زبان پژوهی
مقایسۀ برخی واژگان کردی امارلو با فارسی میانه
- زبان پژوهي
- نمایش از چهارشنبه, 13 فروردين 1393 23:08
- بازدید: 6115
آزاده احسانی چمبلی
دانشجوی دکترای ایران شناسی
وِدَر (vēdar): آنجا ← جزء دوم این واژه یعنی dar به معنی جا در واژۀ (= اینجا) پهلوی به گونۀ «تر» و نیز در متون کهن فارسی به گونۀ «در» در «ایدر» به معنی اینجا دیده میشود.
جار (ǰār): بار، دفعه ← این واژه در متون پهلوی به گونۀ « » (ǰ/yāvar) به همین معنی به کار رفته است.
اَز (az): ضمیر اول شخص مفرد (من) در حالت فاعلی ← این ضمیر در متون پهلوی اشکانی به این گونه به کار رفته است.
ایوار (īvār): غروبگاه ← این واژه به گونه (ēvārak gās) به معنی (غروبگاه) به کار رفته است.
آر (ār): آتش ← این واژه گونۀ ساده شدۀ واژۀ (ātūr) پهلوی به معنی آتش میباشد.
آئین (ānīn): آوردن ← این فعل از ریشۀ √nay- به معنی آوردن، راهنمایی کردن میباشد که در پهلوی به گونۀ nayītan- به معنی «با خود آوردن، راهنمایی کردن» به کار رفته است.
بیر (bīr): یاد، حافظه ← در پهلوی به گونۀ (vīr) کاربرد داشته است.
پَتَن (pátan): تنها، یکتنه ← این واژه از دو بخش (pat) به معنی «به» و (تن) تشکیل شده است و رویهم «به بتن» معنی میدهد. «به تن» یعنی یکتنه و تنها.
تور (tūr): عصبانی، دیوانه ← این واژه احتمالاً اشاره به «تور» برادر نامهربان ایرج و پسر فریدون اشاره دارد.
خُوَدِ (xwade): خدای، صاحب، مالک ← این واژه با اندکی تغییر آوایی همان (xwatāy) پهلوی میباشد که به معنی صاحب، مالک و به ویژه پادشاه در متون کهن به کار رفته است.
دِراو (derāv): پول ← این واژۀ دگرگون شدۀ واژه (drahm) پهلوی به معنای درهم (= پول نقره) میباشد. باید توجه داشت که حرف «م» در بسیاری از واژگان پهلوی به «و» در کردی دگرگون میشود برای نمونه در واژۀ drahm «م» آخر واژه به «و» دگرگون شده است.
سویر (sūyr): سرخ ← این واژه نزدیکترین تلفظ را به گونه پهلوی آن یعنی (sūxr) دارد.
سپت (sapat): سبد ← اگرچه واژۀ سبد در متون پهلوی دیده نشده است اما تردید نیست که واژۀ «سبد» فارسی گونۀ نو شدۀ «سپت» میباشد که در آن براساس قاعدۀ کلی تبدیل حروف، حرف p به b و نیز حرف t به d تبدیل شده است.
سوند (sūnd)، سوگند ← «سوند» گونۀ کوتاه شدۀ واژۀ sokant پهلوی میباشد.
پَتِشْتْ (patešt): باردار، حامله ← در این واژۀ نیز همانند واژۀ (پَتَن) حرف اضافه (pat) پهلوی به معنی «به» دیده میشود. «تشت» در زبان کردی امارلو به معنی «چیز، هرچیز مبهم» میباشد و (پتشت) یعنی «آنکه دارای چیزی» است. برای نامیدن زن باردار به کار رفته است.
ژِر (žēr): زیر، پایین ← این واژه بازماندۀ واژۀ (hačadar ، azēr) پهلوی میباشد، که با توجه به حرف (ž) که در آن دیده میشود احتمالاً از زبان پارتی به یادگار مانده است.
کانه (kane): چشمه، خانیک ← این واژۀ بازماندۀ واژۀ (xānīk) پهلوی به معنی چشمه میباشد.
کچک (kaček): دختر، دوشیزه ← این واژه گونه سادهترشدۀ واژۀ (kanēčak) پهلوی میباشد که به معنای دوشیزه و زن جوان به کار رفته است.
گفچه (gafčeh): قاشق ← بازماندۀ واژۀ (kapčak) پهلوی به معنای «قاشق» میباشد.
هبان (habān): انبان، کیسه ← این واژۀ بازماندۀ واژۀ (hanbān) پهلوی به معنی انبان و کیسه میباشد.
ماسی (māsī): ماهی ← بسیاری از واژگانی که در گونۀ کهن خود دارای حرف «س» بودهاند در ترکیب نوین آنها «س» به «هـ» بدل میشود، مانند: asūra (سنسکریت) که در اوستا به ahūra بدل شده است یا در پهلوی کهن که در فارسی به «رهیک» و نهایتاً «رهی» به معنی غلام و پسر جوان دگرگون شده است.
میز (mīz): ادرار، شاش ← واژۀ «میز» با همین تلفظ و معنی در متون پهلوی آمده است و امروزه نیز در واژۀ «میزنای» آنرا میبینیم.
فَرَ (fára): گشاد، و فراخ، بزرگ ← در پهلوی به گونه (frēh) به معنی بسپار و گشاد به کار رفته است.
هِسِر (hēser): اشک ← این واژه در پهلوی به گونه (asr) آمده است که با اندکی دگرگونی آوایی در کردی امارلو به کار میرود.
هونیک (hūynek): خنک ← این واژه در پهلوی به گونۀ (هونک، خونک) آمده است و گونۀ کردی امارلویی آن تلفظی نزدیک به تلفظ پهلوی آن دارد.
دیدگاهها
در این میان واژه هایی چون کانه بندی، پتکانه و کانه پوش وجود دارد. استاد پیرنیا، محقق فقید معماری ایرانی در نوشتارهای خود را، کانه را به معنای سوراخ و دهانه و کانه پوش را پوشاننده دهانه معرفی کرده است. با این وصف و با توجه به معنی چشمه که شما ذکر کرده اید نظر شما در خصوص معنای واژههای فوق چیست؟ لطفا اگر منبعی مناسبی با نگاه تحلیلی در خصوص زبان پهلوی می شناسید معرفی فرمایید. با تشکر از توجه شما.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا