انجمن‌ها

داستان کارگاه شاهنامه خوانی تبریز

جواد  رنجبر درخشی لر

شاهنامه کتابی برانگیزاننده است. جوانان مشتاق ایرانی را بلند می‌کند. شاهنامه خوان نمی‌تواند اهل نشستن و سکوت و رخوت باشد. اما این برخاستن اندیشمندانه است. حضرت استاد فردوسی در بیت بیت شاهنامه می‌گوید: برخیز. اما بی‌درنگ تاکید می‌کند: خردمندانه و آگاهانه و اخلاقی. در شاهنامه ویرانی و دیگران را به پای انداختن نداریم، حتی دشمن را.

وقتی شاهنامه در تبریز خوانده می‌شود، که پس از خراسان به حق شهر دوم شاهنامه است، جنبه برخاستن و برپا ماندن شاهنامه‌ای پررنگ‌تر می‌شود. از همه ویژگی‌های این شهر اگر صرف نظر کنیم سه شخصیت بزرگ این شهر، ستارخان بزرگ و تقی زاده بزرگ و ثقة الاسلام شهید برای پیوند شاهنامه و تبریز کافی است.

اولی خود حماسه ساز بود و به تنهایی مشروطه ایران را نگه داشت، دومی مغز متفکر همان مشروطه بود و نخستین شاهنامه شناس مدرن و دقیق و سومی نیز با شهادت باشکوه خود حماسه آفرید.

اصلا اگر کسی ادعا کند که تبریز شهر حماسه هاست بی راه نگفته است. بنابراین خواندن حماسه در شهر حماسه کاری عادی و روزمره است.

دریغا که این روزها خواندن به محاق رفته است، بدفهمی بیداد می کند، رسانه ای قدیمی مثل قهوه خانه از رونق افتاده و رسانه های جدید یا پرت و پلا می گویند یا دچار سانسور هستند. بنابراین فرهنگ به حاشیه رانده شده. شاهنامه هم.

کارگاه شاهنامه خوانی اگر بتواند قدم کوچکی بردارد و به سهم اندک خود خواندن را رواج دهد و از بدفهمی ها بکاهد و کارگاه مشارکت خواه باسوادها را جانشین قهوه خانه بی سوادهای ساکت بکند خویشکاری خود را محقق کرده است.

شاهنامه یک اثر اسطوره‌ای و ادبی و تاریخی است. یعنی هم از اسطوره‌ها سخن می‌گوید و هم از تاریخ. و هر دو را در قالبی بی‌نظیر از ادبیات فاخر. برای تحلیل شاهنامه باید به این سه مولفه توجه جدی کرد. غفلت از هر کدام از این سه جنبه به بدفهمی‌های بزرگ راه می‌دهد. برخی افراد فردوسی را متهم به زن ستیزی می کنند. یا او را به نژاد پرستی متهم می کنند. در حالی که این مفاهیم در جهان امروز و در نزد ما بسیار متفاوت از تحلیل اسطوره ای آن هاست. گاه دیو یا پری در معنی مذموم آن در قامت یک زن ظاهر شده و خواننده تصور می کند که منظور دیو بودن زنان است. در حالی که برعکس، منظور تحلیل دیو است نه زن.
نژاد پرستی مفهومی جدید است. اتفاقا یک مفهوم اروپایی است و هیچ ربطی به ایران ندارد. آنچه در شاهنامه وجود دارد اسطوره هاست.

متاسفانه دانش اسطوره شناسی در ایران بسیار ضعیف است. شاید بتوان گفت این رشته علمی هنوز در ایران رواج پیدا نکرده است. بنابراین ما در شناخت اسطوره‌ها ناتوانیم و درست به همین دلیل راه تحلیل های تخیلی باز می شود. طبیعی است که با نگاه امروز نمی توان شاهنامه را خواند و دریافت. برخی از اظهار نظرها درباره شاهنامه شبیه اظهارنظرهایی است که درباره مجموعه‌های تلویزیونی می شود. عمق شاهنامه عمق اسطوره‌ای است و کسی نمی تواند بدون این دانش عمیق سراغ شاهنامه برود. همان طور که فقدان دانش ادبیات ممکن است به خوانش های غلط از شاهنامه منجر شود.

درک و توضیح همه این ها از عهده یک کارگاه برنمی آید. باید کارگاه ها باشد تا شاهنامه با مشارکت شرکت کنندگان آن خوانده شود و فرهنگ شاهنامگی رواج پیدا کند.

این کارگاه ها همانند کارگاه شاهنامه خوانی تبریز نباید فقط ادبیاتی باشد و مخصوص اساتید و دانش آموختگان ادبیات. هدف عمومی کردن شاهنامه است. هر کس که سر سوزن ذوقی و حال آمدن به کارگاه و نشستن و دقت کردن را داشته باشد می تواند شرکت کند. اما بسیار مهم است که اساتید در این کارگاه ها نقش محوری داشته باشند تا بدفهمی های جدید جایگزین بدفهمی ها قدیمی نشود.

کارگاه شاهنامه خوانی تبریز از ابتدا از مشارکت و یاری اساتید بهره برده است: از استاد دکتر جلال خالقی مطلق، از راه خواندن چاپ ارزشمند شاهنامه اش، از استاد دکتر سجاد آیدنلو با دو بار حضور پربارش، از استاد دکتر ابوالفضل خطیبی و استاد دکتر احمد گلی با یک بار سخنرانی ارزشمند. در نشست چهلم نیز از استاد دکتر ناصر علیزاده بهره خواهیم برد.

این کارگاه همچنین باید یادآور نام های بزرگ شاهنامه شناسان باشد. ده نشست اول کارگاه شاهنامه خوانی تبریز به زنده یاد استاد سید حسن تقی‌زاده، ده نشست دوم به زنده یاد علامه زریاب خوبی و ده نشست سوم به زنده یاد استاد دکتر بهمن سرکاراتی تقدیم شده است.

شاهنامه شاهکار بشری است. متعلق به همه زمان‌ها و مکان‌هاست. هیچ جامعه‌ای با پیام های مستقیم و سطحی رشد نمی کند. فرهنگ یک امر بنیادین است و باید از ژرف ترین لایه های آن شروع کرد. ما امروز از سطحی ترین لایه فرهنگ شروع می کنیم و حتی انتظار داریم بطری و کیسه‌های نایلونی هم با تبلیغات از جامعه حذف شود. کارهای بنیادین فرهنگی کند است اما نتایج درخشان دارد. کسی که شاهنامه می خواند آن قدر حس غرور و وطن پرستی و صلح دوستی و جهان بینی عمیق انسانی پیدا می‌کند که در رفتارهای روزمره خود هم دقت خواهد کرد یا بهتر است بگویم رفتارهای او عمیقا تغییر خواهد کرد. البته این تغییر به راحتی قابل مشاهده نیست. شاید نسل ها لازم است تا چنین رفتارهایی نهادینه شود.

ای کاش نهادهایی خود را موظف می‌دانستند که از کارگاه های شاهنامه خوانی حمایت کنند. چه قدر خوب بود که این کارگاه‌ها جای ثابت داشتند. می‌توانستند سخنرانی های اساتید را چاپ و منتشر کنند و در وقت دعوت از مهمان شرمنده نشوند. به امید آن روز.