تاریخ كهن و باستان
رد پای نهاد انجمن و یا شورا در تاریخ ایران
- تاريخ كهن و باستان
- نمایش از یکشنبه, 25 آبان 1393 07:33
- بازدید: 5917
برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 64، سال نهم، آذر و دی 1389، رویه 38 تا 39
محمد رسولی
در شاهنامه حکیم فردوسی گاه سخن از وجود شورا و یا انجمن مهارکنندهی حکومت و قدرت شخص شاه رفته است. این نهاد که از بزرگان و خردمندان و میهنپرستان تشکیل میشده است در هر زمانی ضمن مراقبت از رفتار و عملکرد شاه و محدود کردن آن، کوشش داشتهاند که در هر تصمیمگیری منافع ملی کشور موردنظر باشد و آنچه که صلاح میهن است انجام شود.
بسیار بدیهی است که این انجمن خود یک بزرگتر یا رییس هم داشته باشد که گاهی میتوان رییس آن شورا را هم پیدا کرد. مثلا نیک پیداست که سام، زال و زمانی گودرز فرنشینهای وقت این شورا بودهاند.
نمونههای آن در زیر پدید میآید:
1- خجسته سیامک یکی پور داشت
کــه نــزد نــیـا جاه دستور داشت
در اینجا خیلی آشکار است که فرزند سیامک نزد پدربزرگ خود جایگاه وزارت و مقام مشاوری و رایزنی دارد.
چنان که در داستان طهمورث نیز وی را یک مشاور و رایزن پاکنهاد و نیککردار بوده است.
2- مر او را یکی پاک دستور بود
کــه رایـش ز کـردار بد دور بود
در هنگام پاسخ دادن فریدون به فرزندان خود نیز میبینیم که باز سخن از این مشاوران میرود:
3- بــزرگـان کدامند و دستور کیست
چه مایستشان و گنج و گنجور کیست؟
و باز در ادامه همین پاسخ فریدون میفرماید:
4- یکی انجمن کردم از بخردان
سـتـارهشناسان و هم مـوبـدان
که نیک پیداست که ایشان میگوید: این تصمیم فردی من نبوده است بلکه با جمع کردن خردمندان و دانشمندان و تشکیل شورا و جلبنظر آنان این کار را کردهام. این روال چنان در بین ایرانیان حاکم، جا افتاده بود که حتی سام نیز وقتی با مشکل زال فرزند دلبند خود مواجه میشود در خصوص ازدواج وی با رودابه انجمن را تشکیل میدهد و نظر آنان را جویا میشود:
5- چو برخاست از خواب، با موبدان
یــکی انــجمن کــرد بــا بـخردان
همین انجمن به شکل شورای مرکزی نزد منوچهر جهت بررسی شخصیت زال و سنجش وی تشکیل میشود:
6- کنند انجمن پیش تخت بلند
بــه کــار سپهری پژوهش کنند
که حاصل این نشست رای موافق به زال است و پس از آن شاه وی را به مقام پهلوانی ایران منصوب میکند.
- به هنگام چشم از جهان فرو بستن منوچهر میبینیم که وی در حضور انجمن و شورای کشور نوذر را پند و اندرز داده و وظایف و شرایط پادشاهی را به وی گوشزد میکند و پس از پذیرش شرایط منوچهر و مجلس، وی را به شاهی بر میگزیند.
- نوذر نیز آغاز شاهی خویش را با حضور مجلس شروع میکند:
7- بتخت منوچهر بر بار داد
بــخواند انجمن را دینار داد
سپس که پشنگ شاه تورانیان از مرگ منوچهر و آشفتگی کشور آگاه شده و قصد تهاجم به ایران زمین را میکند، در نشست داخلی خود نام برخی افراد عضو شورای ایران را میبرد:
8- چو گرشاسب و چون قارن رزم زن
جــز ایــن نــامــداران آن انـجـمن
چنانچه در صحنه جنگ نیز این نامها با همین سِمت بیان میشود:
9- بــکوشید، قارن رزم زن
دگر گرد گرشاسپ زان انجمن
10- نگهکن که با قارن رزم زن
چه گوید قـبـاد اندر آن انجمن
در پادشاهی زو، وی نیز با حضور انجمن و تشکیل شورا کار را آغاز میکند:
11- مهان را همه انجمن کرد زو
بــه دادار بــر آفـرین خـواند نو
در داستان پادشاهی کیقباد این امر آشکارتر و روشنتر است:
12- نـشستند یک هفته با رایزن
شــدنــد انــدر آن موبدان انجمن
در اینجا البته رستم نقش چشمگیرتری دارد. یا خود اینجا رییس شورا است و یا پدرش زال و رستم شاید مثلا نایبرییس شورا باشد، چون رستم در تشکیل این جلسه با کیقباد حضور فعالی دارد. با توجه به نشست یکهفتهای با زال پیش از این انجمن، به این نتیجه رسیدند که کیقباد را برای پادشاهی برگزینند.
آنگاه در تاریخ حکومت کیکاووس، نقش شورا بارزتر نشان داده میشود.
نخست آنکه به هنگام از دنیا رفتن کیقباد با حضور شورا از بین سه پسر، کیکاووس برگزیده میشود ولی کیکاووس به محض اینکه تصمیم حرکت به سوی مازندران را میگیرد شورا وی را از این کار نهی میکنند.
13- از آنپس یکی انجمن ساختند
ز گـــفـتار او دل بــپـرداخـتـنـد
وی گوش نکرده و قانع نمیشود ناچار از زال که دوران پیری را طی میکند خواسته میشود که بیاید و با ایشان سخن بگوید. زال به عنوان رییس این شورا وارد عمل میشود و با شاه گفتوگو کرده و صریحا اعلام میدارد که شورا مخالف این تصمیم است. زال به شاه میگوید:
14- سپه را بر آن سو نباید کشید
ز شاهان کس این رای هرگز ندید
حتی وقتی که کاووس قصد ازدواج با سودابه دختر شاه هاماوران را میکند، شورا و انجمن جمع میشوند و پیامدهای سیاسی و احتمالی این ازدواج را بررسی کرده و منعی در آن نمیبینند. پس از اعلام نظر موافق انجمن شاه اقدام برای این کار میکند.
15- یکی انجمن ساخت از بخردان
ز بــیـدار دل پــیــر سـر موبدان
16- سزا دید (دیدند!) سودابه ار جفت خویش
بـبـسـتند عـهدی بـر آیــیـن و کــیــش