبیات فارسی شد. تز او تأثیر قرآن در ادبیاتِ فارسی است. اولین کتابِ تحقیقی در این زمینه، دو جلد کتاب در شرح گلستان و شرح بوستان دارد. که ارزشِ کار او کمتر از کارِ محمدعلی فروغی نیست. برای تفهیم و درکِ درستِ سعدی مراجعه به این دو کتاب ضروریست.
وصف دکتر محمدخزائلی در یک مقاله و یک رساله نمیگنجد. ناگریز فهرستوار به چند اثر او کفایت میکنم.
(مسئولیتِ مدنی کارفرما ناشی از عمل کارگر) تز دکترای حقوق اوست. اعلام قرآن، فقه در شش جلد، حکمت مَشاء، تاریخ مختصر فلسفه و زیبایی شناسی و نهج الادب در شش جلد. ترجمۀ معالم القریه فنی الحکام الحسبیه از دیگر آثار اوست.
دو تألیف با ارزش او منطق نظری و منطق عملی. این دو کتاب از کارهای بدیعی است که در منطق شده است. چه، تا آن زمان باز شناخت این دو مبحث زیاد مورد توجه نبوده ، منطق نظری و منطق عملی راهگشای بسیاری از دانش پژوهان گردید.
دایانا و ونوس تحقیقی درباره افسانههای ایران و روم و یونان و چگونگی پیوند آنها . دکتر خزائلی کتاب بدیع و قافیه را با همکاری دکتر حسن سادات ناصری و کتاب مختارات را با همکاری دکتر محمد خوانساری نوشت.
دکتر محمد خزائلی ارادتی خاص به امام محمد غزالی داشت. او تحافته الفلاسفه و مقاصد الفلاسفه را از او به فارسی سلیس ترجمه کرد. گلهای ادب او در چهار جلد است. این کتاب ظرافتِ شاعرانهای دارد.
دکتر خزائلی آثار بسیار دیگری هم دارد که به کتابخانۀ دانشگاه اصفهان هدیه شده و اکنون در آن کتابخانه در دسترس مشتاقان و دانش پژوهان قرار دارد.
دکتر محمد خزائلی برای اولین بار آموزشگاه شبانه را در ایران بنیاد نهاد. در کوچه ظهیر الاسلام چند خانه اجاره کرد و آنها را برای کلاس و آموزش آماده نمود. در این کلاسها کارگرانِ روزکار و زنهای خانهدار یا هر کس دیگر که روزش به کسبِ روزی میگذشت شب در این کلاسها شرکت مینمود. دانشآموزان شب در این کلاسها درس میخواندند در فصل آزمون در امتحانات شرکت میکردند. موفق به دریافت سیکل و دیپلم میشدند و حتا به دانشگاه راه مییافتند. شهریه این کلاسها بسیار ناچیز بود. حدود صد ریال در ماه. اگر کسی از پرداخت آن اظهار ناتوانی مینمود دکتر آن را به نصف تقلیل میداد.
حال ببینیم چنین مردی با چنین شخصیتِ والایی چگونه منشی داشت. او پس از اخذ لیسانس در وزارت فرهنگ آن زمان استخدام شد. هرگز دنبال شغل بالا و مدیریتی نرفت. فقط مدتی رییس ادارۀ نگارشِ آن وزارتخانه بود. ادارۀ نگارش کارِ وزارت ارشاد امروزی را میکرد. اما دکتر به دنبال کار ممیزی نبود و فقط به کیفیت کار توجه داشت.
در آموزشگاه از مدرسین زبده و دانایی برای تدریس استفاده میکرد و به کار همه نظارت و اشراف تمام داشت.
یک تاکسی بنز 170 داشت که تردد او را به آموزشگاه آسان مینمود و دیگر ساعات برای تأمین هزینهاش در شهر کار میکرد.
خانهاش کوچک و با معیارهای آن زمان نیز محقر بود. واقع در چهارصد دستگاه اول خیابان کوکاکولای آن زمان- چهارصد دستگاه را دولت ساخت و به کارمندان ارزان و به طور اقساط واگذار نمود.
او به معنی واقعی پارسا و دین مدار بود. لحظهای از یاد خدا غافل نمیشد. نام خدا و سپاس از او سر لوحه کتابهایش بود. واجبات را بدون کم و کاست انجام میداد و مستحبات را پاس میداشت.
در زندگی نوابغ پیش آمدهای غیرعادی، و روال کار، گاه به صورت دیگریست، دربارۀ دکتر خزائلی ازدواج او بود که شگفت انگیز است خانم صدیقه عظیمی عراقی همسر او، خانه و زندگی با هشت فرزند را اداره میکرد. به تمشیتِ آموزشگاهها میپرداخت. تا نیمههای شب کتابهای مورد نظرِ دکتر را میخواند و آنچه دکتر خزائلی میگفت، مینوشت. شبی سه یا چهار ساعت خواب، زندگی پرتلاش و خستگی ناپذیر و شاد و پر امید.
دکتر خزائلی در 1353 پس از شصت و یک سال زندگی چشم از جهان فروبست. آرامگاه او نه سقفی دارد، نه دیواری، در قطعه هشت بهشت زهرا مدفون است.
پس از مرگ او آموزشگاهها، از هم پاشید. نامش از یادها رفت اکنون در ضمیر معدودی دانش پژوه باقی است.
اینک با خاطرهای از او سخن را به پایان میبرم.
دکتر خزائلی ضمن خدماتِ دیگر، در آموزشگاه کلاسهای آمادگی کنکور برقرار میکرد. برای این کلاسها ماهی ده تومان شهریه گذاشته بود. بنده هم یکی از دانشآموزان این کلاسها بودم. او عربی را خود تدریس مینمود. در اولین جلسه، از ردیف نخست نام و شهرتِ شاگردها را به ترتیب سؤال نمود. شاگردان سی نفر بودند. بعد به یکی از این دانش آموزان گفت به ترتیبی که من میگویم بنویس. او نام و شهرتِ افرادِ کلاس را در ذهن خود بر حسب حروف الف- با، تنظیم کرده بود. در حرفِ (پ)، پاشایی را اول، بعد پروایی و سپس نام مرا گفت.
نامش گرامی و روانش شاد باد.