دیدهبان خلیج فارس
زمان ادعای مالکیت ایران بر استان جلفاوه فرا نرسیده؟!
- ديده بان خليج فارس
- نمایش از یکشنبه, 24 ارديبهشت 1391 09:06
- بازدید: 9643
برگرفته از تابناک
دکتر میر مهرداد میرسنجری
حضور تاریخی رییس جمهور در ابوموسی در نوع خود بی نظیر و برگ برندهای بر تاکید اعمال حاکمیت مطلق ایران بر جزایر و بنادر ایرانی خلیج فارس تلقی میشود. نکته قابل توجه در این میان آن است که هیچ یک از حاکمان گذشته ایران به جز یک مورد در زمان رضا شاه در جزایر سه گانه گام ننهادهاند. در این میان با وجود هیاهوی تبلیغاتی امارات بر علیه تمامیت ارضی ایران که هر روز ابعاد تازه تری به خود میگیرد متاسفانه واکنش در خوری از سوی رسانههای نوشتاری، تصویری و اینترنتی ایران به انجام نرسیده است.
تبلیغات برنامه ریزی شده اماراتیها در حالی با ادعاهای بی اساس وزیر خارجه کوچک اماراتی با نام عبدالله بن زاید و موضع گیر ی علیه بازدید رییس جمهور ایران از جزیره ابوموسی کلید خورده که پیشتر همین فرد در سخنانی بی شرمانه و گستاخانه ایران را با اسرائیل مقایسه کرده و گفته بود همان گونه که اسراییل سرزمینهای عربی را اشغال کرده ایران هم جزایر سه گانه به زعم او عربی!!! را اشغال نموده است!!. این در حالی است که به رغم سکوت بی معنای رسانههای همگانی ایران که به این تهدید آشکار به تمامیت ارضی ایران زمین بی توجهی نابخشودنی روا داشتهاند، ملت ایران در انتظار پاسخ شایسته و قاطع دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی به یاوه گوییهای این شیخ نشین کوچک خلیج فارس از طریق ادعای مالکیت ایران بر استان جلفاوه (امارات کنونی) هستند.
ادعاهای ارضی علیه تمامیت ارضی ایران در طول سالهای بیرون افتادن یک به یک کشورهای ذره بینی عربی از دامن استعمار انگلیس همواره وجود داشته که تغییر و جعل نام ساختگی برای خلیج فارس، ادعای مالکیت بر اروند رود و خوزستان از مهم ترین این ادعاها بوده است. این ادعاهای نژادپرستانه و متعصبانه عربی حتی به جنگی ویرانگر و هشت ساله از سوی صدام علیه ایران و ایرانی انجامید که با حمایت قاطبه کشورهای عربی همراه بود...
اما پرسش ایرانیان میهن دوست این است که چرا تکرار ادعاهای امارات علیه ایران از سوی دستگاه سیاست خارجی ایران، پاسخ شایسته و قاطعی نگرفته تا آن جا که امارات به بهانه بازدید رییس جمهور ایران از جزیره ابوموسی به عنوان بخشی از خاک پاک ایران دست به کار شده تا دستگاه دیپلماسی ایران را دیگر بار در موضع انفعال قرار دهد. این گونه بود که امارات سفیر خود را از تهران فراخوانده و حتی بازی دوستانه تیم ملی فوتبال ایران و امارات را لغو کرده است!!.
با این حال در این سکوت تحیرانگیز رسانه ای، بسیاری از ایران دوستان داخل و خارج از کشور، اعتراض خود را به ادعاهای تجاوز کارانه امارات به شکلهای گوناگون ابراز داشتهاند.
حال مروری بر تعلق تاریخی جزایر و بنادر شمال و جنوب خلیج فارس(یعنی حتی تمامی قلمرو کنونی امارات) به ایران برای یاد آوری حدود و ثقور تاریخی قلمرو ایران برا ی افکار عمومی و رسانهای ایران بسیار ضروری و اجتناب ناپذیر است.
جغرافیای جزایر همیشه ایرانی ابوموسی و تنب بزرگ و تنب کوچک
جزیره ابوموسى با وسعت ۱۲ کیلومتر مربع، تنب بزرگ با ۱۱ کیلومتر مربع و تنب کوچک با ۲ کیلومتر مربع مساحت همراه با سایر جزایر ایرانى خلیج فارس، دنباله چین خوردگى هاى زاگرس در آبهای کرانهای ایران محسوب مى شود.
جزیره ابوموسى یکى از ۱۴ جزیره استان هرمزگان و نزدیکترین و پهنه خشکى از خاک ایران به خط استوا است که در فاصله ۲۲۲ کیلومترى بندرعباس و ۷۵ کیلومترى بندر لنگه واقع است.
نام جزیره ابوموسى به شکلهای مختلف در تاریخ ایران به کار گرفته شده است که از آن جمله مى توان به ابوموسا، غضنفر، بوم موسى - بوموف، بابا موسى، و گپ سبزو اشاره کرد.
این جزیره با طول و عرض حدود ۵/ ۴ کیلومتر به عنوان یکى از مراکز صدور نفت خام کشور با ظرفیتى قابل توجه محسوب مى شود. به دلیل نبود آب شیرین و اراضى مناسب کشاورزى بیشتر مردم ابوموسى ماهیگیرند. در این جزیره، معدن خاک سرخ نیز وجود دارد.
جزیره تنب بزرگ به مساحت بیش از ۱۰ کیلومتر در فاصله ۱۴ مایل دریایى از جنوب غربى جزیره قشم واقع شده است.
جزیره تنب کوچک یا تنب مار، مثلث شکل و در ۶ مایلى غرب جزیره تنب بزرگ قرار دارد. فاصله آن تا مرکز استان از طریق دریا حدود ۱۰۵ مایل دریایى و مساحت آن حدود ۲ کیلومتر مربع است. این جزیره غیرمسکونى بوده و زیستگاه خزندگان به ویژه مارها است.
پیشینه حاکمیت ایران بر جزایر و بنادر شمال تا جنوب خلیج فارس
از هزاره دوم پیش از میلاد مسیح (از بیش از چهار هزار سال پیش) تاکنون جزایر سهگانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک به همراه دیگر جزایر، بنادر و سواحل شمال و جنوب خلیج فارس قلمرو حکومتهای گوناگون ایرانی بوده است. وجود نقشههای باستانی حکومت هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان، سنگنبشتههای متعدد، نامهای نژاده پارسی این مناطق، بیش از 23 نقشه رسمی و نیمهرسمی که توسط دولتهای بریتانیا و دیگر دول غربی در قرون گذشته به چاپ رسیده، نامههای رسمی دولتی حکومتهای گوناگون ایرانزمین و اسناد و کتابهای تاریخی موجود در کتابخانههای سراسر دنیا و بسیاری اسناد دیگر، تعلق این جزایر را به ایران به خوبی به اثبات میرساند. از جمله کتابهای تاریخی میتوان به کتاب «محمود سدید کبابی بندر عباسی» اشاره کرد که در آن اسناد جالب توجهی موجود است که از آن میان، میتوان به سندی اشاره کرد که در آن اجداد شیوخ فعلی شارجه و رأسالخیمه که چوپانی میکردند برای تعلیف احشام خود در جزیره ابوموسی که به دلیل مراتع سرسبز خود به «گپ سبزو» نیز معروف بود از حاکمان ایران اجازه میگرفتند و پس از تعلیف هم مراتب خدمتگزاری و سپاس خود را به ایرانیان اعلام میداشتند.
ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک، سه جزیرهای هستند که با وجود اینکه وسعت چندانی ندارند، ولی از اهمیت استراتژیک و منحصر به فردی برخوردارند. این جزایر همچون زنجیرهای دفاعی و امنیتی در جنوب ایران، در دهانه خلیج فارس و تنگه هرمز همانند ناوگانی ثابت، هرگونه تحرک و عبور و مرور کشتیها به خلیج فارس را در کنترل دارند.
در سال 1850 میلادی بنا بر آمار انگلیسیها، جمعیت ابوموسی از حدود شصت خانوار که اغلب ایرانی بودهاند، تشکیل شده بود و اندک خانوارهای عرب ساکن آن از بندرلنگه به آنجا مهاجرت کرده بودند. تنب بزرگ مسکونی بوده و تنب کوچک یا تنب مار، با دو کیلومتر مربع وسعت، صخرهای و همیشه خالی از سکنه بوده است. نام این جزایر نیز ریشهای ایرانی دارد. ابوموسی، مخفف «بوم موسی» یعنی خانه موسی بوده و تنب نیز تغییریافته واژه پارسی تنگستانی «تمب» به معنای تپه پشته و تل است..
استعمار بریتانیا در اوایل سده بیستم میلادی همزمان با گسترش نفوذ و استیلای خود در منطقه و نیز همگام با مرعوب کردن شیوخ بادیهنشین حاشیه جنوب خلیج همیشه فارس، جزایر بحرین، تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را اشغال کرد و به قبایل عرب تحتالحمایه خود سپرد، اما این امر بلافاصله با اعتراض رسمی دولت ایران روبهرو شد و همه دولتهای ایران در سالهای اشغال همواره با کوششهای پیگیر، با اعتراضات رسمی مکتوب، حتی با بازدید و نصب پرچم سهرنگ ایران بر این جزایر، بر حق حاکمیت سرزمین ایران بر این جزایر پای میفشردند، تا اینکه در پی یک معامله ننگین که هیچگاه توسط ملت ایران به رسمیت شناخته نشد، در تاریخ 24 اردیبهشت 1349، بحرین با یک همه پرسی غیر قانونی از پیکره میهن جدا شد. همزمان با خروج استعمار انگلیس از خلیج فارس در سال 1971 میلادی (1350 شمسی) طی تفاهمنامهای با شیخنشین شارجه و با میانجیگری انگلستان، جزیره ابوموسی پس از 68 سال اشغال توسط بیگانه، به مام میهن بازگشت و جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک نیز با توافق غیرمکتوب با بریتانیا به ایران بازگردانده شدند، چراکه بنا بر دیدگاه دولت وقت ایران، هرگونه توافق مکتوب با بریتانیا ممکن بود در مورد حاکمیت مطلق ایران بر دو جزیره تنب، جای تردید باقی بگذارد.
خلیج فارس و جزایر آن از جمله ابوموسى در روزگار عیلامیان به ویژه در زمان سلطنت «شیلهک این شوشیناک» در ۱۱۶۵ سال پیش از میلاد تحت تسلط این سلسله بوده است.
در دولت ماد نیز جزایر خلیج فارس جزو یکى از ایالت هاى جنوب غربى و سپس جزو ساتراپ (استان) چهاردهم دولت ماد به نام «درنگیانه» و بخشى از کرمان بود. در دوران هخامنشیان این جزایر از جمله جزایر ابوموسى و تنب کوچک و بزرگ به موجب بند ۶ ستون اول کتیبه بیستون جزو استان پارس بوده است.
برای نمونه، کتیبه داریوش بزرگ در بیستون نیز سندی دیگر بر مالکیت ایران بر خلیج فارس و کلیه جزایر آن است: داریوش شاه از اربابه بخشی از عربستان ماکا قسمت مجاور تنگه هرمز و... نام میبرد و این که جنوب تنگه هرمز و سواحل خلیج فارس نیز کاملا تحت اختیار ایران بوده است.
یکی از قدیمیترین اسناد مالکیت ایران بر بحرین به محمد ابن جریر طبری باز می گردد. وی مینویسد: در زمان اشکانیان عربها همه در حجاز بودند و بادیه و مکه و یمن سکونت گاه آنان. آن گروهی که در حجاز و بادیه بودند به قحطی و گرسنگی دچار شدند. پس به عراق و بحرین کوچ کردند که در اختیار اشکانیان ایران بود.
«دکتر وستفلد» نیز در جای دیگری میگوید: پیش از اسلام سواحل غربی دریای پارس توسط ایرانیان اداره میشده است. حتی شهری نیز ار دوره ساسانی باقی است که به نام یکی از سرداران ایرانی نام گذاری شده است. این شهر امروزه اسپیدگان اسفنج نام دارد که از سردار اسپیدویه گرفته شده است.
بحرین در طول چهارصد و اندی سال حکمرانی ساسانیان بر بخش زیادی از خاورمیانه جزوی از خاک ایران بود. در تاریخ آمده که شاپور دوم، پادشاه ساسانی ملقب به شاپور ذوالاکتاف، 309-337 میلادی با قوای کامل و کشتیهای متعدد به بحرین که بخشی از ایران پیش از اسلام بوده وارد شده است و تا زمان سقوط دولت ساسانی به دست اعراب 651 میلادی آرامش کاملی در آنجا برقرار بود. عربها بعد از اسلام تشکیلات اداری سرزمینهای فتح شده را تغییر نمیدادند؛ زیرا تشکیلات اداری که جایگزین آن کنند نداشتند به جای آن، از بزرگان آن سرزمینها که دارای تمدن و فرهنگی درخشان و بالاتر از اعراب بودند برای ایجاد و اداره تشکیلات اداری اسلامی خود استفاده مینمودند که این روش به آنان کمک شایانی میکرد.
تاریخ طبری میگوید: در زمان پادشاهی اردشیر بابکان در بحرین حاکمی محلی به نام سنطرق حکمرانی می کرد. اردشیر، سرداری به جنگ وی فرستاد و او را شکست داد و قلعه او را تصرف کرد و اموال وی را به عنوان غنیمت به ایران آوردند. فرزند خویش را به شاهی آنجا گماشت. اردشیر شهری در بحرین بنا کرد به نام «خط» که در زمان وی پایتخت این جزیره بوده است. پس از وی در زمان شاپور ذوالاکتاف برخی اعراب تابع ایران دست به شورش میزنند. آنان از ناحیه هجر بر ضد شاهنشاه ایران شورش نمودند. شاپور قوای دریایی ارتش ایران را راهی این منطقه کرد. این نبرد پس از جنگ «سناخریب» نخستین نبرد دریایی است که در منطقه ثبت شده است. شاپور راهی خط، هجر، یمامه شد و آنان را در سر جای خود نشاند.
شرق شناس معروف فرانسوی «کوسن دو پرسوال» در کتاب خود به نام تاریخ اعراب پیش از اسلام این جمله طبری را عینا تکرار کرده است. بیشتر مورخان عرب بر این باور هستند که نخستین شهری از ایران که توسط سپاه اسلام گشوده شده بحرین است.
همچنین در دوران اشکانیان در روزگار سلطنت مهرداد اول (۱۷۱- ۱۳۸ پیش از میلاد) بنادر و جزیره هاى پارس تحت حکومت این سلسله قرار گرفت.
در عهد ساسانیان جزایر و بنادر خلیج فارس جزو قلمرو ایران و شهر اردشیر از استان پارس و جزو پادکیسان نیمروز بود. پس از ورود اسلام به ایران در دوره اقتدار آل بویه از ۳۲۲ هجرى قمرى بنادر و جزایر سراسر کرانه هاى خلیج فارس در قلمرو فرمانروایى آنها قرار داشت.
این فرمانروایى به دست سلجوقیان کرمان ادامه داشت تا این که پس از انقراض ملوک کیش در سال ۶۲۶ هجرى قمرى در روزگار اتابکان فارس و ایلخانان مغول والى هاى دریاى فارس یا ملوک هرمز در جزیره کیش سکنى گزیدند و تا سال ۷۷۹ هجرى قمرى بر تمام جزایر خلیج فارس و دریاى مکران- عمان- حکومت کردند.
تیموریان نیز خراج جزیره کیش و سایر جزایر خلیج فارس را تا سال ۸۷۳ هجرى قمرى که در ایران حکومت داشتند، جزو فارس محسوب و وصول مى کردند. با ورود پرتغالىها به خلیج فارس و آغاز فعالیت هاى استعمار نوین در منطقه، جزایر این خلیج از جمله ابوموسى به اشغال دریانوردان پرتغالى درآمد.
در روزگار سلطنت شاه عباس صفوى، پس از یک دوره طولانى نبرد، جزایر و بنادر ایرانى در خلیج فارس از جمله ابوموسى، قشم، هرمز و بحرین به وسیله نیروهاى ایرانى آزاد شد که به همین مناسبت بندر گمبرون به بندر عباس تغییر نام یافت. شاه عباس در سال 1602 میلادی بحرین را از اشغال پرتغالیها خارج میکند و در سال 1612میلادی «جلفاوه » که امروزه امارات متحده است را اعاده حاکمیت میکند.
در سال ۱۱۴۷ هجرى قمرى (۱۷۳۵میلادى ) نادرشاه افشار، لطیف خان دشتستانى را به سمت حاکم ایالت هاى جنوب ایران و کاپیتانى کل سواحل و بنادر و جزایر خلیج فارس منصوب کرد که این فرد در سال ۱۷۳۶ میلادى به بحرین لشکر کشید و شیخ جبار هوله، یاغى بحرین را شکست داد و کلید دژ بحرین را براى نادرشاه فرستاد.
کریم خان زند نیز در سال ۱۱۷۹ هجرى قمرى (۱۷۶۵ میلادى) بر سراسر منطقه فارس و جزایر خلیج فارس از جمله ابوموسى و بحرین و... اعمال حاکمیت کرد. در دوره قاجاریه آقامحمدخان پس از شکست دادن جانشینان کریم خان زند، موفق شد بر تمام ایران از جمله بنادر و جزایر خلیج فارس مسلط شود.
در روزگار فتحعلى شاه هم جزایر دریاى پارس از جمله کیش، بحرین، ابوموسى، هندرابى، تنب بزرگ و تنب کوچک، فارور و... جزو ایالت فارس محسوب مى شد و در سال ۱۲۶۳ ه. ق کرانهها و جزیره هاى خلیج فارس از جمله جزیره ابوموسى بخشى از ایالت «بنادر خلیج فارس» شد.
در سال ۱۸۵۳ اسعتمار بریتانیا که از سال ۱۸۱۹ به بهانه حفظ امنیت خلیج فارس از اعراب بادیه نشین جنوب خلیج فارس (اجداد حکام کنونی شیخ نشینهای جنوب خلیج فارس)که از راه دزدی دریایی امرار معاش میکردند، استقرار یافته بود در راه تثبیت سلطه خود، حکام منطقه را در کنفراسى جمع کرد و آنها قراردادى را تحت عنوان صلح جاویدان امضا کردند که به موجب آن بریتانیایىها اجازه یافتند نه تنها به بهانه مبارزه با دزدان دریایى بلکه به بهانه حفظ امنیت خلیج فارس بتوانند در هر حادثه اى که در کرانه هاى خلیج فارس اتفاق مى افتد مداخله کنند. در سال ۱۸۱۹ میلادى بریتانیا در پى این کوششها جزایر ابوموسى و تنب بزرگ و کوچک را که از روزگار کهن در تملک ایران و جزو لاینفک خاک آن بود به اشغال خود درآورد.
از میان نقشههای رسمی که حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه را به اثبات میرساندنقشه رنگی موجود است که وزارت جنگ انگلیس در سال 1868 میلادی تهیه کرده و «لرد سادیس بری» از طریق وزارت خارجه تقدیم ناصرالدین شاه میکند جزایر سه گانه به رنگ کشور ایران مشخص هستند.
نقشه بعدی نقشه «لرد کرسن» نایب سلطنه انگلیس در خلیج فارس میباشد که در سال 1890 میلادی تهیه شده است. در نقشههای رنگی این کتاب نیز جزایر به رنگ ایران است. حتی فراتر از اینها در نقشه دریاداری انگلیس که در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیست تهیه شده نیز باز هم جزایر سه گانه به رنگ ایران مخص هستند.
دولت ایران در دهه نخست قرن ۱۳ بارها حق حاکمیت خود را بر جزایر تنب و ابوموسى اعلام کرد و در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۰۸ هم وزارت خارجه دولت رضاشاه پهلوی، نامه اعتراضى را مبنى بر برافراشتن پرچم بریتانیا بر فراز جزایر ابوموسى و تنب بزرگ به وزیر مختار بریتانیا در تهران نگاشت.
بازگشت جزایر سه گانه به مام میهن با تقدیم سه شهید گلگون کفن
حکومت ایران در طول سال هاى بعد نیز همواره ضمن انجام اقدام هایى مشابه و نامه نگارى هاى متعدد که همگى از اسناد معتبر حق حاکمیت ایران محسوب مى شوند، بر احقاق حق خود پاى مى فشرد. تا این که در نیمه دوم سال ۱۹۷۱ دو کشور توافق کردند که یک روز پیش از خروج نیروهاى بریتانیایى از خلیج فارس، ایران نیروهاى خود را به جزایر مسکونى ابوموسى و تنب بزرگ و جزیره غیرمسکونى تنب کوچک اعزام کند.
در ساعت 6:15 دقیقه بامداد روز 9 آذر 1350(30 نوامبر1971) یک روز قبل از ترک قوای انگلیسی از خلیج فارس یگانهای نیروی دریایی در سه جزیره تنگه هرمز( تنب بزرگ تنب کوچک اوبوموسی) پیاده شدند. اولین پرچم ایران پس از گذشت کمتر از 35 دقیقه از آغاز عملیت بر اولین جزیره افراشته شد و در راس ساعت 8 در هر سه جزیره پرچم ایران همراه با شلیک 21 گلوله توپ برافراشته گردید. بخشی ازنیروهای ایرانی بر چهار گوشه ابوموسی وبر فراز کوه حلوا به عنوان بلند ترین نقطه جزیره ابوموسی پرچم سه رنگ ملی ایران را بر افراشتند. بخش دیگر نیروها نیز پس از اعزام به جزیره تنب بزرگ به طور مسالمت آمیز و بدون حمل سلاح برای تحویل پاسگاه از گماشتگان عرب استعمار انگلیس در حال حرکت بودند که با شلیک آتشبار شرطههای عرب از داخل پاسگاه مواجه و ناجوانمردانه به شهادت رسیدند. نام این سه شهید جاویدان راه میهن عبارتند از:1- سروان سوزنچی 2- مهناوی یکم حبیب الله کهریزی 3- ناوی آیت ا.. خانی...
بدین ترتیب پس از حدود ۸۰ سال که سیاست استعمار برخلاف حقوق مسلم تاریخى مانع اعمال حاکمیت ایران بر این جزایر شده بود، پس از گفت وگوهاى طولانى و پیگیر، بار دیگر این جزایر تحت حاکمیت بر حق ایران قرار گرفت.
پس از اعمال حاکمیت دوباره ایران بر جزایر سهگانه، چند کشور عربی از جمله لیبی، عراق و یمن، در دسامبر 1971 از ایران به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کردند که شورای امنیت با بررسی پرونده، آن را برای همیشه پایان یافته اعلام کرد، چرا که این شورا برای یک موضوع، دو بار تصمیم گیری نمیکند.
و اینگونه بود که اعراب به دنبال راهکاری برای بینالمللی کردن دوباره این ادعاهای بیپایه خود بودند تا اینکه بهترین حربه را برای اعمال فشار به ایران برای چشم پوشی از مالکیت بر جزایر سه گانه ایرانی را توسل به دادگاه لاهه یافتند.
امارات متحده عربى اینک بر پایه همین توافق است که پس از 41 سال بر ادعاهاى خود مبنى بر مالکیت جزایر سه گانه ایرانى اصرار مى ورزد. در واقع ادعاهاى امارات بر پایه خلقیات ناسیونالیستى اعراب یک ادعاى حیثیتى فاقد مبناى حقوقى و سیاسى است که خود امارات هم به آن واقف است.
ضعف و ذلت تاریخی شیوخ جنوب خلیج فارس در برابر ایران در این سند برگرفته از خاطرات اسدالله علم قابل تامل است:
امیر دبی در دیدار با شاه ایران میگوید: «من مطمئنم که اعلیحضرت هرگز تصور تحت فشار قرار دادن کشور ضعیفی مثل ما را هم نمیکنند؛ اما شما هر چه صلاح میدانید انجام بدهید، کاملا در اختیار شما هستیم.» (خاطرات علم، پنجشنبه، 10 مهر 1349)
و یا در جای دیگر این کتاب نیز آمده : «ما همه چاکران وفادار اعلیحضرت فارس هستیم. ما را راهنمایی کنید» (شنبه، 10 خرداد 1349)
بنابراین، پیشینه شیوخ دست پرورده انگلیس در جنوب خلیج فارس، گویای سر سپردگی کامل و البته باور تاریخی آنها به اقتدار ایران در خلیج فارس بوده است.
برخی اقدامات ضد ایرانی امارات که با پاسخی از سوی ایران مواجه نشده است:
1-احداث جزایر مصنوعی و پیشروی گام به گام درخلیج فارس با دزدی خاک و سنگ ایران!!!
کشور امارات همزمان با ادعاهای ارضی بی پایه علیه جزایر سه گانه همیشه ایرانی خلیج فارس با سرمایه گذاری عظیم با سرعت مشغول توسعه جزایر مصنوعی در کرانههای جنوبی خلیج فارس میباشد که با هدف افزایش سرمایه، تصرف گام به گام حریم آبی ایران و عربی کردن نام خلیج همیشه فارس، حیات را در آبهای خلیج تا ابد فارس به خطر انداختهاند.. این امر که با سکوت عجیب و غیر قابل توجیه رسانههای داخلی همراه شده نه تنها محیط زیست شکننده خلیج فارس را در معرض نابودی قرار داده بلکه حدود و ثقور مرزهای آبی و مناطق حاکمیتی و تمامیت ارضی ایران در خلیج فارس را نیز در معرض تهدید جدی قرار داده است.
لازم به ذکر این که ساخت سه جزیره به شکل نخل (Palm Lands) که طول هر کدام بیش از 6 کیلومتر است و یک جزیره بیضوی به شکل نقشه 5 قاره کره زمین (Universe) در منطقهای به طول 9 کیلومتر و عرض 6 کیلومتر و با مساحتی حدود 63 کیلومتر مربع که کاملا در تضاد با اکوسیستم طبیعی خلیج فارس است، با سرمایه گذاری بیش از 20 میلیارد دلار در حال تکمیل شدن است.
و از دیگر سو سلطان بن سلیم مدیر این پروژه در اظهارات تجاوز گرانهای بی پرده فاش کرده که «با توجه به این که هم اکنون تنها بخش کوچکی از ساحل خلیج فارس به امارات تعلق دارد در زمان اتمام این پروژه دولت امارات با داشتن 1200 کیلومتر ساحل به مقدار کافی ابزار برای اعمال فشار به ایران در اختیار خواهد داشت!»
عمق این اقدام فاجعه بار امارات متحده عربی همزمان با پایان احداث اولین جزیره نخل نمایان شد. زمانی که به اذعان رسمی مجریان، برای این پروژه 1. 65 میلیارد متر مکعب ماسه و 87 میلیون تن سنگهای صخرهای برای پی سازی و برای تکمیل محوطهها نیز 1 میلیارد تن صخره (که به طور عمده از قاچاق سنگهای صخرهای از ایران تامین شده) به محل آورده و مورد استفاده قرار گرفته است.
از مهم ترین هدفها و پیامدهای سیاسی توسعه جزایر مصنوعی توسط امارات نیز میتوان موارد زیر را بر شمرد:
1. توسعه حریم مرزهای دریایی امارات. از آنجا که محیط جزایر مصنوعی امارات به عنوان حریم آبی این کشور محسوب میشود اماراتیها با افزایش جزایر خود به دنبال افزایش حریم آبی و به تبع آن به چنگ آوردن هرچه بیشتر محدوده بین المللی مشترک آبها و بستر خلیج فارس هستند. تا به امروز هم اماراتیها توسط ساخت این جزایر، سواحل خود را به صورت مجازی، 2 تا 3 برابر کردهاند و ادامه این روند همان قدر که به سود عربها است، به ضرر ایران و ایرانی است.
2. توسعه طلبی ارضی با انتقال 12 میل انحصاری ماهیگیری از کرانههای خشکی جنوب خلیج فارس به دور ترین جزایر مصنوعی از سواحل امارات با هدف تهدید عمق استراتژیک ایران در خلیج فارس
3. تصرف گام به گام فلات قاره و بستر خلیج فارس جهت نزدیک تر شدن هر چه بیشتر به جزایر سه گانه و سواحل ایران به منظور برنامههای توسعه طلبانه ارضی آینده اعراب از جمله تصرف جزایر ایرانی و بنادر جنوبی ایران.
4. تبلیغ و تثبیت نام جعلی برای خلیج فارس از طریق تبلیغات رسانهای و توزیع نقشههای جلب گردشگران و فروش واحدهای مسکونی این جزایر در عرصه بین المللی
از مهمترین پیامدهای فاجعه بار محیط زیستی جزایر مصنوعی امارات میتوان به این موارد اشاره نمود:
1. نابودی محیط زیست طبیعی ایران با تخریب خاکها وسنگهای صخرهای کوهستانهای ایران و انتقال آنها به امارات برای ساخت جزایر مصنوعی
2. تهدید امنیت زیستی پرندگان مهاجر و جانداران جزایر غیر مسکونی خلیج فارس
3. نابودی پوشش زنده مرجانی به عنوان یکی از پتانسیلهای مهم تجمع زیستی خلیج فارس
4. تخریب پهنه بندی طبیعی بستر دریا. ( اماراتیها رسوبات ارزشمند بستر خلیج فارس را هم برای ساخت و ساز پروژه جزایر به تاراج بردند و علاوه برآن فعالیت ماشین آلات و استخراج ریزدانهها از کف دریا، آسیبهای بسیار زیادی بر پهنه بندی بستر دریاوارد ساخته است. )
5. تغییر مسیرجریانهای طبیعی آب که در توان خودپالایی طبیعی خلیج فارس اختلال جدی ایجاد میکند.
6. به هم ریختن ساختار طبیعی بستر خلیج فارس. (لازم به ذکر این که امارات حتی بقایای دو هواپیمای جنگی، چند جمبو جت و هفت کرجی را نیز به اعماق دریا برده تا برای غواصان یک پارک زیر دریایی موضوع دار به وجود بیاورد!)
7. تخلیه انواع زباله ها، پسابهای آلوده کننده و انواع آلایندههای فسفره و... به درون خلیج فارس
8. تخریب یکی از ارزشمندترین اکوسیستمهای دریایی دنیا از طریق نابودی زیستگاه آبزیان خلیج فارس شامل 400 تا 450 گونه ماهی و 300 تا 450 گونه از سایر آبزیان از جمله لاک پشتهای دریایی (گونه ویژه منطقه خلیج فارس).
9. گمراه سازی افکار عمومی با انتشارتصاویر دروغین حیات زیر جزایر مصنوعی. ( دولت امارات برای گمراه کردن افکار عمومی و تبرئه خود از اتهامات احتمالی، اقدام به پخش فیلمهایی از وجود حیات جانوری در زیر این جزایر کرده است. این در حالی است که تصاویر منتشر شده مربوط به پیش از مسکونی شدن جزایر و زمانی است که هنوز از پسابهای آلوده ساز، زبالههای جامدو آلودگیهای صوتی و دیداری که در کوتاه ترین زمان حیات آبزیان را از بین میبرد، خبری نبوده است. )
10. عوارض اقلیمی، محیط زیستی ناشی از تبدیل بخشهایی از حریم دریا به خشکی، کاهش ظرفیت گرمایی ویژه منطقه و خشک تر شدن اقلیم آن و افزایش توفانهای گرد و غبار که به طور مستقیم بر روی کیفیت حیات اقتصادی، اجتماعی مردم منطقه به ویژه ساحل نشینان جنوب ایران تاثیر میگذارد.
جزایر مصنوعی امارات در حالی بی سرو صدا ودر بایکوت خبری رسانهای ایران یکی بعد از دیگری سر از آب در میآورند که نه تنها مخالفتی جدی را از سوی نهادهای مسوول ایرانی شاهد نبوده ایم بلکه با کمال تاسف در برخی رسانه هاو روزنامهها و سایت های اینترنتی داخلی شاهد تبلیغ پیش فروش منازل واقع شده در این جزایر نیز هستیم!
تحمیل خسارتهای جبران ناپذیر بر زیستگاه آبی خلیج فارس در حالی صورت میگیرد که ایرانیان سعی چندانی در جلوگیری از فعالیتهای غیرقانونی طرف اماراتی خود نداشتهاند و از این روی عدم فعالیت شایسته سازمان حفاظت محیط زیست ایران و بی توجهی مدیران به ساخت جزایر مصنوعی اماراتی در خلیج فارس در گام نخست ضمن تهدید آشکار علیه ایران، ملت ایران را از حقوق طبیعی محیط زیستی و ژئو پلتیک خود در کرانههای شمالی و جنوبی خلیج فارس محروم میکند.
این در حالی است که پیمان نامه حفاظت محیط زیست منطقهای مهمی همچون «راپمی» توسط همه کشورهای ساحلی خلیج فارس از جمله امارات در سال 1978 به امضا رسیده که در آن تاکید شده که آبهای خلیج فارس، بین المللی هستند و همه کشورها باید به حریم آن احترام بگذارند و هر نوع توسعهای که حریم آن را به خطر میاندازد، برای کشورهای همسایه آن ممنوع است ولی عدم آگاهی رسانی مناسب توسط نهادهای مسوول ایران و حضور نیافتن بازرسان سازمان ملل در این منطقه و ارایه نشدن گزارش فاجعه محیط زیستی ساخت جزایر مصنوعی، دولت امارات را در اقدامات سود جویانه خود جسور تر ساخته است.
2-احداث بی سروصدای آبگذر جانشین برای تنگه هرمز توسط امارات
بر اساس این طرح که برای از اعتبار انداختن اهمیت نقش ایران در تنگه هرمز به مراحل پایانی احداث نزدیک میشود، احداث کانال جایگزین تنگه هرمزاز سوی امیر نشین دبی ارائه شده با ساخت آبگذر(کانالی) از داخل امارات، سواحل امارات در دریای عمان (در شرق امارات) به سواحل این کشور در خلیج فارس(در شمال امارات) متصل خواهد شد تا اهمیت استراتژیک تنگه هرمز و جزایر ایران از میان برود. طول این کانال ۱۸۰ کیلومتر و هزینه احداث آن ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است.
3- اختلافات ارضی امارات با دیگر همسایگان
بر پایه توافق جده که در سال 1974 میان ابوظبی و ریاض به امضاء رسید، منطقه «واحه العین» در «البریمی» شامل چندین روستا و شهر العین و صحرای الظفره، کاملا ً به امیرنشین ابوظبی تعلق گرفت. براساس این توافق، منطقه خورالعدید در امتداد خط ساحلی به طول 25 کیلومتر بر سواحل خلیج فارس، در حد فاصل مرزهای خاکی ابوظبی و قطر به خاک عربستان افزوده شد. منطقه خورالعدید که علاوه بر اهمیت جغرافیایی، دارای 80% حوزه نفتی خیزالشیبه با بیش از 4 میلیارد بشکه نفت و حدود 650 میلیون متر مکعب گاز طبیعی است، از ویژگیهای اقتصادی خاصی برخوردار است. دولت عربی!! امارات علیه هم تباران عربستانی نیز ادعای ارضی دارد و مدعی است که عربستان برخی از مناطق سبرخه مطی را هم تصرف کرده است.
امارات متحده عربی، مرزی که مورد قبول هر دو طرف عربستانی و اماراتی باشد ندارد و همچنان از مرزهای قبل از 1974 خود استفاده میکند. امارات متحده هنوز در التهاب است که عربستان سعودی مدعی آبهای سرزمینی خلیج فارس در محدوده 20 مایلی شود که راهرویی بین امارات متحده و قطر است. تقاضای عربستان سعودی در صورت چنین ادعایی بدین معنا خواهد بود که میدانهای نفتی امارات متحده عربی در حوزه مناقشه و میدان نفتی زرکوه که امارات و قطر در آن سهیم هستند به عربستان سعودی تعلق یابد.
فرجام سخن:
1- با وجود هزاران سند متقن تاریخی که بسیاری از آنان غیر ایرانی و حتی انگلیسی است، در تعلق تاریخی جزایر سه گانه و همه کرانههای امارات متحده کنونی به ایران هیچ شبههای باقی نمیماند. لازم به ذکر این که با توجه به اعمال حاکمیت دوباره ایران پس از چند دهه اشغال گری انگلیس در این جزایر هنوز کشوری به نام امارات به وجود نیامده بوده که بخواهد ادعایی داشته باشد. کشوری با نام امارات متحده عربی پس از اعمال حاکمیت مجدد ایران بر سه جزیره و در سال ۱۹۷۱با اتحاد شش امارت حاشیه جنوبی خلیج فارس (از جمله شیخ نشین شارجه، مدعی ابوموسی) اعلام موجودیت کرد و یک سال بعد امارت راس الخیمه (شیخ نشین مدعی تنب بزرگ و تنب کوچک) به عنوان هفتمین متحد به این کشور پیوست.
جالب این که قواسم یا جواسم امارات از همان نسل قاسمیهای ایرانی حاکمان بندر لنگه و ایرانی تبار هستند که بر راس الخیمه و شارجه حکومت میکنند بنابراین ایران نیز متقابلا میتواند ادعای مالکیت بر شارجه و راس الخیمه را داشته باشد.
2ـ در زمان انعقاد تفاهمنامه میان ایران و شیخ شارجه و بازگشت جزایر به ایران، هنوز دولتی با نام امارات متحده عربی، وجود خارجی نداشت تا بتواند ادعایی نسبت به جزایر تاریخی ایران داشته باشد. در واقع، موجودیت کشوری با نام امارات متحده عربی پس از بازگشت جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به ایران به عنوان یک کشور مستقل، موجودیت یافت.
شورای همکاری خلیج فارس نیز در زمان انعقاد این تفاهمنامه هنوز تشکیل نشده بود؛ بنابراین، از لحاظ حقوق بینالملل، صلاحیت حقوقی برای طرح ادعا علیه تمامیت ارضی ایران را نداشته و نخواهد داشت.
3- بنا بر یک اصل حقوقی در روابط بینالملل، وجود قرارداد دوجانبه، حق و مسئولیتی برای کشور سوم ایجاد نمیکند؛ بنابراین، دخالت هر کشور و نهاد و سازمان ثالث در مسأله جزیره ابوموسی، غیرقانونی است.
4- در صورت تکرار گزافه گوییهای حاکمان اماراتی، ایران به خود حق میدهند که با عربستان سعودی که هیچ اختلاف مرزی دریایی با ایران ندارد به توافق برسد تا در برابر ادعاهای گستاخانه اماراتیها در برابر ایران، مناطق ادعایی عربستان در خاک امارات را به رسمیت بشناسد.
5- مقامهای اماراتی وشورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب با توجه به اسناد تاریخی میتوانند در یابند که علاوه بر بحرین، تمامی کرانههای جنوبی خلیج فارس از جمله شیخ نشین دوبی و امارات عربی کنونی هم در طول تاریخ در مالکیت ایران بوده است پس این گمان قوی است که ساکنان ایرانی تبار این سرزمینها تمایل برای الحاق به ایران داشته باشند و در صورت ادامه ادعاهای امارات، اعمال حاکمیت مجدد ایران بر امارات و بحرین قابل پیگیری از طریق مجامع بینالمللی خواهد بود.
6- عبدالله زاید اماراتی، در کشوری بر مسند است که از جمعیت قلیل سه میلیون و دویست هزار نفری آن بیش از 80% غیر اماراتی و غیر عرب هستند و اعراب در اقلیت مطلق به سر میبرند!! هرچند تنها 30 درصد جمعیت امارات را ایرانیها تشکیل میدهند؛ اما بالغ بر 50 درصد سرمایه گذاریها و فعالیتهای اقتصادی در دبی مرهون ایران و ایرانیهاست. همچنین جمعیت ایرانیها از کل جمعیت بومی امارات در آن کشور بیشتر است، به نظر میرسد این پیام خوبی برای اماراتیها باشد که خشمگین کردن ایرانیان به همراه تغییر در معادلات بین المللی و منطقهای به یقین اوضاع اقتصادی و امنیتی این شیخ نشینها را متاثر خواهد ساخت.
7- ایرانیان از نسل آریو برزن و سردارانی هستند که یونانیان را در تجاوز به خاک ایران به خاک سیاه نشاندهاند و هزاران سال بعد از نسل آریو برزن، شهیدان باکری، همت، عباس دوران، خلعتبری، چمران، خرازی، کاوه، کاظمی، دستواره، نامجو، صیاد شیرازی، فهمیده و هزاران هزار جوان ایرانی دیگر برخاستهاند که خون پاک خود را فدای میهن نمودهاند تا خوابهای شوم سردار مفلوک قادسیه و شیخ زاید بن سلطان آل نهیان مقبور در تصرف جزایر سه گانه ایرانی، مالکیت بر کرانه شرقی اروندرود و جدایی خوزستان از ایران عملی نشود.
8ـ با توجه به آن چه گفته شد، اوضاع کنونی توجه بیش از پیش مسوولان سیاست خارجی ایران را میطلبد هوشیاری، قاطعیت و اعمال حساسیت لازم در برابر توطئههای پیوسته برای کوچک و کوچک تر شدن ایران است که باید آماده مقابله با این تهدیدهای رو به گسترش باشیم.
نمایندگان مجلس شورای اسلامی هم به خوبی میدانند، اهمیت حفظ تمامیت ارضی ایران در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به خوبی نمود داشته است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی، آشکارا حفظ تمامیت ارضی کشور را به همراه استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی از مهمترین ارکان حفظ کشور عنوان کرده است. در این باره، در اصل نهم قانون اساسی آمده است: «در جمهوری اسلامی ایران، آزادی، استقلال، وحدت و تمامیت ارضی کشور از یکدیگر تفکیکناپذیرند».
اصل هفتاد و هشتم قانون اساسی تصریح میکند: «هر گونه تغییر در خطوط مرزی، ممنوع است» و در اصل یکصد و پنجاه و دوم نیز آمده است: «سیاست خارجی ما بر اساس نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور است... » همچنین بنا بر اصل 153 قانون اساسی «هر گونه قرارداد که موجب سلطه بیگانه شود، ممنوع است».
در پایان باید گفت، نه تنها دادن کوچکترین باجی به دولتهای ذره بینی همچون امارات زیبنده شکوه و هژمونی تاریخی ایران در منطقه نیست، بلکه فرصتی تاریخی فراهم است، برای بازگشت اقتدار تاریخی و حاکمیت دوباره ایران بر هر دو کرانه شمالی و جنوبی خلیج تا ابد فارس.
قطعه شعری از شادروان ملک الشعرای بهار در زمینه توطئههای پایان ناپذیر تاریخی انگلیس علیه تمامیت ارضی ایران جالب توجه است:
چون به یاد آری ز آبادان و کشتی نفت موج زن از شور دل مانند دریا شوی
خطه بحرین را سازی به ایران مسترد بی نصیب از غولگاه لولو لالا شوی
عشق بلع نفت خوزستان و موصل را به گور برده و آواره از دنیا و مافیها شوی
هرکجا دیدی جوانمردی وطن خواه و غیور از میان بردی اش تا خود در جهان آقا شوی
عهد بستی بی طرف مانی تو در کار هرات چو پسندیدی که ناگه بر سر حاشا شوی ؟