دوشنبه, 10ام دی

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی ضرب المثل کاریکلماتور - مجله خواندنی شماره 90

ضرب المثل

کاریکلماتور - مجله خواندنی شماره 90

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 90، سال چهاردهم، بهمن و اسفندماه 1394، ص 36

استاد محمتقی حرآبادی

* آنقدر آزاده باش که در خیابان‌های ذهنت منع رفت و آمد نباشد!

* با آنکه آدم خــود خواهیست، عمریست که خودش را گم کرده!

* آنقدر به عقایدمان آب بستند، که ذخیرهٔ 600 ساله آب را در 30 سال تمام کردند!

* اگر پول نداشــته باشی، قصاب سرکوچه هم بهت دل نمی‌دهد!

* باران آدمها را از سوراخ چترشان می‌شناسد!

* بعد از این که دسته گل ها را به آب دادند، آب لوله‌کشی شد!

*آنقدر از سر کچلم گفتم که زبانم مو  در آورد !

* هر وقت آب از آسیاب بیفته، نان گران میشه !

* مسئول استخدام از خانم پرسید تخصص شما چیست؟ جواب داد زیبا سازی!

* باران آنقدر دیر آمد که از خجالت آب شد !

* باور کن اگر دلم برای دیدنت پر نمیزد، پرواز هیچ پرنده‌ای را باور نمیکردم !

* در  سیبستان ممنوعت قدم  میزنم، شاید سیبی به احترام جاذبه فرود آید !

* امید به وعده‌هایت اگر سر خرمن هم باشد، ارزش درو کردن را دارد !

* خوب شد نوروز آمد، وگرنه بهان‌های نداشتم از دست روزهای کهنه رها شوم !

* بسکه بی‌گدار به آب میزد، آب از سرش گذشت !

* آنقدر دور اندیش بودم، که قبل از به دنیا آمدنم مسلمان شدم!

* بسکه گرسنهٔ اندیشه بود، افکار خودش را می‌خورد!

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید