دکتر محمد مصدق
اخوان ثالث از مصدق میگوید
- دكتر محمد مصدق
- نمایش از شنبه, 27 آذر 1389 09:08
- بازدید: 25944
زنده یاد مهدی اخوان ثالث (م.امید) :
« این شعر را [ تسلی و سلام ] برای زنده یاد دکتر مصدّق گفته ام . در آن وقت ها ـ در سال 35 ـ نمی شد اسم مصدّق را ببری ؛ این بود که بالای شعر نوشتم : برای پیر محمّد احمدآبادی .
من خودم در زندان بودم که آن مرد بزرگ و بزرگوار تاریخ معاصر ما را گرفته بودند و تقریباً محکوم کرده بودند .
وقتی ما را در زندان زرهی برای هواخوری می بردند ، او[ دکتر مصدّق] را می دیدیم که در یک حصار سیمی خاص و جداگانه ای به تنهایی راه می رفت و قدم می زد؛ مثل شیری درون قفس . بعدها این شعر را برایش گفتم . »
تسلی و سلام
( برای پیر محمّد احمدآبادی )
دیــدی دلا ، کــه یــار نـیـــامــد
گـــرد آمــد و ســوار نــیــامــد
بگداخت شمع و سوخت سراپـای
و آن صـبــح زرنـگـــار نـیــامــد
آراســتـیــم خـانــه و خـــوان را
و آن ضـیـف نـامــدار نـیــامــد
دل را و شــــوق را و تـــــوان را
غم خورد و غمگـســار نـیــامــد
آن کاخ هـا ز پـایـه فـرو ریــخت
وان کــرده هـا بـکـار نــیــامــد
سوزد دلــم بـه رنـج و شـکـیـبت
ای بـاغـبــان بــهــار نــیــامــد
بشکفت بس شـکـوفه و پـژمـرد
امـّا گـلــی بــه بــار نـیـــامــد
خوشـید چشـم چشـمـه و دیـگـر
آبــی بــه جــویــبــار نـیــامــد
ای شـیـر پـیـر بسـتـه بـه زنجیـر
کز بـنـدت ایــچ عــار نـیــامــد
سـودت حـصـار و پـیـک نـجـاتی
سـوی تـو و آن حـصار نـیـامــد
زی تـشـنــه کشـتـگـاه نجیـبـت
جــز ابـــر زهــر بــار نــیــامــد
یـکــّی از آن قـوافـل پـــر بــا-
- ران گـهـــر نـثــــار نـیـــامــد
ای نـــــادر نــــــوادر ایــــــّام
کت فــرّ و بـخـت یـار نـیــامــد
دیری گذشت و چـون تـو دلـیـری
در صـــفّ کــــارزار نـیـــامــد
افسـوس کـان سفـایــن حـــرّی
زی ســـاحـــل قــرار نــیــامــد
وان رنـج بـی حسـاب تــو، درداک
چـون هـیـچ در شمـار نــیــامــد
وز سـفـلـه یـاوران تـو در جـنــگ
کــاری بــجــز فـــرار نــیــامــد
من دانم و دلت، کـه غمان چـند
آمــد ، ور آشــکـــار نـیــامــد
چندانکـه غـم بـه جان تـو بـارید
بـاران بــه کــوهـسار نـیــامــد
مهدی اخوان ثالث (م. امید) شاعر نامدار و ایرانگرای معاصر در سال 1307 در مشهد چشم به جهان گشود و در 4 شهریورماه 1369 در تهران درگذشت و در باغ آرامگاه حکیم فردوسی به خاک سپرده شده است.
اشعار ارغنون، انتشارات تهران، (۱۳۳۰)، زمستان، انتشارات زمان، (۱۳۳۵)، آخر شاهنامه، انتشارات زمان، (۱۳۳۸)، از این اوستا، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)، منظومه شکار، انتشارات مروارید، (۱۳۴۵)، پاییز در زندان، انتشارات مروارید، (۱۳۴۸)، عاشقانهها و کبود (۱۳۴۸)، بهترین امید (۱۳۴۸)، برگزیده اشعار (۱۳۴۹)، در حیاط کوچک پاییز در زندان (۱۳۵۵)، دوزخ اما سرد (۱۳۵۷)، زندگی میگوید اما باز باید زیست... (۱۳۵۷)، ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم (۱۳۶۸)، گزینه اشعار (۱۳۶۸).
سایر آثار
آوردهاند که فردوسی (کتاب کودکان، ۱۳۵۴)، درخت پیر و جنگل (۱۳۵۵)، پیر و پسرش (قصهای نه کوتاه برای بچهها)، نقیضه و نقیضه سازان (بحث و تحقیق ادبی)، کتاب مقالات (جلد اول)، بدعتها و بدایع نیما یوشیج (کتابی مفصل در بحث و تحقیق شیوه نو نیمایی در شعر فارسیس ۱۳۵۷)، عطا و لقای نیما یوشیج (۱۳۶۱).
دیدگاهها
درود بر مصدق! جاوید ایران!
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا