نامآوران ایرانی
ایران در سوگ استادِ ایرانشناس، ایرج افشار
- بزرگان
- نمایش از شنبه, 21 اسفند 1389 12:14
- ناهید زندی
- بازدید: 7010
ناهید زندی
عکاس: محمد (داریوش) آقاعلی خانی
گزارش تصویری مربوط به مراسم تشییع پیکر استاد ایرج افشار در مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی - (1)
گزارش تصویری مراسم خاکسپاری استاد ایرج افشار در بهشت زهرا (2)
گزارش تصویری مربوط به مراسم تشییع پیکر استاد ایرج افشار در مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی - (3)
گزارش تصویری مربوط به مراسم تشییع پیکر استاد ایرج افشار در مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی - (4)
مثل همیشه خبر کوتاه بود «استاد ایرج افشار یزدی درگذشت» بی اختیار بدون اینکه بدانم چرا؟ با خودم زمزمه کردم «میگرید در سوگت آسمان، میسوزد از داغت شمع جان...»
با مجله بخارا و یادداشتهایش درباره ایرانشناسی شناختمش، مردی بزرگ از تبار اندیشه و قلم .دنیای تاریخنگاری وامدارتلاشهای بی دریغش بود، پدر علم کتابشناسی، نسخه شناس، فهرست نویس و مهمتر از همه ایرانشناسی یگانه بود. بارها و بارها از اساتیدم شنیده بودم اگر تنها کارش «فهرست مقالات فارسی» باشد این کتاب شش جلدی برای ماندگار کردن نام وی تا همیشه کافی است. هزاران مقاله و صدها کتاب سبب میشود نامش با نام ایران و تاریخ و فرهنگ این سرزمین گره بخورد، چند سال پیش انتشارات توس فهرستی از برخی کارهای استاد با نام «ارج نامه ایرج» چاپ کرده که در شناخت بیشتر تلاشهای این «نادره دوران» سودمند است.
استاد ایرج افشار فرزند محمود افشار در سال 1304 در تهران زاده شد، تحصیلات خود را در رشته حقوق قضایی به پایان برد. در مجلههایی مانند آینده، سخن، یغما و ایرانشناسی قلم زد، ایران را با دیدن شناخت و حاصل سفرهایش را در کتاب سفرنامچه منتشر کرد. تنها همین یک کار کافی بود برای آنکه باور کنند او در ایرانگردی هم نمونه بود.
شاید آخرین خبری که پیش از بیماری و درگذشت ایشان خواندم اهدای کتابخانه شخصی به مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی بود تا پژوهشگران را در دستیابی آسانتر به منابع یاری کرده باشند.
سرانجام آقای ایرانشناس میان واژه های گفته و ناگفته اش غزل خداحافظی را سرود و ایران و ایران دوستان را به سوگ نشاند، روز آدینه بیستم اسفند ماه در میان ناباوری دوستان و دوستدارانش اشکهای حاضران سبب شد سفر ابدیش را باور کنیم. اگر واژه «مرگ» را درباره ایشان به کار نمیگیرم تنها از آن روست که باور دارم «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق»
مراسم وداع با استاد با سخنرانی سید محمد کاظم بجنوردی رییس مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی - آخرین میزبان استاد پیش از خاکسپاری- آغاز شد وی با یادآوری این نکته که «وی بیش از 3500 تالیف و تصحیح و مقاله داشته» خاطرنشان کرد: «نام ایرج افشار برای ما یادآور انسانی است که خود جهانی بود» وی با برشمردن جنبه های گوناگون زندگی استاد به وجهه ملی ایشان اشاره کرد که از این نقطه نظر که نام ایرج افشار با نام تاریخ و فرهنگ ایران عجین شده این جنبه بارزتر است.
سپس پیکر دکتر افشار را به داخل سالن آوردند، در میان جمعیت می شد دوستان ایشان را دید که اندوه رفتنش را ناباورانه به سوگ نشسته بودند و شاید بیش از دیگران تلخی اندوه استادانی چون عبدالله انوار،شفیعی کدکنی، احمد منزوی، باستانی پاریزی، داریوش شایگان و محمد علی اسلامی ندوشن به چشم می آمد.
دکتر شجاع پور در شعر زیبایی این بیکرانه ی اندوه را به زیبایی به تصویر کشیده بود:
دیده همه اشکبار ایرج افشار/ شهر همه سوگوار ایرج افشار
هرچه دل اینجا خسته دیدی و غمگین/ چون دل من داغدار ایرج افشار...
هرچه کتاب است و هرچه اهل کتاب است/ آمده آیینه دار ایرج افشار...
در دل آینده نقش بسته که با مرگ / سر نرود روزگار ایرج افشار
در دل فرهنگ ما بماند باقی/ خاطره ی ماندگار ایرج افشار
ایرج افشار،بس که نقش بندد / بر سر سنگ مزار ایرج افشار
سید مصطفی محقق داماد رییس موقوفات دکتر محمود افشار سخنران بعدی بود ایشان با اشاره به خدمات ارزنده این محقق بزرگ گفت: ایرج رفت اما «سرخم می سلامت شکند اگر سبویی » هنوز کسانی هستند که ادامه دهنده راه وی باشند. دلم خوش است که چهرههایی را می بینم و مطمئنم همه یک دل و یک صدا با هم خواهند خواند: «چو ایران نباشد تن من مباد / بدین بوم و بر زنده یک تن مباد»
احمد اقتداری یار دیرینهٔ استاد با یادآوری این بیت حافظ که:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
ابراز امیدواری کردند که کارهای بزرگ وی یاد و نامش را برای همیشه زنده نگه خواهد داشت.
واپسین سخنران پزشک خانوادگی دکتر افشار - دکتر هوشنگ دولت آبادی بود که از دوستان نزدیک ایشان هم به شمار میرفت. در نهایت پیکر استاد در میان دوستان و دوستدارانش به سوی بهشت زهرا رهسپار شد و در آرامگاه خانوادگی در کنار پدر دانشمندشان به خاک سپرده شد.
نمیدانم این جمله را از چه کسی شنیدم ولی آنقدر گویا بود که حیفم آمد ننویسم : «زنده یاد ایرج افشار فرزند خلفی بود که بهتر از دیگر خواهران و برادرانش، مادر میهن را شناخت و در به دست آوردن دلش از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.»
امروز خیلی از فرزندان ایران به سوگ نشسته بودند، دکتر ژاله آموزگار، استاد فیروز منصوری، دکتر محمد علی دادخواه، علی دهباشی، ادیب برومند، دکتر ناصر تکمیل همایون، مهندس احمد آل یاسین، بدرالزمان قریب، دکتر مرتضی ثاقب فر، روزبه زرین کوب، کامران فانی، بهمن فرمان آرا، دکتر فتح الله مجتبایی، ایرج امینی، علی اکبر اشعری، کیانوش انصاری، دکتر احسان نراقی، محمد سریر، عبدالکریم جعفری، دکتر محمدعلی موحد، محمدجواد حجتی کرمانی، منوچهر ستوده، آذرنوش آذرتاش، عنایت الله مجیدی، محمد زهرایی، مجتهد شبستری، غلامرضا اعوانی، سیدمحمود دعایی، محسن باقرزاده، دکتر ماحوزی را درمیان جمعیت می شد دید. شاعر و مورخ و بازیگر و کارگردان و حتی مردان سیاست هم آمده بودند تا باهم صدا شوند که" مرد نکو نام نمیرد هرگز"
یادش گرامی و نامش جاوید و روانش به سپنتا مینو و ایرانش پاینده.