تاریخ كهن و باستان
بازاندیشی در تاریخ (4)
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از دوشنبه, 16 اسفند 1389 06:45
- میترا بختیاری
- بازدید: 3944
برگرفته از دوهفته نامه امرداد شماره 249 - رویۀ 5
در پس روزگارانی چند، و به هنگام شاهنشاهی خشیارشا و گشوده شدن آتن به دست ارتش ایران بود که مردمان دریا (ایونیها)، بر آستانۀ جهش بزرگ دیگری ایستاده و بدین گونه، بهانهای برای خودبزرگبینیهای آیندۀ خویش یافتند.
بدین سان که، به خواست کاره (مهستان، بزرگان کشوری و لشگری) و با فرمان خشیارشا، بخشی از دانشهای کهن ایرانی برای فراگیری نوآموزان آتنی، به زبان ایشان برگردانده شد؛ و ازین رو، دگرباره زمینههای فراگیری آن دانشها و یافتهها کهن ایرانی، برای ایشان فراهم گردید.
اما چه ناسپاس بودند این نوآموختگان، که در پس روزگاری، همۀ آن دانشهای فراگرفته از ایرانیان را برخاسته از خرد خویش دانسته و هیچ نامی نیز از آن آموزگاران بخشنده و فراخسینۀ خویش به میان نیاوردند.
به هر روی، اینگونه بود که دومین آبشخور فرهنگ و دانش برای برخورداری مردمان ایونی از فرهنگ سترگ و کهن ایرانزمین، فراهم گشت. و چنین بود که به درازای یک و نیم سده، در دولتشهرهای ایونی و به ویژه آتن، گونهای شکوفایی در دانش و فرزانش (فلسفه) پدید آمد. در این میان، بسیار کسانی که امروزه جهان، نام ایشان را با فرنام «دانشمندان و فلاسفۀ یونان باستان!» میشناسد، سر برآورده و یکی پس از دیگری، خود را بنیانگذار دانشهای گوناگون نامیدند.
و اما ناگفته پیداست که، این همه خود برآمده از آشنایی یکباره و دوبارۀ ایشان با آنچه بود که در نگاه خداوندگاران آن دانشها –ایرانیان-، همیشگی و روزمره مینمود و سالهای سال با آن یافتهها زیسته بودند.
اکنون به بررسی گذرایی در زندگی ایرانیان از زبان خود ایونیها در آن روزگار میپردازیم، تا گوشهای از بزرگیهای فرهنگ ایرانی را به نمایش گذارده و برهانی باشد بر آنچه که در بالا آمد:
"ایرانیان، نخست آییني را به کودکانشان آموزش میدادند که در زندگی راست بگویند" (یونانیان و بربرها- دفتر نخست-رویه 57)، این سخنی است از استادِ افلاطون- سقراط-.
افلاطون، که خود به ایرانیان رشک میورزد (همان- دفتر1- رویه39)، در رسالة قوانین میگوید: "ایرانیان از کودکی به فرزندان خود آموزش میدهند که بتوانند: 1. سوارکارانی ماهر باشند 2. رازهای پیامبر خود، خداپرستی و آیین کشورداری را به کار ببرند و در زندگی مگر راست نگویند".
آنان (ایرانیها) به کودکان خود میآموزند که تن به هواپرستی ندهند و به آزادگی خو بگیرند. آنها یاد میگیرند که بیباک باشند، زیرا با راه دادن ترس در دل است که آدمی آزادی خود را از دست میدهد. (همان- دفتر دوم از جلد4- رویه381)