پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست نام‌آوران ایرانی بزرگان تعلیمات عشایر؛ غیر ممکنی که ممکن شد

نام‌آوران ایرانی

تعلیمات عشایر؛ غیر ممکنی که ممکن شد

برگرفته از خبرگزاری مهر

محمد بهمن بیگی آموزگار افسانه ای و بنیانگذار تعلیمات عشایر ایران، بارها دره های صعب العبور و کوهستانهای پر برف و دشتهای فراخ را برای تعلیم فرزندان کوچ نشین وطن درنوردید و در کنار سیاه چادرهای عشایری خیمه درس و مشق بر افراشت تا نبوغ فرزندان عشایر را شکوفا کند.

به گزارش خبرنگار مهر، بهمن بیگی فرزند ایل و معلم ماندگارعشایر در سن نود سالگی و در آستانه روز معلم درگذشت تا به گفته "عطا طاهری" نویسنده و پژوهشگر فرهنگ عشایر، "ضایعه ای بزرگ برای جامعه عشایری ایران پدیدار آید." او نویسنده ای چیره دست بود اما به قول خودش" برپایی مدارس عشایری برایش شکوهمند ترین اتفاق زندگی" محسوب می شود.

"محمد بهمن‌بیگی در سال 1299 در ایل قشقایی در خانوادهٔ محمودخان کلانتر تیره بهمن‌بیگلو از طایفهٔ عملهٔ قشقایی به هنگام کوچ متولد شد. هشت ساله که شد پدرش یک منشی استخدام کرد و به خانه آورد که هم به محمد درس بدهد و هم برای او نامه بنویسد."

" محمد دو سال نزد آن منشی درس خواند و الفبای سواد را آموخت. ده ساله بود که به دنبال سیاست تضعیف عشایر و تخته قاپوی اجباری، پدرش را [به قول خودش اشتباها] به تهران تبعید کردند و 6 روز پس از تبعید پدر، مادرش را نیز به گناه فراهم کردن آذوقه برای عشایر مخالف دولت، به تبعیدگاه همسرش فرستادند. بنابراین محمد همراه مادر تبعیدی از کوه‌ و دشت به تهران آمد و در مدرسهٔ علمیهٔ تهران مشغول تحصیل شد."

عطا طاهری از دوستان نزدیک محمد بهمن بیگی در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد این چهره بزرگ فرهنگ و آموزش عشایر ایران می گوید:" بهمن بیگی با نبوغی ذاتی از ناممکن ممکن ساخت و تعلیمات عشایر را که تا آن روز کاملا غیر قابل اجرا به نظر می رسید اجرایی کرد."

این نویسنده و پژوهشگر فرهنگ عشایر افزود:" او شخصیتی برجسته داشت و به لحاظ اجتماعی دارای نفوذ در ایل قشقایی و بعدها در کل ایلات و عشایر ایران شد. تعلیمات عشایر را علیرغم پراکندگی کوچ نشینان و مشکلات سخت زندگی در پیش گرفت و ابتدا به شکل آزمایشی در ایل خود(قشقایی) آموزش عشایر را شروع کرد و سپس توانست رضایت دولمتردان وقت را جلب کند و به تعلیم عشایر بپردازد."

وی تاکید کرد:" کار بهمن بیگی به لحاظ ارزشهای فرهنگی بی نظیر بود و هنوز هم هست و حتی به خاطر اهمیت این تلاش و همین طور سختی کار در دور افتاده ترین مناطق کوچروی ایران، از سازمان فرهنگی یونسکو و دیگر موسسه های بین المللی مدال افتخار گرفت که همه اینها مدیون روحیه عشایری و در عین حال نبوغ و شوق غیر قابل توصیف اوست."

طاهری که از سال 1322 با بهمن بیگی آشنا شده، اضافه کرد: " این مرد کارهایش از وزیر آموزش و پرورش زمان سنگین تر و زحمتش بیشتر بود با این حال مدیرکل آموزش تعلیمات عشایر در شیراز بود. زبده ترین شاگردان را انتخاب می کرد. ابتدا دبیرستان عشایری سپس دانشسرای عشایر را در شیراز راه انداخت."

این پژوهشگر فرهنگ عشایر با اظهار تاسف از مرگ محمد بهمن بیگی گفت: " مرگ او ضایعه ای بزرگ برای فرهنگ ایران است ولی امیداواریم جانشینان فرهنگی او خیمه جامعه فروپاشیده عشایر ایران را دوباره بر افرازند و فرهنگ و هویت عشایر را احیا کنند."

بهمن بیگی که می خواست همزادهای کوچ نشینش را هر چه سریعتر با آموزش مدرن آشنا کند، از فرزندان عشایری و داوطلبان ایلیاتی برای معلم شدن بهره برد و خود در این مورد نوشته است: "بچه شهری در ایل می‌ترسید و آب می‌شد و سگ زرد را شغال می‌دید."

بهمن بیگی اولین چادر سیاه ویژهٔ آموزش عشایر را در سال 1331 بر پا کرد و به این شیوه خود، نخستین آموزگاران عشایر ایران را تربیت کرد تا در هشت ماه از تابستان و زمستان به مردم ایلشان درس بدهند.

یکی از شاگردان نسل دوم تعلیم دیده در مدرسه های عشایری در مورد توانایی های بهمن بیگی به خبرنگار مهر گفت: " امتیاز بزرگ بهمن بیگی این بود که خود از عشایر بود و درد عشایر را می فهمید. با مشکلات عشایر آشنا بود و سعی کرد برای درمان درد عشایر ایران چاره جویی کند که این اتفاق با تبعید ناخواسته ای همراه بود که او را برای رسیدن به هدفش یاری کرد."

قاسم یزدانی با اشاره به سختی زندگی عشایر افزود:" عشایر در قشقایی و بویراحمد و دیگر مناطق عشایر نشین ایران معلم نداشتند و کسی نبود که همراه آنها کوچ کند، بنابراین بهمن بیگی تلاش کرد با ارئه طرحی، فرزندان عشایر را برای تعلیم به خدمت بگیرد تا آنان خود بچه های عشایر را حتی به هنگام کوچ تربیت کنند."

وی تاکید کرد:"بهمن بیگی برای متقاعد کردن مسئولان برای راه اندازی تعلیمات عشایر تلاش زیادی کرد و خود برای بررسی وضع مدارس عشایری بارها به مناطق مختلف به همراه کوچ نشینان کوچ کرد و درس داد و پرسش کرد و جواب شنید."

این معلم اضافه کرد: " بهمن بیگی با اینکه می توانست موقعیت های اجتماعی به مراتب بالاتری را در اختیار بگیرد ولی تمام همت خود را صرف تعلیم فرزندان عشایر کرد و 28 سال تمام این کار را انجام داد و حاضر نشد آموزش عشایر را رها کند. آموزگاران زیادی تربیت کرد و بعد از تاسیس دبیرستان عشایر و دانشسرا در صدد تاسیس دانشگاه عشایری بود که با پیروزی انقلاب اسلامی بازنشسته شد."

یزدانی همچنین اظهار کرد: " خود بهمن بیگی معتقد بود انقلاب به خدمات او احترام گذاشته است و با اینکه در دستگاه حکومت قبلی جایگاه بزرگی داشت اما با او هیچ برخوردی نشد و این نشان از قدردانی انقلاب از زحمات فوق العاده این معلم تاریخی است."

دوران بازنشستگی محمد بهمن‌بیگی بیشتر به ثبت تجربه‌ها و خاطره‌ها و نظریه‌های او در زندگی و کار با عشایر و آموزش و پرورش گذشته است که حاصل آن چند کتاب در قالب داستان‌هایی گیرا و خواندنی است که بهترین اثر او که توانست نظر منتقدان را نیز به خود جلب کند "بخارای من ایل من" بود که گوشه ای از سرگذشت خود و فرزندان عشایر ایران است.

ابراهیم گلستان فیلمساز و نویسنده ایرانی در خاطره‌ای که در بازدید از مدارس عشایری همراه با محمد بهمن‌بیگی داشته‌ نوشته است:" بچه‌های ایلیاتی با صدای بلند کتابهای درسی را می‌خوانده‌اند و وقتی ازشان درس می‌پرسیده‌اند هم با فریاد جواب سوال را می‌داده‌اند : "اول فکر کردم این نشانه‌ بودن میان دشت و بیابان است. گفتم محمد ! بگو آنقدر بلند نخوانند ! چرا فریاد؟ جواب نداد. در چادرهای بعد این وضع تکرار شد. باز گفتم محمد ! چرا فریاد؟ اینها که چند قدم بیشتر از آموزگارشان دور نایستاده‌اند. باز جواب نداد. و این حالت و وضع تکرار می‌شد. در ده بیست چادر. دیگر چیزی نگفتم. در راه بازگشت به شیراز گفتم دکتر گلو داری؟ خندید. گفتم نگذار، گلویشان پاره می‌شود. گفت نمی‌شه. بهتره این جور. عادت می‌کنن. گفتم عادت بدی است داد زدن. گفت آی خوبه ! نمی‌فهمی؟ عادت می‌کنن دیگه سرشان را پایین نمی‌اندازن، دست به سینه جواب بدن، فردا که خان برگشت. گفتم خان کجا دیگه برگرده؟ گفت گاسم که برگرده. دنیا را کجا دیدی؟ گاسم که برگرده. تا برگرده بچه‌ها عادت می‌کنن به داد زدن …"

از مهمترین آثار و نوشته های محمد بهمن بیگی می توان به "عرف و عادت در عشایر فارس"، " بخارای من ایل من"،" اگر قره‌قاچ نبود" ،" به اجاقت قسم " و " طلای شهامت" نام برد. او در روز 11 اردیبهشت سال 1389 در سن 90 سالگی در گذشت.

---------------

گزارش: جواد حیدریان، نسل چهارم تربیت شده مدارس عشایری ایران

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید