شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی کوروش بزرگ آیا مراد از ذوالقرنین، كوروش است؟

کوروش بزرگ

آیا مراد از ذوالقرنین، كوروش است؟

برگرفته از فر ایران

بهاء الدین خرمشاهی

 در قرآن مجید، به نام و بعضی از اعمال ذوالقرنین و بعضی از وجوه شخصیت او، سه بار وطی 15 آیه در سوره‎ی كهف اشاره شده است كه ترجمه‎ی آن از این قرار است:

و از تو درباره ذوالقرنین می‎پرسند. بگو هم اكنون یاد از او بر شما می‎خوانم. ما به او در روی زمین تمكن داده بودیم و سررشته‎ی هر كاری را به به او بخشیده بودیم. و او سررشته‎ی ]كار خود[ را دنبال گرفت. تا آن كه در چشمه‎ای گل آلود غروب می‎كند. و در نزدیكی آن قومی را یافت. ]به او[ گفتیم ای ذوالقرنین ]اختیار با توست[ یا آنان را عذاب می‎كنی، یا با آنان نیكی می‎كنی. گفت هر كس شرك ورزد، زودا كه عذابش كنم. سپس به سوی پروردگارش باز برده شود و او به عذابی سخت معذبش می‎دارد. اما هر كس ایمان آورد و نیكوكاری كند او را پاداش نیكو باشد و كار ار بر او آسان می‎گیریم. آنگاه سررشته‎ی ]كار خود[ را دنبال گرفت. تا آن كه به سرزمین مشرق خورشید رسید و آن را چنین یافت كه بر مردمانی كه در برابر ]تابش[ آن پوششی نداشتند می‎تافت. بدین سان از كار و بار او آگاهی داریم.
آنگاه سررشته‎ی ]كارخود[ را دنبال گرفت. تا به فاصله‎ میان دو كوه سدآسا رسید و در میان آن مردمانی را یافت كه زبانی نمی‎فهمیدند. ]با مدد مترجم[ گفتند ای ذوالقرنین قوم یاجوج و ماجوج در این سرزمین فتنه و فساد بر پا می‎كنند. آیا ]می‎خواهی[ خراجی به تو بپردازیم كه بین ما و آنان سدی بسازی؟ گفت تمكنی كه پروردگارم به من داده است بهتر از خراج شماست.
ولی مرا به نیرو ]ی انسانی[ یاری دهید كه بین شما و ایشان حائلی بسازم. ]آنگاه كه شالوده را ریختند گفت[ برایم پاره‎های آهن بیاورید ] و بر هم بینبارید[ تا آن كه بین دو كوه را بر انباشت و همسطح ساخت. گفت ]در كوره‎های آتش[ بدمید، ]و دمیدند[ تا آن كه آن ]آهن[ را ]گداخته و [ آتش گونه ساخت. گفت اینك برایم روی گداخته بیاورید. تا بر آن ]سد سكندری ساخته شده و یاجوج و ماجوج[ نتوانستند به آن دست یابند و نتوانستند در آن رخنه كنند. گفت این رحمتی از سوی پروردگار من است؛ چون وعده‎ی پروردگارم ]قیامت[ فرا رسد آن را پخش و پریشان كند و وعده‎ی پروردگار من حق است. (سوره‎ی كهف / 18/83-93).

آیات شانزده گانه سوره‎ی كهف درباره‎ی ذوالقرنین، به نوشته‎ی اغلب مفسران دارای شان نزول بوده است. از خود قرآن كریم هم برمی‎آید كه نزول این آیات، مسبوق به طرح پرسشی از جانب معاصران حضرت رسول (ص) است . زیرا می‎فرماید:

و از تو درباره ذوالقرنین می‎پرسند، بگو هم‎اكنون یادی از او بر شما می‎خوانم.

بلعمی در ترجمه‎ی تاریخ طبری آورده است كه ابن‎عباس گفته است چون مشركان مكه در بحث و احتجاج با رسول الله (ص) فرومانده بودند، از یهودیان مدینه (خیبر) یاری خواستند و ابوجهل را برای مشورت و چاره‎جویی به نزد آنان فرستادند. «پس جهودان همه گرد آمدند و كتاب تورات پیش اوردند و از آن جا سه مساله بیرون آوردند.»
نخست مساله‎ روح بود (البته نه روح انسانی بلكه جبرئیل) دوم مساله اصحاب كهف، سوم قصه ذوالقرنین «كه چگونه است و حدیث رسیدن او از مشرق تا به مغرب و حدیث سد یاجوج و ماجوج و بگفتند كه در تورات هم‌چنین است و اگر محمد (ص) آن چه در تورات است جواب دهد، بدانید كه پیغامبر است.»
توجه به این شان نزول این حقیقت را آشكار می‎سازد كه یادی از ذوالقرنین ـ هر كه هست ـ در تورات باید باشد؛ و به این مساله باز خواهیم گشت. دربارهٌ‏ی این كه ذوالقرنین كیست، مفسران و مورخان قدیم وجوه بسیاری یاد كرده‎اند از جمله :
1ـ مراد از ذوالقرنین اسكندر است (تفسیر طبری، و قول ابوریحان و مجمل التواریخ و القصص، تفسیر سورآبادی و دیگران)
2ـ ابوریحان مصادیق دیگری نیز برای ذوالقرنین یاد می‎كند از جمله الف: اطوكس نامی كه به حمیرس یكی از ملوك بابل چیره شده است. ب: منذرین ماء السماء. پ: ابوبكربن شمریر افریقس حمیری
3ـ صعب بن جبل (غزالی در سر العالمین)
4ـ اما در عصر جدید مولانا ابوالكلام آزاد، وزیر فرهنگ هند (گویا به اقتباس از سر سیداحمدخان مفسر معروف قرآن) در تفسیرش به اردو به نام ترجمان القرآن با ادله‎ی بسیار بر آن است كه مراد از ذوالقرنین، كورش كبیر پادشاه هخامنشی است.
در فاصله‎ بین قدما و معاصران مقریزی (766 ـ 845 ه ـ ق) در كتابش الخطط، مراد از ذوالقرنین را «صب» از پادشاهان یمن می‎داند كه قول مهمی نیست: اما قول مهمی در میان می‎آورد. یعنی می‎نویسد: «عقاید كسانی كه گفته‎اند او ایرانی، رومی یا اسكندر مقدونی است غلط است» ( به نقل از كورش كبیر در قرآن مجید و عهد عتیق، تالیف فریدون بدره‎ای، ص 110) كه دو نكته مهم را نشان می‎دهد :
1ـ این كه قول به ایرانی بودن ذوالقرنین درزمان او قایل داشته است.
2ـ این كه با وجود كثرت طرفدار، قول به این كه مراد از ذوالقرنین اسكندر رومی است، غلط است.
برای ، نظریه‎ی مولانا ابوالكلام آزاد در جهان اسلام و ایران انعكاس وسیعی یافت و یكی از مورخان معاصر، استاد دكتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، رساله‎ی او را با شرح و بسط لازم به فارسی ترجمه كرد و مفسران بزرگی چون علامه طباطبایی (ره) صاحب المیزان و آیت‎الله مكارم شیرازی صاحب تفسیر نمونه و ترجمه قرآن كریم هم آن را محتمل الصدق یافتند و بعضی از قرآن پژوهان از جمله شادروان خزایلی صاحب اعلام قران نیز آن را معقول شمرد و از آن دفاع كرد. هم‌چنین یكی از محققان و زبان‎شناسان بزرگ معاصر، آقای دكتر فریدون بدره‎ای كتاب محققانه‎ای در اثبات صدق و صحت این نظریه تحت عنوان كورش كبیر در قران مجید و عهد عتیق نوشت.
اما هنوز محققان دیگر هم در ایران و جهان اسلام و اسلام شناسی هستند كه مراد از ذوالقرنین را اسكندر رومی یا مقدونی یا گجستك یا كبیر می‎دانند، از جمله مونتگمری وات (در دایره‎المعارف اسلام، به انگلیسی طبع لیدن) یا آقای دكتر حسین صفوی از محققان ایرانی معاصر كه كتابی به نام ذوالقرنین كیست؟ (آخرین تحقیق درباره‎ ذوالقرنین و یاجوج و ماجوج ـ تهران، كانون انتشارات محمدی، بی‎تا) نوشته است. ایشان نظریه‎ی مولانا ابوالكلام آزاد (و طبعا نظر دكتر بدره‎ای را بدون آن كه از كتاب ایشان نام ببرد و نیز سایر طرفداران این نظر را كه مراد از ذوالقرنین قرآن را كورش هخامنشی دانسته‎اند) رد كرده است و مراد از ذوالقرنین را اسكندر مقدونی دانسته است. پس رقابت بین ]این[ دو نظر و نظریه است : یكی نظر و نظریه‎ای كه مراد از ذوالقرنین را اسكندر مقدونی یا رومی می‎داند، دوم نظر و نظریه‎ای كه مراد از آن را كورش هخامنشی می‎گیرد.
در رد احتمال اول یعنی نفس ذوالقرنین بودن اسكندر، دلایلی اقامه شده است كه اهم آن‌ها از این قرار است :
1ـ یادی از اسكندر در عهد عتیق نیست: حال آن كه از كوروش هست.

2ـ اسكندر موحد و خداپرست نبوده است، حال آن كه ذوالقرنین به توصیف و تصریح قرآن مجید، خداشناس و مومن بوده است.

3ـ دیگر این كه سدی با مشخصات قرآنی كه دارای آهن و مس باشد، به اسكندر منسوب نیست.
اما قرینه‎های موید نظریه مولانا ابوالكلام از این قرار است :
كورش شخصیتی است كه در كتاب مقدس یعنی عهد عتیق (در كتاب رویای دانیال و كتاب عزرا و چند رساله دیگر از او با تلویحی شبیه به تصریح یاد شده است. دانیال در رویایی می‎بیند كه در قصر شوشان در كشور ایلام است و قوچی با دو شاخ به همه‎ی حیوانات غلبه می‎كند، مگر بزی با یك شاخ كه سرانجام بر او غلبه می‎یابد. سپس دانیال پس از این خواب از خود بی‎خود می‎شود و فرشته‎ی وحی بر او ظاهر می‎گردد و می‎گوید آن قوچ صاحب دو شاخ را كه دیدی، پادشاهان مادیان و فارسیان می‎باشد و آن بز نر سر پادشاه یونان است) (كتاب دانیال، باب 8 ، آیات 21 ـ 20).

4ـ ذوالقرنین قرآن شخصیتی است كه خداوند به او تمكن در روی زمین و قدرت و اختیار داده است؛ و این با شخصیت كورش كه بر بخش عظیمی از آسیا و اروپا دست یافته و نخستین امپراطوری بزرگ تاریخی را تاسیس كرده است، توافق دارد.
5) ذوالقرنین قرآن، خداشناس و موحد است و كورش هم خداشناس و یكتا‎پرست است ...
6) ذوالقرنین سفر یا لشكر‎كشی به غرب یا مغرب خورشید داشته است؛ و این با لشكر‎كشی كورش به لیدی در آسیای صغیر و تسخیر آن سرزمین انطباق دارد.
7) ذوالقرنین سفر یا لشكر‎كشی به شرق یا مشرق خورشید داشته است؛ و این با لشكر‎كشی كورش به جنوب شرقی (مكران و سیستان) و شمال شرقی (حدود بلخ) انطباق دارد.
8) ذوالقرنین قرآن با قومی وحشی مواجه شده است و این با رفتن كورش به سمت شمال و نبرد با اقوم وحشی سكا كه به یك تعبیر همان یاجوج و ماجوج هستند، انطباق دارد. در این جا كورش اقوام وحشی را عقب راند و در معبر داریال ـ كه تنها معبر آنان بوده است و از آن راه، به اقوام مجاور، تجاوز و تعدی می‎كردند ـ سدی با آهن و مس می‎سازد. این اقوام كه در معرض تجاوز بوده‎اند، از كورش یاری خواسته‎اند و شاید با نیروی انسانی به او یاری داده باشند و هنوز بقایای این سد برپاست.
مولانا ابوالكلام آزاد این اقوام وحشی تجاوزگر را اقوامی دانسته‎اند كه در هر منطقه به نامی خوانده شده‎اند از جمله در نزد یونانیان «لیت» و در ازمنه‎ی اخیر در اروپا آنان را «میگر» (مجاور» و در آسیا (تاتار) نامیده‎اند: یعنی با مغولان قابل انطباق‎اند ( ـ برای تقصیل ـ كورش كبیر ( ذوالقرنین). تالیف ابوالكلام آزاد. ترجمه استاد باستانی پاریزی به ویژه فصل ششم).

حاصل آن كه در این گونه تطبیق‎دادن‎های تاریخی و به ویژه ، درباره‎ی قصص قرآن، با قاطعیت نمی‎توان تعیین كرد؛ اما چنان كه ملاحظه می‎شود، این نظر و نظریه كه مراد از ذوالقرنین قرآن، كورش كبیر باشد. نظریه‎ای معقول و محتمل‎الصدق است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه