یکشنبه, 04ام آذر

شما اینجا هستید: رویه نخست گردشگری چک چک (پیر سبز) زیارتگاه دیدنی

گردشگری

چک چک (پیر سبز) زیارتگاه دیدنی

دکتر محمدرضا توکلی صابری

 

در ۴٣ کیلومتری جاده نائین به خرانق در دل کوه‌های کویری زیارتگاهی زردشتی به نام چک چک و یا پیر سبز قرار دارد.  همه سال زرتشتیان در روز ٢۴ خرداد از سراسر جهان برای زیارت به این زیارتگاه می‌آیند. عوام می‌گویند زرتشتیها در آن‌جا حاجی می‌شوند. همه ساله جشن مهرگان نیز اینجا انجام می‌شود. مشهور است که یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی هنگامی که در حمله اعراب به ایران شکست خورد زن و فرزندان خود را از مدائن به یزد فرستاد. نیک بانو دختر او در کوهی در نزدیکی اردکان که اکنون  چک چک و یا زیارتگاه پیر سبز نام دارد غیب شد و فرزندان دیگر نیز در کوههای دیگری در استان یزد پراکنده شدند که همه این مکانها امروزه زیارتگاه زرتشتیان است. نام چک چک و یا چک چکو از قطرات آبی که از سقف این زیارتگاه می‌چکد گرفته شده است که به منبع ذخیره‌ای هدایت می‌شود. در این زیارتگاه درخت چنار تنومندی وجود دارد که گفته می‌شود چوب عصائی است که نیک بانو به همراه داشته است و هنگام غایب شدن آن را به شکاف کوه زده است که براثر رطوبت آبی که از کوه می‌چکد سبز شده است. امروز هم آن چنار به عصای پیر معروف است. این روایت تمام نشانه‌های اسطوره های شیعی را در خود دارد: غیبت، چنار سبز، چشمه آب، گواه و غیر آن.

 

در مهر ماه ١٣٨۶ برای دیدن این اثر تاریخی و دینی از نایین به سوی اردکان راه افتادم.  اردکان در ١١٢ کیلومتری شرق نایین است است. این مسیر نیز همه کویری است و کوههائی در دوردست‌ها در دو طرف جاه دیده می‌شدند. در این صحرای بی‌انتها جا در جا بوته‌های سبزرنگی دیده می‌شد. اردکان شهری است پر از درخت با خیابانهای پهن و خلوت و مرتب. محصول اردکان پسته و انار است و آب آن از قنات و چاه تامین می‌شود. همچنان که به سوی شرق و به سوی چک چک می‌رفتیم به نزدیکی یک رشته کوه رسیدیم. در نزدیکی کوه جاده خاکی شد و کمی بعد در میان کوه ساختمانهای زیادی را دیدیم که مانند این بود که روی هم چیده شده‌اند.

 

برای من بسیار عجیب بود که آنهائی که برای اولین بار به این مکان آمده‌اند، چگونه این مکان را پیدا کرده‌اند. چون برای رسیدن به این کوه باید مدتی در صحرا رفت، سپس بین چند رشته کوه پیچید و تا به پای کوه رسید. سپس مسیر جاده خاکی را طی کرده و به دامنه سنگی کوه رسید. این مکان را نمی‌توان به طورتصادفی کشف کرد. سر راه هم نیست. در زمانهای گذشته برای رسیدن به این نقطه و پیداکردن آن زمان زیادی انرژی و آب فراوان لازم بوده است و در غیاب هرگونه اطلاعات جغرافیائی و طبیعی از محل وجود چشمه در درون این کوهها نمی‌دانم چگونه افراد جرات و جسارت پا گذاشتن به این بیابان برهوت و این کوهها را داشتند. در آن زمانها همانند امروز نبود که ظرف چند ساعت بتوان به این محل آمد از آن بازدید کرد و بازگشت.

 

مقداری از جاده خاکی را هم در دامنه کوه رفتیم تا جائی که دیگر نمی‌شد رانندگی کرد. بنابراین ماشین را در کنار جاده خاکی گذاشتیم و پیاده شدیم. سپس به سوی ساختمانها که بالای کوه بودند حرکت کردیم. پس از طی مقداری راه در جاده خاکی و مارپیچ به پای اولین ساختمان رسیدیم. از پای ساختمان تا نزدیکی آن  پله‌های سیمانی در مسیر راه درست کرده بودند. در هر سطح از کوهستان چندین ساختمان و درختان متعددی دیده می‌شد. این زیارتگاه دارای امکانات رفاهی مانند آب، برق، وخوابگاه است. حتی درمیان یکی از اتاقها چاه آبی به عمق ۵٠ متر وجود دارد.  زباله همه جا ریخته بود و بعضی ساختمانها پر از زباله بود. بسیار عجیب بود که پاکیزگی زرتشتی در این جا اصلا رعایت نشده بود. نگاهی به درون بعضی از ساختمانها انداختم آنها هم پر از زباله بودند. در هر سطحی درختان خودرو و دست کاشت دیده می‌شد. درخت سرو، این نشانه اشو رزتشت نیز وجود داشت. بر دیواری تابلوی سبزرنگی با خط سفیدرنگ چنین نوشته شده بود: «اهورا، از بانوان و دوشیزگان زرتشتی می‌خواهیم که پوشش سنتی را کاملا رعایت فرمایند، انجمن زرتشتیان شریف آباد» بر تابلوهای دیگری نیز توصیه‌های مذهبی زرتشتی دیگری نیز بود. مانند: «اشو زرتشت می فرماید: اندر گیتی دوستی پیشه سازید وهمدیگر را دوستدار و یار باشید. آبادی پیشه سازید و شادیآفرین باشید» و یا : «راه در جهان یکی است و آن راه راستی است». «آشو زرتشت می‌فرماید زمین را پاک و آبادان نگهدارید و مانند فرشته سپنتا آرمیتی فروتن و مهربان باشید». «به آن کسی باید گوش داد که از راستی برخوردار است». «اهورا، زرتشت داور نجات دهنده ای است که به سوی ما آمده تا همه ما را به آئین پاک زندگی رهبری فرماید». در پایان همه تابلوها جمله «انجمن زرتشتیان شریف آباد» دیده می‌شد. همچنان از پله ها بالا رفتیم تا آن که خادم آنجا که مرد مسنی بود و کلاه سفید زرتشتیان را بر سر داشت و پیراهن سفیدی پوشیده بود آمد و ما را به سوی آتشکده برد. آتشکده حفره‌ای غار مانند در دل کوه است که آن را به شکل اتاقی در آورده بودند. سقفی بر آن زده  و کف آن را موزائیک کرده بودند و ستونهای مرمرین،  دیوارهای سنگی، پنجره و دو در فلزی داشت که نقش نگهبانان نیزه بدست شبیه همانهائی که در تخت جمشید دیده می‌شود بر آنها نقش بسته بود. خادم در آتشکده را که قفل بود باز کرد. کفش‌هایمان را بیرون آتشکده درآوردیم. از سقف آتشکده آب میچکید وکف آتشکده بر اثر ریزش آب خیس شده بود. خادم یک کلاه سفید به ما داد تا سرمان را بپوشانیم. من کلاه حصیری بر سر داشتم. چندی نگذشت که عده دیگری وارد شدند. بالا آمدن از این همه پله عرق بسیاری را در آورده بود. خادم به همه آنها گفت دست به پیشانی تان بکشید، اگر عرق دارید کلاه به شما نمی‌دهم. اگر عرق ندارید کلاه می‌دهم. سپس به همه آنهائی که سرشان عرقدار نبود یک کلاه سفید داد. درون آتشکده عکسهائی از زرتشت و نیزتاریخچه این مکان در قابی بر دیوار آویخته بود. 
قفسه‌ای حاوی کتابهای مربوط به زرتشت در سوی دیگر این آتشکده بود. از سقف چلچراغی آویخته بود و در وسط این غار آتشدانی بود که در آن کنده پسته می‌سوخت. دورادور آن نیز آتشدانهای فلزی متعددی وجود داشت.

پس از دیدار از پله‌ها پائین آمدیم و به سوی ماشین که در جاده خاکی زیر ساختمان زیارتگاه پارک شده بود رفتیم و از آن جا به سوی اردکان باز گشتیم. در راه چندین آب انبار دیدیم. غروب کویر هم زیباست. خورشید در دوردست‌ها در پشت کوهها فرو میرفت و نور نارنجی رنگ خود را بر تاریکی کویر و کوهها می‌پاشید. در اردکان بودیم ابتدا از مسجد جامع و بازار قدیمی آن دیدن کردیم. وقت نماز بود و نمازگزاران در مسجد جامع جمع شده بودند. مسجد جامع کوچک بود و سقف بر ستونهای قطوری بنا شده بود و تاقی‌های متعددی داشت. بسیار تمیز و نوساز به نظر می‌آمد. به نظر می‌رسید که آن را بازسازی کرده باشند. بازار بسیار کوچک بود،  با این حال آب انباری داشت. در دکان قنادی در بازار طرز درست کردن کله قند و شیوه سفید کردن کله‌قندها را دیدم. نمی‌دانستم که هنوز هم کله قند تولید می‌شود. در کودکی دیده بودم که مادرم کله قند می‌خرد و سفره‌ای پلاستیکی پهن می‌کند و با قندشکن آن را به قطعات یک اندازه می‌شکند. اما با آمدن قندهای مکعبی شکل ساخت کارخانه‌های خارجی دیگر از این کله قندها ندیده بودم. کله قندها را از تبلور محلول شکر در قالبهای مخروطی شکل درست می‌کنند. پس از این که محلول قند به حالت جامد درآمد چون هنوز زردرنگ است قالبهای قند را در سانتریفوژهائی میگذارند و با سرعت می‌گردانند. در دکان نقل هم می‌ساختند و مقداری نقل به ما تعارف کردند. در مغازه دیگری ارده می‌ساختند. ابتدا دانه‌های کنجد را در تنور خشک می‌کردند. سپس آنها را آسیاب کرده و روغن آن را می‌گرفتند. و روغن به شکل نوار باریک ارده از آسیاب بیرون می‌آمد. ارده را با شکر مخلوط میکنند تا حلواارده درست کنند. از هردو مغازه فیلم و عکس گرفتم. ساعت ۵/۶ به مهمانسرا رسیدیم که یکی از بهترین، تمیزترین مهمانسراهای ایران است. و مدیریت و کارکنان آن بسیار مودب و مهمان نواز بودند، غیرقابل مقایسه با هیچ یک از مهمانسراها و هتلهای دولتی. روز بعد از اردکان مستقیم به سوی چوپانان راه افتادم تا از آنجا به گرمه بروم. راننده ما به جای بعدازظهر می‌گفت پسین. همان واژه‌ای  که ناصرخسرو در حدود هزار سال پیش از این در سفرنامه به کار می‌برد.

جادارد که وابسته های فرهنگی ایران در کشورهای خارج، به ویژه هندوستان و آمریکا و کشورهای دیگری که جوامع زرتشتیان متنفذ و ثروتمندی وجود دارد بروشورهای اطلاعاتی در مورد این زیارتگاهها و سایر آثار تاریخی باستانی ایران و یا زردتشی تهیه کرده و در اختیار این جوامع بگذارند. زردشتیان جهان ایران را سرزمینی مادری و قبله دینی خود می‌دانند و مکانهایی مانند تخت جمشید، مقبره کوروش را همانند یک زیارتگاه می‌بینند تا یک اثر تاریخی. زردشتیان در همه کشورهای جهان جزو اقلیت های تحصیل کرده، فن سالار، و ثروتمند هستند. با جلب آنها به این مکانها و نشان دادن این آثار تاریخی و مذهبی نه تنها موجب رونق اقتصادی استان‌هایی مانند یزد، کرمان،  و شیراز خواهد شد، بلکه قدرت عظیم مالی آنها به قدری است که می‌توانند با سرمایه گذاری های مالی موجب شکوفایی اقتصاد استانهای دیگر ایران نیز بشوند. همان طور که مسلمانان مراکز و زیارتگاههای کشورهای خود و یا کشورهای دیگر را آبادان و پر رونق ساخته و با زیارت آنها موجب رونق اقتصادی این کشورها می‌شوند. با جذب این زردشتیان ثروتمند میتوان ثروت عظیمی را برای توسعه صنعتی و گردشگری این مناطق تخصیص داد. نه تنها به عنوان گردشگر، بلکه به عنوان سرمایه گذار.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

در همین زمینه