شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست ایران پژوهی جستار لزوم بازنویسی کتاب‌هایِ تاریخ علم در دانشگاه‌ها

جستار

لزوم بازنویسی کتاب‌هایِ تاریخ علم در دانشگاه‌ها

رضا آقازاده


1- مقدمه

1-1- درآمد

بررسی آسیب‌شناسانه متون تاریخ علم (اعم از پزشکی، ستاره‌شناسی، فلسفه...)، تحلیل روانشناسانۀ رفتار مردم نسبت به تاریخ و فرهنگِ خودی، لزوم تغییر در محتوای درسی این کتاب‌ها را هرچه بیشتر برای ما آشکار می‌کند و مطالبی است که ما را در علل رکود در علوم انسانی راهگشا خواهد بود. دراین مقاله کوشش شده است تا نگاهی نه متعصب‌وار بلکه عاقلانه به مسألۀ آموزش و شیوۀ آموزش و تهیه کتاب‌های تاریخ علم در دانشگاه‌ها داشته باشیم. این عنوان و این نگرش خواه ناخواه نگاه‌ها را معطوف و ذهن‌ها را آشفته خواهد ساخت ولی برای گذشتن ازین موضوع چاره‌ای جز طرح آن نداریم.

 

«جوان‌هایی را برگزیدند و داغ اصول فرهنگ و تمدن غربی را بر پیشانی آن‌ها زدند و دهانشان را از حرف‌های گنده خمیر مانند و دندان چسب پر کردند و پس از یک اقامت کوتاه در متروپل قلب شده، روانه وطنشان نمودند. این دروغ-های جاندار دیگر چیزی برای گفتن به برادران خویش نداشتند. آنان استدلال میکردند ما از پاریس، از لندن، از آمستردام، کلماتی را چون پارتنون، برادری، رایج میکردیم و در گوشه‌ای از آفریقا یا آسیا دهان‌ها باز میشدند .... تنون .... دری، این عصر، عصر طلایی بود. ... بدین سان اروپا ناگهان به رسالت خود معتقد شد. اروپا آسیایی‌ها را به تمدن یونان آغشته و این نوع جدید یعنی سیاهان یونانی- لاتینی را خلق کرده است و بین خودمان به سادگی می‌افزودیم : بگذاریم جیغ و داد کنند، این جیغ و داد، تسکینشان میدهد، سگی که وق وق میکند گاز نمیگیرد.”( مقدمه سارتر بر کتاب دوزخیان روی زمین، اثر فانون )

 

2- مقدمه

نگارش دربارۀ شکستن تابوهای زندگی معمولاً منتقدانی در پی خواهد داشت، پرداختن به مضامین ایرانی نیز ازین دست هستند. این منتقدان چند دسته هستند : نخست خودی‌ها (ایرانی‌ها) که خواهند گفتن نویسنده متعصب است، دوم برخی خودی‌هایی که خواهند گفتن ما ایرانی‌ها که چیزی نداشتیم و هر چه بوده غربی‌ها به وجود آورده‌اند.(: سرکوفت) سوم غیر ایرانی‌هایی که با بهانه‌های گوناگون در امور فرهنگی کشور ما دخالت و عصبانیت خود را به اشکال گوناگون نشان می‌دهند. مانند نظرات تارنمای دویچ وله آلمانی و روزنامه‌های چینی درباره تصاویر روی جلد دفترهای دبستانی ما و یا کمی پیشتر جریان عروسک‌های دارا و سارا. ولی بحث بر سر هویت و اعتماد به نفس، خواه ناخواه ما را به شیوه‌های تدریس می‌کشاند و شیوۀ تدریس متأثر از شیوه نگارش کتاب‌های درسی است. درباره تاریخ علم گویا هیچگاه نخواسته‌ایم و یا توانش را نداشته‌ایم تا تاریخ علم در رشته‌های گوناگون را در کشور خود بنویسیم و گویا به دست‌رنج دیگران بسنده کرده‌ و رنج پژوهیدن و کاویدن را درین مورد، این‌گونه بر خود هموار کرده‌ایم.

ناچاریم پیش از ورود، کمی درباره سرکوفت بنویسیم، آن چه که امروز در میان مردم ما و در میانِ طبقات مختلف اجتماعی به شکل‌های گوناگون دیده می‌شود. متأسفانه دیده شده این سرکوفت در برخی به پرخاش و عصبانیت نیز کشیده شده است. سرکوفت زدن به خود در بسیاری از هم‌میهنان دیده می‌شود و شکلهای گوناگونی دارد. مثلاً وقتی می‌خواهیم به خود بپردازیم و از خود بگوییم؛ از ایران بیاغازیم، برخی خودی‌ها می‌‌‌گویند تعصب است! و یا ما که چیزی نداشتیم! و ازین دست سخنان. این جمله "ما که چیزی نداشتیم" خود بهترین گواه بر نبودن و عدم تدریس تاریخ علم خودی در کشور است که نتیجه خود را به گونه "سرکوفت" در رفتارهای طبقات مردم می‌نمایاند. بررسی واکنش‌ گونه‌هایِ رفتاریِ مردمان در طبقات گوناگون اعم از دانشگاهی و غیره در جامعۀ ما و یافتن راهکاری برایِ برون رفت از آن، ازین روی که آینده‌مان را راهگشا باشد بسیار ضروری و بلکه واجب می‌نماید.این گونه‌های رفتاری می‌تواند یکی از عواملی باشد که راه مستقلانۀ تدوین کتاب‌های تاریخ علم را بر ما می‌بندد. سرکوفت زدن به جز از مسائل تاریخی و علمی در روابط شخصی نیز دیده می‌شود، گونه‌ای از سرکوفت‌زدن را در سه پرده چنین می‌توان بیان کردن:


2-1-  درباره سرکوفت

پرده نخست - مجید می‌گفت : رفته بودم میاندوآب، توله سگی رو آب می‌برد، تندی پریدم و توله سگ و گرفتم، بندِ نافش هنوزبریده نشده بود، از سرما تنش می‌لرزید. پارچه‌ای پیدا کرده و خشکش کردم. ماشین رو روشن کردم، رفتم به شهر و براش شیر خریدم. چند روز بعد که بهش سر زدم سر حال بود و خودش و به من میمالوند.
پرده دوم – تیموریان بازیکن فوتبال در هنگام برگزاری مسابقه‌ای پروانه‌ای را در میدان بازی می‌بیند، بیدرنگ بازی را رها کرده و آن پروانه را با دستانش به بیرون زمین بازی برده و بدین وسیله جان آن پروانه را نجات می‌دهد.
پرده سوم– ماهها پیش تلویزیون ماجرای مردی گویا اروپایی را نشان می‌داد که پروانه‌ای رو با یک بال پیدا کرده و بال بریده شده-اش را با چسب چسبانده و پروانه دوباره توانسته پرواز کند.

برداشت یک : با دیدن برنامه تلویزیون و دهان به دهان گشتن نجات پروانه، طبق معمول برخی هم میهنانمان چنین گفتند : "اگه ما ایرانیها! بودیم پروانه رو کشته بودیم!"، "ما ایرانیها ازین کارا بلد نیستیم!"، و مانند این سخنان.
برداشت دو : اگر دقت کنید در زندگی روزانه‌مان این‌گونه سخنان و این‌گونه سنجیدن نادرست در رفتار ما ایرانیها بسیار شده است :"ما ایرانیها که بلد نیستیم"، "ما ایرانیها چاپلوسیم"، "ما ایرانیها آب دهانمان را بر روی زمین می‌اندازیم"، "ما ایرانیها هر جا می-رویم آشغال می‌ریزیم"، ما ایرانیها... این گونه سخن گفتن مدتی است در میانطبقات گوناگون از مردم ما بسیار شده است. در حالی که همه این کار را نمی‌کنیم و آن معدود افرادی که این کارها را می‌کنند همان سرکوفت زننده گانند.

سنجش یک : مردم زمانی که این گونه سخنان را به کار می‌برند فراموش می‌کنند که خود ایرانی هستند. در واقع در هنگام بیان سخنان خود درباره رفتار فرد ایرانی؛ ایرانی بودن خودشان را فراموش کرده و دچار خودفراموشی می‌شوند. خودفراموشی جریانی است که در آن انسان برای زمانی کوتاه خودآگاهی خود را ازیاد می‌برد معمولاً در امور عادی زندگی و در حالت‌هایی مانند به اصطلاح جو گیر شدن، این اتفاق می‌افتد ولی درباره رفتار جمعی و تاریخی خود، فراموشی باید به طور جدی کاویده شود.

سنجش دو : تعمیم دادن عمل نادرست یک شخص و یا برخی به کل مجموعه ایرانیها. بدین ترتیب که فرد ایرانی با دیدن عملی نادرست و در مقام انتقاد، این عمل نادرست و نکوهیدۀخود را به همۀ جامعه تعمیم می‌دهد.

سنجش سه : این گونۀ سنجیدن رفتار را سرکوفت می‌گوییم. سرکوفت زدن بر خود و بر سایر هم میهنانمان امری بسیار عادی شده، فراموش کردن فضیلت‌های انسانی خودمان، رفتار پسندیده پدران و مادران کوشش‌گرمان، و مقایسه بی‌جا با فرهنگ‌های دیگر، همه و همه راه سرکوفت زدن را بر ما گشوده است.

سنجش چهار : سرکوفت زننده همیشه کم‌کار، بی‌عرضه و تنبل است و این کاستی‌های خود را مدام به کل مجموعه نسبت می‌دهد.

سنجش پنجم : مرغ همسایه همیشه برای عده‌ای غاز بوده. بدین معنی که کار پسندیده آن فرد خارجی و نجات پروانه را می‌ستاییم ولی کار زیبای مجید در نجات توله سگ را نمی‌بینیم! سخن مردم درین‌باره: "بیکار بوده رفته این کارو کرده!"و...

سنجش شش : سرکوفت گاهی با اتهام همراه است. بدین تعبیر که شخص سرکوفت زننده، وقتی در مقام انتقاد قرار می‌گیرد برای دفاع از خود، شخص انتقاد کننده را متعصب می‌نامد.

سنجش هفت : سردرد- سردرد نه به معنای پزشکیِ آن بلکه سردردهای ناشی از ضعف‌های شخصیتی و کم مایه بودن شخص، درباره فرهنگ و تاریخمان بسیار دیده می‌شود. شخص سرکوفت زننده وقتی مورد انتقاد قرار می‌گیرد پس از متهم ساختن طرف مقابل به تعصب حمله را با چنین جملاتی آغاز می‌کند : ای بابا، ایران ایران، ایران که چیزی نبوده، گذشته شاید چیزی بودیم اکنون هیچ چیز نیستیم. دقت کنیم، از سرکوفت، کم‌کم به پرخاش می‌رسد. این یعنی سردرد، چون سرکوفت کننده دیگر تحمل شنیدن انتقاد طرف مقابل را ندارد و در واقع از شکست خود می‌هراسد. پس چاره‌ای جز پرخاشگری برایش نمی‌ماند.

سنجش هشت : سردرد به نوعی به ما می‌فهماند که شخص سرکوفت زننده، خود به پیشینۀ خود آگاه است. خود می‌داند تاریخ یعنی چه، فرهنگ یعنی چه، خود می‌داند که ایران یعنی چه! پس چگونه است که بدین وضع مبتلا می‌شود؟ این مطلب موضوع کار جامعه‌شناسان است و یافتن راه کارهایی برای معالجه تنها به دست ایشان انجام خواهد شدن.

سنجش نُه : غرب ستیزی – معمولاً در چنین مواردی شخص سرکوفت زننده اتهام غرب ستیزی را در دفاع از خود به طرف مقابل نسبت می‌دهد. ( فرافکنی ) بدین‌گونه : شما غرب ستیز هستید، و دشمن تراشی می‌کنید. درین مقاله به دلیل بیان مطالبی این‌گونه، شاید این اتهام نیز پررنگ شود ولی این مطالب اصلاً ارتباطی به غرب ستیزی ندارد، چه ما خود باید درست زندگی کنیم و همه چیز غربِ اکنون، بد نیست.

 

حق مطلب و انصاف در قضاوت بعقیده من همان است که آن چه امروز بنام علوم و فنون و صنایع در دست بشراست، میراث همه ملل و اقوام بشری است. هرکدام از ملل و اقوام بشر در کشف و اختراع و تدوین و ترویج علوم و صنایع سهمی دارند. چیزی که هست شاید سهم ایران و یونان از این حیث بیشتر یا قدر مسلم روشن‌تر و مستندتر از سایر اقوام و ملل باشد. (استادجلال الدین همایی، تاریخ علوم عقلی، ص21)

 

3- متن

دو تاریخ در یک تاریخ : ما درباره تاریخ و فرهنگ ایران همیشه دو گزینه را پیش رو داشته‌ایم : یکی تاریخ پیش از اسلام (ایران باستان) و دو دیگر تاریخی که پس از اسلام، می‌نامیمش. دو تاریخ و تاریخ‌های گوناگون درست نیست. تاریخ و فرهنگ زاییده جغرافیاست و فرهنگ بومی ما در پیش و پسِ ورود اسلام تغییرنمی‌کند پس نفی این یک به خودی خود نفی آنسوی نیزهست. نکته‌ای که این جداییِ تاریخ ما را به نوعی دامن می‌زند رواج تاریخ مسیحی به دست اروپاییان است. آن‌ها با رواج این گاهشماری؛ پیش از میلاد مسیح را دوران باستان (رواج واژه‌های اسطوره و خرافات ازین به بعد است) و پس از میلاد را دوران تاریخی می‌نامند و این بخش-بندی را به همۀ کشورها تعمیم داده به گونه‌ای که ما نیز اکنون در نوشتارهایمان این شیوه را برگزیده‌ایم. این کار به ما و به تاریخ ما لطمه‌ای بس جبران‌ناپذیر زده و می‌زند؛ چه ما سندهای مکتوب و کتیبه‌ها و آثار باستانی بیشماری در پیکره فلات ایران و بیرون از فلات ایران از بودنِ خود داریم. تاریخی که همچنان پیوسته بوده است.غیر از رواج گاهشماری نادرست مسیحی، اروپاییان آغاز "فرهنگ و پیشینه سرزمین ما همچون مردم سالاری (دموکراسی) و یا دانشهایی همچون شهرسازی، کیمیا (شیمی)، آمار(ریاضیات) و هنداچک (هندسه)،اختر شناسی، برید ( ارتباطات) و در پایان سرایش و نگارش ( ادبیات ) را به نام خود به گونه‌ای دروغین پخش نمودند. دانشمندان سرزمین ما هنگامی پی به ریشه‌داستان‌بردند ‌که‌دیگر‌خیلی‌دیر‌شده‌بود‌، کاش این موارد به دانشها پایان می‌یافت. آنان خود را پدیدآورندگان نخستین هنرهای بشری همچون نمایش، نگارگری، پیکر‌تراشی، آهنگ‌سازی و دهها نمونه دیگر دانسته و با ناکسی همه را که به گونه‌ای پر گواه از آنِ پیشینه مردم سرزمین ماست را در نفیر و کرنا به سود خود به جهانیان شناسانده‌اند" ( نک : نظریه قاره‌کهن، ارد بزرگ. و نیز نک : مقاله آموزش و فرهنگ در ایران پیش از اسلام، فریدون جنیدی). استاد جلال‌همایی در کتاب تاریخ علوم اسلامی در ضمن یادکرد خاندان نوبخت و خاندان بنی‌موسی‌بن‌شاکر خوارزمی و کارهای علمیشان چنین می‌نویسند: از جمله آثار مهم خاندان بنی شاکر که عمده آنها سه برادر - بنامهای احمد و محمد و حسن، پسران موسی شاکر و از نجیب زادگان متمکن ایرانی بودند- کتاب‌الحیل یا علم‌الحیل است بمعنی کارهای عجیب و غریب ریاضی مثل نصب تلمبه برای جذب آب از پایین به بالا، و جرّاثقال(مکانیک) بوسایل ساده که نسخه بسیار قدیمی از کتاب آنها در کتابخانه مدرسه سپهسالار جدید، است و موجب حیرت شرقی و غربی است. اگرچه غربیها اصلا این علوم را از ما گرفته‌اند اما چنان ردپا را محو کرده‌اند که نمی‌توان راه انتقال و مسیر اصلی اولی آن را تشخیص داد. مع‌ذلک دُم گاو و دم خروس پیداست. (تاریخ علوم اسلامی، نشر هما، 1363: 12). درباره تاریخ پیشین و پسین رنجش ازین است که همیشه در میانِ خودی‌ها کسانی بوده که طرفِ یکی را گرفته و به دیگر سوی تاخته‌اند؛ غافل ازین که تاریخ ما از پیِ هزاره‌های دردآلودی که داشته تاریخی پیوسته بوده است، و فرهنگ قوم ایرانی این انتقال را از پس هزاره‌ها به روشنی بازگو می‌کند. ما نمی‌توانیم تاریخ و فرهنگمان را در پیش از اسلام نفی کنیم و به آن بتازیم همچنانی که ضدیت با تاریخِ رویه اسلامی نیز کاری نادرست است چه این کارها فقدان تعقل و خردورزی را در میانِ صاحبانشان نشان می‌دهد. بهتر آن که در پیشگاه این تاریخ و فرهنگ چونان کودکی دبستانی زانوی ادب بر زمین گذاشته و چشمان خِرد را گشوده این پیوستگی را ببینیم چه : از افزونیِ روشنی است که گاه روشنان را نمی‌بینیم.

کتاب‌های تاریخ علم : ما در آموزش تاریخِ علم در میهن خود دست به گزینش کتاب‌هایی زده‌ایم، این کتاب‌ها دو دسته هستند : یکی کتاب‌هایی است که ترجمه از متون تاریخ علم غربی است و دیگر کتاب‌هایِ تألیفی است که استادان ما برای دانشجویانِ ما می‌نویسند. هر دویِ این کتاب‌ها در نتیجه و عمل یک ویژگی منحصر به فرد دارند و هر دو یک آموزش و یک دانش را در زمینه تاریخ فلان علم به دانشجو منتقل می‌کنند، آموزشی که درین کتاب‌ها مشترک است این است که : یونانی‌ها سرآغاز دانش در جهان بوده‌اند! و این کتاب‌ها چه آن‌هایی که استادان ما نوشته‌اند و چه آن‌هایی که غربی‌ها نوشته‌اند آغاز علم را در همه رشته‌های دانش بشری اعم از ریاضیات، پزشکی، ستاره‌شناسی، فلسفه و... از یونان می‌دانند. گرچه گاهی به اختصار به نام اقوامی چون سومر و بابل اشاره می‌شود ولی آغاز پیشرفته دانش و شاید نوشتن آن را از یونان می‌آغازند. کشورهایی را که اکنون ما زیرِ نامِ غرب میشناسیم‌شان و تا چندی پیش هیچ نام و رسمی در نظم کنونی جهان نداشتند در نوشتن تاریخ علم برای فرزندان خود چنین کرده و می‌کنند، و مانند کره‌ای‌ها که در فیلمهایشان دنبال تاریخ‌سازی و پیشینه هستند؛ اروپائیان نیز خود را به یونان می‌چسبانند تا بلکه برای خود پیشینه‌ای فراهم کرده باشند! شاید در نخستین نگاه این کار جای ایراد نداشته باشد حتماً گفته خواهد شد تاریخ علمِ کشور خود را برایِ فرزندان خود نوشته‌اند! ولی در دیگر نگاه نادرستیِ کار ایشان آشکار می‌شود چه درست است که در زمینه آموزش، هر کشوری از داشته‌ها و دانسته‌ها و کوشش‌هایِ نیاکانِ خود برای فرزندانش می‌نویسد و سخن می‌گوید ولی با نگاهی به کتاب‌های درسی غربی می‌بینیم که این اتفاق نیافتاده و آن‌ها در نگارش علم و آموزش، مطلب را از کشور خود بیرون برده و کلی-گویی را به اندازه جهان تعمیم داده و تاریخ علم در جهان را از یونان آغاز و به فرزندانشان می‌آموزند. و این کار از اساس نادرست است، هرچند اگر می‌خواستند تاریخ علم را تنها در کشور خود به نگارش دربیاورند بایستی از همین یکی دو قرن پیش می‌آغازیدند. پس آغاز به نگارش کردند و یونان را برایِ دیرینگیِ علم خود برگزیدند و گه‌گاه به دانش میان رودان (سومر، بابل) نیز اشاره‌ای کردند. این که اروپاییان چه ارتباطی با یونانیان دارند مطلبی است دیگر. این شیوه نگارش غربی‌ها در کتب تاریخ علم می‌باشد. ولی کتاب‌هایی که ما برایِ فرزندانمان می‌نویسیم : متأسفانه کتاب‌هایِ تاریخ علم در کشور ما نیز همسو و پیرو کتاب‌نویسی غربی‌ها بوده و هست. ما آن چنانی که آن‌ها برایِ فرزندان خود تاریخ‌نگاری کرده‌اند برایِ فرزندانمان از خود و دیرینگیِ تاریخ علم در کشور خود کتابی نپرداختیم و تاریخ علم را در رشته‌های گوناگون گاه با ترجمه‌های آثار غربی و گاه با نگارش‌هایِ همسو با غرب و پیرو آن‌ها؛ از یونان دانستیم و به فرزندانمان نیز چنین القا کردیم و درین سال‌ها کسی را نیافتیم مثلاً تاریخ فیزیک در ایران را از ایران بیاغازد و سپس برای تکمیل آموزش از دیگر کشورها نیز سخن بگوید.و هیچ عنوان درسی با نام علوم ایرانی را ندیده‌ایم. آشناترین راه و طبیعی‌ترین شیوه در زمینه آموزش و پرورش ساختن و پرداختن کتاب‌هایی است که کودکان را در سنین آغازین با تاریخ و فرهنگِ سرزمینِ زیست بومِ خود آشنا سازد این کار در واقع هویت‌بخشی و نتیجه عملی آن، دادن اعتماد به نفس به فرزندان و کارکردش ساختن مردانِ کارآمد برای اداره آینده کشور است، کاری که کشورهای دیگر در آموزش و پرورشِ خود پیاده می‌کنند. درین میان کتاب‌های تاریخ علم در دانشگاه‌ها اساسی‌ترین و راهگشاترین، در آموزش بوده و هستند.

محتوی کتاب‌های تاریخ علم :محتوی کتاب‌های تاریخ علم در دانشگاهها دو بخش عمده را دربر میگیرد : یکی دوران باستان که در برخی رشته‌ها از سومر و بابل و در بیشتر رشته‌ها با یونان آغاز می‌شود و دیگر دوران معاصر که آن نیز با دانشمندان غربی آغاز می‌گردد. مانند نیوتن، کپلر، گالیله... . ما درین میان کاری در خور و شایسته نیاکانِ دانشمندمان انجام نداده‌ایم. کتاب‌هایی که گه-گاه درین زمینه نوشته شده مانند تاریخ‌علوم در اسلامِ تقی‌زاده(نشر فردوس،1390) و یا تقریرات استاد جلال‌الدین همایی (نشر هما و با عنوان تاریخ علوم اسلامی، 1363) کتاب درسی در دبیرستان و دانشگاه نشده است. هرچند کتاب اخیر برای مدتی موضوعی برای تدریس دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بوده است. این‌ها بدین معنا نیست که در کلاسهای درس درباره دانش خودی سخنی به میان نمی‌آید، بلکه در برخی درس‌ها استاد به گونه جزوه تدریس خود را می‌آغازد و دیده شده از دانش این سرزمین نیز سخن‌هایی گفته می‌شود ولی این مطالب تاریخ علم در فلان رشته نمی‌باشد و آن چه در سرفصل رسمی دروس بیشتر رشته‌ها دیده می‌شود عمدتاً منابع غربی است که سرچشمه یونانی آن به روشنی پیداست. تغییر در شیوۀ نگارش کتاب‌های تاریخ علم امری است واجب. محتوی این کتاب‌ها باید دو بخش را شامل شود : یکی دوره باستان، و دیگر دوره معاصر است که پس از آرامش نسبی‌ایی که از جور خلفای عرب در کشور به وجود آمد را در بر می‌گیرد. این دو بخش باید در محتوی کتاب‌های تاریخ علم ما در همه رشته‌ها لحاظ شود. آن‌گاه می‌توانیم بگوییم که در زمینه تاریخ علم نخست از کشورِ خود آغاز کرده‌ایم. و این امر با توجه به دیرینگیِ کشور ما سخنی راست و درست و در زمینه آموزش البته کاری منطقی خواهد بودن.

پدر‌یابی برای انواع دانش : این که در نوشتن تاریخ علم دنبال پدر می‌گردند و مثلاً می‌گویند پدر علم پزشکی بقراط است و یا پدر فلان علم... نگاهی غیر دانشی به دانش است، نگاهی غیر منطقی و داستان‌گونه و خیال‌پردازی است و رویکرد حقارت‌گونه برخی را می‌رساند که برای جبران این حقارت با ایجاد هیاهو به مردمان جهان می‌خواهند بگویند که نخستین آنها بوده‌اند! ولی ما در آموزه-های خانه‌داری خود داریم که : "فلانی بزرگی از سرو روش می‌باره." یعنی نیازی به ایجاد هیاهو برای ابراز بزرگی ندارد، و آنان که دنبال چنین کاری هستند حتما چیزهایی را پنهان می‌کنند و آن ضعف‌ها، حقارت‌ها و کوچکی‌هایشان است.

آموزش بومی آری یا نه :کتابی را که فلان دانشمند غربی یا شرقی مثلاً درباره تاریخ ریاضیات برای فرزندان کشور خود نگاشته است را ما نمی‌توانیم مستقیماً ترجمه و به عنوان کتاب درسی در دانشگاه‌ها برای فرزندان خود آموزش دهیم و به فرزندانمان بقبولانیم که این تاریخ علم است! آن غربی تاریخ فلان دانش را با توجه به تاریخ، فرهنگ و هویتِ دانشی سرزمین خود و برای فرزندان خود نگاشته است آیا این منطقی است که ما در "آموزش عالیِ" خود و "ابتداء به ساکن" این کتاب‌ها را به عنوان مرجعی مطمئن در امرِ تاریخ علم، برای دانشجویان خود تدریس کنیم؟ به قطع و یقین درین گونه تدریس، دانش و دانشمندان ما نادیده انگاشته شده و فراموش می‌شوند درین صورت کوششها و پیگیری‌های مردمان سرزمین خود را چگونه باید به فرزندانی که بایستی تاریخ‌سازان آینده این کشور باشند انتقال دهیم؟ کتاب‌هایی که زیر نام تاریخ فلان علم در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود نه تنها ایرانی نبوده بلکه جهانی نیز نمی‌باشند و درباره تاریخ علم نمی‌توان و نتوان قومی خاص را آغازگر آن دانستن و اگر در میانِ اقوامِ بشری قومی پیدا شود که چنین سازه‌ای را بسازد آن قوم را باید نادان و کارش را مغلطه‌ای به اندازۀ جهان دانستن! این که چرا تا کنون چنین کتاب‌هایی که گویای تاریخ دانش از سرآغازهای قوم ایرانی است به نگارش درنیامده است پرسشی است بجا! و این که چرا هنوز این منطقی راه را برخی تعصب می‌خوانند نیز البته جای پرسش دارد؟ چرا این آموزش برای ما تعصب است ولی برای دیگران تعصب نیست!؟ اگر ما بومی بیاندیشیم و آموزش دهیم تعصب است و یا عقب ماندگی است ولی دیگران اگر بومی بیاندیشند و آموزش دهند پیشرفت است و بَه بَه و چَه چَه دارد. چرا همیشه باید مرغِ همسایه برایِ ما غاز باشد. ایرادهایمان را در پسِ طنز‌هایِ تلخ ضرب المثل‌هایمان ببینیم و بیاندیشیم.

عوامل کم‌کاری : شمردن عواملی که این کوتاهی را در امر آموزش می‌تواند راهگشا باشد : 1. پرخاشگری و نگاه بدبینانه به تاریخ پیش از اسلامِ ما باعث خوارداشتِ تاریخ کهن سرزمین ایران شده است ایرانی که از آمودریا تا فرات را در طول تاریخ در بر می‌گرفت. همۀ تاریخ ما ناپسند و بد نیست،باید دانستن که تاریخ یک قوم آمیزه‌ای است از خوبیها و بدیها، عادت‌ها و رسم‌ها، کوشش‌ها و رنج‌ها... و بدانیم که دیرینگیِ ما، این پهنا را به دست داده و نگاه همه جانبه داشتن بدان زیباست. و  این را نیز بدانیم که دیگر کشور‌ها نیز چنین سابقه‌هایی دارند و از آن برای اعتماد بخشیدن به فرزندانشان نهایت بهره را می‌برند. 2. عدم آموزش و مطالعه استادان در رشته‌های گوناگون و پژوهش‌های ضعیف ایشان در امر تاریخ، زبان و فرهنگِ خودی، نیز از عوامل دیگر است. و کارهایی که درین زمینه شده برای تدریس به دانشگاهها راه نیافته است. دانشجو براساس وقت و حوصله و علاقه‌ای که دارد گاه به دنبال رگه‌های ایرانی رشته خود سری به کتاب فروشی‌ها می‌زند یا کتابی یافته و البته بیشتر ناکام می‌ماند. 3. خلط مباحث دینی با دیگر مباحث و مغلطه‌ای که ازین کار حادث شد را شاید بتوان از عوامل این کم‌کاری برشمرد مانند حملات کسانی چون امام غزالی به دانش. ( نک کتاب احیاء علوم الدین و نیز نقد غزالی از سید یحیی یثربی،1384 ).

 

4- یونان چگونه یونان شد؟

مراکز دانشیِ معروف در حوزه مرزهای ایرانی در دوران ساسانی مانند الرُها، نصیبین، حران در نزدیکی الرُها، قنّسرین واقع در استان گزیرک (: جزیره : دیار بکر و ربیعه)، جندی شاپور در اهواز، و رواج دانش در آن دوران گواه پیشینه تدریس و پیگیری دانش در ایران زمان ساسانی است.(برای تاریخ فرهنگ ایران نک : پانوسی، استفان،گرایش های علمی و فرهنگی در ایران از هخامنشیان تا پایان صفویه، نشر بلخ، 1383) بدین ترتیب رشد مراکز دانشی در ایرانِ پس از ساسانی و وجود دانشمندان و اندیشمندان ایرانی در این دوران از سپیجاب تا بغداد نشانگر این واقعیت است که سلسله پیوسته دانشِ بومی درین سرزمین از دورانی بس کهن ادامه داشته وگرنه چنین تحول دانشی یکباره رخ نخواهد داد.اما ریشه‌های یونانی مآبی و این بزرگ‌نمایی‌ها به عقیده برخی به دوران نهضت ترجمه و حمایت شدید عباسیان از مترجمین باز می‌گردد. این کار نیاز به پژوهش‌های تاریخی بیشتری دارد. با همه این فشارهای عقیدتی و سیاسی خلفا در ایران،بودند بزرگانی که وضعیت دانشی سرزمین‌مان را رصد می‌کردند و گاه در مقام انتقاد از فلسفه یونان مطالبی را بر زبان می‌آوردند. خاقانی در حکمت و موعظت و در انتقاد از فلسفی شدن دین چنین می‌گوید :

مرکب دین که زاده عرب است/ داغ یونانش بر کفل منهید
قفل اسطوره ارسطو را/ بر در احسن الملل منهید
نقش فرسوده فلاطون را/ بر طراز بهین حلل منهید. ( خاقانی، در حکمت و موعظت )

ناصرخسرو در قصیده‌ای دلکش بر وزن مفتعلن فاعلات مفتعل نفاع،راه طبیعت را استوارتر از فلسفه یونان می‌داند :

ای شده مفتون به قواهای فلاتون/ حال جهان باز چون شده است؛ دگرگون
... رنگ و مزه و بوی و شکل هست درین خاک/ تا ز درون گونه گون بریزد بیرون
هست درین هر چهار طبع ازین هیچ/ ای شده مفتون به قولهای فلاتون
... کارکنان خدای را چو ببینی/ دل نکنی زان سپس به فلسفه مرهون
گر به دلت رغبت علوم الهیست/ راه بگردان ز دیو ناکس ملعون...*

آیا ما با یونان و یا یونان با ما دشمن است؟ از زمان جنگ‌های ایران و یونان بیش از دو هزار سال می‌گذرد ولی هنوز گه‌گاه در برخی فیلم‌های اروپایی و یا در کتاب‌هایشان این جنگ‌ها زنده نگاه داشته می‌شود! اکنون پس از دو هزاره ما ایرانی‌ها اندیشه دشمنی با یونان را نداریم و به گمانم خودِ یونانی‌ها نیز بمانند ما ایرانی‌ها در اکنون به دیده دشمنی نمی‌نگرند، ولی چرا هنوز این جنگ‌ها در نزد غربی‌هایِ غیر یونانی پررنگ هستند؟ آیا اروپاییان مقاصد سیاسیِ خاصی را درین‌باره دنبال می‌کنند؟

 

5- چند نمونه از کتاب‌های تاریخ علم

به اختصار از کتاب‌های تاریخ علم که برخی از آن‌ها در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود و یا می‌شده است و برخی در حوزه فرهنگی جامعه چاپ و انتشار یافته است را می‌آوریم و چون غرض نشان دادن شیوۀ آموزشی ما در این حوزه است از آن می‌گذریم. در بیان مطالب نخست به ذکر پدریابی علوم توسط غربیان پرداخته و سپس نمونه‌ها را می‌آوریم.

کتاب تاریخ علم و فلسفه علم، نوشته لویس ویلیام هلزی هال، ترجمه عبدالحسین آذرنگ. سروش، 1376. تنها نکته‌ای که درباره ایران درین کتاب می‌یابیم اشاره به جنگهای داریوش و خشایارشاه است. (ص29). و در واقع تاریخ علم را در یونان دنبال می‌کند اما این که پیدایش و جریانات اثباتی در علوم را به یونان نسبت داده جای تأمل بسیار دارد. و گه‌گاه با آوردن نام علوم مسلمین عملاً نام ایران نادیده انگاشته می‌شود. درک میان نامیدن علوم به ایرانی و یا اسلامی در هویت بخشی و اعتماد بنفس دادن به فرزندان ایرانی اهمیت بسزایی دارد.


ریاضیات

فیثاغورث را پدر دانش ریاضی می‌دانند.

نمونه :کتاب آشنایی با تاریخ ریاضیات نوشته هاوارد دبلیو ایوز ترجمه محمد قاسم وحیدی اصل، مرکز نشر دانشگاهی، سالهای متمادی است که در دانشگاهها تدریس می‌شود.

An introduction the history of mathematics, Howard w.Eves

از هیروگلیف مصری، بابلی، یونانی، رومی، چین و ژاپن آغازیده، نامگذاری‌هایش مغرضانه است مثلاً : دستگاه شمار هندی – عربی. عرب را چه به ریاضیات! ریاضیات بابلی و مصری، ریاضیات فیثاغورث و...
روشنگری : برای ادعای فیثاغورث و هشت تن دیگر از دانشمندان یونانی مبنی بر شاگردی زرتشت نک : پورداود، ابراهیم، دیباچه یشت‌ها. درباره آغازگری در برخی مباحث ریاضی نک: تاریخ علوم اسلامی، جلال‌الدین‌همایی، نشرهما، 1363: 131. مانند : مخترع شکل ظلی و مغنی در مثلثات کروی ابوالوفاء بوزجانی قرن 3/4هجری است. مخترع شکل قطاع در حل مسائل مثلثات کروی، ابونصر عراق است. برای حضورودیرینگی ما در ناحیه میان‌رودان، سوریه و فلسطین و مصر و تأثیرات فرهنگی و دینی ما بر مردمان این کشورها نک : درخشانی، جهانشاه، دانشنامه کاشان، جلد3.


هندسه

اقلیدس را پدر هندسه می‌نامند.

روشنگری : درحالی که جمعی معتقدند که اقلیدس نام کتاب است نه نام مولف؛ از جمله این اشخاص صاحب بن عباد ادیب و لغوی مشهور است که در کتاب محیط اللغه می‌گوید اقلیدس نام کتاب هندسه است. صاحب کشف الظنون هم اقلیدس را نام کتاب نمی‌داند و می‌گوید این کلمه مرکب است از دو کلمه اقلی که معرب کلید و دس به معنی مقدار که روی هم رفته مفهوم کلیدِ مقدار را دارد. (نک : تاریخ علوم اسلامی، جلال‌الدین همایی، نشر هما، 1363 :98). هندسه معرب واژه هنداچَک پهلوی است. در فارسی اندازه شده است. اَند، اَندین در گویش‌ها از همین است. آگاهی ما از اندازه و زمین‌پیمایی به دوره‌هایی بس کهن‌تر می‌رسد. درین‌باره نک : فریدون جنیدی، آموزش و فرهنگ در ایران پیش از اسلام، فصل نامه فروزش، شماره یکم، زمستان 1387، رویه 34 تا 39 :" از شوشِ پنج هزار ساله، گِل‌نوشته‌ای که خویشکاری (تکلیف) دانش‌آموزان بود، پیدا شده است که بخش‌بندی پیرامون دایره را به 6 کمان برابر نشان می‌دهد که نشان‌دهنده‌ی آگاهی شگفت ایرانیان از نسبت پرتو دایره (شعاع) با شش بَرِ منتظم محاط در دایره است!از این برتر گِل‌نوشته‌ای دیگر است از 3400 سال پیشِ خوزستان که پیرامون دایره را به هفت بَرِ منتظم بخش‌بندی کرده است، و این کار تنها بایستی با بهره‌گیری از «فرمول جبری» انجام گیرد!

شماره 1
نگاره شماره 1

نگاره شماره 2
نگاره شماره 2

 

در این گِل‌نوشته‌ استاد از شاگرد خواسته است که دو «قضیه»‌ی هندسی را ترسیم کند.

الف: فاصله‌ی هر نقطه از نیم‌ساز زاویه با دو ضلع زاویه برابر است.
ب: عمود منصف پایه در مثلث دو پهلو برابر (متساوی‌الاضلاع) از رأس آن می‏گذرد.

شاگرد «قضیه»ی نخستین را کشیده است و در قضیه‌ی دوم با لرزش دست خط را با فاصله از رأس به‌سوی چپ کشیده.

استاد در کنار آن، عمود منصفِ درست را که از رأس میگذرد کشیده و با دو کارد «قیچی» نیمی از آن گِل را پاره کرده است تا دانش‌آموزان دیگر نتوانند از آن برای خویشکاری‌های آینده سود ببرند! و این کار در آن زمان، درست همانند خط زدن مشق امروز کودکان است که از آن دوباره نتوان به جای مشق تازه سود برد.

از این گونه دایره‌ها که به چند بخش تقسیم میشوند، در «خبیس» (شهداد) کرمان و گیانِ لرستان و مارلیکِ گیلان نیز یافت شده است. به نشانه‌ی روشن آن‌که این آگاهی‌ها تنها در خوزستان نبوده و در همه‌ی سرزمین ایران پراکنده بوده است و چنین نگاره‌ها چند هزار سال پیش از اقلیدس - که به گمان اروپاییان پدر هندسه جهان است - در ایران یافت شده است.گمان غربیان و پیروان ایرانی آنان را خواندید و از این گستره‌ی شگفت ِدانش در ایران نیز آگاه شدید.اکنون داوری با خواننده است! تنگ‌چشمی و کوته‌اندیشی در هر کاری نکوهیدهاست به ویژه در پژوهش‌های دانشی! رای آنان بر آن است که سرچشمه‌ی همه‌چیز را یونان بدانند و انبوه یافته‌های باستان‌شناسی را یا از ایران به در می‌برند یا در همین جا نابود می‌کنند تا مبادا نیاکانآنان، یونانیان، شاگرد استادان ایرانی در شمار آیند."

 

فلسفه

فلسفه را با یونان می‌آغازند و آن را با سقراط و افلاتون و ارسطو و تنی چند پیش و پس از این‌ها می‌شناسند.

نمونه‌: همه کتاب‌هایی که درباره فلسفه نگاشته شده است، کتاب‌هایی که برخی در دانشگاهها تدریس و برخی در حوزه دانشی کشور چاپ و انتشار یافته است. هیچ کدام این‌ها تألیف بشمار نمی‌آید و تماماً گردآوری هستند. مانند :کتاب کلیات فلسفه، دکتر محمد حسین گنجی، انتشارات سمت. درین کتاب پس از ذکر فلسفه چیست؟ و رابطه فلسفه با علم و دین به فلسفه در یونان می-پردازد : طالس، آناکسیمندر، آناکسیمنس... .معروف ترین این ها کتاب سیر حکمت در اروپا نوشته محمد علی فروغی است. با این که این کتاب عنوان سیر حکمت در اروپا را دارد ولی به عنوان کتابی در زمینه تاریخ علم فلسفه مدام به وسیله استادان رشته فلسفه به دانشجویان معرفی می‌شود.

روشنگری : معمولاً در تعریف فلسفه برای دانشجویان به پیدایی آن اشاره‌ای نمی‌شود و ریشه‌شناسی یونانی آنرا به‌گونه تقلیدی سالهاست که در کلاسهای درس از دبیرستان تا دانشگاه اینچنین به دانشجویان می‌آموزیم : فیلو + سوفیا به معنای دوست‌داردانش. در واقع فلسفه ترجمان یونانی ازواژه هخامنش است هخا + منش یعنی دوستدار اندیشه. درین‌باره نک : استفان پانوسی، گرایشهای علمی وفرهنگی در ایران ازهخامنشیان تا پایان صفویه، نشربلخ، 1383.

 

منطق

در یادکردِ تاریخ منطق، ارسطو را پدید آورنده آن می‌دانند و اصلاً منطق ارسطویی گفته می‌شود.

نمونه : همه کتاب‌هایی که تا کنون درین دانش نوشته شده است.

روشنگری : برای اشارات ایرانی نک : کتاب رهبر خرد، محمود شهابی، دیباچه. به ویژه استدلال‌های برگه "یا" به بعد. و نیز کتاب تاریخ علوم اسلامی، جلال الدین همایی، نشرهما، 1363. درص 11 کتاب درباره منطق چنین می‌خوانیم:اولین کتاب منطق که در اسلام پدید شد و سرمایه انقلاب فکری و مذهبی مسلمانان گردید هم به دست او(ابن مقفع) از پهلوی به عربی ترجمه شد قبل از اینکه کتب ارسطو و دیگر یونانیان در این فن به عربی ترجمه شده باشد. رواج همین منطق ایرانی بود که تدریجا به ظهور فرقه معتزله منتهی گردید همان فرقه‌ای که در افکار و آراء و اصول مذهبی نیز پیرو عقل و منطقعقلی بودند برخلاف فرقه اشعریه و ارباب حدیث که فقط تابع نقل بودند و بر ظواهر کتاب و سنت جمود و تقشّف داشتند.
نجوم
نمونه : کتاب دوره کامل نجوم، محمد علی سعادت، چاپ دانشگاه مشهد در مقدمه زیر نام علمای بزرگ و مراحل مهم علم نجوم صفحه "ب" تاریخ علم نجوم را به چهار دوره بخش‌بندی می‌کند، نخستین آن دوره قدیم است که سرآغاز آن نامعلوم و تا اواسط قرن 16 میلادی را دربر میگیرد، نخستین اسناد را به آسوریان و کلدانیان و ذکر اهرام مصر اختصاص داده و نخستین منجم یونانی را تالس دانسته است و شاگردش آناکسیماندر و فیثاغورث و... رومی‌ها و دوره جدید را با کپرنیک می‌آغازد.
روشنگری : برای نامگذاری هفت سیاره و دوازده برج : اَپاختران و اختران،و 360 درجه گردشِ زمین به دور خورشید از خراسان به سوی خاوران و بالعکس،نک : متن پهلوی بندهش، ترجمه مهرداد بهار، نشر توس. "در دوران اسلامی نیز فن نجوم که ابومعشربلخی و امثال وی در قرون اولیه اسلامی می‌دانستد، از مواریث ایران عهد ساسانی بود نه این که از ترجمه کتب هندی و یونانی مأخوذ باشد زیرا که هنوز در زمان ابومعشر آن ترجمه‌ها چندان نضج و قوام نگرفته بود که امثال وی و عمربن فرخان طبری و خاندان نوبخت منجم از آنها مایه و پایه گرفته باشند بل که هنوز تراجمی ناپخته و نامحرر در مرحله ابتدایی بود."← تاریخ علوم اسلامی، جلال الدین همایی، نشر هما، 1363: 131.

 

پزشکی

بقراط را پدر علم پزشکی می‌دانند.

روشنگری: به همه جهانیان قبولانده‌اند و نشان پزشکی را مارپیچیده بر چوبدستی اسقلبیوس، نشان داروسازی را مار پیچیده بر چوبدستی با جام و نشان دندان پزشکی را مار پیچیده بر چوبدستی با یک مثلث و دایره می‌دانند. کتاب «پژوهشی در تاریخ پزشکی و درمان از آغاز تا عصر حاضر، محمد تقی سرمدی، چاپ دوم 1379، ناشر سرمدیگ. نویسنده این کتاب فصول کتاب خود را چنین برشمرده است: فصل 1- آغازگران پزشکی و درمان، فصل2- بین‌النهرین و ایلام، فصل3- مصر، فصل4- هند، فصل5- چین، فصل 6- یونان، فصل 7- اسکندریه و روم، فصل 8- ایرانیان قدیم. در بخش ایرانیان قدیم آگاهی‌هایی که درباره زبان و خط ایرانیان می‌دهد کاملا ناشیانه است. نخستین پزشک را (ص136)فریدون می‌داند در حالی که ثریتا نام شخص دیگری است که با فریدون تفاوت دارد. نویسنده (ص139) پزشکی و درمان آریاییها را در نتیجه تشکیل حکومت‌های ماد و پارس و امتزاج و اختلاط پزشکی و درمان و اوهام و خرافات کشورهایی نظیر بابل، آشور، مصر و هند می‌داند که پس ازظهور بقراط در سال 460 قبل از میلاد و ورود پزشکی یونان به ایران اثرات زیادی در پزشکی ایران باقی گذاشته است! سپس نقل برخی درباره تأثیر‌پذیری پزشکی یونان از ایران را آورده است.
نام نخستین پزشک ایرانی ثریتا است که در فرگرد بیست وندیداد در کتاب اوستا آمده است. و این با «ثرَئتونَ»: فریدون تفاوت دارد.

منابع ایرانی: برای دیدن مکتب‌های مختلف پزشکی در دوران هخامنشی نک: گرایش‌های علمی و فرهنگی در ایران از هخامنشیان تا پایان صفویه، استفان پانوسی، نشر بلخ، چاپ نخست، 1383/ و پزشکی در ایران باستان، دکتر موبد سهراب خدابخشی، انتشارات فروهر، چاپ دوم 1376.برای روش‌های درمانی از کاردپزشکی، گیاه پزشگی و... در نهایت نیایش به درگاه یزدان که آخرین راهکار ارائه شده می‌باشد نک : کتاب اوستا.

 

فیزیک

تعريف فیزیک از واژه یونانی physikos به معنی «طبیعی» و physis به‌معنی «طبیعت» گرفته شده است. پس فیزیک علم طبیعت ‌است به عبارتی درعرصه علم پدیده‌های طبیعی را بررسی می‌کند.
نمونه : کتاب فیزیک ازآغازتا امروز، حسین و افسانه جوادی،نشراندرز. درین کتاب ازاعتقاد بابلیان،مصریان،چینیان، تمدن مایا و فیزیک یونانی سخن گفته‌است. برای دیدن برخی مباحث فیزیکی در دورانی که باستان می‌نامند نک : داستان ایران، جنیدی، فریدون، نشر بلخ، 1392 و همه کتاب‌های فلسفی که پس از ورود اسلام به دست دانشمندان ایرانی نوشته شده است چه این کتاب‌ها چند بخش دارند که یکی از بخش‌های آن‌ها علوم طبیعی است.

 

سیاست

سیاست را نیز از یونان و با کتاب سیاست ارسطو می‌آغازند. اصل تفکیک قوای ارسطو : هر حکومت دارای سه قدرت است و قانون گذار خردمند باید حدود هر یک از این سه قدرت را باز شناسد : نخستین این سه قدرت هیأتی است که کارش بحث و مشورت درباره مصالح عام است دومین آنها به فرمانروایان و مشخصات و حدود صلاحیت و شیوه انتخاب آنان مربوط میشود سومین قدرت کارهای دادرسی را در بر میگیرد. ( ابوالفضل قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی، 327، 336 ) منتسکیو ( قرن 18 ) : به نظر او در هر کشوری سه قوه وجود دارد : قوه مقننه که وظیفه قانون گذاری را به عهده دارد، قوه مجریه که مکلف به اجرای قوانین و اداره امور مملکت است و بالاخره قوه قضاییه که باید در رفع اختلافات مردم با استفاده از قوانین اقدام نماید.

در ایران مجلس مهیستان (مهستان - بزرگان) را داشته‌ایم. که گزینش پادشاه با رای ایشان صورت می‌گرفته است. شترپان : شهربان برای حفظ امنیت مردم و شهرها، و شتردار : شهردار برای ایجاد رفاه و امکانات شهری، جزو بخش‌بندی‌های حکومتی برای اداره امور بوده است. سازماندهی مردمان نیز اینگونه بوده است: نِمانَ، ویسَ، زَنتو، دَئِنْگْهو : خانه، ویس، قبیله، دِه. و رئیس هر بخش عنوان پَترا باخود دارد:
نِمانُپَئِتیش، ویسپَئِتیش، زَنتوپَئِتیش، دَئِنْگْهوپَئِتیش : مانبَد، ویسبَد، زنتوبَد، دِهبَد. نک : مهریشت، 5 : 17/ و به قطع و یقین اداره چنین پادشاهی بزرگ و گسترده‌ای از فلات ایران تا سوریه، فلسطین و مصر کانون اداری- سیاسی پیچیده‌ای را داشته است. متأسفانه با وجود اسناد مکتوب تاریخ دانش سیاست در کشورمان را ننوشته و کتاب درسی نکرده‌ایم.

 

موسیقی

موسیقی را نه آن چنان که گفته‌اند ایرانیها از یونانیها وام گرفته‌اند بلکه موسیقی با همه زیرو بم هایش از نت‌نویسی و... زاییده اندیشه‌های ایرانی بوده است. برای دیدن بهتر نک : مقاله ایقاع و احصاء الایقاع از فارابی، پژوهش از ایرج گلسرخی، علوم سیاسی، مطالعات‌آسیای مرکزی و قفقاز، دوره دوم، پاییز 1372، شماره 2. و نیز مقالات نادره بدیعی، در مجله کِلک، تیر و امرداد 1372، شماره های 40 و 41. و نیز همه کتاب‌های موسیقی نوشته شده به دست دانشمندان ایرانی پس از اسلام.

 

تاریخ و جغرافیا

گنجینه تاریخی و جغرافیایی پس از اسلام که به دست دانشمندان ما زیر نام «تاریخ ایران، شاه‌نامه، جغرافیای تاریخی»، نوشته شده است بازگوکننده این مطلب است که نیاکان ما در پیش از اسلام نیز با درایت این جریان را می‌خواستند چه این دانش است که به ما هویت و اعتماد بنفس در جهان پر آشوب را می‌دهد. درین میان اجازه چاپ و انتشار کتاب‌هایی که این هویت را زیر سوال ببرد و اندیشه فرزندانمان را برآشوبد کاری نادرست و جفایی است به تاریخ و آینده این کشور. اجازه ترجمه و چاپ کتاب‌هایی درباره اطلس تاریخی جغرافیایی جهان برای دانش‌آموزان ضربه‌ای بس جبران ناپذیر برین پیکره کهن جهان؛ ایران خواهد بود. کتاب "اطلس تاریخ جهان برای دانش آموزان نوشته سیمون آدامز، ترجمه مرجان نگهی و جمشید نوروزی، چاپ افق دانش، سال انتشار 1391، ازین دست کتاب‌هاست. که نویسنده مغرض آن اطلس کشورها و توضیحاتی درباره آنها را بدون یادکرد نام ایران می‌آورد و مترجمین این کتاب بدون درک این موضوع دست به ترجمه کتاب برای دانش آموزان زده‌اند.از جمله کارهای تازه انجام شده که پیشینه دانش جغرافی و نقشه‌کشی در ایران را می‌کاود نیز کار فرشاد فرشید راد بنام جغرافیای کهن و سرزمین های گمشده، نشر سمرقند، 1391 می‌باشد.

 

جمع‌بندی : جان کلام اینکه کتاب‌های تاریخ علم پایه‌های هر گونه جهت‌گیری و آمال و آرزوهای فرزندان ما را رقم می‌زنند چه این کتاب‌ها مسأله هویت را در خود نهفته دارند و نتیجه هویت دادن اعتماد بنفس به فرزندان و آینده سازان این کشور است. و همه اینها لزوم بازنگری در کتاب‌های تاریخ علم را بیش از پیش بر ما روشن می‌سازد. امید که این مقاله با داوری پژوهشگران راههای سخت و دشوار آینده را بر ما هموار سازد.


*) یادآوری شعرها از دوستِ گرامی رضا رسولی.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه