شنبه, 03ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست زبان و ادب فارسی شعر خوشا اقلیم خوزستان - سرودهٔ مهدی اخوان ثالث

شعر

خوشا اقلیم خوزستان - سرودهٔ مهدی اخوان ثالث

برگرفته از روزنامه اطلاعات، شماره 25979، چهار‌شنبه 2 مهر 1393


شادروان مهدی اخوان ثالث
 

دو شعر زیر به فاصله ده سال سروده شده است. شعر اول مربوط به قبل از جنگ تحمیلی است و شعر دوم در سال دوم بعد از جنگ.

خوشا اقلیم خوزستان و خورشید خطرخندش

پسین و صبح نخلستان، شب کارون و اروندش

جواهر شرمگین، چون کیمیا، از خاک زرخیزش

و شیرین ‌کام دریا زآبهای آبرومندش

زمستان رفته است از یاد تقویمش که هر سالی

بهاران ست و تابستان، خزان هم روزکی چندش

پس از ایام نوروزی، به تابستان گراید سال

بهار از سینة آذر، بوَد تا ساق اسفندش

به نخلستان از آن بینی به سر هر نخل را چتری

که آتش بارد از خورشید قهّار ظفرمندش

شقایق‌زارها بینی شکفته در زمستانها

که در جای دگر هرگز نمی‌بینی همانندش

اگر من پیش از این می‌دیدم اینجا را، نمی‌گفتم:

خوشا تهران و چشم‌انداز بشکوه دماوندش

لب کارون و اروندش تفرجگاهها بینی

که از حسرت کند خون در دل تجریش و دربندش

مسافر بیند ار شبهای کارون و بلم‌رانی

نخواهد بود دیگر هیچ جا چندین خوشایندش

خبرها می شنیدم حسن سبز هند را بسیار

ولی دیدم به خوزستان عیان بی‌مثل و مانندش

مکرر کن «امید» این نغمه تا خاطرنشین گردد:

خوشا اقلیم خوزستان و خورشید خطرخندش

1351 ـ آبادان

 

کنون بنگر به خوزستان

یک سال و اندی بعد از جنگ تحمیلی جهانخواران غرب و شرق و به دلقکی و مباشرت صدام مزدور، در تهران گفته شد:

کنون بنگر به خوزستان که بینی چونش و چندش

به خون‌آلوده کارونش، به بهمنشیر و اروندش

بر او تازان یکی تازی، به خونریزی و لجبازی

ددی مزدور غرب و شرق، با صد مکر و ترفندش

ز خونریزی خوش و خندان، مسلح تا بن دندان

عراق از او چنان زندان،گرفته عالمی گندش

درختی فاسد و شوم است و بارش بدتر از زقّوم1

به همت هم توان، هم باید از اعماق برکندش

همین رزمنده نواللهیان، الله‌اکبر گوی

به لطف حق توانند از بن و بنیان برآرندش

به چنگ آریم با جنگ و به دست داد بسپاریم

و خواهد دید او از داد، فرجام خوشایندش!

شهود دادگاه ما: شهیدان و یتیمانشان

دگر آوارهٔ جنگی و جانباز و همانندش

ددک صدام بی‌دین را، نه دد، بل عنترک صدام

به روی دار رقصانیم، با زنجیر یک‌چندش

عرب را می‌کشد نامرد و می‌گوید عرب خواهم

عجم بگذار و با دین عرب سی ‌نسل پیوندش

اگر رحمی نکرد او بر زن و فرزند ما مردم

به راه خوی و خویش رفت و حزب لعنت‌آوندش

تو ای آزاده ایرانی، شرفمند، از بنی الاحرار

به راه «لا تَذَر» رو با زن و با اهل و فرزندش

خوشا ملک عراق ما، که دارد اشتیاق ما

خوشا دیرین میانرودان ما و اروند و مروندش

«امید» این لخته خون قلب تو ‌خواهد بگوید باز:

خوشا اقلیم خوزستان و چند و چون دلبندش....

1360 ـ تهران

1ـ درخت و خوراک تلخی که در جهنم می‌روید.

 

 

گفتگویِ احمد کسیلا با شادروان م. امید درباره‌یِ جان‌باختگان دفاع مقدس

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید