تاریخ معاصر
110 روز بحرانی، بررسی اجمالی جنبش دانشجویی، 28 مرداد تا 16 آذر ۱۳۳۲
- تاريخ معاصر
- نمایش از دوشنبه, 05 دی 1390 03:46
- بازدید: 3667
برگرفته از تارنمای موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
بدون تردید کودتای 28 مرداد 1332 سرآغاز فصل تازه ای در تاریخ سیاسی معاصر ایران است که به سقوط دولت ملی دکتر مصدق و حاکمیت خفقان شدید در جامعه انجامید. با وقوع کودتا، دستگیری رجال سیاسی، انحلال احزاب و تعطیلی بسیاری از نشریات در دستور کار قرار گرفت. اما به رغم تضییقات و فشار دستگاه دیکتاتوری، از فردای وقوع کودتا، مردم حتی یک روز نیز روند مخالفت با هیئت حاکمه را متوقف نکردند. در نوشتار حاضر موقعیت جنبش دانشجویی از 28 مرداد تا 16 آذر 1332 مورد بررسی قرار گرفته است، هر چند با محور قرار دادن نقش دانشجویان در 110 روز بحرانی یاد شده، در حد بضاعت مزجاه و کاوش در مآخذ موجود سعی موجزی در تشریح جایگاه حائز اهمیت آنان در آن برهه حساس به عمل آمده است.
فرصت حسینی
به نظر می رسد نخستین نظاهرات آشکار دوره مورد بحث، پنج روز پس از کودتا در دانشگاه تهران در حمایت از دکتر مصدق و اعتراض به محاکمه او، دکتر شایگان و مهندسی رضوی انجام گرفته باشد. پس از آن در ایام عزاداری ماه محرم، تهران شاهد برپایی تظاهرات پرسروصداتری بود و در 4 محرم الحرام 1373ق/22 شهریورماه 1332ش، یعنی بیست و پنج روز بعد از کودتا، در اعتراض به اقدامات سرکوبگرانه زمامداران کودتا، مقارن برپایی آیین سوگواری در چهارمین شب عزاداری حسینی، تظاهراتی سازماندهی گردید و در جریان آن شعارهایی بر ضد سرلشکر زاهدی و در حمایت از دکتر مصدق سر داده شد. کانون تظاهرات بازار تهران بود و دامنه آن به مسجد شاه و سبزه میدان کشیده شد.
چند روز بعد در 7 محرم/ 25 شهریور، تظاهرات گسترده تری برپا شد. تظاهرکنندگان دراین شب شعارهای شدیداللحنی سردادند. تظاهرات یادشده با دخالت مأموران شهربانی و واحدهای لشکر نظامی ضد شورش پایتخت سرکوب گردید؛ هرچند فرونشاندن آتش این غائله و سرکوب تظاهرکنندگان مانع از تداوم اعتراض های پراکنده و خودجوش مردمی بعدی نشد، به طوری که صبح روز عاشورا با استفاده از اوضاع آن روز، ضمن شبیه سازی تاریخی، پلاکاردهایی متضمن شعارهایی در اعتراض به حاکمیت پهلوی دوم، همچنین شعارنویسی بر در و دیوار شهر بر ضد رژیم مستبد و خودکامه انجام گرفت.
16 مهر، پیش پرده 16 آذر
با آغاز سال تحصیلی و بازگشایی دانشگاه ها در مهرماه، بر اثر خیزش های مردمی و تحرکات دانشجویی، اوضاع سیاسی رو به وخامت بیشتر نهاد. دانشجویان با راه اندازی تظاهرات، پخش اعلامیه و تعطیل کلاس های درس، آشکارا خشم و نفرت خود را نسبت به دیکتاتوری حاکم ابراز داشتند. در نیمه مهر، گروه های دانشجویی اعلامیه هایی منتشر کردند که در آن بر ضرورت توسل جستن به اعتصاب به مثابه یک حربه در برابر حاکمیت، همچنین لزوم آزادی دکتر مصدق از زندان، رفع توقیف شماری از استادان دانشگاه و سرانجام جانبداری از تظاهرات محرم در بازار تهران، تأکید شده بود. تهیه و توزیع این اعلامیه ها تأثیر ویژه ای در فضای سیاسی آن دوره بر جای نهاد، به گونه ای که واکنش دولت کودتا را ارمغان آورد که به شکلی شتابزده اعلام کرد: "دولت در مقابل این گونه تحرکات به شدت ایستادگی خواهد کرد."
به رغم خط و نشان هایی که دولت نظامی برای مخالفان خود، به ویژه دانشجویان می کشید، دانشگاهیان با معاضدت بازاریان، خود را برای برگزاری یک اعتصاب گسترده آماده کردند و روز 16 مهر/ 29 محرم، زمان و موعد مناسب این اقدام تشخیص داده شد. اعتصاب آغاز شد و بازار بسته ماند. همان روز دانشجویان به برپایی تظاهرات آرام در محیط دانشگاه مبادرت کردند. متعاقب آن، فرمانداری نظامی سراسیمه و وحشت زده چند افسر را به همراه چند دستگاه کامیون پر از سربازان تفنگدار به سوی دانشگاه گسیل داشت. سربازان مسلح در جای جای دانشگاه تهران موضع گرفتند و همه جا را زیر نظر قرار دادند. دراین روز نیروهای نظامی دست به اقدام کم سابقه ای زده و در داخل محیط دانشگاه مبادرت به دستگیری شماری از دانشجویان (گفته می شود حدود یازده نفر) به اتهام اخلال در امنیت عمومی و برهم زدن نظم، نمودند.
از منظری، آنچه روز شانزدهم مهرماه روی داد، نخستین واکنش همه جانبه دانشگاه و دانشگاهیان (استاد و دانشجو) در برابر دولت کودتا بود. افزون بر این، برای نخستین مرتبه از زمان تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313، مأموران نظامی وارد حریم دانشگاه شدند و به دستگیری جمعی از دانشجویان مبادرت کردند. چنین رفتاری طی نوزده سالی که از بنیادگذاری دانشگاه تهران می گذشت بی سابقه بود. بی گمان ورود قوای مسلح به محیط دانشگاه و دستگیری دانشجویان نه تنها کمکی به بهبود اوضاع نکرد بلکه به گسترش دامنه بحران و افزایش تنش و تشنج موجود افزود. هرچند نمایش اقتدار حاکمیت پهلوی بدین جا ختم نشد و پس از شکستن حرمت و قداست دانشگاه و دستگیری دانشجویان، کودتاچیان برای زهر چشم گرفتن از دانشجویان، شماری از سربازان مسلح را در برابر دانشکده های مختلف دانشگاه تهران مستقر کردند. البته در خارج از محیط دانشگاه وضع به مراتب بدتر بود، یک تانک و تعدادی کامیون مملو از نیروهای مسلح و مجهز در حالت آماده باش مقابل درِ اصلی دانشگاه تهران مستقر بودند و تمای رفت و آمدها را زیر نظر داشتند.
در میدان 24 اسفند (میدان انقلاب کنونی) که در فاصله نزدیک دانشگاه قرار دارد، اوضاع نه تنها عادی نبود که از دیگر مناطق اطراف دانشگاه بدتر هم بود. سه دستگاه تانک و چند خودرو نفربر و اتومبیل های جیپ نظامی در حاشیه میدان موضع گرفته بودند. تمامی خیابان های اصلی و کوچه های فرعی منتهی به محوطه مستطیل شکل دانشگاه در سایه نگاه مراقب و تیررس مأموران آشکار و نهان نظامی و انتظامی بود. آنان حتی رفت و آمد عابران در پیاده روها را به دقت کنترل می کردند و از اندک توقف و جزیی ترین کنجکاوی و تأمل آنان نسبت به آنچه در دانشگاه می گذشت ممانعت به عمل می آوردند.
اما به رغم تمامی تمهیدات حاکمیت نظامی، در این ایام بار دیگر تهران شاهد تظاهرات در خور توجه دیگری بود و این مرتبه فریاد اعتراض نه از دل دانشگاه که از بیرون آن، حوالی چهارراه امیراکرم، مکانی در دو کیلومتری جنوب شرقی دانشگاه، به گوش می رسید. این تظاهرات که از ساعت 10 صبح آغاز شده بود و موجب غافلگیری و برآشفتگی فرمانداری نظامی گردید، با واکنش و عکس العمل سریع نیروی انتظامی و نظامی و تیراندازی هوایی و درگیری های پراکنده به منظور متفرق کردن تظاهرکنندگان، همچنین بازداشت شماری از معترضان، خاتمه یافت. به باور برخی تحلیلگران رخدادهای تاریخی- سیاسی، این نخستین تظاهرات وسیع به ابتکار نهضت مقاومت ملی بود که در اعتراض به دستگیری و حبس دکتر مصدق و یارانش انجام گرفت و در آن قشرهای مختلفی از جمله دانشجویان، بازاریان، حتی دانش آموزان شرکت داشتند. برخی منابع، شمار تظاهرکنندگان در این روز را بالغ بر دوهزار نفر تخمین زدند.
پیش به سوی انسداد سیاسی
آنچه در روزهای بعد روی داد فضای سیاسی جامعه، به ویژه دانشگاه را ملتهب تر ساخت. 9 روز پس از واقعه شانزدهم مهر، یعنی 25مهر، هربرت هوور، مشاور وزارت امور خارجه آمریکا در امور نفت به منظور گفت و گو با دولتمردان ایرانی وارد تهران شد. پنج روز بعد، این کارشناس مسائل نفتی به اتفاق لویی هندرسن، سفیر آمریکا در ایران برای مذاکره به دیدن شاه رفت. هوور پس از یک اقامت درازمدت 23 روزه در ایران برای بازدید از پالایشگاه ها و حوزه های مختلف نفتی و گفت و گو با مقامات بلندپایه دولت کودتا، تهران را به مقصد واشنگتن ترک کرد.
در 27 مهرماه، وارن، رئیس اداره همکاری فنی آمریکا، چکی به مبلغ 4 میلیون و 700 هزار دلار به عنوان کمک فنی ایالات متحده به ایران، تسلیم علی امینی، وزیر دارایی زاهدی کرد. دو روز بعد- 29مهر- آنتونی ایدن، وزیر خارجه انگلیس طی نطقی در مجلس عوام این کشور اعلام کرد: "انگلستان بار دیگر دست دوستی به سوی ایران دراز می کند و برای تجدید مناسبات سیاسی میان دو کشور از هر جهت آماده است."
در واپسین روز مهر به دستور دولت، حکومت نظامی در خوزستان، گیلان، اصفهان و فارس به مدت سه ماه دیگر تمدید شد. در همین روز، مأموران حکومت نظامی مبادرت به دستگیری عده زیادی از مخالفان سیاسی و فعالان نهضت ملی کردند. این در حالی است که همان روز، شمار اندکی از زندانیان از جمله دکتر غلامحسین صدیقی، مهندس زنگنه و بهاءالدین کهبد، آزاد شدند.
نقش نهضت مقاومت ملی در تحولات سیاسی ایران پس از کودتا
افزایش رفت و آمدهای دولتمردان آمریکایی و انگلیسی به ایران و بازداشت های بی ضابطه فرمانداری نظامی، ضمن انسداد سیاسی فضای آن روز، جامعه را به سوی وقوع درگیری جدید سوق داد. شناخت رویدادهای این ایام بدون توجه به نقش حیاتی و کارکرد مؤثر "نهضت مقاومت ملی" امکان پذیر نیست. این تشکل سیاسی یک روز پس از کودتای 28 مرداد 1332 در خانه آیت الله سیدرضا زنجانی به حضور رجال و شخصیت های سیاسی با گرایش دینی و ملی شکل گرفت و به هیچ فرد و گروه خاصی تعلق نداشت و در شهرهای گوناگون و حتی خارج از کشور، شعبه ها و شاخه هایی متأثر و مرتبط با آن شکل گرفته بود.
خط مشی نهضت در سه اصل:
1- تداوم جنبش مردم و اعاده استقلال ملی؛
2- مبارزه با هرگونه استعمار خارجی (سرخ و سیاه)؛
3- مبارزه بر ضد حکومت های دست نشانده خارجی و عمال فساد، پیش بینی شده بود.
نهضت مقاومت ملی، پایگاه اجرایی و عملیاتی خود را بر روی دو محور دانشگاه و بازار استوار ساخته بود. بازاریان به مثابه پشتوانه مالی و تدارکاتی و دانشجویان به عنوان نقش آفرینان و نیروهای عملیاتی و خط مقدم رویارویی با رژیم به شمار می آمدند.
در کمیته دانشگاه نهضت مقاومت ملی افرادی نظیر حیدر رقابی، مصطفی چمران، باقر رضوی، رضا کاشف، مسعود حجازی، ابراهیم یزدی، عباس شیبانی، عزت الله سحابی و ... حضور داشتند.
کمیته بازار متشکل از حسن شمشیری، عباس رادنیا، محمدتقی انواری، نوروزعلی لباسچی، محمود مانیان، تحریریان و ... بود.
ترکیب کمیته روحانیان مجاهد را آیات: سیدمحمود طالقانی، سیدضیاءالدین حاج سیدجوادی، غروی و ... تشکیل می دادند.
در کمیته بین الاحزاب داریوش فروهر، محمدعلی خنجی، حسین راضی، علی اکبر نوشین و ... حضور داشتند.
گسترش دامنه فعالیت ها در داخل و خارج از کشور
از هفته نخست آبان ماه زمزمه هایی مبنی بر برپایی اعتصاب عمومی در بازار و برگزاری تظاهرات مجدد اعتراض آمیز در دانشگاه و به صورت پراکنده در جای جای شهر بر ضد اقدامات دولت زاهدی در پایتخت به گوش می رسید. شایعه انجام اعتصاب از سوی رانندگان وسایط نقلیه به ویژه شرکت واحد اتوبوسرانی و تعطیلی کار برخی کسبه عمومی نیز قوت گرفت. از این رو فرمانداری نظامی تهران با صدور اطلاعیه ای ضمن هشدار نسبت به عواقب انجام هر گونه تحرک و فعل و انفعالی علیه حکومت، اصناف و بازاریان را از برگزاری هر گونه اعتصاب برحذر داشت.
نیمه دوم آبان ماه آبستن حوادث مهم و حساسی بود. در 17 آبان، محاکمه دکتر مصدق، نخست وزیر و سرتیپ تقی ریاحی، دردادگاه نظامی ارتش در سلطنت آباد آغاز شد. مقارن آغاز به کار محکمه نخست وزیر دولت ملی، تحرکات طیف رودرروی دولت و مخالفان حکومت کودتا، افزایش یافت. همزمان با اوجگیری فزاینده اعتراض های داخلی، دانشجویان و اپوزوسیون خارج از کشور نیز دست به فعالیت گسترده بر ضد دولت دست نشانده سرلشکر زاهدی زدند. هرچند این جوش و خروش از فردای کودتا شروع شده بود، لیک اندک اندک شدت گرفت و با آغاز به کار محاکمه فرمایشی دکتر مصدق به اوج خود رسید و مقالات انتقادی متنوع و متعددی بر ضد دولت نظامی در نشریات گوناگون خارج از کشور، به ویژه در فرانسه و آلمان به چاپ می رسید.
افزایش چشمگیر فعالیت های سیاسی دانشجویان مقیم خارج از کشور، خشم کارگزاران حاکمیت پهلوی دوم را برانگیخت. از این رو از سوی دولت، دستورالعمل هایی به منظور پیشگیری از گسترش دامنه این اعتراض ها خطاب به وزارتخانه ها و نمایندگی های خارج از کشور فرستاده شد. بر طبق مفاد این بخشنامه، نمایندگی های مقیم خارج از کشور موظف شدند به دانشجویان اطلاع دهند که در صورت هر گونه مشارکت و همراهی در فعالیت های ضد دولتی، با آنها برخورد می شود. قطع ارز ارسالی از ایران، ندادن روادید سفر، حتی ابطال گذرنامه و انواع تضییقات دیگر بخشی از این محرومیت ها بود.
با آغاز دادگاه دکتر مصدق، بر میزان خبرهای مرتبط با برپایی تظاهرات و اعتصاب در سطح شهر افزوده می شد. این بار همه موضوع را مهم قلمداد کردند. مخالفان حاکمیت برای راه اندازی موج جدیدی از مخالفت ها بر ضد حکومت نظامی عزم خود را جزم کرده بودند. به نظر می رسد مقامات دولتی نیز این مرتبه اقدامات مخالفان را بلوف تصور نکردند و به منظور پیشگیری و ممانعت از تحقق طرح های مخالفان و خنثی سازی کارکرد آنان، پروژه های گوناگونی را مد نظر قرار دادند. بی گمان همان طوری که اشاره شد، شروع محاکمه دکتر مصدق که از دید افکار عمومی به خیمه شب بازی می مانست، عامل عمده پیدایی وضعیت تازه در جامعه بود.
سرانجام روز موعود برای برپایی تظاهرات و اعتصاب در دانشگاه و بازار، پنج شنبه 21 آبان تعیین گردید. اما دو روز پیش از وقوع ناآرامی در پایتخت، تبریز شاهد درگیری های پراکنده ای در سطح شهر بود به گونه ای که روند کار مراکز آموزشی، شامل دانشگاه، دانشسرا و دبیرستان ها، همچنین کسب و کار در بازار مختل شد. در خلال اعتراض ها در تبریز، شماری از مخالفان بازداشت شدند. رقم دستگیرشدگان دراین روز حدود پنجاه نفر ذکر شده است. به نظر می رسد نیروی سوم خلیل ملکی در زمره محرکان و گردانندگان این اعتراض بوده است.
واقعه 21 آبان
در تهران اوضاع کاملا متفاوت بود. در 21 آبان راهپیمایی و اعتصاب گسترده ای با زمینه سازی نهضت مقاومت ملی و مشارکت دانشجویان برپا شد که به دستگیری عده ای از دانشجویان و قشرهای اجتماعی دیگر انجامید. عوامل رزیم برای سرکوب تظاهرکنندگان متوسل به اعمال خشونت شدند. از این رو آمار مجروحان رو به افزایش نهاد. خبر این تظاهرات در رسانه های خارجی انعکاس وسیعی یافت. مطبوعات جهان، توسل رژیم کودتا به خشونت بر ضد دانشجویان و مردم را تقبیح و محکوم کردند و سیل انتقادها و اعتراض ها، حاکمیت پهلوی دوم را مستأصل و کلافه کرده بود. درهمین روز اوضاع در ناحیه بازار تهران رو به وخامت بیشتر نهاد، چرا که کسبه و اصناف بازار نه تنها دست از کار کشیدند بلکه با برگزاری تظاهرات و راهپیمایی به شعار دادن بر ضد دولت کودتا پرداختند. از این رو تلفات در بازار بیشتر بود. گفته می شود دراین روز دستکم دو نفر در منطقه بازار تهران کشته و عده ای زخمی شدند. افزون براین، تعداد بازداشت شدگان محدوده بازار نیز زیاد بود. فرمانداری نظامی جمعی از دستگیرشدگان را به جزیره خارک تبعید کرد. یادآوری این نکته ضروری است که در جریان حمله مأموران فرمانداری نظامی به بازار تهران، چند باب مغازه تخریب شد و اموال آن به غارت رفت. همین طور به مکان های عمومی آسیب های بسیاری وارد آمد.
تراکم خشم افکار عمومی
در فاصله روزهای بعد تا 16 آذر، وقایع سیاسی مهمی در کشور روی داد. در این میان روز سوم آذرماه از جهاتی حائز اهمیت است. نخست آن که در این روز محاکمه دکتر مصدق و سرتیپ ریاحی در دادگاه نظامی خاتمه یافت. بر اساس حکم صادره دکتر مصدق به سه سال زندان مجرد و ریاحی به دو سال حبس تأدیبی محکوم شدند. دیگر این که در همین روز دربار شاهنشاهی اعلامیه ای مبنی بر مسافرت نیکسون، معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در 18 آذرماه صادر کرد. دیگر این که با ورود سردنیس رایت، کاردار موقت سفارت انگلیس به تهران در این روز و متعاقب آن چند روز بعد صدور اعلامیه رسمی مشترک میان دو دولت درباره برقراری مجدد و رسمی روابط ایران و انگلیس به شدت اعتراض ها افزوده شد. خبر برقراری رابطه مجدد دولت ایران با انگلستان غوغایی برانگیخت. در این میان اکثریت مردم و افکار عمومی جامعه نمی توانستند ساکت بنشینند و سکوت اختیار نمایند تا دولت کودتا با استعمار پیر تجدید رابطه کند. از این رو مترصد زمان مناسب برای ابراز خشم و نفرت خود نسبت به رخدادهای جامعه بودند.
به نظر می رسید فرصت مغتنم، چهاردهم آذرماه بود. دانشجویان دانشگاه تهران از این فرصت به منظور برگزاری تظاهرات بهره بردند. تظاهرات محدود با شماری اندک اما پرسرو صدا برگزار شد. روز بعد تجربه دیگری به دست آمد و دانشجویان، دامنه تظاهرات را به خارج از دانشگاه کشاندند. مأموران نیروی انتظامی که اوضاع را تا حدودی غیرعادی و بحرانی می پنداشتند به سرکوب تظاهرکنندگان پرداختند که در این میان عده ای زخمی و شماری از دانشجویان بازداشت شدند.
دانشگاه تهران رنگ خون گرفت
اما رویداد شانزدهم آذرماه چیز دیگری بود و هرگز از حافظه تاریخی ایرانیان پاک نخواهد شد. دانشجویان مانند روزهای گذشته خود را آماده برپایی تظاهرات دیگری در محیط دانشگاه وخیابان های اطراف کردند اما شواهد نشان دهنده آن بود که کارگزاران دولت کودتا به منظور فراهم آوردن وضعیت مناسب و آرام کردن جو آن روز جامعه برای پذیرایی از معاون رئیس جمهور آمریکا و در آستانه ورود وی به تهران، به منظور رویارویی با اعتراض های فزاینده دانشجویان، در آماده باش به سر می بردند و عزم خود را جزم کردند تا از دانشجویان زهرچشم بگیرند تا مذاکرات نیکسون با مقامات ایرانی در کمال آرامش انجام شود.
روز 16 آذر، اوضاع در تهران و به ویژه دانشگاه تهران و خیابان های منتهی به آن غیرعادی بود. دانشجویان هنگام نزدیک شدن به دانشگاه پی به افزایش چشمگیر مأموران و تجهیزات فوق العاده آنان بردند. رژیم دراقدامی کم سابقه، نیروهای لشکر دو زرهی را به دانشگاه اعزام کرد، از بامداد آن روز، همه، وقوع یک حادثه را پیش بینی می کردند. دانشجویان با درک و شم سیاسی خود هوشیارانه سعی داشتند کمترین بهانه ای به دست بهانه جویان ندهند اما جو کاملا ملتهب بود. اندک زمانی بعد، سربازان مسلح به داخل دانشکده ها هجوم آوردند و عده زیادی از دانشجویان و حتی استادان را دستگیر کردند و مورد ضرب و جرح و فحش و ناسزا قرار دادند. دانشجویان در برابر این اقدام تحریک آمیز بردباری به خرج دادند و با متانت و سکوت، صرفا وقایع را زیرنظر گرفتند. اندک زمانی بعد در حالی که عقربه های ساعت حدود 10 بامداد را نشان می داد و دانشجویان سر کلاس های درس بودند، ناگاه شماری از سربازان دسته "جانباز" لشکرزرهی به همراه عده ای سرباز معمولی به دانشکده فنی یورش بردند. دستاویز آنان برای ورود به دانشکده، شناسایی عده ای از دانشجویان ِ به زعم آنان شورشی و اخلالگر بود که در خلال روزهای گذشته به نظامیان بی احترامی کرده بودند.
مهندس خلیلی، رئیس دانشکده فنی به منظور پیشگیری از هرگونه درگیری و خونریزی احتمالی، دستور داد زنگ کلاس ها پیش از موعد زده شود. وی به همراه دکتر عابدی، معاونش، چند تن از خدمتگزاران دانشکده را مأمور کرد به کلاس های درس رفته و از طرف آنان به دانشجویان اطلاع دهند که هر چه زودتر، با آرامش و بدون شعار دادن از دانشکده خارج شوند و متعاقب آن بی سر و صدا محیط دانشگاه را ترک نمایند. هنگامی که دانشجویان در حال خروج از دانشکده بودند به یکباره با یورش سربازان مسلح و حمله آنان با سرنیزه مواجه شدند که بر اثر آن عده ای از دانشجویان مجروح گردیدند. اقدام سبعانه نیروی نظامی، واکنش برخی از دانشجویان خشمگین را برانگیخت. دانشجویان به هنگام دفاع از خود و عقب نشینی در برابر حمله سربازان مسلح به شعار دادن روی آوردند. افراد "جانباز" که به فرمان تیمسار تیمور بختیار، فرمانده لشکر به دانشگاه آمده بودند به دانشجویان بی دفاع در دانشکده فنی تیراندازی کردند که در نتیجه، پیکر سه دانشجوی دانشکده فنی به نام های "مهدی شریعت رضوی"، "مصطفی بزرگ نیا" و "احمد قندچی"، در سرسرای دانشکده فنی به خون آغشته شد و تعداد زیادی از دانشجویان زخمی شدند.
همان روز فرمانداری نظامی، تعدادی از روزنامه ها و نشریات را به صورت فله ای تعطیل کرد که از جمله می توان به: فرمان، سیاسی، خاورمیانه، آذرین، زلزله، فاخته و مرجان، اشاره کرد. همچنین تعدادی از روزنامه های منتشره نیز جمع آوری شد. روز بعد (17 آذر)، حاکمیت پهلوی در اقدامی نمایشی برای کاهش فشارهای وارده بر خود بر اثر حادثه روز گذشته، مبادرت به آزادی پنج تن از وزیران کابینه دکتر مصدق از زندان کرد، دکتر عالمی وزیر کار، مهندس رجبی وزیر مشاور، دکتر ملکی وزیر بهداری، مبشر کفیل وزارت دارایی و مهندس عطایی کفیل وزارت کشاورزی، در زمره این گروه رها شده از محبس بودند.
پس لرزه واقعه 16 آذر
خبر واقعه 16 آذر و کشتار بی رحمانه دانشجویان در محیط امن و مقدس دانشگاه که به سرعت از سوی رسانه های خبری به سراسر جهان مخابره شده بود، موج ابراز همدردی فرهیختگان و آزادی خواهان عالم را در پی داشت، همین امر فشار فزاینده ای را مقارن سفر ریچارد نیکسون به ایران، بر دولت کودتا وارد ساخت. دکتر علی اکبر سیاسی، رئیس وقت دانشگاه تهران از تشکیل جلسه ویژه دولت برای رسیدگی به این واقعه یاد می کند.
بامداد هجده آذر، سرلشکر مزین به منظور کاهش فشارهای سیاسی و روانی، به نمایندگی از سوی محمدرضا پهلوی، در دانشکده فنی حضور یافت و مراتب تأسف خود را به مهندس خلیلی، رئیس دانشکده فنی ابراز کرد. همان روز همزمان با ورود ریچارد نیکسون به تهران، تظاهرات گسترده ای به مناسبت سوم شهدای مظلوم دانشگاه واعتراض به حضور معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران تدارک دیده شد که به اعتراض و قیام عمومی مبدل گردید و در نتیجه برخورد شدیدی میان نیروهای نظامی و انتظامی از یک سو و مردم به ویژه دانشجویان از سوی دیگر روی داد که به بازداشت دهها نفر انجامید. به دنبال عزیمت نیکسون، همسرش و هیئت همراه پس از سه روز اقامت در تهران و در آستانه برپایی مراسم هفتم شهدای دانشجو، تهران حالت شهری جنگ زده به خود گرفت. تمامی وزارتخانه ها، سازمان ها، اداره ها و مؤسسه های دولتی با تانک و زره پوش محافظت می شد و نظامیان مجهز و مسلح در جای جای پایتخت موضع گرفته بودند.
در تهران، همچنین بسیاری از شهرهای بزرگ، دانشجویان که از فردای واقعه 16 آذر از رفتن به کلاس های درس به نشانه اعتراض نسبت به سیاست های رزیم سرباز زده بودند و در سوگواری به سر می بردند، خود را آماده برپایی مراسم هفتم شهدای دانشجو کردند. در تهران دانشجویان به سوی امامزاده عبدالله، مدفن خاکسپاری دانشجویان شهید به راه افتادند. پلیس ابتدا به منظور متفرق کردن دانشجویان با آنان درگیر شد اما پس از اندک زمانی پی برد که توان رویارویی با خیل عظیم جمعیتی که هر لحظه بر تعداد آن افزوده می شد را ندارد و از این رو پا پس نهاد و نظاره گر اوضاع شد.
طی روزهای بعد،تظاهرات پراکنده ای در سطح شهر برگزار شد. در دانشگاه با وعده تخلیه محیط آموزشی از نیروهای نظامی، دانشجویان سرانجام به اعتصاب کوتاه مدت خود پایان دادند، اما رژیم به وعده خود عمل نکرد و اعتصاب دانشجویان دراوایل دی ماه بار دیگر آغاز شد و تظاهرات، درگیری ها و اعتصاب های پراکنده همچنان تا خاتمه ترم ادامه یافت.
لازم به ذکر است که حاکمیت پهلوی دوم نه تنها از محاکمه و مواخذه متجاوزان به حریم علم و معرفت سرباز زد، بلکه 9 روز بعد در نامه ای به شماره 2122 مورخ 25/9/1332 که از سوی سرهنگ علی محمد روحانی، رئیس ستاد لشکر دو زرهی مرکز تهیه شده بود، به گونه ای "خیلی فوری" از "ستاد رکن دو"، تقاضای تشویق "افسران و درجه داران و سربازان دسته جانباز در مأموریت دانشگاه تهران در روز دوشنبه 16 ماه جاری" به عمل آمد؛ تشویقی که شامل حال 16 نفر به پاس کشتار 16 آذر شد. این 16 تن به مناسبت قربانی کردن سه دانشجوی مظلوم پیش پای نیکسون، افزون بر ترفیع درجه به پاداش های نقدی 25 تا 35 تومان نایل آمدند.
مراسم چهلم شهدای دانشگاه در روز پنج شنبه 24 دی ماه با حضور بیش از 10 هزار نفر با شکوه هر چه تمامتر برگزار شد. در تهران، روز پنج شنبه نه تنها کلاس های درس دانشجویان دانشگاه تهران تعطیل شد بلکه دانش آموزان برخی مدارس نیز از رفتن به کلاس درس خودداری کردند. در پی تصمیم مشترک و هماهنگ برخی دانشجویان با همیاری شماری از دانش آموزان، مقرر شد ابتدا در میدان شوش اجتماع کنند، سپس بصورت دسته جمعی به سوی امامزاده عبدالله حرکت نمایند. هرچند فرمانداری نظامی تهران بر اساس مقررات حکومت نظامی با اجتماع دانشجویان موافقت نکرد اما اجازه داد فقط هزار کارت مخصوص در اختیار برگزارکنندگان مراسم برای ورود به امامزاده عبدالله قرار گیرد.
بعدازظهر پنج شنبه میدان شوش شاهد موج جمعیت و گردهمایی شرکت کنندگان در مراسم اربعین شهدای جنبش دانشجویی بود. حدود ده هزار نفر در این اجتماع شرکت کردند. مزار سه آذرخش اهورایی گلباران شد و مراسم به خوبی و در کمال آرامش برگزار گردید. بی شک خون سرخ این شهدا، موتور محرک و سوخت تداوم فعالیت های ضد استبدادی و ضد استعماری دانشجویان در سال های بعد را فراهم آورد، حرکتی که هیچ گاه از حرکت باز نایستاد و به سکوت نگرایید