تاریخ تجزیه

تجزیه سرتاسر قفقاز از شکست‌ ترکمانچای‌ آبروی‌ ما برفت‌ لعنت‌ صد نسل‌ برنسلی‌ که‌ سهل‌انگار بود

برگرفته از آذرپادگان

(حسین‌ سرور اصفهانی‌)
تجزیهٔ‌ سرتاسر قفقاز 

دولت‌ ایران‌ با وجود تحمل‌ شکست‌ برابر روس‌ها، پذیرش‌ عهدنامهٔ‌ گلستان‌ و نامردمی‌هایی‌ که‌ ازبیگانگان‌ در اتحادهای‌ نظامی‌ دیده‌ بود، اتکاء به‌ نفس‌ را از دست‌ نداده‌ و احساس‌ می‌کرد هنوز به‌ آن‌ اندازه‌نیرومند است‌ که‌ بتواند شکست‌ها را جبران‌ کند.

از این‌ روی‌، فتح‌علی‌ شاه‌ در اردیبهشت‌ ماه‌ 1193 خورشیدی‌ (مه‌ 1814)، میرزا ابوالحسن‌خان‌شیرازی‌ را به‌ بهانهٔ‌ مبادلهٔ‌ اسناد قرارداد گلستان‌ با هدیه‌های‌ گران‌ به‌ سن‌پترزبورگ‌ فرستاد. میرزاابوالحسن‌خان‌ شیرازی‌ وظیفه‌ داشت‌ که‌ تزار را به‌ استرداد سرزمین‌های‌ اشغالی‌ وادار کند. سفارت‌ وی‌،مصادف‌ شد با سفر تزار روسیه‌، همراه‌ ارتش‌ متحدین‌ به‌ پاریس‌ و اقامت‌ چندماهه‌ در آن‌ شهر. از این‌ روی‌،میرزا ابوالحسن‌خان‌، مجبور شد چند ماهٔ در انتظار تزار بماند. تزار پس‌ از بازگشت‌ در بیستم‌ دسامبر 1814(29 آذرماه‌ 1193 خورشیدی‌) در حالی‌ که‌ هنوز غرق‌ در پیروزی‌ و غرور بود، سفیر ایران‌ را به‌ حضور پذیرفت‌.تزار با بی‌اعتنایی‌ تقاضای‌ میرزا ابولحسن‌خان‌ را در مورد استرداد سرزمین‌های‌ اشغالی‌ رد کرده‌، اما وی‌مأیوس‌ نشد و گفتگو را با مقام‌های‌ روس‌، پی‌ گرفت‌.

چند ماه‌ بعد یعنی‌ در ماه‌ مارس‌ 1815 (اواخر اسفند 1193 خورشیدی‌) ناپلئون‌ از جزیرهٔ‌ الب‌ گریخت‌و به‌ پاریس‌ بازگشت‌، در این‌ فرایند، تزار و مقام‌های‌ روس‌، لحن‌ سخن‌ گفتن‌ را با سفیر ایران‌ تغییر دادند وحتا تزار، زبانی‌ قول‌ داد که‌ بخشی‌ از سرزمین‌های‌ اشغالی‌ ایران‌ در قفقاز را پس‌ دهد.

اما، یک‌صد روز بعد، یعنی‌ روز 18 ژوئن‌ 1815 (27 خردادماه‌ 1194 خورشیدی‌)، ناپلئون‌ در دشت‌ واترلو(Waterloo)  شکست‌ خورد و تسلیم‌ گردید. در این‌ فرآیند، طرز سخن‌ گفتن‌ روس‌ها نیز عوض‌ شد. از این‌روی‌، ناگزیر میزراابوالحسن‌خان‌ با دست‌ خالی‌ به‌ تهران‌ بازگشت‌.

دولت‌ روسیه‌ در ژوئن‌ 1817 (خرداد 1196 خورشیدی‌)، ژنرال‌ یرمولوف‌ (Alexander Yermolov)،فرمانده‌ کل‌ نیروهای‌ روسیه‌ در قفقاز را به‌ تهران‌ فرستاد و پیشنهاد اتحاد علیه‌ عثمانی‌ را نمود. تزار در پی‌ آن‌بود تا در اثر شکست‌ عثمانی‌ در جنگ‌، بخشی‌ از سرزمین‌های‌ حکومت‌ مزبور نصیب‌ ایران‌ شود و در نتیجه‌ایرانیان‌ سرزمین‌ قفقاز را فراموش‌ کنند. اما، فتح‌علی‌ شاه‌ که‌ به‌ شدت‌ از روس‌ها متنفر بود، این‌ پیشنهاد رانپذیرفت‌. افزون‌ بر آن‌، سفیر روسیه‌ تقاضا کرد تا به‌ نیروهای‌ آن‌ دولت‌ اجازه‌ داده‌ شود که‌ با گذر از خاک‌ ایران‌،ازبکان‌ « خیوه» را سرکوب‌ کنند. هم‌چنین‌ آنان‌ رخصت‌ یابند تا در شهر رشت‌ نمایندگی‌ بازرگانی‌ برپا کرده‌ ومعلمین‌ روسی‌ ارتش‌ ایران‌ را تعلیم‌ دهند. در پاسخ‌، فتح‌علی‌ شاه‌ مسألهٔ‌ استرداد مناطق‌ اشغالی‌ قفقاز راپیش‌ کشید و گفت‌، تا وقتی‌ اراضی‌ مزبور پس‌ داده‌ نشوند، با هیچ‌ یک‌ از تقاضاها موافقت‌ نخواهد کرد. بدین‌سان‌ژنرال‌ یرمولف‌ بدون‌ اخذ نتیجه‌، تهران‌ را ترک‌ کرد.

با رفتن‌ ژنرال‌ یرمولوف‌، دولت‌ ایران‌، محب‌علی‌خان‌ ساوجی‌ (ساوه‌ای‌) را به‌ سفارت‌ نزد سلطان‌ عثمانی‌فرستاد. محب‌علی‌خان‌ مأمور بود مفاد پیشنهاد روس‌ها و پاسخ‌ ایران‌ را به‌ آگاهٔ سلطان‌ عثمانی‌ رسانیده‌ وپیشنهاد کند که‌ در صورت‌ تجاوز دولت‌ روس‌ به‌ هر یک‌ از دو کشور، به‌ اتفاق‌ علیه‌ روس‌ها وارد جنگ‌ شوند. اماسلطان‌ عثمانی‌، سخت‌ گرفتار شورش‌ سپاهیان‌ «ینی‌ چری» بود و در نتیجه‌ نتوانست‌ خواستهٔ‌ دربار ایران‌ رامورد بررسی‌ قرار دهد.

ژنرال‌ یرمولف‌ که‌ در سفارت‌ خود با ناکامی‌ روبرو شده‌ بود، با گزارش‌های‌ دروغ‌ و پراکندن‌ شایعات‌ ناصواب‌،بیش‌ از پیش‌ دشمنی‌ دربار روسیه‌ را علیه‌ ایران‌ برانگیخت‌. در این‌ فرآیند، در شانزدهم‌ ژانویه‌ 1818 (26 دی‌ماه‌ 1196 خورشیدی‌)، تزار روس‌ بیانیه‌ای‌ خطاب‌ به‌ مردم‌ قفقاز صادر کرد و اعلام‌ نمود که‌ عهدنامهٔ‌ گلستان‌امنیت‌ مرزهای‌ امپراتوری‌ را در این‌ منطقه‌ تأمین‌ نموده‌ و یک‌ پیمان‌ قطعی‌ به‌ شمار می‌رود.

دولت‌ ایران‌، برای‌ دفع‌ فتنهٔ‌ روس‌ها به‌ دنبال‌ متحدانی‌ می‌گشت‌. از این‌ روی‌ فتح‌علی‌شاه‌، میرزاابوالحسن‌خان‌ شیرازی‌ را به‌ کشورهای‌ اروپایی‌ فرستاد تا با برشمردن‌ جنایات‌ روسیه‌، حقانیت‌ ایران‌ را به‌اثبات‌ رساند. وی‌ نزدیک‌ به‌ نه‌ ماه‌، یعنی‌ از پاییز سال‌ 1197 خورشیدی‌ تا پایان‌ بهار سال‌ بعد (پاییز 1818 تانیمهٔ‌ اول‌ سال‌ 1819 میلادی‌)، با سلطان‌ عثمانی‌، امپراتور اتریش‌، امپراتور فرانسه‌، نایب‌السلطنه‌ بریتانیادیدار کرد و از بیداد روس‌ها سخن‌ گفت‌. اما، بیشتر کشورهای‌ اروپایی‌ در «اتحاد مقدس‌» با روسیه‌ متحدبودند و در این‌ فرآیند، گوشی‌ برای‌ شنیدن‌ سخن‌ «حق‌» وجود نداشت‌.

هنگام‌ امضای‌ قرارداد گلستان‌، روس‌ها به‌ عمد از تعیین‌ قطعی‌ مرزهای‌ ایالت‌ تالش‌ طفره‌ رفتند. نمایندگان‌دولت‌ انگلیس‌ نیز که‌ واسطهٔ‌ پیمان‌ مزبور بودند، با این‌ موضوع‌ موافقت‌ داشتند. همین‌ امر موجب‌ جنگ‌های‌دوم‌ ایران‌ روس‌ و تحمیل‌ «ننگ‌نامهٔ» ترکمان‌چای‌ به‌ دولت‌ ایران‌ گردید.

در دسامبر 1817 (آذرماه‌ 1196 خورشیدی‌)، ژنرال‌ یرمولف‌، فرمانده‌ کل‌ نیروهای‌ روس‌ در قفقاز،نماینده‌ای‌ برای‌ حل‌ اختلاف‌های‌ مرزی‌ به‌ تهران‌ فرستاد. در این‌ راستا، یک‌ گروه‌ کاری‌ برای‌ حل‌ اختلاف‌هاتشکیل‌ گردید. اما در اثر نخوت‌ و لجاجت‌ روس‌ها، گروه‌ کاری‌ مزبور راه‌ به‌ جایی‌ نبرد. پس‌ از بازگشت‌ نمایندهٔ‌یرمولف‌، عباس‌میرزا، نماینده‌ای‌ نزد یرمولف‌ فرستاد و از وی‌ خواست‌ تا چند نقطهٔ‌ مرزی‌ را که‌ مورد اختلاف‌بود، به‌ صورت‌ دوستانه‌ به‌ ایران‌ واگذار کند. اما یرمولف‌، نمایندهٔ‌ عباس‌میرزا را به‌ حضور نپذیرفت‌ و او رادست‌ خالی‌ روانهٔ‌ تبریز کرد.

از این‌ تاریخ‌، تا آغاز جنگ‌های‌ دوم‌ ایران‌ و روس‌، نامه‌های‌ زیادی‌ میان‌ عباس‌میرزا و ژنرال‌ یرمولف‌ رد وبدل‌ شد. اما تلاش‌های‌ مزبور سرانجامی‌ نداشت‌.

در این‌ میان‌، با توجه‌ به‌ درگیری‌های‌ ایران‌ و عثمانی‌
(1200-1202 خورشیدی‌ / 1821-23 میلادی‌)،ژنرال‌ یرمولف‌ بر گستاخی‌ خود افزود و چند تکه‌ از خاک‌ ایران‌ را در «بالغ‌لو» و «گوگ‌ چای‌» متصرف‌ شد. از این‌روی‌، عباس‌میرزا، فتح‌علی‌خان‌ رشتی‌ حاکم‌ تبریز را به‌ تفلیس‌ فرستاد تا با ژنرال‌ یرمولف‌ دربارهٔ‌ تجاوز اخیرو تعیین‌ قطعی‌ مرزهای‌ دو کشور گفتگو کند. فتح‌علی‌خان‌ در هشتم‌ فروردین‌ ماه‌ 1204 خورشیدی‌ (28مارس‌ 1825)، موافقتنامه‌ای‌ با یرمولف‌ امضا کرد. اما از آن‌ جا که‌ موافقت‌نامهٔ‌ مزبور، مغایر با منافع‌ ایران‌ بود،عباس‌میرزا آن‌ را نپذیرفت‌. با رد موافقتنامهٔ‌ مزبور، یرمولف‌ بخش‌های‌ دیگری‌ از منطقهٔ‌ «گوگ‌ چای‌» رامتصرف‌ شد.

فتح‌علی‌ شاه‌ در آبان‌ ماه‌ 1204 خورشیدی‌ (نوامبر 1825)، میرزاصادق‌خان‌ مروزی‌ را مأمور کرد که‌ درمعیت‌ سفیر روسیه‌ در ایران‌ به‌ تفلیس‌ رفته‌ و پیرامون‌ مسایل‌ جاری‌ و افزایش‌ مداخلات‌ روس‌ها، با ژنرال‌یرمولف‌ گفتگو کند. اما ورود میرزاصادق‌خان‌ مروزی‌ (مروی‌) به‌ تفلیس‌، با درگذشت‌ آلکساندر اول‌ امپراتورروس‌ (اول‌ دسامبر 1825 میلادی‌ / 10 آذرماه‌ 1204 خورشیدی‌) همزمان‌ گردید. از این‌ روی‌، وی‌ نتوانست‌گفتگوهای‌ لازم‌ را به‌ عمل‌ آورد و ناچار به‌ تهران‌ بازگشت‌.

در اواخر سال‌ 1204 خورشیدی‌ (مارس‌ 1826)، دولت‌ روسیه‌، پرنس‌ منچی‌کف‌ (Menchikov) را به‌عنوان‌ سفیر فوق‌العاده‌ به‌ تهران‌ فرستاد تا نشستن‌ نیکلای‌ اول‌ به‌ تخت‌ سلطنت‌ کشور مزبور را، به‌ آگاهٔ دولت‌ایران‌ برساند.

هنگام‌ ورود وی‌ به‌ تهران‌، سیزده‌ سال‌ از اشغال‌ بخش‌های‌ بزرگی‌ از قفقاز و تحمیل‌ قرارداد گلستان‌ به‌ایران‌ می‌گذشت‌. در این‌ میان‌، روس‌ها، پی‌ در پی‌ بر اعمال‌ وحشیانهٔ‌ خود می‌افزودند. مردم‌ سرزمین‌های‌اشغالی‌ که‌ از جور و ستم‌ روسیان‌ به‌ جان‌ آمده‌ بودند، دسته‌ دسته‌ برای‌ دادخواهٔ راهٔ تبریز و تهران‌می‌شدند. سردارانی‌ که‌ ریشه‌ در قفقاز داشتند، برای‌ آزادی‌ سرزمین‌های‌ پدری‌ از یوغ‌ بیگانه‌، بی‌تابی‌ کرده‌ و برفشار به‌ دربار برای‌ بازگرداندن‌ قفقاز می‌افزودند. از سوی‌ دیگر، افزون‌ بر جریحه‌دار شدن‌ احساسات‌ ملی‌ ،احساسات‌ مذهبی‌ ایرانیان‌ نیز در اثر شنیدن‌ رفتار روس‌ها با مردم‌ مسلمان‌ قفقاز، برانگیخته‌ شده‌ بود. در این‌میان‌، خشونت‌ رفتار و گفتار «منچی‌کف»، فرستادهٔ‌ روسیان‌ در برخورد با بلند پایگان‌ ایران‌، باعث‌ شعله‌ورشدن‌ دوبارهٔ‌ آتش‌ جنگ‌ گردید.

روز چهارم‌ تیرماه‌ 1205 خورشیدی‌ (25 ژوئن‌ 1826 میلادی‌)، ارتش‌ ولیعهد، منطقهٔ‌ اشغالی‌ تالش‌ وشهر لنکران‌ را آزاد کرد. هم‌زمان‌ به‌ اشغال‌ مناطق‌ گوگ‌چای‌ و بالغ‌لو پایان‌ داده‌ شد و قلعهٔ‌ شیشه‌ به‌ محاصره‌درآمد. مردم‌ شهر گنجه‌ که‌ برای‌ چنین‌ روزی‌ لحظه‌ شماری‌ می‌کردند، با قیام‌ همگانی‌، پادگان‌ روسیان‌ رااشغال‌ و گنجه‌ را آزاد کردند. خیزش‌ مردمی‌، به‌ همهٔ‌ نقاط قفقاز دامن‌ کشید. داغستانی‌ها، روس‌ها را بیرون‌کردند و گرجیان‌ نیز روس‌ها را از تفلیس‌ راندند. بدین‌ سان‌، در زمانی‌ کم‌تر از سه‌ هفته‌، همهٔ‌ مناطق‌ اشغالی‌آزاد و روس‌ها کمابیش‌ به‌ پشت‌ مرزهای‌ خود عقب‌ رانده‌ شدند.

فتح‌علی‌ شاه‌ که‌ در موقعیت‌ خوبی‌ قرار گرفته‌ بود، برای‌ بهره‌برداری‌ از این‌ پیروزی‌ در پی‌ آن‌ برآمد که‌ باروس‌ها آشتی‌ کرده‌ و آن‌ها را به‌ پذیرش‌ رسمی‌ مرزهای‌ ایران‌ در قفقاز، وادار کند. از این‌ روی‌، میرزاداودخان‌ارمنی‌ را به‌ عنوان‌ سفیر فوق‌العاده‌، به‌ سن‌پترزبورگ‌ فرستاد. اما، ژنرال‌ یرمولف‌، از عبور میرزاداودخان‌، به‌خاک‌ روسیه‌ جلوگیری‌ کرد. در نتیجه‌، وی‌ مجبور شد از راه‌ عثمانی‌ و لهستان‌ به‌ سوی‌ محل‌ مأموریت‌ خودروانه‌ شود. داودخان‌ در اسلامبول‌ از سفیر امپراتوری‌ اتریش‌ درخواست‌ میانجی‌گری‌ کرد. میرزا داودخان‌ارمنی‌، وسیلهٔ‌ سفیر مزبورنامه‌ای‌ برای‌ مترنیخ‌  (Metternich)صدراعظم‌ اتریش‌ فرستاد، اما پاسخی‌دریافت‌ نکرد. از این‌ روی‌، داودخان‌ که‌ در ضمن‌ حامل‌نامهٔ‌ عباس‌میرزا به‌ برادر تزار و نایب‌السلطنه‌ روسیه‌هم‌ بود، ناچار عازم‌ لهستان‌ شد. اما روس‌ها که‌ خود را برای‌ جنگ‌ آماده‌ می‌کردند، از ورود میرزاداودخان‌ به‌خاک‌ روسیه‌، جلوگیری‌ کردند.

روسیان‌، از تأخیر عباس‌میرزا در تصرف‌ قلعهٔ‌ شیشه‌، بهره‌ جسته‌ و با تجهیز یک‌ نیروی‌ پنجاه‌ هزارنفری‌، دوباره‌ به‌ قفقاز یورش‌ آوردند. بنا به‌ دلایلی‌ که‌ هنوز از سوی‌ تاریخ‌نگاران‌ روشن‌ نشده‌ است‌، در این‌مرحله‌ عباس‌میرزا، دلبستگی‌ به‌ جنگ‌ از خود نشان‌ نمی‌داد و به‌ جای‌ آن‌ که‌ با تصرف‌ قلعهٔ‌ شیشه‌ که‌نیرومندترین‌ دژ جنگی‌ قفقاز بود، ارتش‌ ایران‌ را از یورش‌ احتمالی‌ روس‌ها در امان‌ دارد و هم‌زمان‌ با ایجاداستحکامات‌ و تجهیز هر چه‌ بیشتر عشایر و حفظ روحیهٔ‌ خیزش‌ و قیام‌ در میان‌ مردم‌ قفقاز، آمادگی‌ رزمی‌ رابرای‌ رویارویی‌ با تجاوز روسیان‌ افزایش‌ دهد، دست‌ روی‌ دست‌ گذارد تا روس‌ها با تجدید قوا، دوباره‌ قفقاز راتصرف‌ کنند. روس‌ها، دربند و گنجه‌ را اشغال‌ کردند و مدافعین‌ قلعهٔ‌ شیشه‌ هم‌ که‌ از رسیدن‌ نیروهای‌ روسیه‌جان‌ تازه‌ای‌ یافته‌ بودند، به‌ نیروهای‌ ولیعهد یورش‌ آورده‌ و تلفات‌ سنگینی‌ بر آن‌ وارد کردند.

فتح‌علی‌ شاه‌ که‌ از شکست‌ ناگهانی‌ ارتش‌ ولیعهد سخت‌ مضطرب‌ شده‌ بود، میرزامحمدعلی‌ خان‌ شیرازی‌را روانهٔ‌ قفقاز کرد. در همین‌ زمان‌، یک‌ ستون‌ پنج‌ هزار نفری‌ از سپاهیان‌ روس‌ از رود ارس‌ گذشته‌ و به‌ سوی‌تبریز به‌ حرکت‌ درآمدند. اما، در اولین‌ برخورد با نیروهای‌ عشایر، به‌ سختی‌ شکست‌ خورده‌ و در زمستان‌ سال‌1205 خورشیدی‌ (ژانویه‌ 1827)، به‌ شمال‌ رود ارس‌ عقب‌ نشستند.

از سوی‌ دیگر، گفتگوهای‌ میرزامحمدعلی‌ خان‌ شیرازی‌ با یرمولوف‌ و ژنرال‌ دبیچ‌  (Debytch)نمایندهٔ‌ویژهٔ‌ تزار، در اثر زیاده‌خواهٔ روس‌ها به‌ جایی‌ نرسید و در نتیجه‌ سفیر ایران‌ ناچار از بازگشت‌ شد.

در آغاز بهار سال‌ 1206 خورشیدی‌ (1827 میلادی‌)، تزار روسیه‌ یرمولوف‌ را برکنار و فرماندهٔجبهه‌های‌ قفقاز را به‌ ژنرال‌ پاسکوویچ‌ (Paskovich)  واگذار کرد و نیروهای‌ کمکی‌ زیادی‌ هم‌ در اختیار وی‌قرار داد. پاسکوویچ‌ در اولین‌ اقدام‌ خود، شهر ایروان‌ را محاصره‌ کرد. برابر این‌ اقدام‌ روس‌ها، عباس‌ میرزا درخردادماه‌ 1206 خورشیدی‌ (ژوئیه‌ 1827)، در رأس‌ یک‌ سپاه‌ 25 هزار نفری‌، آمادهٔ‌ جنگ‌ شد. اما، چنان‌چه‌ گفته‌ شد، عباس‌میرزا دیگر دل‌ به‌ جنگ‌ نمی‌داد و مایل‌ بود که‌ هر چه‌ زودتر به‌ این‌ جنگ‌ها پایان‌ دهد.

ارتش‌ ایران‌ در نزدیکی‌ سه‌ کلیسا (ایچمیادزین‌) و نیز در حوالی‌ شهر نخجوان‌، سپاهیان‌ روس‌ را در هم‌کوبیدند. اما عباس‌میرزا، مایل‌ به‌ بهره‌گیری‌ کامل‌ از فرآیند این‌ پیروزی‌ها نبود و نخواست‌ از موقعیت‌ استفاده‌کرده‌ و قوای‌ پاسکوویچ‌ را به‌ طور کامل‌ متلاشی‌ کند.

روس‌ها که‌ از شکست‌ حتمی‌ رهایی‌ یافته‌ بودند، با تجدید قوا دست‌ به‌ پاتک‌ زده‌ و در 22 مهرماه‌ 1206خورشیدی‌ (15 اکتبر 1827)، پس‌ از هشت‌ روز جنگ‌ خونین‌، ایروان‌ را اشغال‌ کردند. سپس‌ روس‌ها، بدون‌این‌که‌ با مقاومتی‌ روبرو شوند با یک‌ نیروی‌ اندک‌ از رود ارس‌ گذشتند. نه‌ روز بعد از سقوط ایروان‌ (اول‌ آبان‌ ماه‌1206 / 24 اکتبر 1827)، میرفتاح‌، مجتهد تبریز که‌ با روس‌ها روابط پنهانی‌ برقرار کرده‌ بود، سردار سپاهیان‌روس‌ را به‌ اشغال‌ تبریز دعوت‌ کرد. مریدان‌ میرفتاح‌ مجتهد، در نبود عباس‌میرزا در تبریز، پس‌ از زد و خورد بامحافظان‌ تبریز، سرانجام‌ بر دروازهٔ‌ گجیل‌ دست‌یافته‌، آن‌ را شکسته‌ و با استقبال‌ از روسیان‌، به‌ آنان‌ امکان‌دادند تا شهر تبریز را اشغال‌ کنند. در حالی‌ که‌ “ در آن‌ روزها، تبریز بیست‌ هزار خانوار جمعیت‌ داشت‌ و هشت‌هزار نظامی‌ و تفنگچی‌ و بیش‌ از 120 عراده‌ توپ‌ و قورخانهٔ‌ آن‌، سرشار از مهمات‌ بود...»

یک‌ هفته‌ بعد، پاسکوویچ‌ وارد تبریز شد «و اختیار نواحی‌ اشغال‌ شده‌ به‌ دست‌ میرفتاح‌ مجتهد افتاد». میرفتاح‌ مجتهد در خیانت‌ تا آن‌ جا پیش‌ رفت‌ که‌ در سرکوب‌ شورش‌ تبریز، روسیان‌ را راهبری‌ کرد و فهرست‌نام‌ قیام‌کنندگان‌ را به‌ پاسکوویچ‌ داد. در این‌ فرآیند، عده‌ای‌ توقیف‌ و گروهٔ تبعید و اعدام‌ شدند. “ به‌ تشویق‌میرفتاح‌، حکم‌رانان‌ مراغه‌، اهر، اردبیل‌ و خوی‌ نیز کلید آن‌ شهرها را برای‌ فرمانده‌ روس‌ فرستادند.«در دوران‌ اشغال‌ تبریز از سوی‌ روسیان‌، میرفتاح‌ مجتهد از هیچ‌ جنایتی‌ فروگذار نکرد و حتا فتوای‌ قتل‌ و غارت‌ وتجاوز به‌ ناموس‌ مسلمانان‌ را نیز صادر کرد. وی‌ در برابر تظلم‌ مردم‌، گفته‌ بود: “ صالدات‌ ]سربازان‌ روس‌ [به‌جای‌ فرزندان‌ من‌اند، چگونه‌ به‌ اذیت‌ عزوبت‌ ایشان‌ راضی‌ شوم‌».

بعد از تحمیل‌ ننگ‌نامهٔ‌ ترکمان‌چای‌ به‌ ملت‌ و دولت‌ ایران‌، آن‌ خائن‌ نیز همراه‌ پاسکوویچ‌، تبریز را ترک‌کرد و خود را از انتقام‌ مردم‌ رهاند. اما، بسیاری‌ از مریدان‌ وی‌ به‌ سزای‌ خیانت‌ رسیدند.

«حسرت‌ از دست‌ رفتن‌ قفقاز تا صدسال‌ بعد هم‌ بر جای‌ بود. تا یکی‌ دو نسل‌ پیش‌، مادرها در آذربایجان‌این‌ لالایی‌ را به‌ آواز حزین‌ به‌ گوش‌ کودکان‌ خود زمزمه‌ می‌کردند و کودکان‌ در کوچه‌ها آن‌ را با هم‌ می‌خواندند:

  کوشک‌ بالابان‌، آراز را باخارآرازین‌ سویی‌، دیدمدن‌ آخار»

عباس‌میرزا، نمایندگانی‌ نزد پاسکوویچ‌ فرستاد و تقاضای‌ متارکهٔ‌ جنگ‌ کرد. در گفتگوهایی‌ که‌ به‌ عمل‌آمد، روس‌ها شرط ترک‌ مخاصمه‌ را واگذاری‌ همهٔ‌ سرزمین‌های‌ آن‌ سوی‌ ارس‌ ونیز پرداخت‌ پانزده‌ کرورغرامت‌ قرار دادند.

فتح‌علی‌ شاه‌ که‌ از تغییر حالت‌ ولیعهد و شرایط روس‌ها، سخت‌ برآشفته‌ بود، بدون‌ آگاهٔ عباس‌میرزا دستورجمع‌آوری‌ سپاه‌ داد و در زمستان‌ سال‌ 1206 خورشیدی‌ (1828 میلادی‌) با وجود شرایط سخت‌ جوی‌ به‌سوی‌ قزوین‌ حرکت‌ کرد.

در این‌ لحظه‌، بار دیگر انگلیس‌ها وارد صحنه‌ شدند. وزیرمختار کشور مزبور، می‌دانست‌ که‌ در صورت‌حضور فتح‌علی‌شاه‌در رأس‌ ارتش‌ ایران‌ در صحنه‌های‌ جنگ‌، پیروزی‌ ازآن‌ ایرانیان‌ خواهد بود. از این‌ روی‌،سخت‌ به‌ تکاپو افتادند. دولت‌ انگلستان‌ در پی‌ آن‌ بود که‌ ایران‌ را تضعیف‌ کند تا نتواند خطر جدی‌ برای‌هندوستان‌ به‌ حساب‌ آید و هم‌چنین‌ در اثر شکست‌ از روس‌ها، تنها به‌ دولت‌ بریتانیا متکی‌ گردد. انگلیس‌ها، بادستان‌ و نیرنگ‌، تطمیع‌ و تهدید اطرافیان‌ فتح‌علی‌ شاه‌ و بی‌میلی‌ ولیعهد به‌ ادامهٔ‌ جنگ‌، وی‌ را از میان‌ راه‌مجبور به‌ بازگشت‌ کرده‌ و ننگ‌نامهٔ‌ ترکمان‌چای‌ را بر ایران‌ تحمیل‌ کردند.

بدین‌ سان‌، روز اول‌ اسفندماه‌ 1206 خورشیدی‌ (5 شعبان‌ 1243 قمری‌ ـ 21 فوریه‌ 1828 میلادی‌)، درقریهٔ‌ ترکمان‌چای‌ قرارداد صلح‌ بسته‌ شد. باعث‌ شگفتی‌ و افسوس‌ است‌ که‌ بنابه‌ شواهد تاریخی‌، عباس‌میرزادر انعقاد قرارداد و واگذاری‌ همهٔ‌ سرزمین‌ قفقاز به‌ روس‌ها، عجله‌ داشت‌ و تنها بر سر میزان‌ غرامت‌، به‌چانه‌زنی‌ پرداخت‌. در حالی‌ که‌ حتا در آن‌ شرایط نیز امکان‌ بازپس‌گیری‌ بخش‌هایی‌ از قفقاز، در برابر قبول‌قطعی‌ عهدنامهٔ‌ گلستان‌ وجود داشت‌.

بر پایهٔ‌ قرارداد مزبور، ایالت‌های‌ ایروان‌، نخجوان‌ و بخش‌ دیگری‌ از تالش‌ به‌ روس‌ها واگذار گردید. ازسوی‌ دیگر قضاوت‌ کنسولی‌ (کاپیتولاسیون‌) بر ایران‌ تحمیل‌ شد. و حاکمیت‌ و مالکیت‌ ایران‌ بر دریای‌مازندران‌، کم‌ رنگ‌تر شد.

در نتیجه‌، افزون‌ بر پرداخت‌ ده‌ کرور غرامت‌ جنگ‌، رود ارس‌ مرز دو کشور قرار گرفت‌. در برابر، دولت‌روسیه‌ حقوق‌ عباس‌میرزا و فرزندان‌ او را نسبت‌ به‌ تاج‌ و تخت‌ ایران‌ به‌ رسمیت‌ شناخت‌؟

 

 

پی‌نوشت‌های‌ بخش‌ سوم‌

1ـ میرزاابوالحسن‌ خان‌ شیرازی‌، با دو زنجیر فیل‌ و هدیه‌های‌ بسیار گران‌ بها از سوی‌ فتح‌علی‌ شاه‌ به‌سن‌پترزبورگ‌ گسیل‌ شد. منظور اصلی‌ فتح‌علی‌ شاه‌، از گسیل‌ سفیر و هدیه‌های‌ گران‌بها این‌ بود که‌ تزار روسیه‌ راراضی‌ کند تا سرزمین‌ اشغالی‌ در قفقاز را پس‌ بدهد.

2ـ نیروهای‌ متفقین‌

3ـ ناپلئون‌ پس‌ از شکست‌ برابر متفقین‌ که‌ منجر به‌ اشغال‌ پاریس‌ شد، روز ششم‌ آوریل‌ 1814 (17 فروردین‌ ماه‌1193 خورشیدی‌)، استعفا کرد. متفقین‌، جزیرهٔ‌ الب‌ را برای‌ اقامت‌ وی‌ با حفظ عنوان‌ امپراتور در نظر گرفتند. وی‌ درماه‌ مارس‌ 1815 (اسفند ماه‌ 1193) به‌ پاریس‌ بازگشت‌ و دوباره‌ قدرت‌ را در دست‌ گرفت‌. دورهٔ‌ دوم‌ حکومت‌ وی‌ باشکست‌ در نبرد واترلو (18 ژوئن‌ 1815 / 27 خردادماه‌ 1194 خورشیدی‌)، به‌ پایان‌ رفت‌. وی‌ پس‌ از یک‌ صد روزحکومت‌، در 24 ژوئن‌ 1815 (دوم‌ تیرماه‌ 1194 خورشیدی‌) استعفا کرد و به‌ جزیرهٔ‌ سنت‌ هلن‌ که‌ زیر سیطرهٔ‌ انگلیس‌بود، تبعید شد.

4ـ اتحاد مقدس‌، در سال‌ 1815 میلادی‌ (1194 خورشیدی‌) به‌ پیشگامی‌ آلکساندر اول‌ امپراتور روسیه‌، میان‌کشور مزبور و امپراتوری‌ اتریش‌ و پادشاهٔ پروس‌ شکل‌ گرفت‌. رفته‌ رفته‌ کمابیش‌ تمامی‌ نظام‌های‌ پادشاهٔ در اروپابه‌ این‌ پیمان‌ پیوستند.

5ـ تاریخ‌ خوی‌ ـ دکتر محمدامین‌ ریاحی‌ ـ سازمان‌ چاپ‌ و انتشارات‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌ ـ ویرایش‌دوم‌ ـ تهران‌ 1378ـ ص‌ 327

6ـ همان‌ منبع‌ ـ همان‌ صفحه‌

7ـ همان‌ منبع‌ ـ همان‌ صفحه‌

8ـ تاریخ‌ نو ـ جهانگیر میرزای‌ قاجار ـ به‌ اهتمام‌ عباس‌ اقبال‌ ـ تهران‌ -1327 ص‌ 93 و تاریخ‌ و جغرافی‌دارالسلطنه‌ تبریز ـ تهران‌ کتابخانه‌ اقبال‌- 1323 قمری‌- ص‌ 250 تا 256

9ـ تاریخ‌ خوی‌ ـ ص‌ 328

کوشک‌ بالابان‌، مشرف‌ به‌ ارس‌ است‌

آب‌  ارس‌  از  دیدگانم‌   می‌چکد1

باید گفته‌ شود که‌ در اثر جدایی‌ قفقاز از ایران‌، ادبیاتی‌ در این‌ سرزمین‌ و قفقاز پدیدار شد که‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ شعر وادبیات‌ «حسرت‌ و هجران‌» نام‌ می‌برند. هنوز نیز شاعران‌ میهن‌ ما و به‌ ویژه‌ در خطهٔ‌ آذربایجان‌، یاد و خاطرهٔ‌” جدایی‌< را در شعر خود زنده‌ نگاه‌ داشته‌اند. در این‌ زمینه‌ نقش‌ شاعر بزرگ‌ ملی‌ ما «شهریار»، بسیار برجسته‌ وگویاست‌.

10 ـ «کرور» برابر است‌ با پانصدهزار