ضرب المثل
آش شله قلمکار
- ضرب المثل
- نمایش از سه شنبه, 06 ارديبهشت 1390 08:27
- بازدید: 7309
برگرفته از روزنامه اطلاعات
امثال و حکم فارسی
آش شله قلمکار
* محمدرضا سهرابینژاد
حکایت کردهاند که ناصرالدین شاه قاجار بنابر نذری که داشت، سالی یک روز، آن هم در فصل بهار به شهرستانک ـ از ییلاقهای غرب تهران قدیم ـ میرفت. بعدها این محل به علت دوری راه، جای خود را به سرخه حصار در شرق تهران داد.
در آنجا دوازده دیگ آش بار میگذاشتند و چهارده گوسفند ذبح میکردند و انواع و اقسام نباتات مأکول و انواع خوردنیها را به آن اضافه میکردند. بدیهی است که در کار طبخ آش، علاوه بر شاه، کلیه اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا حضور چشمگیر داشتند و جمعاً به کار پخت و پز میپرداختند.
جمعی از معاریف و رجال کشور به کار پاک کردن نخود و سبزی و لوبیا و ماش و عدس و برنج مشغول میشدند و عدهای هم فلفل و زردچوبه و نمک تهیه میکردند. زنان و خاتونهای محترم که در کاخها و حرمسراهای خود، دست به سیاه و سفید نمیزدند، در پای دیگ برای روشنکردن آتش و طبخ آش، از سر و کول هم بالا میرفتند تا هرچه بیشتر مورد عنایت ملوکانه قرار بگیرند. خلاصه آن که هر کس به فراخور شأن و منزلت خود کاری انجام میداد تا آش همایونی حاضر و مهیا شود.
چون این آش، ترکیب نامناسبی از اغلب خوردنیها بود، به آن «آش شله قلمکار» گفتند. امروزه به کاری که بدون نظم و ترتیب و با دخالت عوامل مختلف شکل میگیرد، آش شله قلمکار میگویند.