داستان ایرانی
داستانهای تهران 9 - دیــدار ازکــارخانــه رویــا ســازی
- داستان ایرانی
- نمایش از جمعه, 14 بهمن 1390 16:25
- بازدید: 3883
برگرفته از روزنامه اطلاعات
نویسنده: محمود بر آبادی ـ تصویرگر:شادی هاشمی
هوا روشن شدهبود که اتوبوس گردشگران از جادۀ خراسان به طرف ورامین پیچید. مثل همیشه حمید و سینا کنار هم نشسته بودند، اما جای ستاره در کنار پدر خالی بود. ستاره سرماخورده و در خانه ماندهبود تا استراحت کند.
مادر برایش سوپ بار گذاشتهبود و پدر گفته بود : «هر چه را ببینم برایت تعریف میکنم.» حمید هم قول داده بود از همه جا عکس بگیرد و نشانش بدهد.
در دو طرف جاده دشت سرسبز ورامین گسترده بود و کارگرانی که اغلب افغانی بودند ، مشغول کار در مزارع بودند. در مسیر جاده ، وانت بارهایی که سبزی و صیفی بار زده بودند، در حال بازگشت به تهران بودند.
راهنمای تور میکروفون را به دست گرفت ، رو به مسافران ایستاد و بعد از کلی سلام و خوشآمد گویی گفت : « ما امروز به دیدن آثار تاریخی یکی از قدیمیترین شهرهای ایران میرویم . بزرگترین قلعه خشتی جهان و زیباترین مسجد منطقه را میبینیم.»
سینا سرش را نزدیک گوش حمید برد و گفـت : « باز این آقای «راهنمای تور» میکروفون دستش افتاد، شروع کرد به خالی بستن.»
حمید که مشغول یادداشت کردن بود، با انگشت به لبش اشاره کرد و حمید ساکت شد. آقای راهنما گفت: «ورامین که الان شهر بزرگی در جنوب شرقی تهران بشمار میرود، یکی از روستاهای قدیمی ایران است و از زمانهای گذشته مرکز تجمع شیعیان بودهاست و در کتابهای تاریخ همهجا از آن نام بردهاند. حتی در شاهنامه فردوسی به آن اشاره شده. »
اتوبوس در یک میدان بزرگ توقف کرد و همه پیاده شدند. در وسط میدان مسجدی بود که در ضلع شرقی آن کارگران روی داربست مشغول بکار بودند. صحن مسجد از میدان چند پله پایینتر بود و اطراف آنرا درختان انار و سپیدار گرفتهبودند.
سردر بزرگ مسجد با طرحهای اسلیمی و گره چینی و رنگهای آبی ، فیروزهای و لاجوردی کاشیکاری شدهبود.
درز آجرهای ساختمان با ساروج سفید بندکشی شدهبود و برروی درزهای عمودی نقش و نگاری کندهکاری شده بود. تالار محراب دارای گچبری زیبایی بود. شاخ و برگ و گلهای برجسته آن با ظرافت ساخته شدهبود.
ستونها و پیهای مسجد بسیار عظیم بود و قطر آنها به دومتر میرسید ، و در دو طرف گنبد اصلی چهار ایوان بود که سقفی طاقدیس داشت .
آقای راهنما گفت : « مسجد جامع ورامین از بناهای دورۀ تیموری است ، هفتصد و پنجاه سال از ساختش میگذرد ، البته این چیزی که الان میبینید ، مرمت شده و ایوانهای دوطرف، بازسازی شدهاست . »
از خیابان مسجد جامع به طرف شمال که رفتند به یک چهار راه پر رفت و آمد رسیدند. در ضلع جنوب شرقی چهارراه یک ساختمان استوانهای آجری بود که سقفی مخروطی داشت. روی بدنه برج شیارهای منظم دیدهمیشد. حیاط کوچک با باغچههایی کوچکتر، محوطه برج را از ساختمانهای اطراف جدا میکرد. برج دو در بزرگ رو به شمال و جنوب داشت. درگاه اصلی که رو به شمال بود با آجر و طاق آن با کاشیهای فیروزهای تزیین شدهبود.
بر بالای سردر کتیبهای به خط کوفی دیده میشد که قسمتی از آن نیز صدمه دیدهبود.
حمید بعد از آنکه چند تا عکس از قسمتهای مختلف برج گرفت از آقای راهنما پرسید: «این برج مربوط به چه دورهای است؟»
آقای راهنما گفت : « برج علاءالدوله که به آن علاءالدین هم میگویند در سال 688 هجری ، زمان ایلخانان ساخته شده و آرامگاه علاءالدوله است که نسبتش به امام سجاد(ع) میرسد. 17 متر ارتفاع دارد، دارای طرحی ستارهای شکل است و روی بدنهاش 32 شیار کار شده. این شیارها ، هم باعث زیبایی بنا شده و هم به استحکام آن کمک میکند. »
کمی جلوتر از چهارراهی که برج در کنار آن واقع بود، در یک کوچۀ باریک مقبرۀ شاهزاده حسین از بناهای مربوط به دورۀ صفوی بود. بیشتر قسمتهای امامزاده بازسازی شده و تنها محراب آن از قدیم برجای مانده و دارای کاشیکاری بسیار زیبا بود.
مقبره سید فتحاله ، امامزاده دیگری بود در همان نزدیکی برج علاءالدوله که در کنار مقبره شهدای ورامین واقع بود. پیرزن خوشرویی که خادم امامزاده بود توضیح داد که بقعه و گنبد آینه کاری حضرت خیلی قدیمی و مربوط به دورۀ صفویه است و به خاطر اعتقادی که مردم ورامین به امامها دارند، روزانه افراد زیادی به زیارت سفتلا (سید فتحاله) میآیند.
امامزاده یحیی در جنوب شرقی ورامین و در محلۀ «کهنهگاه» واقع بود.
ورودی بنا گورستان بود و سنگ قبرهایی کوچک و بزرگ ، سفید و خاکستری و سیاه در کنارهم حیاط بزرگ جلو امامزاده را پوشانده بودند.
بنای مقبره دارای دو گنبد آجری بود که در بدنه آن هشت دریچه مشبک تعبیه شدهبود. این دریچهها تهویه هوا و نور داخل صحن را تأمین میکردند. محراب بقعه که سقفی سه گوش داشت با کاشی کاری بسیار زیبا به رنگ فلزی صیقلی و کاملاً یکنواخت تزیین شدهبود.
آقای راهنما گفت : « اگر دقت کردهباشید سبک معماری مقبره شباهت زیادی به مسجد جامع و برج علاالدین دارد. تاریخ بنا را 707 هجری نوشتهاند و یکی از چند اثر تاریخی دوره مغول است که در ورامین باقیمانده . توجه کنید این گچبریهای نفیس داخل گنبد که به خط ثلث نوشتهشده ، بینظیر است . »
حمید پرسید : « عموجان ! خط ثلث چه جور خطی است ؟ »
آقای مینایی گفت : « وقتی به موزۀ میرعماد رفتیم . آنجا انواع خط را دیدیم. خط ثلث یک نوع خط عربی است که چون حروف یک سوم فضای نوشته را میگیرد و الفها به اندازۀ دو سوم کشیده میشود، به آن ثلث میگویند. »
مکان دیگری که آنها به دیدنش رفتند، قلعه ایرج در شمال شرقی شهر ورامین بود. دژ نظامی عظیمی که از آن دیواری باقیمانده بود. بنا آنقدر وسیع بود که نمیشد پیاده در اطراف آن قدم زد. آقای راهنما در حالی که به باروی خراب شده قلعه ایرج اشاره میکرد گفت : « عمر این قلعه به سه هزار سال میرسد. ما الان در اعماق تاریخ ایران هستیم .
اثری باستانی که سه هزار سال تاریخ را پشت سر دارد، تاریخی پر از فراز و نشیب و مملو از جنگ و خونریزی و حماسه و دلاوری . دقیقاً معلوم نیست که کدام سلسله و درچه تاریخی قلعه را بنا کردهاست . بعضی باستانشناسان بنای آن را مربوط به دورۀ کیانیان میدانند. »
حمید از آقای مینایی پرسید : « کیانیان کی بودهاند ؟ »
آقای مینایی گفت : « آن طور که در شاهنامه فردوسی آمده، کیانیان سلسلهای باستانی بودهاند که پیش از هخامنشیان بر ایران فرمانروایی میکردهاند. فریدون که با کمک کاوه آهنگر بر ضحاک پیروز شد، پیش از مرگ ، سرزمین خود را بین سه پسرش تقسیم کرد. روم را به سلم ، توران را به تور و ایران را به ایرج داد. اما بعد بین سه برادر جنگ پیش آمد.
برخی مورخان میگویند که ایرج این قلعه بزرگ را برای جلوگیری از حمله تورانیان ساخته است .
همان طور که اتوبوس قلعه را دور میزد، راهنما هم مشغول توضیح دادن بود :« این بنای تاریخی بزرگترین قلعه خشت و گل جهان به شمار میرود و به شکل مستطیلی در ابعاد 1440 متر در 1280 متر است . پهنای دیوارهای آن 8 تا 12 متر است و چهار برج عظیم دیدهبانی داشته که الان چیزی از آن نمانده . دور قلعه خندقی به پهنای 30 متر و عمق 8 متر وجود داشته تا دشمنان نتوانند وارد قلعه شوند. »
حمید از داخل اتوبوس چند عکس از قلعه ایرج انداخت ، اما مطمئن بود که عکسها نمیتوانند عظمت این بنای سترگ را نشان دهند.
ساعتی بعد اتوبوس به طرف پیشوا حرکت کرد. بر بالای تپهای خانههای زیادی ساخته شدهبود و در دامنۀ تپه گنبد فیروزهای یک امامزاده از دور پیدا بود. ایوان بلندی در جلو گنبد با طاقی گچبری شده و سردری که با کاشیکاری زیبایی آراسته شدهبود.
در صحن امامزاده سنگ قبرهایی بود و در میانۀ صحن حوضی پرآب به شکل مستطیل دیده میشد . چند درخت سرو بلند در اطراف صحن بود که سایه خود را بر سر زائران میانداختند.
آقای راهنما گفت : « بنای امام زاده جعفر از یادگارهای دورۀ صفویه است ، اما در زمان فتحعلی شاه قاجار تعمیر شده و قسمتهایی به آن اضافه شده و کتیبهای که در ایوان هست نشان میدهد که در سال 1277 هجری قمری به فرمان دومین شاه قاجار این بنا مرمت شدهاست . »
سینا گفت : « پدر چرا در ورامین امام زاده خیلی زیاد است ؟ »پدر گفت : « ورامین و ری از قدیم مرکز شیعیان و طرفداران امام علی (ع) بوده. اولین حکومت شیعی هم به وسیله آل زیار در ری بر پا شد. »در پشت امامزاده بازار سرپوشیدهای بود که همه نوع جنسی در آن جا به فروش میرسید و مشتریان آن بیشتر از کشاورزان ورامین بودند .
حمید میخواست از بازار برای ستاره یک سوغاتی بخرد. خیلی گشتند ولی چیز خوبی پیدا نکردند. دست آخر یک قلمدان منبت خرید. وقتی به محل توقف اتوبوس برگشتند، همه سوار شدهبودند و آقای راهنما داشت با بلندگو آنها را صدا میزد.