یکشنبه, 04ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست یادگارهای فرهنگی و طبیعی میراث معنوی نگاه موزه‌ای به "میراث کشاورزی" غلط است

نگاه موزه‌ای به "میراث کشاورزی" غلط است

 

خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گردشگری ـ سعید حبیب‌اله ـ ایکوموس سال 2010 را به نام میراث کشاورزی نام‌گذاری کرده است. محورهای این نام‌گذاری هم مشتمل بر آثاری نظیر خانه‌های روستایی، انواع آسیاب‌های بادی و آبی، انواع باغ‌های میوه‌دار، انواع دانه‌ها و غلات و محصولات کشاورزی، سیستم‌های آبیاری، روش‌های ایجاد چاه، تراس‌ها ، نحوه شکل‌گیری و نگاهداری از مزرعه‌ها، جشن‌ها و مراسم سنتی کشاورزی، انواع غذاها و آشپزی و گونه‌های منحصر به فرد بومی، چشم اندازهای طبیعی و ... است که سه محور خانه‌های روستایی، آداب و سنن و غذا بسیار نزدیک به فعالیتی که در موزه میراث روستایی گیلان صورت می‌گیرد. دکتر محمود طالقانی عضو هیات علمی دانشگاه تهران و موسس این موزه در گفت‌وگو با CHN به برررسی اهمیت میراث کشاورزی و راهکارهای حفظ آن پرداخت. بخش اول این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.
 
پیش از اینکه به نقش موزه میراث روستایی گیلان در حفظ و صیانت از میراث کشاورزی بپردازیم، مقدمه کوتاهی بفرمائید در مورد اهمیت میراث کشاورزی و اینکه آیا برای میراث کشاورزی کشور ما امکان کارکرد دوباره در زندگی امروز وجود دارد و یا همچون دیگر گونه‌های میراث فرهنگی باید به آن کارکرد موزه‌ای داد؟
هنگامی که صحبت از موزه می‌کنیم به این معنی نیست که میراثی که گذشتگان ما چه در مناطق شهری و چه در روستاها به جای گذاشتند امروزه کاربری ندارد. همچنین نباید فراموش کرد که موزه جای تذکر و یادآوری است . اگر این دو تعریف را از موزه قبول کنیم، باید در موزه چیزی فراهم کنیم که به درد زندگی مردم امروز و فردا بخورد.
 
میراث کشاورزی که مفهوم تازه‌واردی در حوزه میراث فرهنگی است در کشور ما مشتمل بر چه مواردی است و آیا این گونه میراث فرهنگی امکان احیا و باز استفاده را دارد یا خیر؟
ایران به دلیل سابقه طولانی زیستی به ویژه در مناطق روستایی دارای دانش و زیباشناختی خاص بوده که به بهانه‌های مختلف از جمله مدرنیته جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده است. چنانکه تا همین دو سه دهه گذشته ما میراث فرهنگی خود را محدود کرده بودیم به باستان‌شناسی و تعریف باستان‌شناسی هم تنها حفاری و مکاشفه سنگ‌نگاره‌ها و کتیبه‌ها بود. این در حالی است که میراث فرهنگی یک کشور شامل تمامی ابعاد معنوی و مادی میراث در دوره‌های مختلف تاریخی است.
 
به بهانه مدرنیته هر آنچه را که از گذشتگان مانده بود مانع پیشرفت دانستیم، بنابراین مدرنیته را با همان تاریخ و با همان غالب‌های غربی که ناقص شناخته بودیم در کشور پیاده کردیم. حال این اتفاق بدون کوچکترین تامل و تعمقی صورت گرفت. به عنوان مثال دانش ساخت خانه یا معماری که بسیار در ایران غنی بوده را با تمام جزئیات دور ریخته و تمام آنچه مدرنیته به ما تحمیل کرد با تمام ویژگی‌ها پذیرفتیم. دانش معماری ایرانی با محیط زیست همخوانی داشته و بسیاری از شاخص‌های توسعه پایدار را در خود دارد. اهمیت دانش معماری ایرانی نیز بعد از زلزله رودبار و منجیل به خوبی عیان شد. چراکه خانه‌های روستایی که منطبق دانش بومی معماری منطقه ساخته شده و بدون تغییر مانده بودند در مقابل زلزله مقاومت کردند. اما همان خانه‌های بومی که در ساخت و سازشان دستکاری شده بود دچار آسیب شدند. اما این خانه‌های ساخته شده با دانش معماری تازه‌وارد و غیربومی بودند که به کل تخریب شدند.
 
بنابراین هدف از طرح حفظ میراث کشاورزی باید معرفی دانش گذشتگان و کاربردی کردن آن برای جوانان امروز باشد.
 
دانش بومی که شما از صحبت می‌کنید در دوره‌ای تاریخی باقی ماند و امروز منتقل نشد. دلیل این امر چه بود و حلقه اتصال دانش کهن با به تکنولوژی امروزی چه بوده که کارکردش را به درستی انجام نداده است؟
ما فرزندان نسل امروز اصلا در میراث معنوی و مادی باقی‌مانده از پدرانمان تأمل نکردیم چرا که برایمان مسجل شده بود باید میراث گذشته را دور بریزیم تا پیشرفت کنیم. به همین دلیل هیچ وقت در هیچ حوزه‌ای برای کاربردی کردن میراث گذشته بحث نشد. حتی اگر دانشجویی معماری را به یزد بردند نه به این دلیل بود که امتیازات معماری کویر را به او یادآور کنند بلکه هدف رقابت با همتایان خارجی بود که توجه ویژه‌ای به معماری خشت داشتند. این در حالی است که امروزه مطمئنیم که در تمام نقاط کشور از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب نگاهی زیباشناسانه و دانش تجربه‌ای کم‌نظیری در معماری داشتیم که می‌تواند برای امروز هم بسیار فایده داشته باشد و ما را از تقلید کورکورانه جهان غرب رها کند.
 
در حال حاضر بدنه‌سازی شهرهای ما هیچ تفاوتی با خیلی از شهرهای دنیا ندارد و عموما شبیه به هم شده‌اند. آیا این موضع می‌توان مصداقی برای دورریختن میراث معماری و تقلید کور عنوان کرد؟
اگر اندکی در معماری گذشتگان تعمق می‌کردیم و دچار کج‌فهمی از مدرنیته نمی‌شدیم، اکنون هر کدام از شهرهای ما هویت خود را داشته و همگی شبیه به هم نبودند. تمام شهرهای ایران اکنون دو بلوار ورودی و خروجی دارند که در دو سمت بلوار مغازه‌های متعدد وجود دارد و روی درخت‌ها هم چراغانی شده است. در حالیکه در اروپا که ما مدعی تقلید از آن هستیم دو شهر هم شکل را نمی‌توان پیدا کرد.
 
حال توجه به مقوله میراث کشاورزی چه کمکی به اصلاح کج‌فهمی‌ها می‌کند؟
طبیعی است بخش عمده‌ای از میراث کشاورزی به معماری اختصاص دارد و این معماری شامل دو بخش است. خانه اصلی که در آن زندگی می‌کردند و سازه‌هائی که فعالیت‌های کشاورزی خود را در آن انجام می‌شده است. حفظ میراث کشاورزی نیز به معنی نگهداری از بناها به منظور نمایش نیست بلکه باید اثبات کنیم این شیوه و گونه معماری از امتیازات ویژه‌ای برخوردار است که امروز نیز قابل استفاده است.
دانش معماری ایرانی که بخشی از آن در چارچوب میراث معماری کشاورزی جای می‌گیرد نه تنها برای ایران امروز مفید است که برای جهانیان پیام دارد. این موضوع را من به واسطه غرور ایرانی‌ام نمی‌گویم بلکه تائید آن را از منابع غیرایرانی گرفته و بازگو می‌کنم. در دومین کنفرانس بین‌المللی آب که اردیبهشت 88 در یزد برگزار شده مقالات متعددی از همکاران اروپایی داشتیم که از جمله آنها مقاله‌‌ای از دانشگاه لیسبون پرتغال بود که مورخی متخصص حوزه خلیج فارس آنرا نوشته بود. در بخشی از این مقاله آمده بود که پادشاه پرتغال در اواخر قرن شانزدهم سه نفر از کارشناسان دربارش را به یزد می‌فرستد که فن و دانش مدیریت آبیاری را بیاموزند. یعنی در قرن 17 دانش ما قابل صادرات بوده است.
 
آیا صدور دانش کهن ایرانی را به امروز هم می‌توان تعمیم داد؟
صدور دانش معماری کهن ایران را به امروز هم می‌توان تعمیم داد. به عنوان مثال خانه‌های موزه روستایی که میهمانان خارجی از دیدن آن متعجب می‌شوند، حاصل معماری بدون معمار است چراکه بنای ساخته شده حاصل ذهنیات سازنده است بدون هیچ نقشه‌ای. همچنین این بنا‌ها که قدمت‌شان بین 60 الی 140 سال است تاکنون دو زلزله بزرگ و چند برف سنگین را بدون آسیب دیدن پشت سر گذاشتند. در نتیجه معماران خارجی عموما پس از بازدید از خانه‌های موزه میراث روستایی به ما منعکس می‌کنند که این دانش در حد ماندن در ایران نیست و باید در سطح بین‌المللی مطرح شود.
 
کمی از معماری خانه فاصله گرفته و به موضوع صرف کشاورزی بازگردیم. آیا شیوه‌های کشاورزی گذشته نیز قابلیت به روز کردن و استفاده برای امروز را دارد؟
در حوزه کشاورزی برخلاف آن چیزی که عامه مردم می‌پندارند، کشاورزی گذشتگان ما کشاورزی پایدار بوده است و کشاورزی امروز ما که مبتنی بر مواردی چون سدسازی شبکه‌های مدرن آبیاری است، ناپایدار است. مدیریت سنتی کشاورزی در ایران بر پایه همزیستی با محیط زیست استوار بوده است. اگر در گذشته به اندازه ما به محیط زیست صدمه می‌زدند اکنون صاحب این چنین میراث طبیعی در کشور نبودیم که در نوع خود بی‌نظیر است. ما مردمان امروز چون تکنولوژی را مهار کردیم و بیل‌های مکانیکی ما قادرند دریاها را خشک و کوه‌ها را جابه‌جا کنند، گمان می‌کنیم باید سرزمینمان را شبیه سرزمین‌هایی کنیم که دو روز و نصفی در آن تحصیل کردیم. غافل از اینکه برای توسعه پایدار هر سرزمینی برنامه متناسب با آنجا را می‌طلبد و قطعا این راهکارهای وارداتی نمی‌تواند مبنای توسعه پایدار باشد و بایستی گذشته دور و نزدیک و میراث بر جای مانده سرزمین مادری مورد تحمل و تعمق قرار گیرد.
 
ما در سرزمینی زندگی می‌کنیم که هزاران سال در آن مردم زندگی می‌کرده و خوب هم زندگی می‌کرده‌اند. اما رفتار کنونی طوری است که گویی پیش از ما در این سرزمین زندگی نبوده و ما حیات را به آن بخشیده‌ایم. بنابراین خود را محق به هر رفتاری می‌دانیم به بهانه توسعه پایدار. توسعه پایدار در مقابل توسعه ناپایدار می‌آید. شیوه روش کار و رفتار کنونی ما که به دنبال توسعه پایدار هستیم بدین معناست که آنچه پدران ما می‌کردن توسعه ناپایدار بوده است؛ در حالیکه کاملاً عکس موضوع صادق است که اگر رفتار پدران ما مصداق توسعه ناپایدار بود، چنین زیست‌بوم‌ها و ذخایر ارزشمند زیست‌محیطی با هزاران کیلومتر قنات، و میراث معماری مانده به ما نمی‌رسید.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه