پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست تاریخ تاریخ كهن و باستان اسطورهٔ آرش

تاریخ كهن و باستان

اسطورهٔ آرش

برگرفته از فصل‌نامۀ فروزش شماره ششم (تابستان و پاییز 1392)، رویه 37 تا 39

 


داریوش احمدی

«آرش»1 یکی از پهلوانانِ پرآوازه در حماسه‌های ملی ایران است که از او همواره به عنوان نماد میهن‌پرستی و از جان‌گذشتگی یاد شده است. او کسی است که در هنگامه‌ی جنگ‌های ایران و توران، طبق توافق طرفین، تیری را به بهای جان خویش پرتاب کرد تا نقطه‌ی فرود آن، مرز دو کشور تعیین شود و ستیزه‌ها پایان یابد.

1

پیشینه‌ی حماسه‌ی «آرش» به عصر اوستایی راه می‌بَرَد، چنان که در تیشتریَشت /7ـ6 (دارمستتر 1883: 95ـ94) می‌خوانیم:

(6) برای تیشتر، ستاره‌ی فروغمند و شکوهمند قربانی می‌کنیم، که به سوی دریای فراخ‌کرت (vouru-kaša اوستایی) پرواز می‌کند؛ به تندی تیری که در فضای مینوَی پرتاب شده است، که آرش، چابک‌ترین تیرانداز2 آریایی در میان آریاییان، که تیرش تندترین بود، از کوه «ایرییوخشوثا» به سوی کوه «خونونت» (Xanuuant) پرتاب کرد؛ (7) چرا که اهورَ مزدا او را یاری کرد، و نیز آب‌ها و گیاهان؛ و مهر، خداوند‌ چراگاه‌های پهناور، راهی فراخ بر وی گشود.

در رساله‌ی پهلوی «ماه فروردین، روز خرداد» (جاماسپ آسانا 1371: 142) ششم فروردین ماه (روزی که مهم‌ترین وقایع اسطوره‌ای ـ دینی زرتشتی در آن رخ داده) روزی دانسته شده است که آرش شیواتیر (šēbāg-tīr) و منوچهر، زمین‌های اشغال شده‌ی ایران را از افراسیاب تورانی بازستاندند.

 


طرح: سحر افتخارزاده

 

اگرچه متن‌های پهلوی درباره‌ی اسطوره‌ی آرش سخن چندانی به میان نیاورده‌اند، اما در متون تاریخی عصر اسلامی از حماسه‌ی آرش به تفصیل سخن رفته است: در عصر پادشاهی منوچهر، افراسیاب (Fraŋrasiian- اوستایی؛ Frāsiyāk پهلوی)، فرمان‌روای ویرانگر و دَدخوی توران، با لشکری بزرگ به خاک ایران تاختن آورد و توانست سپاه ایران را به عقب نشینی وادارد و منوچهر را در طبرستان به حصار گیرد. اما این محاصره و کشمکش ایرانیان و تورانیان به درازا کشید و از این رو، دو سوی نبرد به صلح رضا دادند و قرار بر آن شد که یکی از پهلوانان سپاه ایران تیری را از طبرستان به سوی شرق بیافکند و هر جا که تیر بر زمین بنشیند، آن جا مرز ایران و توران تعیین شود. سرانجام در بامداد روز مقرر، آرش با تمام نیروی خود از کوه دماوند تیر را پرتاب نمود. تیر به گونه‌ای معجزه‌آسا تا کرانه‌ی رود بلخ پر کشید و همان نقطه به عنوان مرز ثابت ایران و توران به رسمیت شناخته شد و جنگ و کشمکش پایان یافت (طبری 1352: 90ـ289؛ بلعمی 1385: 41ـ239). با وجود این، درباره‌ی برخی از جزییات حماسه‌ی آرش در میان متون موجود تفاوت‌هایی وجود دارد. ثعالبی (1368: 90) زمان وقوع این رویدادها را عصر پادشاهی «زو» می‌داند و نه منوچهر. به نوشته‌ی طبری (1352: 290) آرش پس از پرتاب تیر به مقامِ سالاری تیراندازان سپاه ایران منصوب شد، اما به روایت بیرونی (1352: 88 ـ287) و ثعالبی (1368: 291) آرش با پرتاب تیر، جان خود را نیز فدای میهن کرد. افزون بر این، ابوریحان بیرونی (1352: 288) نقل می‌کند که پرتاب تیر به دست آرش در سیزدهم تیرماه ( روز تیرگان) رخ داد و از این رو ایرانیان این روز را جشن می‌گرفتند.

2

بُن‌مایه‌ی اسطوره‌ی آرش همانا شاه ـ پهلوانی است که با نیروی خارق‌العاده‌ی بازوی خود (که در پرتاب تیر نمود یافته)، و با رهنمون و پشتیبانی کامل خدایان، قلمرو ایرانیان را تا دور دست‌ها می‌گسترد و مرزهای آن را تثبیت می‌کند. نمونه‌ای از این بن‌مایه‌ی اسطوره‌ای ایرانی باستان را می‌توان در ایدئولوژی شاهنشاهی هخامنشیان و دیگر دودمان‌های پادشاهی ایران یافت. بر مبنای همین بن‌مایه و سنت کهن ایرانی باستان است که داریوش بزرگ قدرت بی‌همتا و بی‌هماورد خود را در فتح دوردست‌ترین سرزمین‌ها با بیان این تعبیر که «نیزه‌ی مرد پارسی بسی دور رفته است»3 (DNa 43-45؛ اشمیت 2000: 30ـ29) نمودار ساخته است. تأکید وی بر این که کمان‌دار (θanuvaniya) و نیزه‌افکنی (štika) چیره‌دست است (DNb 42-45؛ اشمیت 2000: 41، 39) نیز نمودی از قدرت بی‌بدیل جهان‌گیری او است. نقش شدن شاهان کمان‌دار در سنگ‌نگاره‌ها و سکه‌های هخامنشی4 و حتا اشکانی5، نمونه‌های دیگری از به‌کارگیری نماد کمان و کمان‌گیری برای نمایش قدرت شاهنشاهی است.
شاپور یکم، شاهنشاه ساسانی (70ـ239 م.)، نیز با بیان این که تیراندازی او بی‌نظیر و بی‌رقیب است و بُردی فراتر از تصور دارد (کتیبه‌ی ŠH؛ باک 1978: 78ـ372) قدرت بی‌مانند خود را در جهان‌گیری و فتح دوردست‌ترین سرزمین‌ها (چنان که در کتیبه‌ی ŠKZ بازگو و بر شمرده شده است) به نمایش می‌گذارد.

3

ابوریحان بیرونی (1352: 88 ـ287) در ضمن بازگویی حماسه‌ی آرش، روایت منحصر به فردی را نقل می‌کند مبنی بر این که ایزدبانوی زمین، «سپندارمذ»، برای رهایی ایران از چنگال افراسیاب به منوچهر فرمان داد تیر و کمان ویژه‌ای ساخته شود و با پرتاب تیر، بیگانگان غاصب از خاک ایران بیرون رانده شوند. اما این روایت فرعی در داستان آرش نمودار کدام اسطوره است؟ در رساله‌ی پهلوی «شهرستان‌های ایران» (جاماسپ آسانا 1371: 67) گفته می‌شود که افراسیاب «سپندارمذ را به زنی خواست و سپندارمذ در زمین آمیخت، و او (افراسیاب) آن شهر را ویران کرد».
نویسنده‌ی ارمنی، تئودور بارکونای، نیز در ضمن شرح برخی از باورهای زرتشتی به همین اسطوره اشاره‌ی گذرایی کرده است: «زمین دوشیزه‌ای جوان و نامزد پَریسَگ (= افراسیاب) بود» (پاگنن 1898: 163). به نظر می‌رسد که این روایات منعکس‌کننده‌ی اسطوره‌ای هستند که بر مبنای آن، خشک‌سالیِ عصر پادشاهی منوچهر نتیجه‌ی تجاوز دیوی نیرومند (افراسیاب) به زمین (سپندارمذ) دانسته می‌شده است؛ و، در واقع، رهنمودهای سپندارمذ در مورد چندوچون ساخت تیر نیز نمادی از تلاش‌های زمین برای رها کردن خود از دست این شاه/ دیو جبّار و متجاوز و ویرانگر (= افراسیاب) به یاری شاه ـ پهلوانی است که به واسطه‌ی برگزیدگی و فرهمندی خویش، زمین را از دیوان می‌زداید و آن را به سامان می‌رساند.

 

4

با وجود آن که از حماسه‌ی آرش در غالب متون عهد اسلامی یاد شده است، اما در مهم‌ترین متن حماسی ایران، یعنی شاهنامه‌ی فردوسی، نه تنها سخنی از حماسه‌ی آرش نرفته، بل‌که کل جنگ‌های منوچهر و افراسیاب نیز از قلم افتاده است. گفته می‌شود آرشی که در شاهنامه گه‌گاه نامی از وی می‌رود و نیای اشکانیان دانسته می‌شود (بزرگان که از تخم آرش بدند / دلیر و سبکسار و سرکش بدند ـ فردوسی 1386: 138؛ دو فرزند او هم گرفتار شد / بدو تخمه‌ی آرشی خوار شد ـ فردوسی 1386: 164) «کی‌آرش» (kauui aršan اوستایی) پسر «کوی اییپی وهو» (kauui aipivohu اوستایی) پسر «کی قباد» (kauui kavāta اوستایی) است و نه «آرش کمان‌گیر» (صفا 1374: 570)6.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

1. ǝrǝxša- اوستایی؛ ēraš پهلوی؛ «درخشان» ( بارتلمه 1904: 349؛ مایرهوفر 1977: 38، ش. 114)
2. لقب اوستایی آرش، به معنای تیرانداز (بارتلمه 1904: 563)، در متون فارسی به «کمان‌گیر» تبدیل شده و او به «آرش کمان‌گیر» (برای نمونه: از آن خوانند آرش را کمانگیر / که از سارى به مرو انداخت یک تیر ـ گرگانی 1349: 378) شهرت یافته است.
3. Pārsahyā martiyahyā dūra štiš parāgmatā
4. مانند نقش کمان به دست داریوش بزرگ در سنگ‌نگاره‌های بیستون و نقش رستم (اشمید 1970: لوحه 22 الف، ب) و نیز در سکه‌های زرین هخامنشی (بنگرید به: تصویر 1)
5. مانند نقش کمان به دست اَرشک یکم (211-247 پ.م.) بنیان‌گذار پادشاهی اشکانی بر سکه‌های خود (بنگرید به: تصویر 2)
6. مؤید این دیدگاه، آن است که ثعالبی (1368: 284) نیز، که تألیف او دارای منبعی مشترک با شاهنامه‌ی فردوسی است، اشکانیان را از فرزندان کی‌آرش پسر کی‌قباد دانسته است.

 

کتاب‌نامه

بیرونی، ابوریحان، 1352، آثارالباقیه، ترجمه‌ی اکبر داناسرشت، تهران، ابن‌سینا.
بلعمی، ابوعلی، 1385، تاریخ بلعمی، به تصحیح محمدتقی بهار، تهران، زوار.
ثعالبی، ابومنصور، 1368، تاریخ ثعالبی (غرر اخبار ملوک فرس و سیرهم)، ترجمه‌ی محمد فضائلی، تهران، نقره.
جاماسپ‌ آسانا، جاماسپ‌جی، 1371، متون پهلوی، ترجمه‌ی سعید عریان، تهران، کتاب‌خانه‌ی ملی جمهوری اسلامی ایران.
صفا، ذبیح‌الله، 1374، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، فردوس.
طبری، محمد بن جریر، 1352، تاریخ طبری، جلد اول، ترجمه‌ی ابوالقاسم پاینده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
فردوسی، ابوالقاسم ، 1386، شاهنامه، دفتر ششم، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی.
گرگانی، فخرالدین اسعد، 1349، ویس و رامین، به تصحیح ماگالی تودوا و الکساندر گواخاریا، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
مجمل التواریخ و القصص، 1318، به تصحیح ملک الشعرای بهار، تهران، چاپ‌خانه‌ی خاور.

Back, M. 1978, Die Sassandischen Staatsinschriften, Acta Iranica 18, Téhéran-Liège.
Bartholomae, C. 1904, Altiranisches Wörterbuch, Strassburg.
Darmesteter, J. 1883, The Zend-Avesta, Part II, Oxford.
Mayrhofer, M. 1977, Iranisches Personennamenbuch (Die avestischen Namen), I/1, Wien.
Pagnon, H. 1898, Inscriptions mandaites des coupes de Khouabir, Paris.
Schmidt, E.F. 1970, Persepolis, Vol. III, Chicago.
Schmitt, R. 2000, The Old Persian Inscriptions of Naqsh-i Rustam and Persepolis, London.

 

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید