سه شنبه, 15ام آبان

شما اینجا هستید: رویه نخست کتاب‌شناخت کتاب‌ معرفی کتاب «سیستان پارسی»

کتاب‌

معرفی کتاب «سیستان پارسی»

کتاب «سیستان پارسی» روایتی از زندگی یعقوب لیث نوشته محمدعلی ایزدخواستی توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید.

adidas calabasas cream factory san jose menu - GZ3194 - adidas Ultra Boost 2021 White Multicolor | Giftofvision - The Global Destination For Modern Luxury

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: «سیستان پارسی» از تازه‌های نشر انتشارات امیرکبیر است که در مجموعه سرداران ایران این ناشر به چاپ رسیده است.

نویسنده کتاب محمدعلی ایزدخواستی و تصویرگر آن هاله دارابی است و همانطور که از نام آن پیداست اثری تاریخی - ملی محسوب می‌شود.

برآمدن و بالیدن مردان بزرگ، که بزرگی را به اعتبار منش انسانی و ویژگی‌های سترگ آسمان‌اندیشی به دست آورده‌ اند، مدیون فرهنگ، باور و بسترهای تاریخی معرفتی است که در آن نفس کشیده‌اند و از چشمه‌های آن سیراب شده‌اند.

مردان بزرگ، بزرگی را از فرهنگ ملی و جان بزرگ خود وام می‌گیرند. بزرگی جوهره و سرشتشان است. عاریه‌ای نیست، وصله‌ای نیست بر لباسشان.

ایرانیان مردمی بزرگ زاده‌اند. به همین دلیل بزرگان زیادی را در خود و با خود دیده‌اند. از میان همه بزرگان این سرزمین، مردان مردی وجود دارد که ایرانیان، «سردار ملی» را بر سینه بسترشان آویخته‌اند؛ از سیمای اسطوره‌ای رستم و فریدون گرفته تا چهره دلیرانی چون آریوبزرن و سورنا، از شاه اسماعیل صفوی تا رئیس علی دلواری، از چمران و متوسلیان تا کاظمی و صیاد شیرازی و ...

مجموعه‌ «سرداران ایرانی» با این انگیزه نوشته شده تا به بایستگی بتوان بخش اندکی از زوایای پنهان چهره این افراد را بنمایاند و در پرتو درخشش نام و یادشان، زندگی امروز را روشن‌تر ببیند و فردا و فرداها را همسنگ تاریخ میهن رقم بزند.

 

پانزدهمین قسمت از مجموعه‌ سرداران ایران به زندگی یعقوب لیث اختصاص دارد که محمدعلی ایزدخواستی آن را تهیه و تنظیم کرده است.

نویسنده کتاب را با تولد یعقوب شروع کرده و عنوان فرزند شب را برایش انتخاب کرده است.

در بخشی از کتاب که به ماجرای تولد یعقوب می‌پردازد، می‌خوانیم: «شب تاریکی‌‌اش را بر روستایی گسترده بود که نه خاک مناسبی برای کشت داشت و نه از دست توفان شن کویر در امان بود. دو اتاق تو در توی خانه رویگر گرم گرم بود به شکلی که هرکس می‌آمد می‌توانست بفهمد امشب گرم‌تر از شب‌های دیگر است. این گرما به خاطر تشت پر آبی بود که از سر شب بر روی آتشدان قرار گرفته بود.

آن شب چند بار آب جوش را برای قابله بردند و باز پیرزن گفت نیامد، فعلاً باید صبر کنیم. در سرسرای خانه رویگر دل نگران قدم می‌زد و به پوست آهوی نصب شده بر دیوار می‌نگریست. در پایین پوست با خطی خوش نوشته شده بود لیث و در بالای لیث، خسرو پرویز و بالایش هرمز و بالایش انوشیروان و آنقدر بالا رفته بود تا به طهمورث دیوبند رسیده بود. این تکه پوست بود که نزد بزرگان ده برای این خانه آبرو می‌آورد که نسبش به سلاطین ساسانی می‌رسید و البته مهم‌تر از این پوست منش جوانمردی رویگر بود و سفره‌های مختصری که برای عامه و ضعفا پهن می‌کرد.

لیث به این فکر می‌کرد که بالاخره امشب پسری می‌آید و نامش بر این پوست ثبت می‌شود یا نه. رویگر در این خیال بود که صدای گریه سکوت خانه را شکست. سراسیمه خود را به بالای بستر زنش رسانید. قابله مرد را امان ندارد و گفت: نام پسرت را چه می‌گذاری؟ لیث که ماه‌ها به این موضوع فکر کرده بود بی درنگ گفت: یعقوب.»

در بخش دیگر کتاب، مؤلف به کاروان هندوها که از سیستان رد می‌شدند اشاره می‌کند. در این بخش کتاب یعقوب لیث دیگر عیار شده است. یعقوب به عیاران می‌گوید بر آنها بتازند که مال کافر بت‌پرست بر ما رواست و کاروان را گرفتند و بین نیازمندان سیستان قسمت کردند.

برخی از عناوینی که در ادامه مؤلف به آنها پرداخته و هر یک داستان و ماجرای خاص خود را دارد عبارت است از: آغاز قیام در سال 239، چاشت ابراهیم، معبد بودایی، گنجینه نذورات، خواست شاهی، رزم حیله، زخم شمشیر در سال 251، پارسی‌گویان، ارگ بم، برقی در سیاهی، سگ گرگی و . . .

مؤلف در ادامه به جوانمردی، پایمردی، شجاعت و دلاوری‌های یعقوب لیث در جنگهای مختلف اشاره می‌کند و اینکه وی چطور به نیازمندان و مستحقان سیستان کمک می‌کرد و با بی عدالتی و نامردی‌های روزگار مبارزه می‌کرد و زیربار زور و بی‌عدالتی نمی‌رفت.

این رفتار یعقوب در تمام ماجراهایی که در کتاب آمده قابل درک است.

مهر یعقوبی، کاروان بت در سال 257، یک تیر و دو نشان، خشم طبیعت در سال 260، جندی شاپور، نامه از هر سو، دیرعاقول در سال 262، از قلاده تا خلعت، دیدار برادر، دین شما برای خودتان و رویگر زاده‌ای که ملک از پدر نداشت بقیه عناوینی هستند که در کتاب به آنها اشاره شده است.

روایت مرگ یعقوب اینگونه است که وی 16 روز بیشتر در بستر نبود و سرانجام در دهم شوال سال 265 از شدت قولنج در جندی شاپور درگذشت.

آفتاب در تیر ماه بر جسد سرداری می‌تابید که در حیاتش آفتاب سوخته‌ بیابان‌های خشک ایران بود ...

نویسنده 40 عنوان و داستان از دلاوری و فتوت یعقوب لیث در کتاب ذکر کرده است که در این مجال فقط به بخش اندکی از آن اشاره شد.

این کتاب که به تازگی چاپ اول آن منتشر شده با قیمت 1700 تومان ارائه شده است.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه