شعر

مرثیهٔ‌ شهدای تیر ماه 1331 - سرودهٔ استاد محمد تقی حرآبادی

بهارستان: به عکس باورم، بی برگ و بی باری
به جز اندوه دیرینت، ز میدان کم نمی‌آری

ز بعد از غرشِ توپ لیاخوف بر سرِ قانون
گمان می کردم از تیر و صدای توپ،  بیزاری

بهارستان : تو با مشروطه، میدان دار من بودی
ولی از فتنه‌ی پارک اتابک، سخت بیماری

تو که قانون نویسانِ کهن بر کُنج لب داری
چرا برگونه‌ی میهن فروشان، بوسه می‌کاری؟

تقی‌خان را نمی‌خواهند، مصدق را نمی‌پایند
امان از کژمدارانِ سیه اندیش و زنگاری

بهارستان:  بهارت با مصدق رفت و تیر آمد
بگو یادی ز تیر و پیکرِ پاک وطن داری؟

زسیزده ساله ‌سرداری که درخون خودش  غلطید
و زآن روزی که ملت شد ز مختاری خود عاری

ز بیست و پنج آلاله، سی تیر از تو گلگون شد
شُتک‌ها را به یادت هست، از آن صبح گلناری ؟

کسی در ابن بابویه نمی‌یابد شهیدان  را
زبس مخروب و متروک است این پندار بازاری

چه دلتنگم بهارستان، از این میدان بی برگی
بجانت سبزه میکارم، اگر بختم کند یاری

دوباره باغ می‌آید، به استقبال فروردین
و از سر چشمه می‌گردد، دوباره چشمه‌ها جاری

دوباره فرش زرینت، ز غارت باز می‌گردد
و می‌بافد به تار و پودِ  میدان، شعر بیداری

دوباره با مصدق‌ها، به میدان تو می‌آییم
به مردم داده خواهد شد دوباره، فرصت آری

دوباره قدرت ملی به میهن باز می‌گردد
تو می مانی و می‌بینی، شکوه مردم انگاری

به یاد جان نثاران دبیرستان البرزت
وطن چون کوه می‌ماند به زیبایی و سرشاری

 سی‌تیر آمده، طالع بیا تا ابن‌بابویه
که بر خاک شهیدانت گلی از عشق بگذاری

دوم تیر ماه 1398 ـ محمد تقی حرآبادی

 


نمایی از حضور دکتر محمد مصدق بر مزار شهدای سی‌تیر 1331 درگورستان ابن‌بابویه تهران.
5 امرداد 1331