گردشگری
ظهیرالدوله میتواند به باغ مشاهیر تبدیل شود
- گردشگری
- نمایش از دوشنبه, 03 اسفند 1388 07:47
- بازدید: 4161
خبرگزاری میراث فرهنگی- گروه فرهنگ و هنر- اینجا شبیه هیچ گورستانی نیست...کوچک است و صمیمی... قدم به قدم، سنگ به سنگ، اسم به اسم، همه آشناست؛ از آن صدای گرم و زندهای که هنوز به یاد روزگار از دست رفتهای میخواند که زهره یارش بود تا آن روح سرکشی که همچنان از نهایت شب حرف میزند، از نهایت تاریکی.
وقتی از پلههای متروک گورستان ظهیرالدوله پایین میروی، ساختمان قدیمی خانقاه با چند ردیف صندلیهای کهنه و قدیمی و سنگ قبری در میانه آن روبهروی توست. اینجا آرامگاه میرزا علی خان دولوی قاجار، ملقب به ظهیرالدوله است که در سال 1281 ق. به دنیا آمد و پس از مرگ پدر که وزیر دربار ناصرالدین شاه قاجار بود بر جای او تکیه زد.
در سال 1303 به جرگه مریدان صفی علیشاه پیوست و به سال 1317 ه.ق با راهاندازی انجمن اخوت در ضلع شرقی میدان فردوسی، سیاست و طریقت را به یکدیگر گره زد؛ انجمنی که 110 نفر از روشنفکران و اصلاح طلبان، عضو آن بودند و میکوشیدند تا به مبارزه با استبداد و خرافات بپردازند؛ انجمنی که پس از به توپ بسته شدن مجلس در دوران استبداد صغیر، به اتهام همکاری با مشروطه خواهان ویران شد و اثاث آن به غارت رفت و ظهیرالدوله بر آن شد تا ملک خود، در نزدیکی امامزاده قاسم شمیران را، وقف خانقاه و انجمن کند و مسئولیت اداره آن را نیز به انجمن اخوت بسپرد؛ انجمنی که دیگر، هیچ نام و نشانی از آن باقی نمانده و درویش رضا، آخرین عضو آن بوده است؛ یعنی شوهر پیرزن ظهیرالدوله که امروز به همراه پسرش از گورستان، محافظت میکند. میرزا علیخان دولوی قاجار در سال1342 هجریقمری در گذشت و پیکرش در همان جایی به خاک سپرده شد که امروز گورستان ظهیرالدوله نام دارد.
وی از پایهگذاران نمایش در ایران و بانی نخستین ارکستر ملی بود. او برای اولین بار توانست، با کمک پدر ابوالحسن خان صبا و پدر رهیمعیری در باغ خانقاه کنسرتی ترتیب دهد. اگرچه، حالا گورستان ظهیرالدوله، بزم خاموش کسانی است که ایران را به نوا و ترانه مهمان کردند: غلامحسین درویشخان، رضا محجوبی نوازنده مشهور ویولن که از فرط عشق به موسیقی «رضا دیوانه» نام گرفته بود، حسین یاحقی از نخستین نوازندگان ویولن ایرانی، حبیب سماعی نوازنده برجسته سنتور، داریوش رفیعی که نامش با «زهره» پیوند خورده است، قمرالملوک وزیری نخستین خواننده زن ایرانی در دوران معاصر، مشیر همایون نخستین نگارنده نت برای پیانو در ایران، حسین تهرانی که صدای سرپنجههای طلاییاش بر تنبک هنوز هم گوش هر شنوندهای را مینوازد و نورعلی خان برومند، ردیف دان مشهور که تار، سه تار، تنبک و ویولن را چه استادانه مینواخت و تو که به اینجا آمدهای، تنها کافی است از توری فلزی کرم رنگی که فضای گورستان را از خانقاه جدا کرده بگذری و دل به آوای دلنشینی بسپری که پس از این همه سال، همچنان روحت را مینوازد و تو را به سوی خود فرا میخواند. آری اینجا آرامگاه ابدی روحالله خالقی، آفریدگار «تا بهار دلنشین» و ترانه همیشه جاودان«ای ایران»است؛ هم او که سرگذشت موسیقی ایران را به رشته تحریر درآورد. آن سوتر، مزار مرتضی محجوبی است با سنگ قبری شکسته و قطعهقطعه شده که پیانویی سنگی با نقشی از کلید سل بر آن نقش بسته، بهتر است سراغی از ابوالحسن خان صبا نگیری چون اثری از سنگ مزار او نمییابی.
ایرج میرزا، نخستین هنرمندی است که در سال 1344 و بنا به خواست خود در باغ خانقاه صفی علیشاه به خاک سپرده شد و از آن پس بود که این مکان، هنرمندان بسیاری را در دل خود جای داد. ملکالشعرای آستانقدس رضوی، محمدتقی بهار نیز اینجا آرمیده است. ظهیرالدوله اما میزبان سیاستمداران هم هست: مستشارالدوله صادق، از رجال دوره مشروطه که در تدوین قانون اساسی مشروطه دخالت داشت، حسن تقیزاده، از فعالان جنبش مشروطه و اولین رئیس مجلس سنا و محمد مسعود مدیر روزنامه مرد امروز که در 25 بهمن 1326 به دست یکی از افسران شاخه نظامی حزب توده کشته شد. شش سال بعد،همان روز یعنی 25 بهمن ماه 1330، مراسم سالگرد مسعود در ظهیرالدوله در حالی برگزار شد که دکتر سیدحسن فاطمی وزیر خارجه کابینه مصدق در آغاز سخنرانی درباره مسعود با شلیک گلولهای غرق در خون بر مزار مسعود افتاد. امروز اما شیشه غبار گرفتهای مزار مسعود را محافظت میکند.
ارزش ظهیرالدوله به خفتگان مشهور آن است
ظهیرالدوله را میتوان در شمار گورستانهای معاصر جای داد؛ یعنی گورستانهایی که در سده اخیر شکل گرفتهاند و ارزش و اعتبارشان، بیشتر به واسطه افرادی است که در آن دفن شده اند، نه به خاطر سنگ قبرها یا اموال منقولی که در قبرستانهای تاریخی وجود دارد و آنچه موجب حفاظت از گورستانهای معاصر میشود، میزان دلبستگی مردم به افرادی است که در این اماکن به خاک سپرده شدهاند.
سیاوش صابری،مدیر پیشین بناها و محوطههای تاریخی و مدیر پایگاه فرهنگی توس اینگونه فکر میکند و میگوید:باید دید که جامعه معاصر تا چه اندازه با مفاخر و مشاهیر خود آشناست و به مدفن مشاهیر خود، احساس تعلق دارد؛ برای نمونه بسیاری از افراد شاهنامه میخوانند، اما چه میزان از این شاهنامهخوانان به توس میروند و از آرامگاه حکیم بزرگ توس،فردوسی دیدن میکنند.
اصلا چند درصد کسانی که به قصد زیارت به مشهد میروند ،سری هم به توس میزنند و حالا از میان کسانی که به توس میروند،چند درصد از مهدی اخوان ثالث دیدن کرده و فاتحهای نثارش میکنند؟! اما در کشورهای دیگر، همه چیز به گونهای دیگر است. آنان بیشتر و بهتر از ما مشاهیر و مفاخر خود را میشناسند و برای آنان ارزش و اعتبار قائلند ،آرامگاه آنان را محترم میشمرند و کودکان را به زیارت مدفن بزرگان ادب و هنر خود میبرند اما پس از سالها ما به این نتیجه رسیدهایم که برخی مراسم فرهنگی را میتوان در اینگونه اماکن برگزار کرد. اگرچه ریشه بسیاری از این مسائل را باید در سابقه تاریخی و فرهنگی ما ایرانیان جست و جو کرد.
صابری براین باور است که امروز جامعه ما میکوشد تا با تمامی نشانههای غم مبارزه کند زیرا نشانههای اندوه در کشور ما بیش از شادی است در حالی که اگر این مردم، در یک فضای معمول و متعارف زندگی میکردند، دلشان میخواست گهگاه، حزنی معنوی را تجربه کنند؛ برای مثال هیچ زن و شوهر ایرانی، پس از مراسم ازدواجشان، دسته گلی را به نشانه احترام، تقدیم شاعر محبوب خود نمیکند.یکی دیگر از عواملی که موجب بیمهری به گورستانهای معاصر میشود این است که افراد مختلف با گرایشهای سیاسی و فرهنگی متفاوت در این فضاها به خاک سپرده شدهاند؛کسانی که متعلق به همه طرفدارانشان هستند و در عین حال به هیچ کس، تعلق ندارند.
برای مثال متولی حفاظت از آرامگاه احمد شاملو، تنها خانواده او نیستند بلکه او به تمامی کسانی تعلق دارد که شعر نو میخوانند و اشعار این شاعر بزرگ را دوست دارند، در مورد موسیقیدانان و نقاشان و باقی هنرمندان مشهور و معروف هم، وضعیت به همین گونه است اما در کشور ما نهادی نیست که این طیفها را هدایت کند و به نمایندگی از آنان به نگهداری و حفاظت از آرامگاه و حتی قبور هنرمندان بپردازد، اگرچه این نوع فضاها، همواره محل یک سری جدالهای فرهنگی هم هست.
امروز بعد از گذشت هزار سال به این نتیجه رسیدهایم که فردوسی چه کرده و چه نقش مؤثری در اعتلای فرهنگ و زبان فارسی ایفا کرده است.سازمان میراث فرهنگی، در حال تدوین ضوابط و دستورالعملهایی در ارتباط با گورستانهای تاریخی است، اما درمورد گورستانهای معاصر باید بپذیریم که کالبد این اماکن در حال حاضر، ارزش چندانی ندارد و محتوای آنهاست که به این گورستانها، ارزش و اعتبار میبخشد و سازمان میراث فرهنگی باید به جای مداخله مستقیم در اینگونه فضاها به گسترش و شناساندن اندیشه و تفکر کسانی بپردازد که به این گورستانها، معنی دادهاند و چه خوب اگر بعضی مراسم فرهنگی در این مکانها اجرا شود، زیرا مقابر بزرگان ادب و فرهنگ ما، به ویژه عارفان و اهل نظر، هرگز در یک سنگ قبر خلاصه نمیشده و مکانی برای زاویه نشینی، زیارت و رفتارهای مشابه دیگر بوده است.
سازمان میراث فرهنگی میتواند با خرید زمینهای پیرامون گورستانهای معاصر و ثبت اینگونه فضاها، به دور از همه جانبداریهای سیاسی به معرفی مفاخر علمی، ادبی و هنری معاصر به جوانانی بپردازد که هر روز بیشتر از دیروز با خود و ریشههای فرهنگی و هنری شان فاصله میگیرند و با تبدیل گورستان به باغ مشاهیر، بر این ذهنیت که گورستان محل متروکهای است که زندگان در آن جایی نداند، خط بطلان بکشد.