تاریخ معاصر
به انگیزهٔ یکصدومین سالگـرد خیزش مشروطیت در ایران
- تاريخ معاصر
- نمایش از چهارشنبه, 11 خرداد 1390 06:28
- بازدید: 7227
برگرفته از آذرپادگان
دکتر هوشنگ طالع
مشروطیت ایران ، در رابطه با تجزیهٔ ایران ، درس بزرگ ولی ناآموختهٔ تاریخ میهن ماست .
مشروطیت ایران که بر پایهٔ حاکمیت مطلق مردم بر سرنوشت خود ، بنیان گرفته بود ، نشان داد که هر زمان مجلس شورای ملی در جایگاه واقعی خود قرار داشت ، ملت ایران توانست با شایستگی از منافع ملی دفاع کند و توطئههای تجزیهٔ ایران را خنثی سازد .
اما این نقش بسیار ارزندهٔ مشروطیت ایران ، هرگز مورد توجه پژوهندگان و تاریخنویسان میهن ما قرار نگرفته است . با یقین کامل میتوان گفت که اگر مشروطیت ایران ، در همان سال به بار ننشسته بود ، ایران در قالب کنونی و مرزهای سیاسی امروزی ، وجود خارجی نداشت . در این میان ، نقش مجلس اول ، در حفظ تمامیت ارضی ایران ، قابل ستایش و تکریم است .
ویژگی چشمگیر آغاز سدهٔ بیستم میلادی ، ادامهٔ حضور گستردهٔ استعمار دیرین و استبداد کهن در جهان بود .
استعمار اروپایی ، در درازای چند سده ، با چهرهٔ ویژه ، راهبرد ویژه و کارکرد ویژه ، بیشترین بخش از جهان را به زیر سیطرهٔ خود درآورده بود . از سوی دیگر ، در آغاز سدهٔ بیستم ، « استبداد» نیز هم چنان ، شیوهٔ غالب حکومتی در جهان به شمار میرفت .
از این رو ، در آغاز سدهٔ بیستم ، از میان کشورهای جهان ، تنها 43 کشور به عنوان «مستقل» شناخته میشدند که بیشتر آنها ، در قارهٔ اروپا قرار داشتند . به گونهای که در قارهٔ پهناور آسیا ، تعداد کشورهای مستقل ، از تعداد انگشتان یک دست ، فراتر نمیرفت . در قارهٔ افریقا ، وضعیت بسیار اسف انگیزتر بود و استقلال مفهومی نداشت .
از میان کشورهای مسلمان که امروز ، تعداد آنها از 50 کشور افزونتر است ، تنها کشورهای ایران و عثمانی و تا حد کمی افغانستان ، مستقل بودند و بقیه ، زیر سلطهٔ استعمار قرار داشتند .
در آغاز سدهٔ بیستم ، از میان 43 کشور مستقل جهان ، تنها 16 کشور (آن هم با اما و اگر)، دارای نظام مردمسالاری بودند . اما در دموکراسیهای آن روز ، زنان که نیمی از جمعیت را تشکیل میدادند ، از حق برگزیدن و برگزیده شدن محروم بودند . از سوی دیگر ، همهٔ مردان نیز ، از حق رای برخوردار نبودند .
البته بـاید بدانیم که آن دسته از استعمارگران اروپایی که دارای نظام مردمسالاری بودند ، با « استبداد» خشن و بیرحمانه ، بر ملتهای اسیر حکم میراندند .
در چنین جهانی ، ملت ایران در سدهٔ بیستم ، پیشتاز بر پایی نظام مردمسالاری در پرجمعیتترین قاره جهان به شمار میرود . در آغازین سالهای سده بیستم ، کشور ایران به جرگهٔ اندک کشورهای دارای نظام مردمسالاری پیوست .
روز 13 امرداد 1285 (5 اوت 1906 / 14 جمادیالثانی 1324) ، به دنبال خیزش گستردهٔ مردم ایران ، مظفرالدین شاه قاجار ، فرمان مشروطیت را امضا کرد و بدینسان ، نظام استبداد در ایران برافکنده شد و سامان مردمسالاری برپا گردید .
مشـروطیت ایران ، حاصل یک فراگشت چهارگانه است . فرمانی که در 13 امرداد ماه 1285 (5 اوت 1906) به امضای مظفرالدین شاه رسید ، نخست با جشن و چراغانی مردم روبرو شد . اما از آن جا که نام « ملت» در این فرمان به روشنی آورده نشده بود و جملههای آن مبهم و نامعلوم بود ، مردم نسخههای آن را از دیوارها کندند و اعتراضهای مردم باعث شد که مظفرالدین شاه ، چهار روز بعد (روز 17 امرداد 1285 / 9 اوت 1906 / 18 جمادیالثانی 1324) ، فرمان دیگری صادر کرد که مکمل و متمم سند اول مشروطیت ایران میباشد .
در گام سوم ، قانون اساسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید و روز هشتم دی ماه 1285 (30 دسامبر 1906 / 14 ذیقعده 1324) ، از سوی مظفرالدین شاه امضا شد . مظفرالدین شاه ، چند روز پس از امضای قانون اساسی درگذشت .
نمایندگان مجلس شورای ملی ، برای آن که هر چه زودتر قانون اساسی را به امضای شاه برسانند، در تنظیم آن شتاب کردند و در نتیجه ، حدود اختیارات وزیران و سازمانهای کشوری و... ، روشن و مشخص نشده بود . از اینرو ، در گام چهارم ، نمایندگان مجلس اول ، متمم قانون اساسی ، یا آخرین مرحلهٔ شکلدهی به مشروطیت ایران را ، تنظیم و تصویب کردند .
سرانجام به دنبال کشمکشهای بسیار میان مجلس شورای ملی و محمدعلی شاه ، وی روز چهاردهم مهر ماه 1286 (7 اکتبر 1907 / 29 شعبان 1295) ، متمم قانون اساسی را امضا کرد . باید دانست که متمم قانون اساسی ، چهارمین و مهمترین سند مشروطیت ایران است .
دولت و دولتمردان ایران ، به ویژه پس از دوران فتحعلی شاه ، در اثر نامردمی هایی که از بیگانگان دیده بودند ، کوشش میکردند تا حد امکان از نزدیکی به آنان خودداری کنند .
از این رو، در دوران محمدشاه قاجار ، روابط با خارج در پایینترین سطح قرار داشت و تنها در پایان دورهٔ مزبور ، دولت ایران مجبور شد که برای حفظ مصالح تا حدودی به دولت انگلستان روی خوش نشان دهد .1 در آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه ، میرزا تقیخان امیرکبیر ، با ظرافت و قدرت از دخالت بیگانگان در امور کشور جلوگیری کرده و حتا قدغن نمود که هیچ ایرانی ، نباید با نمایندگان خارجی رفت و آمد کند .
بدینسان ، پس از دوران فتحعلی شاه ، دولت ایران معلم و مستشار نظامی از خارج استخدام نکرد ، زیرا ایرانیان به نیکی دریافته بودند که همهٔ آنان، جاسوسانی هستند که در لباس دیگر ، سرگرم خیانت به ایران و خدمت به دولت متبوع خود میباشند .
اما دولت بریتانیا همیشه سخت مشتاق نفوذ در ایران بود . به ویژه هنگامی که روسها در اثر ناتوانی دولت ایران ، در پی تهیه مقدمات تجاوز و اشغال سرزمینهای خوارزم و فرارود برآمدند ، اشتیاق انگلستان نیز فزونی گرفت . انگلیسها بر این باور بودند که تصرف « مرو» ، در حکم گرفتن «هرات» است . تصرف هرات ، تصرف « قندهار» و گرفتن قندهار ، دستیابی به بلوچستان و مکران است که خود ، مقدمه ی حمله به هندوستان میباشد .
از این رو، دولت انگلستان در پی آن برآمد تا نسبت به روسها پیشدستی کرده و مناطق راهبردی (استراتژیک) را در منطقه اشغال کند و یا موکلانی از سوی خود به حکومت آن مناطق بگمارد .
دولـت بریتانیا ، به دنبال تحمیل قرارداد 1957 م / 1236 خ (قرارداد جدایی افغانستان از ایران) و نیز پس از سرکوب گستردهٔ خیزش مردم هندوستان و نظامیانی که در خدمت حکومت مستعمراتی هند بودند ، به منظور کامل کردن منطقهٔ حایل میان ایران و هندوستان ، از در دیگری وارد شد . این بار ، سخن کشیدن خط تلگراف را به میان آورد. دولت انگلستان به دنبال چند سال گفتگو ، توانست امتیاز کشیدن خط تلگراف از خانقین به تهران و از تهران به بوشهر را به دست آورد . در همان سال ، دو قرارداد تکمیلی به امضاء رسید و به دنبال آن قراردادهای دیگر. رفته رفته ، به مرور زمان ، به مدت قراردادها افزوده شد و تا سال 1307 خورشیدی (1928 میلادی) نیز ، دنباله پیدا کرد .2
بدینسان ، ماموران دولت بریتانیا در لباس تلگرافچی ، تا دورافتادهترین نقاط کشور نفوذ کردند و از شخص حاکم و اطرافیان او گرفته ، تا بازرگانان و مردم کوچه و بازار ، به حشر و نشر و کسب خبر پرداختند :3
... در این تاریخ ، جای صاحبمنصبان نظامی انگلیس را صاحبمنصبان تلگرافخانه گرفتند و در واقع تلگرافچیها ، همان صاحبمنصبان نظامی بودند که تغییر شکل داده بودند ...
ذکر این نکته در اینجا ضروری است که مرز طبیعی ایران در جنوب خاوری ، همیشه رود سند بود . در درازای تاریخ ، هرگز به جز موارد نادر ، مرز طبیعی مزبور ، مورد تردید و کشمکش قرار نگرفته بود .
به دنبال شکست ایران در جنگهای قفقاز و سپس آشوب هرات ، ناآرامیهایی در مناطق مکران و بلوچستان نیز ایجاد شد . اما محمدشاه با گسیل نیرو ، منطقه را آرام کرد .
تجزیهٔ مکران و بلوچستان
دولت بریتانیا برای دستاندازی به این منطقهٔ پهناور که در کنار مرزهای هندوستان قرار داشت ، دستاندرکار زمینهچینی برای تجزیهٔ سرزمینهای مزبور شد . دولت انگلستان ، به بهانهٔ حفظ و نگاهداری خط تلگراف که قرار بود در آینده از منطقهٔ مکران4 گذر کرده و به هندوستان اتصال یابد ، بدون کسب اجازه از دولت ایران ، اقدام به بستن قرارداد با برخی از خوانین بلوچ کرد . در این میان ، دولت بریتانیا برای آنان مقرری نیز تعیین کرد .
در پسِ پردهٔ کشیدن خط تلگراف ، دولت بریتانیا در پی آن بود که با ایجاد حکومتهای محلی در منطقهٔ مکران و بلوچستان ، حمایت از آنان و عقد قرارداد با حکومتهای مزبور ، منطقهٔ حایل میان ایران و مستعمرهٔ هندوستان را کامل کند .
از اینرو ، دولت بریتانیا ، برای دستیابی به این هدف ، دستاندکار ایجاد « امارت کلات » شد . در این راستا ، آنان ضمن عقد قرارداد با خان کلات ، برای نگاهداری و حفظ خطوط تلگراف در آینده ، برای وی یک مستشار انگلیسی تعیین کرده و از او به نام امیر کلات نام بردنـد .5
دولت بریتانیا برای تجزیهٔ بخشهایی از مکران و بلوچستان ، باب گفتگو با دولت ایران را به نمـایندگی امیـر کلات بـه منظـور تعییـن مـرز آغاز کرد ، سرانجام در سال 1249 خورشیدی (1870 میلادی) ، کمیسیونی با شرکت نمایندگان دولت ایران و امیر کلات تشکیل گردید . کمیسیون مزبور ، فردریک گلد اسمیث را مامور تحدید حدود مکران و بلوچستان کرد . نامبرده ، بر پایهٔ خواست دولت بریتانیا ، مرزهای مزبور را تعیین نمود . با وجود پایداری و مخالفت برخی دولتمردان با تحدید حدود مزبور ، سرانجام ناصرالدین شاه ، زیر فشار دولت بریتانیا ، روز سیزدهم شهریورماه 1250 (4 سپتامبر 1871) ، سند مزبور را امضاء کرد . بدینسان ، سرزمین گستردهای که میان رود سند و دماغهٔ گواتر قرار داشت ، از ایران منتزع گردید.
به دنبال تحدید حدود مزبور ، دولت بریتانیا با گسیل نیروهایی از هند ، رفته رفته آن سرزمین را اشغال کرده و در ژانویه 1877 میلادی (دی ماه 1255 خورشیدی) ، سرزمین مزبور را به عنوان مستعمرهٔ خود اعلام نمود . از این پس منطقهٔ مزبور ، « بلوچستان انگلیس» نامیده شد . پس از جنگ جهانی دوم که هندوستان استقلال خود را بازیافت ، در اثر توطئهٔ انگلیس ، شبه قاره هند دچار تجزیه شد . به دنبال ایجاد حکومت پاکستان ، سرزمین « بلوچستان انگلیس» ، ضمیمهٔ کشور مزبور گردید . مرزهای کنونی ایران با پاکستان بازماندهٔ حاکمیت گلد اسمیث است .
میرزا معصوم خان انصاری نمایندهٔ ایران در ماجرای حکمیت گلد اسمیث ، به وزیر امور خارجه مینویسد :6
... مدعی ما کلاتیها والله بالله نیستند ، مدعی حکم ثالث [گلد اسمیث] است .
[وی در نامهٔ دیگری مینویسد : ] به نمک با محک سرکار اعلی حضرت اقدس همایون شاهنشاه [ناصرالدین شاه] روحنا فداه قسم که این مامور [گلد اسمیت] جز حمایت و تقویت مامور خان کلات و تحصیل سند که «کج» و «تمپ» و «بلیده» و «مند» و «کوهک» و «اسپندار» و بلکه بیشتر «سرباز» و دشت باهو تعلق به خان معزیالیه داشته ، خیال دیگری ندارد ...
تجزیهٔ سیستان
دولت بریتانیا ، در آخرین مرحلهٔ اجرای نقشه خود برای ایجاد منطقهٔ حایل میان ایران و هندوستان و پیشگیری از رسیدن روسها به هندوستان ، درصدد برآمد تا ایالت پهناور سیستان را که دارای موقعیت راهبردی مهمی بود ، از ایران تجزیه کند .
دولت بریتانیا ، با تحمیل قرارداد «گندمک» به حکومت افغانستان ، سرزمین مزبور را به صورت رسمی تحتالحمایهٔ خود کرده بود . بدینسان ، دولت مزبور در پی آن بود که در موقعیت مناسب ، بخش عمدهٔ سیستان را ضمیمهٔ حکومت دست نشاندهٔ خود در افغانستان کند .
در راه رسیدن به این هدف ، انگلیسها در ماه مارس 1869 میلادی (اسفند ماه 1247 خورشیدی) ، « شیرعلی» ، امیر افغانستان را به دهلی دعوت کردند . در این سفر ، انگلیسها از امیر شیرعلی پذیرایی مفصلی به عمل آوردند . امیر شیرعلی به محض بازگشت به کابل ، بر پایهٔ دستورالعمل دولت بریتانیا ، مدعی شد که سیستان جزو ملک خدادادی افغانستان است . وی به دنبال این ادعا ، بنای تجاوز به سیستان و قتل و غارت در آن خطه را گذارد .
دولت انگلستان ، بر پایهٔ آمادگیهای از پیش ، به محض ترکتازیهای امیر شیرعلی در سیستان ، به دولت ایران اطلاع داد که برپایهٔ مادهٔ ششم قرارداد پاریس (قرارداد جدایی میان ایران و افغانستان) ، اختیار حکمیت دربارهٔ اختلافهای طرفین را دارد . دولت ناتوان ایران هم از روی ناچاری به حکمیت دولت مزبور ، تن در داد .
برای حکمیت ، دولت انگلستان ژنرال فردریک گلد اسمیث را نامزد کرد . گلد اسمیث به خوبی توانسته بود امیال دولت متبوع خود را در تحدید حدود مکران و بلوچستان ، برآورده سازد . وی در ماه اوت 1872 میلادی (امرداد 1251 خورشیدی) ، سیستان را به دو منطقهٔ خارجی و داخلی بخش کرد . در این فرآیند ، وی بخش داخلی که تنها حدود 1500 کیلومتر مربع وسعت داشت برای ایران باقی گذاشت و بقیهٔ سرزمین پهناور سیستان را به عنوان بخش خارجی ، به حکومت افغانستان که تحتالحمایهٔ دولت بریتانیا بود ، پیوند داد . گرچه کشمکش بر سر «سیستان» ، سالها دنباله پیدا کرد ، اما هرگز آب رفته به جوی برنگشت .
ژنرال گلد اسمیث ، چند سال بعد ، دو جلد کتاب دربارهٔ ماموریت خود منتشر کرد . وی در پیشگفتار کتاب مزبور ، چنین مینویسد :7
اینک موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد ، همانا نتایج این دو مأموریت سرحدی است که ... آیا آن مقصودی که در نظر بود به طور قطع و یقین انجام شده است یا نه ؟ و آن انتظارات سیاسی که راجع به این موضوع بوده ، حاصل گشته یا نه ؟ اگرچه این دو ماموریت دو کار جداگانه بوده است و از دیدگاه سیاسی و جغرافیایی ، دو مسالهٔ جداگانه فرض میشود اما هیچ شخص مآلاندیشی نمیتواند آنها را مسایل جدا از هم تصور کند. باید هر دوی آنها را [تجزیه مکران و بلوچستان و تجزیهٔ سیستان] یک امر واحدی بداند و آن هم عبارت از حفظ امنیت و آرامش سرحد هندوستان ماست ... ولی هرگونه اغتشاش و یا انقلاب در بلوچستان و افغانستان روی دهد ، دولت ایران باید بداند که به واسطهٔ سندی که به ما داده است ، نباید از این قبیل اتفاقات استفاده بکند و به قصد تصرف و تجاوز ، به طرف شرق دستاندازی کند.
تجزیهٔ سرزمینهای خوارزم و فرارود
در اثر شکستهای پیاپی و به ویژه تحمیل قرارداد پاریس ، نفوذ دولت ایران در مناطق خوارزم و فرارود ، رو به کاهش گذارد .
از زمانهای دور ، خوانین مرو ، بخارا ، خیوه8، خوقند و دیگر نواحی خوارزم و فرارود ، خطبه به نام پادشاه ایران میخواندند و سکه به نام وی میزدند . پادشاه ایران نیز ، فرمان ولایت و امارت برای آنان صادر میکرد . 9
با جدایی افغانستان و به ویژه امارت هرات از ایران ، راه « مرو» و در این فرآیند ، راه دیگر مناطق خوارزم و فرارود به روی دولت بسته شد . راه مستقیم به مرو ، راهی بود که از بیابانهای بیآب و علف گذر میکرد و برای حرکت نیروهای سازمان یافتهٔ نظامی مناسب نبود . راه اصلی به مرو و سمرقند و بخارا و ... چنان که گفته شد ، از هرات میگذشت . از سوی دیگر ، قاجارها ، جلگهٔ مرو را سرزمین موروثی خود میدانستند و پادشاهان قاجار آن را مُلک اجدادی خود به حساب میآوردند .
همزمان با جدایی افغانستان ، ترکمانها نیز به تحریک و اغوای روسیه ، علیه دولت مرکزی علم طغیان برافراشتند . در این راستا ، میان سالهای 1236 تا 1239 خورشیدی (1860ـ 1857 میلادی) ، درگیریهایی بر سر ایالت مرو با شورشیان ترکمان رخ داد . با وجود پیروزیهای اولیه، در نبرد نهایی نیروهای دولت مرکزی شکست خورد و در نتیجهٔ از دست رفتن « مرو » ، راه دسترسی به امارت بخارا به کلی به روی نیروهای دولت بسته شد . از این تاریخ ، روسها که دیگر مانعی برابر خود نمیدیدند ، دست به لشگرکشی به خوارزم و فرارود زدند .
امپراتوری روسیه ، پس از شکست در جنگهای کریمه و پذیرش عهدنامهٔ پاریس10، نیک دریافته بود که دولتهای اروپا ، اجازه نخواهند داد که کشور مزبور اقدام به توسعهٔ ارضی در این قاره نماید . از این رو، در پی اجرای بخش دیگری از منشور پتر برآمد . در بند نهم منشور مزبور آمده است : 11
... کلید هندوستان هم سرزمین ترکمنستان است . تا میتوانید باید به سوی بیابانهای قرقیزستان و خیوه و بخارا پیش روید ...
دو سال پس از پذیرش عهدنامهٔ پاریس از سوی دولت ایران و همزمان با قیام مردم هند علیه استبداد انگلیس ، روسها درصدد دستاندازی به سرزمینهای خوارزم و فرارود برآمدند . دولت روسیه در سال 1858 میلادی (1237 خورشیدی) ، ژنرال اگناتیوف (Ignatiov) را مامور تصرف نواحی مزبور کرد . وی در همان سال ، یک هیأت علمی به ریاست خانیکوف (Khanikov) را ، که بعدها شهرتی نیز به هم رساند ، مامور انجام پژوهشهای جغرافیایی در نواحی شمال خاوری ایران نمود . 12 بدینسان ، روسها توانستند پیش از آغاز تهاجم به سرزمینهای خوارزم و فرارود ، آگاهٔهای گران بهایی دربارهٔ اوضاع و احوال مناطق مزبور ، نیروهای نظامی ، جمعیت منطقه ، وضع زندگی و ... ، به دست آورند .
روسها پس از دریافت اطلاعات جمعآوری شده وسیلهٔ خانیکوف ، در سال 1860 میلادی (1239 خورشیدی) ، تهاجم نظامی به فرارود و خوارزم را آغاز کردند . روسها در یک نبرد خونین، نیروهای امارت خوقند را در هم شکسته و به کرانهٔ سیر دریا (سیحون) ، رسیدند . سرانجام در ماه اکتبر 1864 (مهر ماه 1243 خورشیدی) ، آخرین پایداری سپاهیان امارت خوقند در نبرد « چمکند» ، درهم شکسته شد .
در سال 1865 (1244 خورشیدی) ، روسها تاشکند را اشغال کردند . در سال 1866 میلادی (1245 خورشیدی) ، ارتش تزاری توانست که سپاهیان امیر بخارا را در هم شکسته و در سال 1868 میلادی (1247 خورشیدی) ، سمرقند را تصرف کند . بدینسان ، آخرین پایداری منظم امارت بخارا نیز درهم شکسته شد .
به دنبال این پیروزیها ، دولت روسیه در سال 1872 میلادی (1251 خورشیدی) ، اقدامهای جدی برای اشغال امارت خیوه را آغاز کرد . در همین سال ، روسها روی به کاشغر آوردند .
در این میان ، به دنبال تجزیههای خونبار و شکستهای خفتبار ، دولت ایران توان لازم بـرای رویـایی را از دست داده بـود . در ایـن فرآیند دولت ایـران ، بـرابـر تجزیهٔ سرزمینهای « ایرانویچ» ، تنها به سخنان اعتراض گونه بسنده کرد .13 دولت انگلستان نیز گرفتار شورش هند و پیآمدهای آن بود . در نتیجه ، دولت ایران نمیتوانست ، روی حمایت احتمالی دولت مزبور حساب کند .
در ژوئن سال 1857 (تیرماه 1236) ، سپاهیان هندی که در خدمت فرماندار کل هند بودند ، دست به شورش زده و پس از گشودن شهر دهلی ، بهادر شاه دوم را که از سوی فرماندار کل در قصر خود زندانی بود ، آزاد کرده و وی را امپراتور هند اعلام کردند .
در این زمان ، بزرگان افغانستان نیز که به شدت از سلطهٔ انگلستان خشمگین بودند ، «دوست محمدخان» امیر کشور مزبور را زیر فشار قرار دادند که به یاری مردم هند بشتابد . اما دوست محمدخان نپذیرفت و در مقابل پافشاری بزرگان و روحانیون افغانستان گفت : 14
... من باید به انگلیسیها بچسبم تا مرا در مقابل قاجارهای لعنتی حفظ کنند . من با انگلیسیها قرارداد بستهام و تا زمان مرگم به آن وفادار خواهم بود .
اما انگلستان به زودی موفق شد که شورش هند را فرو نشاند . ارتش انگلیس پس از فتح دهلی ، دست به قتل عام فجیع و گستردهای زد . بهادر شاه نیز دستگیر و از کشور تبعید شد . به دنبال این واقعه در دوم اوت 1858 (11 امرداد ماه 1237) ، شرکت هند شرقی همهٔ حقوق خود را به دولت انگلستان واگذاشت و چند سال بعد ، کشور مزبور به عنوان مستعمرهٔ رسمی بریتانیا اعلام گردید . 15
دولت انگلستان ، پس از ایجاد آرامش در هندوستان ، در پی آن برآمد ، تا برای مصون نگاه داشتن سرزمین مزبور ، از عبور روسها از آمو دریا (جیحون) ، جلوگیری کند . 16 سرانجام در فوریه 1873 (اسفند ماه 1251) ، وزیران خارجهٔ دو کشور در این زمینه به توافق رسیدند . اما برخلاف مفاد تفاهم ، روسها از آمو دریا گذشتند .
دولت انگلستان ناچار دست نیاز به سوی دولت ایران دراز کرد . دولت ایران اظهار داشت که هرگاه انگلستان صددرصد از ایران حمایت نماید ، آماده است که نیرو به خوارزم و فرارود گسیل دارد . اما دولت مزبور حاضر به قبول تعهداتی در این زمینه نشد .
بدینسان ، دولت روس بدون برخورد با مقاومت از سوی دولت ایران ، به دامنهٔ متصرفات خود در خوارزم و فرارود افزود . روز دهم اسفند ماه 1259 (28 فوریه 1881) ، شهر مرو به دست ارتش تزاری سقوط کرد .
دولت ایران ، پیش از آن دو سپاه به مرو روانه کرده بود . اما در اثر اختلاف میان فرماندهان آن دو سپاه ، در حوالی قوچان کار به ستیز و زد و خورد میان آنان کشید . در این فرآیند ، آنان ماموریت خود را رها کردند و مرو نیز چنان که گفته شد سقوط کرد . بدینسان ، سرتاسر خوارزم و فرارود به دست روسها افتاد .
دولت روسیه ، ایران را برای پذیرش وضع جدید در خوارزم و فرارود ، زیر فشار قرار داد . دولت ایران که در اثر مداخلات سیاسی و لشگرکشیهای نظامی دو قدرت بزرگ جهان ، یعنی امپراتوری روس و انگلیس به شدت ناتوان گشته بود ، به پذیرش قرارداد آخال تن در داد .
بر پایهٔ قرارداد مزبور که روز 23 آذرماه 1260 (14 دسامبر 1881) میان میرزا سعیدخان مؤتمن الممالک وزیر امور خارجه ایران و ایوان زینوویف (Ivan Zinoviev) وزیر مختار دولت روسیه در تهران به امضاء رسید ، دولت ایران از همهٔ دعاوی خود نسبت به مناطق خوارزم و فرارود صرفنظر کرد و رود اترک را به عنوان مرز میان دو دولت پذیرفت : 17
بعد از قرارداد ترکمانچای ، پیمان آخال ضربهٔ مهلک دیگری به تمامیت ارضی ایران به شمار میرفت زیرا به موجب آن خانات ترکمنستان و ماوارءالنهر که ... تابع پادشاهان ایران بودند ، برای همیشه از قلمرو ملی میهن ما منتزع گردید ...
بدین سان ، حکومت روسیه تـزاری در راستـای اجرای منشور (وصیتنامه) پتر ، پس از آن کـه : 18
در نتیجهٔ دو دوره جنگ با ایران ، سراسر قفقاز را تصرف کرد ، با انعقاد پیمان آخال ، توانست دومین مرحله از برنامهٔ توسعهٔ ارضی خود را بدون اشکال زیاد عملی سازد ...
قرارداد 1907
30 سال پس از تجزیهٔ مکران و بلوچستان وسیلهٔ دولت بریتانیا و 26 سال بعد از تحمیل قرارداد آخالاز سوی امپراتوری روسیه که به جدایی سرزمینهای خوارزم و فرارود انجامید، دو قدرت مزبور، در پیتجزیهٔ کامل ایران برآمدند. در این راستا، هر یک منافع ویژهٔ خود را جستجو میکردند :
روسیان، در پی اجرای مرحلهٔ دیگری از منشور پتر در مورد ایران و رسیدن به آبهای گرم خلیجفارس بودند . آنها در سه مرحله، سرزمین بزرگ ایرانیان را تجزیه کرده و در این فرآیند سرتاسر قفقاز و همهٔ سرزمینهای خوارزم و فرارود را اشغال کرده بودند.
انگلستان با تصرف کامل هند و اعلام کشور مزبور به عنوان «مستعمره» ، در پی حفظ و در امان نگاه داشتن آن از دستبرد قدرتهای دیگر بود . در این راستا، انگلستان موفق شده بود که با لشگرکشی به ایران و تحمیلجدایی میان ایران و افغانستان و نیز تجزیهٔ بخشهایی از مکران و بلوچستان و سیستان، میان کشور ایران و هندوستان منطقهٔ حایل پهناوری به وجود آورد .
انگلیسها به همین حد هم بسنده نکرده بودند. آنها بالشگرکشی به درون افغانستان و تحمیل قرارداد گندمک (5 خرداد 1258 خورشیدی / 26 مه 1879میلادی) ، سرزمین مزبور را تحتالحمایهٔ خود قرار داده بودند .
در این مرحله، انگلستان در پی آن بود که باتجزیهٔ ایران به دو بخش شمالی و جنوبی و ایجاد یک منطقهٔ حایل میان دو بخش، مانع دیگری برابر روسها برای رسیدن به هندوستان و نیز مانعی برای رسیدن آنان به خلیجفارس ایجاد کند .
از سوی دیگر، سر برآوردن قدرت امپراتوری آلمان و نفوذ روزافزون دولت مزبور در منطقهٔ بالکان وقلمرو عثمانی، دو دولت استعمارگر روس و انگلیس را سخت به هراس انداخته بود . افزون بر آن ، شکست سخت روسها برابر ژاپن ، دولت مزبور را ناچار کرده بود تا به اختلافهای خود با انگلستان در آسیا پایان دهد .
روسها در پی آن بودند که در این فرآیند ، علاوه بر این که مرزهای آسیایی خود را از نظر دولت بریتانیا تثبیت کنند ، منافع نوینی نیز به دست آورند . از اینرو ، دولت روسیه پذیرفت که اختلافهای خود را با انگلستان در آسیا ، حل کند .
البته در این میان ، دولت فرانسه هم که از نیرومندی آلمان سخت به هراس افتاده بود ، در نزدیک کردن دو دولت مـزبور (به زیان کشورهای منطقه و به ویژه ایران) ، نقش به سزایی داشت .
روز سی و یکم اوت 1907 (نهم شهریور ماه 1286) سه قرارداد میان نمایندگان انگلستان و روسیه در سنت پترزبورگ به امضاء رسید . بر پایهٔ قرارداد نخست، سرزمین افغانستان در حوزهٔ نفوذ انگلستان قرار گرفت . طبق قرارداد دوم ، سرزمین تبت جزو حوزهٔ نفوذ روسیه شناخته شد و سرانجام برپایهٔ قرارداد سوم، ایران به سه بخش تقسیم گردید (پیوست شماره 3):
1ـ بخش شمالی ، یعنی از خط فرضی میان قصر شیرین ، اصفهان ، یزد ، خواف و مرز افغانستان (نقطهٔ تقاطع دو خط سرحدی روس و افغانستان) ، منطقهٔ نفوذ روسیه شناخته شد .
2ـ بخش جنوبی ، یعنی از خط فرضی که از مرز افغانستان و بیرجند و کرمان به بندرعباس میپیوست و برای دفاع از هندوستان دارای اهمیت حیاتی بود ، در منطقهٔ نفوذ انگلستان قرار گرفت .
3ـ بخش مرکزی ، در حیطهٔ نفوذ دولت ایران قرار گرفت . در حقیقت ، بخش مرکزی ، حد فاصلی بود میان مناطق نفوذ دو دولت روسیه و انگلستان، به منظور جلوگیری از برخورد احتمالی آنان در این بخش از جهان .
روز 24 سپتامبر 1907 (اول مهرماه 1286) سفارت انگلیس در تهران طی یادداشتی به طوررسمی دولت ایران را از قرارداد « تقسیم ایران» ، آگاه کرد . بر اثر این خبر ، مردم ایران به پا خاستند . نمایندگاندورهٔ اول مجلس شورای ملی ، به شدت با قرارداد مزبور مخالفت کردند و روزنامهها مقالههای بسیاری در رد آن انتشار دادند .
چند روز بعد ، مشیرالدوله پیرنیا وزیر امور خارجه ، اطلاعیهٔ سفارت خانههای روس و انگلیس را به آگاهٔ مجلس شورای ملی رسانید .
این مساله روز 12 مهر ماه 1286 (5 اکتبر 1907) در مجلس شورای ملی مطرح شد و مجلس شورای ملی ، یک صدا ، آن را از نظر ملت ایران کانلم یکن اعلام کرد .
در حالی که هرگاه خیزش مشروطیت ایران به بار ننشسته بود ، دولتهای روس و انگلیس بدون زحمت میتوانستند این قرارداد را به امضای محمدعلی شاه رسانیده و در نتیجه ، بر ملت ایران تحمیل کنند .
چنان که دولتهای روس و انگلیس ، هر کدام به تنهایی توانسته بودند ، در این اواخر ، قراردادهای تجزیهٔ بخشهایی از مکران و بلوچستان و سیستان و نیز سرتاسر خوارزم و فرارود را به ناصرالدین شاه که به مراتب دارای قدرت و اقتدار بیشتری از محمدعلی شاه بود ، تحمیل کنند . در جلسهٔ تاریخی روز 12 مهر ماه 1286 ، رییس مجلس شورای ملی ، گفت :
این قرارنامه و مراسلهای است که از سفارت انگلیس برای وزارت امور خارجه رسیده و آن قرارنامه را با مراسله فرستادهاند به مجلس قرائت شود و در این قرارنامه بین دولتین روس و انگلیس آن چه راجع به ایران است نوشتهاند :
... برحسب دستورالعملی که از دولت متبوعه دوستار رسیده شرف دارم که صورت ترتیب منعقده فیمابیمن دولتین روس و انگلیس مورخه 31 اوت 1907 [8 شهریور 1286] را تا اندازهای که راجع به دولت علیه ایران است لفا ایفاد میدارم . محض تسهیل قرائت نوشته مزبور ، ترجمه غیرمستند آن را [به فارسی] به نسخهٔ فرانسه الحاق داشت . محض احتراز از هرگونه اشتباه نیز باید اظهار بدارم که مسلم است که نسخهٔ فرانسه سندیت خواهد داشت . صورت این قرارداد رسما به دول معظمه ایفاد خواهد شد و به زودی انتشار خواهد یافت . در این موقع احترامات فائقه را تجدید مینماید .
امضای سفیر [انگلیس]
24 سپتامبر 1907 [اول مهرماه 1286]
قرارداد در مجلس خوانده شد . آقای مستشارالدوله راجع به آن صحبت کرد . وثوقالدوله نیز صحبت کرد و بالاخره وکیل الرعایا اظهار کرد که این قراردادی است بین خودشان و ما میتوانیم با کمال استقلال هر امتیازی که مقرون به صواب بدانیم ، به سایر دول بدهیم . آقای میرزافضلعلی آقا گفت :
دیگران هر چه میکنند ، از برای خود میکنند . چیزی که بر ما لازم است همین است که دقت کرده خود را حفظ کنیم .
بدینسان ، مجلس شورای ملی در جلسهٔ روز 12 مهر ماه 1286 (5 اکتبر 1907) ، قرارداد را رد کرده و آن را از نظر ملت ایران کان لم یکن اعلام نمود .
از این رو ، روز دهم آبانماه 1286 (2 نوامبر 1907) دولت ایران ضمن یادداشتی به دولتهای بریتانیا و روسیه اعلام کرد :19
چون قرارداد میان آن دو دولت بسته شده است ، مربوط به آن دولتهاست و دولت ایران نظر به استقلال تامهای که دارد ، تمام حقوق و آزادی عمل خود را محفوظ داشته و خود را از هر نفوذ و اثری که قرارداد میتواند دربارهٔ ایران داشته باشد ، مطلقا مصون و آزاد میداند .
با توجه به این مسایل ، وزارت امور خارجهٔ ایران ، پیوسته با کمال دقت و وسواس :20
مراقب بود که حتا در جواب مراسلاتی که از طرف آنها [روسها و انگلیسها] رسیده و اسمی از قرارداد بردهاند ، جملهٔ ناپسندی که دلالت بر شناسایی آن باشد ننویسند و مدرکندهند... .
چند سال پس از آن ، درگیر و دار جنگ جهانی نخست ، روس و انگلیس بر پایهٔ یک قرارداد محرمانه ، موافقت کردند که منطقهٔ بیطرف قرارداد 1907 ، ضمیمهٔ منطقه نفوذ انگلستان شود و روسها مجاز باشند تا هر بخش از خاک عثمانی را که اشغال کردند ، به خاک خود منظم نمایند .21
بر پایهٔ این قرارداد ، همچنین به دولت روسیه اجازه داده شده بود که در منطقهٔ مربوط به خود ، نیروی قزاق را به وجود آورد و فرماندهی آن را به دست گرفته و هزینههای آن را جزو بدهٔهای گذشته و آینده ایران محسوب نموده و به نام قیم دولت ایران به هر نحوی که مقتضی بداند از قوای مزبور بهره بگیرد . افزون بر آن دولت روسیه اجازه یافته بود در شمال منطقهٔ بیطرف ، از کرمانشاه تا بروجرد ، کاشان ، تربتحیدریه ، تبس و بخشی از قاین تا جام (با خزر) ، خواف و سرخس ، نیروهای خود را جلو آورد .22
با وجودی که روسها در اتفاق مثلث ، هم پیمان دولتهای انگلستان و فرانسه بودند ، در سال 1910 میلادی (1289 خ) ، نیکلای دوم امپراتور روس ، از آلمان بازدید رسمی به عمل آورد. در این بازدید ، وی گفت و گوهایی را با قیصر ویلهلم اول امپراتور آلمان انجام داد که یک سال بعد ، منجر به بستن قرارداد پتسدام شد .
روز 27 امرداد 1290 (19 اوت 1911) ، قرارداد پتسدام میان امپراتوری روسیه و امپراتوری آلمان به امضاء رسید . بر پایهٔ این قرارداد ، دولت آلمان حقوق روسیه را طبق معاهدهٔ 1907 بر بخشهای شمالی ایران به رسمیت شناخت و در برابر دولت روسیه ، موافقت خود را با احداث راهآهن خانقین ـ خرمشهر از سوی آلمانها ، که بخشی از آن ، از منطقهٔ نفوذ آنان میگذشت ، اعلام کرد .
در این میان ، روسها که از پشتیبانی آلمان نیز برخوردار شده بودند ، بر خودسری و دخالت در امور ایران افزودند . دولت انگلستان نیز از ترس نزدیکی بیشتر روسها به آلمانها ، از نشان دادن هرگونه واکنش خودداری میکرد . با توجه به این مسایل ، روسیان در پی آن برآمدند تا دوباره محمدعلی شاه را به قدرت رسانیده و ایران را به طور کامل قبضه کنند .
روز 27 خرداد 1290 (18 ژوئن 1911) ، محمدعلی شاه مخلوع ، به همراهی عدهای از افسران روسی از مرز گذشت و وارد ترکمن صحرا شد . اما وی پس از چند تاخت و تاز ، از نیروهای ایران شکست خورد و روز 13 شهریور ماه (5 سپتامبر) ، دوباره به روسیه گریخت .
دولت ایران ، پس از سازش روسیه با آلمان ، بیش از پیش ، خود را تنها احساس میکرد و به دنبال متحدینی بود . از سوی دیگر با توجه به بیسروسامانی و آشفتگی اوضاع مالی ، قضایی ، امنیتی و... راهحل را در استخدام مستشارانی از کشورهای بیطرف یافت . از این رو مورگان شوستر (Morgan Shuster) آمریکایی را برای ادارهٔ خزانهداری و کلنل پالمرسون
(H. Palmarson) و تعدادی افسر سوئدی را برای ایجاد ادارهٔ تشکیلات ژاندارمری و آدولف پُرنی (Adolph Perny) فرانسوی را برای ادارهٔ دستگاه قضایی کشور استخدام کرد .
دولت روسیه که هرگونه اصلاحات را در ایران مغایر با منشور پتر میدانست ، سخت از این مساله برآشفت و به دنبال استقرار پنج هزار سرباز در داخل خاک ایران ، روز نوزدهم آبان ماه 1290 (11 نوامبر 1911) ، ضربالاجل 48 ساعتهای مبنی بر اخراج شوستر ، تسلیم دولت ایران کرد . دولت روسیه برای اثر بخشی بیشتر این اخطار ، نیروهای خود را به سوی قزوین به حرکت درآورد .
مردم ایران برابر این لجام گسیختگی روسها ، بار دیگر به پاخاستند . در شهرهای ایران ، به ویژه تبریز ، تهران و رشت ، تظاهرات گستردهای علیه زورگوییهای روسیه برپا شد . مجلس شورای ملی در آن شرایط هراسانگیز که نیروهای خونخوار روس دروازههای تهران را تهدید میکرد ، با شجاعت و رشادت بیمانند ، ضربالاجل روسها را رد کرد .
دولت از ترس سقوط تهران به دست روسها ، مجلس دوم را منحل کرد و در دوم دی ماه 1290 (24 دسامبر 1911) ، اولتیمالتوم روسیه را پذیرفت و شوستر را اخراج کرد .
روسها که از ضعف دولت جریتر شده بودند ، به تعدی و تجاوز افزودند . روسیان ، روز عاشورای همان سال ، روحانی بزرگ تبریز ، شادروان « ثقهالاسلام» را به همراه تنی چند از آزادیخواهان ، به دار آویختند و برای ایجاد رعب بیشتر ، روز دهم فروردین ماه 1291 (30 مارس 1912) ، بارگاه حضرت رضا (ع) را به توپ بستند .
انگلستان نیز از فرصت طلایی که روسها ایجاد کرده بودند ، بهره جست و در اواخر سال 1290 خورشیدی (اوایل سال 1912 میلادی) ، با آوردن نیروهایی از هند ، به طور عملی منطقهٔ مورد نظر خود را اشغال نظامی کرد . بدینسان ، دو قدرت اهریمنی روس و انگلیس ، بیشترین بخشهای ایران را اشغال کردند .
چنان که گفته شد ، هرگاه در سال 1907 که روسها و انگلیسها بر مناقشههای میان خود در آسیا پایان دادند و با تقسیم ایران به مناطق نفوذ ، به گونهٔ عملی استقلال ایران را پامال کردند ، نظام مشروطیت مستقر نشده بود ، دو دولت مزبور به راحتی میتوانستند این قرارداد را به امضای محمدعلی شاه برسانند و استقلال ایران و تمامیت ارضی ایران را پایمال کنند .
از سوی دیگر ، چنان که دیده شد ، در تحولات بعدی ، یعنی فروپاشی امپراتوری روس و استقرار نظام بلشویکی در آن کشور ، هیچ یک از مناطق جدا شده از ایران بر پایهٔ قراردادهای گلستان ، ترکمانچای و آخال ، به ایران بازگشت داده نشد . در حالی که دولت وقت ایران کوششهایی را در این زمینه در انجمن صلح ورسای به عمل آورد و مردمان کشورهای جدا شده نیز تلاشهای چشمگیری به عمل آوردند .
از این رو ، با پذیرش قرارداد 1907 ، به گونه عملی استقلال ایران و تمامیت ارضی ایران از دست رفته بود و بدون تردید ، در صورتی که این ایستادگی از سوی مجلس شورای ملی به عمل نیامده بود و قرارداد به تصویب رسیده بود ، بلشویکها ، از اجرای قرارداد محرمانهٔ 1916 که پایان کار ایران بود ، سرباز نمیزدند .
اما نظام مشروطیت ایران ، فرصت نیافت که به گونهٔ اساسی جابیفتد و نقش خود را در حیات سیاسی و اجتماعی ملت ایران ، ایفا کند .
مشروطیت ایران در درازای زندگی 72 ساله خود (1357 - 1285) ، با سه کودتا روبرو شد و دوبار نیز کشور در جریان دو جنگ جهانی ، از سوی ارتشهای روسیه و انگلستان اشغال شد . در جریان جنگ دوم جهانی ، روسها و انگلیسها ، با پشتیبانی آمریکاییها ، دست به اشغال ایران زدند .
پایان هر سه کودتا ، همراه با جنگ ، آشوب ، انقلاب و ... بود که میتوانست استقلال و تمامیت ارضی ایران را به گونهٔ جدی مورد مخاطره قرار دهد .
پایان کودتای نخست ، همراه با جنگ داخلی بود که با دخالت نظامی روسها به نفع نیروهای کودتا ، استقلال کشور و تمامیت سرزمینی ایران را با چالش جدی روبرو کرد .
کودتای دوم ، با اشغال ایران از سوی متفقین پایان یافت . در حالی که نشانههای آشکار از آمادگی جنگی انگلیسها در عراق برای حمله به ایران وجود داشت و دست کم ، گزارشهای سفارت ایران در عراق و کنسولگریهای ایران در بصره ، خانقین ، میتوانست حکومت ایران را متوجهٔ این امر کند . اما بدون توجه به اخطارهای متفقین ، نشانهها و گزارشهای آمادگی آنها برای حمله به ایران ، حکومت فردی ، ایران را به کام فاجعه کشاند :23
نشانههای زیادی وجود داشت که دولت بریتانیا ، به زودی ایران را مورد یورش نظامی قرار خواهد داد و همآوایی دو کشور روس و انگلیس ، تردیدی باقی نگذارده بود که دولت شوروی نیز در این یورش نظامی ، در کنار دولت بریتانیا خواهد بود . اما گویی که دولت ایران : نه میدید و نه ، میشنید .
در پایان کودتای سوم نیز ، ایران به سوی انقلاب رانده شد و با یورش نظامی عراق که از پشتیبانی غرب و شرق برخوردار بود ، میتوانست عواقب سنگینی برای استقلال و تمامیت ارضی ایران داشته باشد .
در سال نخستِ مشروطیت ، شوربختی ، هنگامی به ایرانیان روی نمود که در بیست و هشتم دی ماه 1285 (19 ژانویه 1907) ، محمدعلی میرزا به جای مظفرالدین شاه به تخت نشست . محمدعلی شاه که با مشروطیت مخالف بود ، نمایندگان مجلس شورای ملی را به آیین تاجگذاری دعوت نکرد و بدون توجه به احوال مشروطیت، باب مراوده و گفتگو را با سفارتخانههای روس و انگلیس برای گرفتن قرضهٔ جدید گشود .
مجلس شورای ملی ، به شدت با این اقدام خودسرانهٔ محمدعلی شاه مخالفت کرد و وی را وادار کرد که هیات وزیران را به مجلس معرفی کند .
روز 29 اسفندماه همان سال ، نخستین دولت زمان مشروطیت (بدون نخستوزیر) ، به مجلس معرفی شد . محمدعلی شاه در پی آن بود که میرزاعلی اصغرامین السلطان (اتابک) را از اروپا احضار و او را که نماد مخالفت با آزادی و مشروطیت بود ، به نخستوزیری برگمارد .
بدینسان ، ملت ایران که زیر فشار گاز انبری دولتهای روسیه و انگلستان دچار تجزیه و پراکندگی و در این فرآیند ، فقر و تنگدستی شده بود، ناچار شد که با خودکامگیهای محمدعلی شاه نیز به مبارزه برخیزد .
محمدعلی شاه از اتابک که مورد تنفر شدید مردم بود ، دعوت کرد که به کشور باز گردد . وی در اردیبهشت1286 (مه 1907) زیر حفاظت شدید قزاقهای روس وارد بندر انزلی شد و در خردادماه همان سال ، دولت خود را به مجلس معرفی کرد . روز هشتم شهریور ماه 1286 (31 اوت 1907) ، یک تن از مجاهدان تبریزی، وی را برابر مجلس شورای ملی به ضرب گلوله از پای درآورد .24
به دنبال این واقعه ، رابطهٔ شاه با مجلس تیرهتر شد . مجلس ، ناصرالملک قرهگوزلو را به نخستوزیری برگزید . وی دولت خود را روز سوم آبان ماه 1286 (26 اکتبر 1907) به مجلس معرفی کرد . اقدامهای قانونی نخستوزیر جدید در راستای حذف بخشی از بودجهٔ اضافی وزارت دربار و نیز برنامههایی برای خارجکردن عملی ارتش از اختیار شاه و قراردادن آن زیر نظر وزیر جنگ ، باعث برانگیخته شدن خشم بیشتر محمدعلی شاه شد . محمدعلی شاه ، دستور داد نخستوزیر را بازداشت کرده و وی را به اروپا تبعید نمایند . مجلس نیز نظامالسلطنه مافی را به نخستوزیری برگزید .
از سوی دیگر ، چند ماه بعد ، هنگامی که محمدعلی شاه روانهٔ مجلس بود ، بمبی به سوی کالسکهٔ وی پرتاب شد و در نتیجه ، تنش میان محمدعلی شاه و مشروطیت جوان ایران افزایش یافت . افزون بر آن ، دولت روسیه که یک دولت استبدادی کامل بود ، به هیچ وجه نمیتوانست وجود یک حکومت مردم سالار را در همسایگی خود تحمل کند . از این رو ، دولت مزبور محمدعلی شاه را به مخالفت با مشروطه و برافکندن سامان (نظم) مردم سالاری در ایران تشویق میکرد . البته دولت بریتانیا نیز با خرسندی ، در انتظار پایان کار بود .
خشم روسها ، هنگامی بیشتر شد که مجلس شورای ملی با اکثریت قریب به اتفاق ، لایحهٔ استقراض از دولتهای روسیه و انگلستان را رد کرد . از این رو ، روسها بر آن شدند تا وسیلهٔ محمدعلیشاه ، به عمر مشروطهٔ جوان ایران، پایان دهند .
در نخستین کودتا ، محمدعلی شاه که قرآن مهر کرده بود که به مشروطیت ایران وفادار باشد، دستور داد تا روز دوم تیرماه 1287 (23 ژوئن 1908) مجلس را به توپ بستند و بسیاری از آزادیخواهان و نمایندگان مجلس اول را کشتند و گروه بیشتری را در « باغ شاه» به زنجیر کشیدند و نفی بلد کردند .
در این میان ، دولت روسیهٔ تزاری نقش فعال داشت و دولت بریتانیا ، دم فرو بسته بود . انگلیسها در جریان مشروطیت ، از این خیزش هواداری کردند . البته دولت انگلیس که دارای نظام پارلمانی بود ، به این نظام حکومتی با نظر مثبت مینگریست و از سوی دیگر ، آنان بر این باور بودند که تغییر نظام حکومتی ایران از استبداد به مشروطه ، از نفوذ دولت استبدادی روسیه میکاهد و بر نفوذ دولت بریتانیا که دارای نظام پارلمانی است ، میافزاید .
اما رد قرارداد 1907 از سوی مجلس اول ، انگلیسها را با این حقیقت تلخ آشنا کرد که مشروطهٔ ایران ، نمیتواند با مطامع استعماری بیگانگان ، همآهنگ و همگام باشد . از این رو، باید گفت که انگلیسها ، در یک توافق « ناگفته و نانوشته» با روسها ، دستاندرکار تخریب مشروطیت ایران شدند .
قیام آزادیخواهان و مردمسالاران تبریز، تنها نوری بودی که در آن روزها، ظلمتکدهٔ ایران را روشنایی میبخشید . مردم تبریز ، با دلیری بیمانند برابر محمدعلی شاه و ارتش استبداد، پایداری کردند . مقاومت دلیرانهٔ مردم تبریز ، نه ماه به درازا کشید . سرانجام ، چون محمدعلی شاه نتوانست پایمردی مردم تبریز را ، به پیشوایی ستارخان و باقرخان درهم شکند ، روسیان به بهانهٔ حفظ جان اتباع خود ، نیرو به تبریز فرستادند . روز ششم اردیبهشت ماه 1288 (26 آوریل 1909) ، ارتش روسیه از رود ارس گذشت و چند روز بعد ، تبریز را اشغال کرد.
در میانههای اردیبهشت ماه ، سردار اسعد و صمصام بختیاری برای درهم شکستن قدرت استبداد ، با گروهٔ از سواران ایل بختیاری ، اصفهان را در اختیار گرفته و آماده حرکت به سوی تهران شدند . در رشت نیز مردم به هواخواهٔ مشروطیت قیام کردند . در این فرآیند ، حاکم مستبد گیلان کشته شد و رشت به دست مجاهدین مشروطیت افتاد . محمدعلی شاه ، محمدولی خان سپهدار رشتی را که تا آن زمان سرگرم جنگ با آزادی خواهان تبریز بود ، مأمور سرکوب مشروطهطلبان گیلان کرد . اما سپهدار که از خواب غفلت بیدار شدهبود ، با نیروهایش به مجاهدان پیوست و همراه آنان برای درهم کوبیدن بساط استبداد ، عازم تهران شد .
در این گیرودار ، نمایندگان سیاسی روس و انگلیس وارد معرکه شدند و برای نجات تخت و تاج محمدعلیشاه به تکاپو افتادند . هر دو میدانستند که در صورت پیروزی مشروطهخواهان ، اجرای طرح تقسیم ایران (قرارداد 1907) ، غیرممکن خواهد بود و یا با دشواری روبرو خواهد شد. آنها برای برون رفت از بحران ، محمدعلی شاه را راضی کردند تا در برابر نجات سلطنتخود ، امتیازاتی به آزادی خواهان بدهد . محمدعلی شاه ، سرانجام تسلیم نظر سفیران روس و انگلیس شد .
اما مشروطه خواهان که در راه تهران بودند ، زیر بار مصالحه نرفتند . وزیرمختار روس به مجاهدان اخطارکرد که در صورت ادامهٔ پیشروی ، با قوهٔ قهریه مانع از ورود آنان به تهران خواهد شد . اما مجاهدان بهپیشروی ادامه دادند . سردار اسعد ، برابر اخطار سفارت خانههای روس و انگلیس مبنی بر انصراف از تصرف تهران ، گفت :25
فشار افکار عمومی مرا وادار به نجات کشور و برانداختن استبداد کرده است و به هیچ وجه از تصمیم خود عدول نخواهم کرد .
مجاهدین رشت روز بیست و هفتم اردیبهشت ماه و مجاهدان اصفهان تا میانههای خرداد به اطراف تهران رسیدند . دولت روسیه ، با توجه به پیشروی مشروطه خواهان ، دست به تراکم نیرو در باکو زد و در اوایلتیرماه این نیرو به بندر انزلی رسید . ورود قوای روس به انزلی باعث شد که مجاهدان به سرعت عمل خود بیافزایند .
از این رو ، روز 22 تیرماه 1288 (13 ژوئیه 1909) ، تهران را آماج حملات خود قرار دادند . نبرد ، تنها سه روز به درازا کشید و روز 25 تیرماه (16 ژوئیه) ، کلنللیاخوف فرمانده بریگاد قزاق تسلیم گردید و محمدعلی شاه از ترس مجازات به سفارت روس پناهنده شد و خود را زیر حمایت امپراتوری روسیه قرار داد .
همان شب ، شورای سران مشروطه ، محمدعلی شاه را از سلطنت خلع و فرزند وی احمدشاه رابه سلطنت برگزید .
روسها پس از این ناکامی، دولت ایران را زیر فشار قرار دادند تا برای شاه مخلوع مقرری تعیین کند . سرانجام دولت ، به شرطی که وی اقدامی علیه مشروطیت نکند ، این امر را پذیرفت. به دنبال این موافقتنامه ، روسها به تدریج قوای خود را از بخشهایی از ایران بیرون بردند و محمدعلی شاه نیز به شهر باکو رفت و مورد استقبال نمایندهٔ ویژهٔ تزار روسیه قرار گرفت .
سرانجام پس از خلع محمدعلی شاه ، در بیست و سوم آبان ماه 1288 (15 نوامبر 1909) ، دومین دورهٔ مجلس شورای ملی به طور رسمی آغاز به کار کرد . در این میان ، از مهمترین مسایلیکه حکومت ملی را نگران میکرد ، اشغال برخی از شهرهای شمالی کشور وسیلهٔ روسها بود . روسها کهحاضر نبودند شهرهای مزبور را تخلیه کنند ، پارهای افراد شرور و ماجراجو را تحریک میکردند که به عنوان تبعه و تحتالحمایهٔ دولت روسیه ، دست به اغتشاش بزنند تا سپاهیان روس بتوانند به بهانهٔ حفظ منافع و جان شهروندان خود ، مناطق مزبور را در اشغال نگاه دارند .
با شرمساری بسیار باید گفت که در این دوران تاریک ، تعدادی از اعیان ، اشراف ، مالکان و بازرگانان برای کسب منافع نامشروع ، ننگ تابعیت دولتهای روس و انگلیس را پذیرفته و زیر حمایت آن دو دولت قرار گرفته بودند . از این رو ، دولتهای مزبور به بهانهٔ حفظ منافع اتباع خود و یا بهانههای دیگر ، بیش از پیش بردامنهٔ دخالتهای خود در امور ایران افزوده بودند .
سرانجام روز سوم اوت 1914 (11 امردادماه 1293) ، نبردی که سالها اروپاییان دستاندرکار تدارک آن بودند ، آغاز شد .
در یک سو، دولتهای بریتانیا ، فرانسه و روسیه (اتحاد مثلث) ، و در سوی دیگر آلمان و امپراتوری اتریش ـ مجارستان، رو در روی هم صف کشیده بودند . رفته رفته دولتهای صربستان ، رومانی ، ایتالیا ، ایالات متحده آمریکا ، یونان ، بلژیک ، پرتقال و چند کشور دیگر ، به « اتحاد مثلث» پیوستند و عثمانی و بلغارستان نیز به صف « اتحادمرکز» ملحق شدند .
ایران در این جنگ اعلان بیطرفی کرد . اما از آنجا که دولت ایران دارای قدرتی نبود که بتواند بیطرفی را حفظ کند ، خاک کشور بدل به صحنهٔ نبردهای سنگین میان نیروهای عثمانی با قوای روس و انگلیس شد . شهرها و روستاهای کشور زیر سم ستوران و چکمهٔ سربازان بیگانه لگدمال شده و دست به دست میگشت . دولت مرکزی که یارای جلوگیری از دخالت بیگانگان را نداشت ، ناچار به اعتراض بسنده میکرد .
سرانجام آلمانها نیز به وسیلهٔ جاسوسان خود، وارد صحنهٔ نبردهای ایران شده و پیروزیهایی نیز بهکف آوردند . دخالت آلمان در صحنههای پیکار بر سر ایران، بهانهٔ تازهای به دست روسها برای گسترش عملیات داد . روسیان ، نیروهای تازه نفسی از راه بندر انزلی در خاک ایران پیاده کرده و تهران را هدف گرفتند .
در این راستا ، گروهٔ از نمایندگان مجلس و رجال کشور، به قم مهاجرت کرده و در آنجا «کمیتهٔ دفاع ملی» را بنا نهادند . در اثر این مهاجرت ، مجلس سوم از اکثریت افتاد و به حالت تعطیل درآمد .
بخش بزرگی از نیروهای ژاندارم نیز که از نظر سطح سواد ، تعلیمات و تجهیزات ، زبدهترین نیروهای نظامی ایران به شمار میرفت و افسران میهنپرست زیادی را در خود جای داده بود ، بدین کمیته پیوست . گروهٔ که در قم اجتماع کرده بودند ، برای رهایی کشور از سلطهٔ روس و انگلیس ، به ناچار همکاری با آلمان را برگزیده بودند . در آذرماه 1294 (دسامبر 1915) نیروهای کمیتهٔ دفاع ملی در قم و همدان از روسها شکست خورد .
به دنبال این پیروزی ، روس و انگلیس ، برپایهٔ یک قرارداد محرمانه ، موافقت کردند که منطقهٔ بیطرف قرارداد 1907 ، ضمیمهٔ منطقهٔ نفوذ انگلستان شود و در برابر ، روسها مجاز باشند که هر بخش ازخاک عثمانی را که اشغال کردند ، به خاک خود منضم نمایند .27
نبرد ایران ، با دخالت اندک و گهگاه ایرانیان از سوی حکومت موقت در کرمانشاه و نیروهای ژاندارم ادامه داشت . در همین اوان ، دولت مرکزی زیر فشار خردکنندهٔ روس و انگلیس ، نیروهای ژاندارم را منحل کرد . بدین سان ، در شمال کشور نیروی قزاق به فرماندهٔ افسران روسی و در جنوب کشور ، پلیس جنوب که زیر نظر افسران انگلیس قرار داشت ، به نام دولت ایران و به هزینهٔ ملت ایران ، عمل میکردند .
روز سیزدهم فروردین ماه 1296 (2 آوریل 1917) ، نیروهای اشغالگر روس و انگلیس ، آخرین هستههای مقاومت ایرانیان را درهم شکستند و در کرمانشاه به یکدیگر پیوستند . آنان ، نیروهای عثمانی را از بخشهای بزرگی از ایران رانده و کشور را به اشغال خود درآوردند . در این میان ، دولت مرکزی که حیطهٔ نفوذش به درون دروازههای تهران محدود شده بود ، چونان شبحی به حیات خود ادامه میداد .
روز پانزدهم مارس 1917 میلادی (24 اسفندماه 1295 خورشیدی) ، با استعفای تزار نیکلای دوم و خودداری برادرش «گرانددوک میشل» ، از پذیرفتن تاج و تخت ، امپراتوری روسیه فروپاشید . ایرانیان از فروپاشی نظام جبار روسیه ، غرق در سرور و شادمانی شدند . با انتشار خبر فروپاشی امپراتوری ، ارتش اشغالگر روسیه در ایران ، از هم پاشید و به صورت فرار ، آغاز به عقبنشینی کرد . اما در آن لحظههای زودگذر ، کسی نمیتوانست تصور کند که حکومت جانشین آن ، با خشونت و ستمگری بیشتری ، هدفها و سیاست تجاوز و توسعهٔ ارضی تزارها را دنبال خواهد کرد .
در ماه ژوئیه 1917 (تیرماه 1296) . حکومت پرنسلووف ، جای خود را به حکومت موقت کرنسکی داد . حکومت کرنسکی با دست زدن به اصلاحات اقتصادی ، به جنگ با آلمان ادامه داد . اما ارتش روسیه در نبردگالیسی (Galicie) شکست سختی را متحمل شد . در این فرآیند ، ارتش آلمان به داخل خاک روسیه نفوذ کرد .
لنین که سالها در تبعید به سر میبرد ، با آلمانها به توافق رسید . وی متعهد شد که در برابر کمک آلمانها ، در صورت دست یافتن به حکومت ، به طور یکجانبه ترک مخاصمه کرده و مطامع ارضی آنان را برآورده سازد . از این رو ، دولت آلمان وی را با یک قطار ویژه از مناطق اشغالی عبور داده و وارد خاک روسیه کرد . لنین دراندک مدت با بهرهگیری از حمایتهای همه جانبـهٔ آلمانهـا ، نـارضایی مـردم از جنگ و شکست فـاحش حکومت موقت در نبرد گالیسی (Galicie) برابر ارتش رایش دوم 28، قدرت را در روسیه قبضه کرد .
روز هفتم نوامبر 1917 (16 آبان 1296) ، بلشویکها با کودتا ، حکومت کرنسکی را سرنگون کردند29. دراین روز ، نیروهای کودتاگر مرکب از ملوانان و سربازان ، مراکز حساس پتروگراد ، پایتخت روسیه را اشغال کرده و سران حکومت را بازداشت نمودند .
گرچه به صورت ظاهر ، تغییرات بنیادین در روسیه انجام گرفت ، اما نفس دیکتاتوری در درون و سیاست تجاوز و گسترش ارضی نسبت به بیرون ، تغییری نیافت . بدین سان ، «دیکتاتوری شاهزادگان و اشراف» به عنوان پر طمطراق «دیکتاتوری پرولتاریا» تبدیل گشت و اتحاد شوروی تا آخرین روز فروپاشی ، از سیاست امپراتوری روسیه که بر پایهٔ منشور توسعه و گسترش ارضی « پتر» بنا شده بود ، پیروی کرد .30
اما دوران کودتای دوم نسبت به کودتای نخست و سومین کودتا نسبت به دومین ، دیرپاتر و درازمدتتر بود .
کودتای دوم ، در دوران فترت (میان دورهٔ سوم و چهارم) و تنها 14 سال پس از صدور فرمان مشروطیت و 12 سال پس از کودتای نخست ، به وقوع پیوست . کار مشروطیت در کودتای دوم به جایی کشانیده شد که سید ضیاءالدین طباطبایی ، از احمد شاه خواسته بود که به جای رییس الوزرا ، فرمان او را به نام « دیکتاتور ایران» ، صادر کند .
البته از یاد نبریم که پیش از کودتای دوم ، مشروطیت ایران ، سه بار دچار فترت شده بود . بار نخست در اثـر به تـوپ بستن مجلس درروز دوم تیرماه 1277 و پایان دادن به عمر مجلس اول . فترت میان مجلس اول و دوم ، کمابیش 17 ماه به درازا کشید و مجلس دوم روز 24 آبان ماه 1288 ، افتتاح شد .
مجلس دوم نیز بر اثر رد اولتیمالتوم روسها دربارهٔ اخراج شوستر مستشار دارایی ، از سوی دولت منحل شد . روز سوم دی ماه 1290 ، به فرمان رییس دولت ، نمایندگان ملت را از مجلس بیرون کردند و در مجلس را قفل زدند و دستور داده شد که کسی را به آن جا ، راه ندهند .
فترت میان مجلس دوم و سوم ، نزدیک به سه سال ادامه یافت و مجلس سوم روز 14 آذر ماه 1293 افتتاح شد .
عمر مجلس سوم نیز تنها یک سال و هفت روز بود و با وجودی که ایران در جنگ اول جهانی اعلام بیطرفی کرده بود ، نیروهای روس و انگلیس و هم چنین عثمانی که در جبههٔ متحدان آلمان قرار داشت ، خاک ایران را مورد تجاوز قرار دادند .
روز هژدهم آبان ماه 1294 ، به دنبال حرکت نیروهای ارتش تزاری به سوی تهران ، عدهٔ زیادی از دولت مردان ، رجال و نمایندگان مجلس به قم رفتند و روز بیستم همان ماه ، کمیتهٔ دفاع ملی را تشکیل دادند . در نتیجه روز بیست و سوم آبان ماه 1294 ، به علت مسافرت گروه زیادی از نمایندگان مجلس شورای ملی به قم و سپس کرمانشاه ، مجلس از اکثریت افتاد و تعطیل شد .
در جریان فترت مجلس سوم و چهارم بود که کودتای دوم به عمل آمد و این فترت تا اول تیرماه 1300 و افتتاح مجلس چهارم به درازا کشید . بدین سان فترت میان دورهٔ سوم و چهارم، بیش از پنج سال و نیم ، ادامه داشت .
در دوران کودتای دوم ، با وجود تلاش بسیار آزادیخواهان و مشروطهطلبان ، با تصویب رساندن مادهٔ واحده در جلسهٔ روز 9 آبان ماه 1304 مجلس شورای ملی ، در اندک مدت نظام مشروطیت ایران ، جای خود را به حکومت فردی سپرد، گرچه مظاهر مشروطیت پابرجا بود.
مادهٔ واحده ـ مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعهٔ مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار میکند . تعیین تکلیف حکومت قطعی ، موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر اصول 36- 37- 38- 40 متمم قانون اساسی تشکیل میشود ...
نایب رییس مجلس شورای ملی ـ سید محمد تدین
در دوران حکومت فردی که نزدیک به 16 سال به درازا کشید ، مردم حاکم بر سرنوشت خود نبودند و در تعیین نمایندگان مجلس شورای ملی دخالت مؤثر نداشتند . گرچه در این دوران اقدامهای مؤثری در حفظ یک پارچگی ایران انجام شد اما به خاطر نبود مردمسالاری ، زیانهایی به منافع ملی ایران وارد آمد و تمامیت ارضی ایران ، مورد خدشه قرار گرفت .
در این دوران ، با کان لم یکن اعلام کردن قرارداد دارسی که نیمی از مدت آن سپری شده بود ، قرارداد جدیدی با شرکت نفت ایران و انگلیس (محدود) به مدت 60 سال بسته شد و امتیاز نفت ایران به شرکت مزبور واگذار شد .31
در سال 1311 کمیسیون تعیین حدود ایران و ترکیه ، کار خود را به پایان رساند و قرارداد آن به امضای دو طرف رسید . در این قرارداد ، با کمال تأسف ، آرارات کوچک که در نبردهای دولت ترکیه علیه قوای احسان نوری پاشا32 ، به تصرف نظامیان ترک درآمده بود و دارای ارزش راهبردی بالایی بود ، به دولت ترکیه واگذار گردید و در برابر دولت ترکیه از ادعای خود بر ناحیه « قطور» که براساس پروتکل 1913 تعیین حدود ایران و عثمانی متعلق به ایران بود ، دست برداشت و این منطقه به ایران ملحق شد .
تا سال 1207 خورشیدی (1828 میلادی) که با تحمیل ننگنامهٔ ترکمانچای ، ایالت نخجوان به تصرف روسها درآمد ، قله و دامنهٔ آرارات (آگری) بزرگ و دامنهٔ خاوری آرارات (آگری) کوچک ، در خاک ایران قرار داشت33. بر اثر قرارداد ترکمانچای ، قله و دامنهٔ آرارات بزرگ تحت سلطهٔ روسها قرار گرفت . در این میان آرارات کوچک ، به گونهٔ علامت مرزی مشخصی میان ایران ، روسیه و عثمانی درآمد . به موجب پیمان مسکو در 16 مارس 1921 (24 اسفند 1310) ، میان دولت اتحاد شوروی و جمهوری ترکیه ، جلگه ارس به دولت ترکیه واگذار شد .
در اثر ندانمکاری و در دوران از کار افتادن نظام مشروطیت ایران ، چنان که اشاره شد ، بخشی از دامنهٔ شرقی آرارات (آگری) کوچک که در خاک ایران قرار داشت ، به دولت ترکیه واگذار گردید .34
با از کار انداختن دوبارهٔ مشروطیت ایران بر اثر کودتای 28 امرداد در سال 1332 (کودتای سوم علیه مشروطیت ایران) ، زیانهای بیشتری بر منافع ملی ایران وارد شد و بخشهای بزرگتری از خاک میهن از دست رفت .
بر پایهٔ فصل سوم قرارداد 1921 (مودت) میان دولت ایران و اتحاد شوروی ، آمده بود :
... همچنین قریهٔ فیروزه را با اراضی مجاوره آن که مطابق قرارداد 28 مای 1893 [7خرداد 1272] از طرف ایران به روسیه انتقال داده شده است ، به ایران مسترد میدارد .
[در برابر] ، دولت ایران از طرف خود رضایت میدهد که شهر سرخس روس یا سرخس کهنه با اراضی مجاورهٔ آن که منتهی به رودخانهٔ سرخس میشود ، در تصرف روسیه ، باقی بماند ....
از سوی دیگر ، متفقین در درازای اشغال ایران در جریان جنگ دوم جهانی ، نیاز به « ریال» داشتند که انگلیسها و آمریکاییها با پول ملی خود (پوند و دلار) میپرداختند . اما از آن جا که پول ملی شوروی مورد پذیرش دولت ایران نبود ، قرار شد که برابر « ریال » دریافتی از بانک ملی را ، با « زر» پرداخت کند . (موافقتنامهٔ 18 مارس 1943 / 27 اسفند 1321) . اما دولت شوروی با وجود پیگیریهای دولت قوامالسلطنه در مسکو ، دولتهای بعدی و به ویژه دولت مصدق در جریان مبارزهٔ نفت که کشور بیش از هر زمان دیگر ، نیاز به طلب مسلم ایران داشت، تن به بازپرداخت آن نداد .
اما با گذشت یکسال و چند ماه از کودتای 28 امرداد ، دولت وقت موافقتنامهای را بدون هیچ مخالفتی به تصویب مجلس هژدهم رسانید و بر پایهٔ آن ، قصبهٔ فیروزه و زمینهای اطراف آن به اتحاد شوروی واگذار شد و در برابر روسها ، طلب ایران را پرداخت کردند . بر پایهٔ ماده یک این موافقتنامه :
... قریهٔ فیروزه و زمینهای اطراف آن ، در حدود خاک اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی باقی میماند .
بر پایهٔ مادهٔ چهار ، روسها تعهد کردند :
... الف ـ بانک دولتی شوروی در مدت دو هفته در دو قسمت از روزی که این موافقتنامه دارای اعتبار رسمی میگردد ، در ایستگاه راهآهن مرزی جلفای ایران ، معادل 2/11196073 (یازده میلیون و یکصد و نود و شش هزار و هفتاد و سه و دو دهم) گرم طلا بر استهلاک دعاوی طرف ایران ، ناشیه از موافقتنامهٔ مورخ 18 مارس 1943 مذکور در این ماده ، به بانک ملی ایران تحویل میدهد .
ب ـ طرف شوروی از آغاز اعتبار قانونی این موافقتنامه ، در مدت یک سال معادل 07/8648619 (هشت میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و ششصد و نوزده و هفت صدم ) دلار آمریکا ، به طوری که از موافقتنامه 18 مارس 1943 فوقالاشعار ناشی است ، به وسیلهٔ تحویل کالا به ایران به بهای حدوسط جهانی ... استهلاک میکند .
(متن موافقتنامه در صفحههای 122 تا 133 مجموعهٔ قوانین سال 1333 ، چاپ شده است)
یکی از پیآمدهای شکست ایران در نبردهای قفقاز برابر روسها ، تحمیل کاپیتولاسیون یا قضاوت کنسولی به ملت ایران بود . این تحمیل در دوران مشروطیت ، برطرف شد .
پس از کودتای 28 امرداد و در دوران حکومت فردی ، در سال 1343 دولت لایحهای تحت عنوان « اجازهٔ استفادهٔ مستشاران نظامی آمریکا از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین» ، به مجلس سنا داد .
این لایحه ، روز سوم امرداد ماه 1343 ، به اتفاق آرا مورد تصویب مجلس سنا قرار گرفت . سپس این لایحه در قالب مادهٔ واحده به مجلس شورای ملی رفت . با وجود مخالفت تعدادی از نمایندگان ، سرانجام روز 21 مهرماه همان سال به تصویب مجلس شورای ملی رسانیده شد و بدینسان ، دوباره کاپیتالاسیون به ملت ایران تحمیل گردید .
در دورهٔ بعد (دورهٔ بیست و دوم) ، مسالهٔ تجزیهٔ بحرین را به مجلس کشاندند و آن را به گونهٔ غیرقانونی (بدون توجه به اصول قانون اساسی و متمم آن) ، از ایران جدا کردند . 35 در این میان ، تنها 4 تن از نمایندگان مجلس شورای ملی ، این شجاعت را داشتند که با آن به مخالفت برخیزند که موضوع این کتاب است .
باید گفت که عمر مفید مشروطیت ایران یا دوران «مردمسالاری» ، بسیار محدود و کوتاه بـود . به گونهای که از 24 دورهٔ مجلسهای دوران مشروطیت ، تنها هشت دوره را میتوان به عنوان دورههای «مردمسالاری» نام برد . در حقیقت ، در درازای عمر مشروطیت ، میتوان از دو مرحلهٔ مردمسالاری ، نام برد :
مرحلهٔ نخست ، دورههای اول ، دوم و سوم مجلس شورای ملی را دربرمیگیرد که پس از گذر از استبداد صغیر ، در دوران فترت ، دچار کودتا و سپس ، منجر به برقراری حکومت فردی شد .
مرحلهٔ دوم ، مجلسهای بعد از شهریور 1320 تا کودتای 28 امرداد 1332 را دربرمیگیرد . یعنی دورههای 13 ، 14 ، 15 ، 16 و 17 . البته باید بدانیم که نمایندگان دورهٔ 13 ، برگزیدهٔ دوران حکومت فردی بودند و دورهٔ هفدهم با رای مردم (همهپرسی) ، منحل شد .
در هر دو مرحله که مجلس شورای ملی ، کمابیش ، در جایگاه راستین خود قرار داشت ، با شایستگی از منافع ملی ، استقلال و تمامیت سرزمینی ایران ، دفاع کرد .
دربارهٔ مرحلهٔ نخست مردمسالاری در دوران مشروطیت ایران ، در پیش به کوتاهی سخن گفته شد . در مرحلهٔ دوم مردمسالاری ، دولتهای برگزیدهٔ مجلس ، با تکیه بر آرای نمایندگان ، با وجود اشغال کشور از سوی نیروهای متفقین ، دخالت نیروهای اشغالگر در امور داخلی ایران ، وضعیت بد اقتصادی و اجتماعی کشور که حاصل یورش نیروهای بیگانه بود ، توانستند به خوبی از منافع ملی ایران و تمامیت ارضی ایران ، پاسداری کنند .
دولت ، با تکیه بر مجلس شورای ملی ، تلاش اشغالگران را برای قبولاندن طرح کمیسیون سه جانبه که در حقیقت ، در حکم طرح تکمیلی 1907 بود ، خنثی کرد . توطئهٔ اتحاد شوروی را برای تجزیهٔ آذربایجان ، ناکام گذارد و توانست از تجزیهٔ آذربایجان جلوگیری کند.
در این مرحله ، نه تنها از دادن امتیاز نفت شمال به روسها ، خودداری شد ، بلکه نفت جنوب نیز ، که در دست انگلیسها بود و امتیاز آن در دوران حکومت فردی به مدت 60 سال ، تمدید شده بود ، ملی گردید و ...
پینوشتها
1ـ به دستور میرزا آقاسی صدراعظم محمدشاه ، میرزا آقاخان نوری ، هنگام بیرون آمدن از سفارت انگلیس وسیلهٔ مأموران دولت دستگیر به جرم رابطه با خارجیان ، چوب زده شد .
2ـ خط تلگراف تهرانـ مشهد تا سال 1307 خورشیدی (1928 میلادی) ، در اختیار انگلیسها بود .
3ـ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم ـ چاپ دوم ـ جلد سوم ـ ص 685
4ـ استان کهن مکران ، منطقهای میان بندر جاسک تا بندر کراچی را دربر میگرفت .
5ـ دولت بریتانیا در مقدمهٔ قراردادی که با جام میرخان در 21 دسامبر 1862 (30 آذر 1241 خورشیدی) بست ، از خدادادخان به عنوان فرمانروای دارالسلطنهٔ کلات ، نام برد .
6ـ یک صد سند تاریخی دوران قاجاریه ـ سند 90 و سند 93
7ـ تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم ـ جلد سوم ـ ص 378
8 ـ خانهای خیوه، خود را از بازماندگان خوارزمشاهیان و از فرزندان جلالالدین خوارزمشاه میدانستند .
9ـ امارتهای مزبور ، همگی بخشی از شاهنشاهٔ ایران و یا در اصطلاح دربار وقت ایران ، جزئی از «ممالک محروسه ایران» بودند .
10ـ دولت روس در سال 1853 میلادی (1231 خورشیدی) ، برپایهٔ وصیت پتر برای سلطه بر تنگههای بسفور و داردانل ، اقدام به لشگرکشی به «ملداوی» و «والاشی» کرد . به دنبال آن ، دولتهای بریتانیا و فرانسه به پشتیبانی عثمانی به دولت روسیه اعلان جنگ دادند . دو کشور مزبور ، نیروی زیادی در شبهجزیرهٔ کریمه (قرم) پیاده کرده و سرانجام پس از یک سال محاصره ، بندر سواستوپل ، بندر نظامی مهم روسیه در دریای سیاه را تصرف کردند . در این فرآیند ، روسها تقاضای ترک مخاصمه نمودند و سرانجام در سیام مارس 1856 میلادی (10 فروردین 1235خورشیدی) ، تن به معاهدهٔ پاریس دادند . برپایهٔ معاهدهٔ مزبور ، روسها از داشتن نیروی دریایی در دریای سیاه محروم شدند .
11ـ برای آگاهی از متن منشور پتر (معروف به وصیتنامه) ، مراجعه فرمایید به کتابهای تاریخ و به ویژه : تزارها و تزارها ، چکیده تاریخ تجزیه ایران و یک صد سند تاریخی دوران قاجاریه و...
12ـ بررسیهای خانیکوف ، دو سال به درازا کشید . نتیجهٔ بررسیهای مزبور در دو جلد دربارهٔ ایران و نژاد ایرانی در سال 1862 میلادی (1241 خورشیدی) در پاریس منتشر شد .
13ـ ایرانویچ ، ایران ویژه یا بنگاه ایرانیان
14ـ تاریخ روابط خارجی ایران ـ ص 282
15ـ روز اول ژانویه 1877 (12 دی ماه 1255) ، ملکه ویکتوریا ، خود را امپراتور هند اعلام کرد .
16ـ سرحد طبیعی ایران از سمت شرق ، رود جیحون است که از دریاچهٔ بلخ (اورال) شمال خراسان شروع شده ، ساحلی جنوب شرقی بحر خزر و تمام صحاری خوارزم قدیم و ریگستان اتک و شهرهای : گرسناووسکی ، عشقآباد ، مرو ، تجن ، خیوه ، هزار اسب ، اورگنج و سایر بلوکات و چراگاههای اتک و آخال را دربر گرفته و همه جا سواحل غربیجیحون را پیموده ، به ایالت بلخ منتهٔ و از بلخ برگشته و ولات هرات به خراسان جنوبی اتصال مییابد .
تا اوایل سلطنت ناصرالدین شاه ، دولت ایران در نواحی مزبور ، نفوذ داشت ، خوانین خیوه که خود را جانشینخوارزمشاهیان میدانستند ، مطیع و اگر هم گاهبهگاه مخالفتی میورزیدند ، از طرف دولت تأدیب میشدند ... (محمدتقی بهارـ روزنامه ایران ـ چاپ تهران ـ شماره 384 - 28 دلو 1297 / 17 فوریه 1919)
17ـ تاریخ روابط خارجی ایران ـ ص 287
18ـ تزارها و تزارها ـ ص13
19ـ چکیده تاریخ تجزیهٔ ایران ـ ص 59
20ـ رقابت روسیه و انگلیس در ایران ـ صص 41- 40
21ـ چکیده تاریخ تجزیهی ایران ـ ص 68
22ـ همان ـ ص 74 ـ پینوشت یک
23ـ تاریخ تجزیهٔ ایران ـ دفتر یکم ـ ص 24
24ـ این روز ، برابر بود با روز امضای قرارداد 1907
25ـ تاریخ روابط خارجی ایران ـ ص 335
26ـ در کنار شادروان ثقهالاسلام ، روسها اشخاص زیر را نیز به دار کشیدند :
شیخ سلیم ـ ضیاء العلما ـ میرصادق خان (صادقالملک) ـ آقا محمد ابراهیم قفقایچی ـ حاج محمد قلیخان (دایی ضیاء العلما) ـ حسن (پسر نوجوان علی مسیو) ـ مدیر (یکی دیگر از پسران علی موسیو) .
27ـ این قرارداد ، پس از فروپاشی نظام تزاری ، وسیلهٔ حکومت بلشویکی فاش شد .
28ـ رایش دوم در سال 1871 (1250 خورشیدی) ، از سوی بیسمارک صدراعظم آلمان پایهگذاری شد و با تسلیم آلمان در جنگ جهانی اول در سال 1918 (1297 خورشیدی) ، فروپاشید .
29ـ هفتم نوامبر ، برابر است با 25 اکتبر به تقویم یولیان روسی . از این رو ، بلشویکها از کودتای مزبور که در ماه نوامبر انجام شده بود ، به عنوان « انقلاب اکتبر» ، نام میبرند .
30ـ پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1991 میلادی (1370 خورشیدی) ، دولت فدراسیون روسیه به صورت رسمی اعلام کرد که از تعقیب اجرای منشور پتر ، دست برداشته است .
31ـ این قرارداد روز 7/3/1312 به تصویب مجلس شورای ملی رسانیده شد .
32ـ احسان نوری پاشا از کردهای ساکن ترکیه بود که سالها برای به دست آوردن حقوق حقهٔ کردها ، علیه دولت ترکیه جنگید و سرانجام به ایران پناهنده شد .
در ایـن زمینـه نگاه کنید به : وقایع آرارات ـ خاطرات احسان نوری پاشا فرمانده کردهای شورشی ترکیه 1309- 1307 ـ به کوشش کاوه بیات ـ نشر شیرازه ـ چاپ نخست ـ تهران 1378 / شورش کردهای ترکیه و تاثیر آن بر روابط خارجی ایران 1311- 1307ـ کاوه بیات ـ نشر تاریخ ایران ـ چاپ نخست ـ تهران 1374
33ـ آرارات (آگری) ، آتشفشانی است خاموش که دارای دو چکاد است که در شرق خاک جمهوری ترکیه در عرض شمالی 39 درجه و 45 دقیقه و طول شرقی 44 درجه و 20 دقیقه قرار دارد . قلهٔ آن را به فارسی کوه نوح و به ارمنی ماسیس یا ماسیک مینامند . قلهٔ آرارات بزرگ 5172 متر و آرارات کوچک 3962 متر بلندا دارند .
34ـ قانون اجازه مبادلـه قرارداد تعیین خط سرحدی ایران و ترکیه در 5/3/1311 به تصویب مجلس شورای ملی رسانیده شد .
35ـ این اصول عبارتند از : اصل 22 قانون اساسی و اصل سوم متمم قانون اساسی .