خبر

با این همه موهبت، سخن از فقر و بیکاری - تنها و تنها از سر بی‌فرهنگی، نادانی و ندانم‌کاری است

برگرفته از ماهنامه خواندنی شماره 76، تیر و امرداد 1392، صفحه 29


ه. خشایار


برپایهٔ گزارش «بررسی آماری انرژی جهان» که در ماه ژوئن 2013 (1392) از سوی شرکت نفتی بریتیش پترولیوم (British Petroleum) منتشر گردیده است، ایران با داشتن 3316 تریلیون متر مکعب اندوختهٔ گاز طبیعی اثبات شده، بزرگترین دارندهٔ اندوختهٔ گاز طبیعی جهان شناخته شد.

این گزارش که گُنج (حجم) اندوخته‌های اثبات‌شدهٔ گاز طبیعی را در جهان مورد بررسی قرار داده، کشور فدراسیون روسیه با 9/32 و قطر با 1/25 تریلیون مترمکعب اندوختهٔ اثبات شدهٔ گاز طبیعی را، پس از ایران در رده‌های دوم و سوم، قرار داده است.

در این گزارش، مجموع اندوخته‌های اثبات شدهٔ گاز طبیعی منطقهٔ خاورمیانه را تا پایان سال 2012 میلادی برابر با 8015 تریلیون مترمکعب اعلام نموده است. این اندوخته 43 درصد کل ذخیرهٔ اثبات شدهٔ گاز طبیعی جهان را تشکیل می‌دهد.

از سوی دیگر، منطقهٔ اورو آسیا با داشتن 4/58 تریلیون مترمکعب اندوختهٔ اثبات شدهٔ گاز طبیعی، پس از خاورمیانه دومین منطقهٔ دارندهٔ بیشترین ذخیره‌های اثبات‌شدهٔ گاز طبیعی در جهان در پایان سال 2013 میلادی بوده است.

پس از آن به ترتیب منطقهٔ آسیا – اقیانوسیه با 5/15، آفریقا با 5/14، آمریکای شمالی با 8/10 و آمریکای مرکزی و جنوبی با 6/7 تریلیون مترمکعب اندوختهٔ اثبات شدهٔ گاز طبیعی، قرار دارند.

بدین‌سان، ایران به تنهایی کمابیش دارای اندوختهٔ گاز طبیعی برابر با قارهٔ آمریکا (آمریکای شمالی، مرکزی و جنوبی) و قارهٔ آفریقاست.

سرزمین ما افزون بر دارا بودن نخستین اندوختهٔ شناخته شدهٔ گاز طبیعی دارای یکی از بزرگترین ذخیره‌های نفت در جهان است. کشور از نظر دیگر کانی‌ها نیز بسیار دارا و در مواردی «تکتاز» است.

سرزمین ایرانیان هنوز پس از تجزیه‌های خون‌بار از سوی امپراتوری خونریز عثمانی و جنگهای درازمدت امپریالیسم روس و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی و تجزیهٔ قفقاز، افغانستان، بلوچستان، خوارزم و فرارود و سرانجام بحرین در همین چنددهه پیش، هنوز کمابیش یک میلیون و هفتصد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. نیمی از دریای مازندران با همهٔ ذخیره‌های آن برپایهٔ قراردادهای 1921 و 1940 میان ایران و اتحاد شوروی  در مالکیت ایران قرار دارد و هنوز با وجود سلطهٔ دراز مدت استعمار بریتانیا بر خلیج فارس و خلق «حکومت‌های عربی»، نیمی از خلیج‌فارس بر پایهٔ قراردادهای تحدید حدود در حوزهٔ فلات قارهٔ ایران می‌باشد و...

با این وجود، سخن از فقر و بیکاری، تنها و تنها برآمده از بی‌عرضگی، ناتوانی و ندانم‌کاری دست‌اندرکاران است. این سخن را من نمیگویم؛ بلکه مطمئنترین و برگزیده‌ترین کسان نظام آن را می‌گویند. در دور اول مناظرهٔ هشت نامزد انتخابات اخیر ریاست جمهوری، همه متفق‌القول بودند که فقر زیاد است، بیکاری بالاست، گرانی است و مشکلاتی مانند مشکل جوانان، مسکن، ازدواج و... کشور را فراگرفته است. هم فیلم این مناظره‌ها موجود است و هم گفته‌های هر هشت تن از رادیو بازگو گردید و در روزنامه‌ها به چاپ رسید و در فضای مجازی نیز انعکاس یافت.

با این همه امکانات که کمتر کشوری دارد و افزون بر آن بالا بودن ضریب هوشی ایرانیان از میانگین جهانی و... مشکلات کشور را جز به بی‌عرضگی، نادانی و ندانم کاری نمی‌توان تعبیر کرد.

چند سال پیش آشنایی که در دوران کودتای ژنرال «ایوب خان» در پاکستان جزو هیات نظامی ایران در قالب پیمان سنتو (مرکزی) در اسلام‌آباد بود، حکایت کرد که به دنبال کودتا، محمدرضاشاه با لباس نظامی برای دیدار با ایوب‌خان به اسلام آباد پرواز کرد. امروز من بر این باورم که شاه در نقش کودتاگر 28 امرداد، می‌خواست ایوب‌خان را در کودتا علیه ملتش راهنمایی کند. در حالی که در اصطلاح اهل تئاتر، محمدرضا شاه در کودتای 28 امرداد، نقش « نعش» را بازی می‌کرد. کودتای 28 امرداد را عوامل سیا (CIA) همراه با عوامل سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا علیه دولت قانونی به مورد اجرا درآوردند.

برپایهٔ گفتهٔ آن آشنا، شاه با لحن متکبرانه‌ای از ژنرال ایوب‌خان می‌پرسد که «ما چه کمکی می‌توانیم به برادران پاکستانی خود بکنیم»؟ ایوب‌خان پاسخ می‌دهد که کودتا در کشور اعلیحضرت کار ساده‌ای است، زیرا جمعیت ایران خیلی کم است و درآمد نفت ایران خیلی زیاد است. در اینجا من از لحظهٔ پیروزی کودتا در فکر این هستم که چگونه می‌توانم فقط شکم توده‌های میلیونی پاکستان را سیر کنم. ایوب‌خان که به ریشهٔ پرسش محمدرضا شاه پی‌برده بود، به وی می‌گوید: «چنان که می‌بینید اعلیحضرت نمی‌تواند کاری برای ما انجام دهد.»