پنج شنبه, 01ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی زبان پژوهی کژتابی‌های ذهن و زبان - 20

زبان پژوهی

کژتابی‌های ذهن و زبان - 20

برگرفته از روزنامه اطلاعات

 

استاد بهاءالدّین خرمشاهی

19- در زندگینامۀ خود نوشتی که درآغاز کتابی به نام سیر بی سلوک نوشته‌ام، در اشاره به روحیه و اخلاق پدرم نوشته‌ام:«دلش می‌خواست که علیل و یک گوشه افتاده و سربار نشود، و نشد.»:

الف) نشد که بشود، یعنی بر عکس آرزویش، علیل و یک گوشه افتاده شد.

ب) آرزویش برآ‌ورده شد و علیل و یک گوشه افتاده و سربار نشد.

20- یک روز یکی از دوستانم را در خیابان دیدم. پس از حال و احوال، پرسیدم:کجا؟ گفت:

دارم می‌روم قم شفا بگیرم.

یک لحظه تصور کردم دردی دارد که برای استشفاء از خداوند و استشفاء از حضرت معصومه(ع) عازم زیارت آستانه قم است. اما به قرینه‌های دیگر که گفت، منتقل شدم که منظورش گرفتن یعنی خریدن یک دوره شفای ابن سینا است. و برای اینکه ابهام را به سهم خود غلیظ‌تر کرده باشم گفتم:

امیدوارم نجات پیدا کنی.

که نجات هم جز معنای مشهورش نام یکی دیگر از آثار ابن سینا است.

21- نادرشاه قبل از تاجگذاریش در 24 شوال 1148 ق بغداد را فتح کرد.

الف) تاجگذاری نادر در 24 شوال 1148 ق بوده است.

ب) تاریخ تاجگذاری نادر معلوم نیست و تاریخ یادشده (24 شوال) مربوط به فتح بغداد است.

1/21- در دایرةالمعارف تشیع در مقالۀ نبی‌مختار جملۀ زیرآمده است:

تاج‌الدین ابوالحسن هنگام فتح بغداد به دست مغول به قتل رسید.

الف) تاج‌الدین به دست مغول به قتل رسیده است.

ب) تاج‌الدین به دست مغول به قتل نرسیده، ولی هنگام فتح بغداد به قتل رسیده است.

22- در اخبار تلویزیون در ساعت هفت و نیم بعدازظهر روز جمعه سوم اسفند ماه 69 چنین جمله‌ای گفته شد:

سفیرچین که از اعضای اصلی شورای امنیت است...

الف) خود سفیرچین، شخصاً یکی از اعضای شورای امنیت است.

ب) کشور چین، یکی از اعضای اصلی شورای امنیت است.

23- زندانی بیمار از دست نگهبان غذا نمی‌خورد.

الف) زندانی بیمار از دست نگهبان عصبانی شده واعتصاب کرده بود و اصولاً جیرۀ غذایش را تحویل نمی‌گرفت و نمی‌خورد.

ب) زندانی بیمار اعتصاب غذا نکرده بود و دوست داشت غذا بخورد، ولی از نگهبان دلخوری‌ای داشت که از دست او یعنی به کمک او غذا نمی‌خورد.

24- یک روز به محض اینکه به منزل رسیدم و سلام و علیک کردم، عیالم گفت: «منیژه با شوهرش تصادف کرده، و دماغش شکسته...»

الف) یک لحظه فکر کردم چه زن و شوهر لاابالی‌ای هستند که طرز راه رفتن در داخل منزل را بلد نیستند و لابد در سر پیچ یکی از راهروها یا اطاقها، به طوری که معلوم نیست مقصر اصلی کیست، صورتهایشان به همدیگر اصابت کرده و دماغ منیژه خانم شکسته است. در اینجا«با کسی تصادف کردن» را به معنای «با چیزی تصادف کردن» فی‌المثل تصادف تا تیر سیمانی، تصادف با باجۀ بلیط فروشی و نظابر آن گرفته بودم.

ب) با توضیح عیالم معلوم شد«با» در اینجا نقش دیگر دارد، و منیژه همراه با شوهرش تصادف کرده و از رهگذر این تصادف، که تصادف اتومبیل بوده است، بینی‌اش شکسته است.

25- در کتاب فارسی اول دبیرستان، رشته علوم تجربی و ریاضی، قطعه شعری هست سرودۀ خانم سپیدۀ کاشانی، شاعر معاصر، تحت عنوان«بهار است و هنگام گل چیدن من» و به مطلع:

به خون گرکشی خاک من، دشمن من
بجوشد گل اندر گل از گلشن من

و بیت پایانی آن چنین است:

بلند اخترم، رهبرم از ره آمد
بهار است و هنگام گل چیدن من

کژتابی در مصراع اول از همین بیت پایانی است، که به دو صورت خوانده می‌شود:

الف) بلنداختر، صفت مقدم برای رهبر، یعنی رهبر بلنداخترم از ره آمد. یا با تفصیل بیشتر، آنکه هم رهبر من است و هم بلنداختر من است،‌از ره آمد.

ب) شاعر بلنداختر و سرافراز است که رهبرش از سفر آمده است. به تعبیر دیگر من بلنداختر هستم، از آن روی که رهبرم از ره آمده است.

26- یکی از فرزندانم که در کلاس اول دبستان درس می‌خواند، یک روز از من معمایی پرسید. گفت: حسنی دیروز که دیکته داشتیم همه‌اش را غلط نوشته بود، با وجود این معلم به او نمرۀ 19 داد. راستی من جوابش را نمی‌دانستم. خودش توضیح داد که حسنی فقط کلمۀ«همه» را غلط نوشته بود، بنابراین قانوناً باید نمره‌اش 19بشود!

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه