شعر

کوبانی - سرودهٔ نادره بدیعی / پیش‌کش به کودکان کوبانی

سرودهٔ نادره بدیعی

فرزندکوبانی ایران زمین
تنهایی!
آن سان که خداتنهاست
درانتهای کوچهٔ بن بست کهکشان،
ودشمنت بسی رسواست
آن سان که ننگ وآلوده دامنی رسواست
درانتهای ناانسانی بی کران
فرزندکوبانی ایران زمین
که دلم باتوست
سرافرازانه بایست
چون سروهای بلند ایران
ومردانه بجنگ
تابیاموزی مردانگی را
وپاسداری ازخاک را
به همهٔ حرامیان تاریخ
که آدم وآدمیت فروختنی است
برای زورمندی نامردمان شب پرست
که چنین تنهایت گذاشتند
ونه تنها تفو برچرخ گردون
که تفو براستعمار و سازمان ملل
که این سوتویی
وآن سوایزدیان
وتفو برهمهٔ بی‌دردان روزگار
فرزندکوبانی ایران زمین
دلم باتوست
ودلهای مردمان جهان هم
وننگ نامردمان رابه فراموشخانهٔ تاریخ
نخواهیم سپرد
فرزندکوبانی ایران زمین

 


 

«کوبانیِ بی‌دفاع» یغما گلرویی

خوابت گلوله می‌خورد هر شب
و پلک‌ِ پنجره‌هایت را
در وحشتِ هیولایی تکبیرگو می‌گشایی
که کف به لب آورده
نزدیک می‌شود…

کوبانی! کوبانی! کوبانی! کوبانیِ بی‌دفاع!

زنانت کلاشینکف به دست می‌خوابند
و کودکانت
با پوکه‌های فشنگ سوت سوتک می‌سازند
تا برای دَمی از یاد ببرند
پدرانشان دیگر به خانه باز نمی‌گردند…

کوبانی! کوبانی! کوبانی! کوبانیِ بی‌دفاع!

جهان خود را به خواب زده
و «سازمان ملل»
دلار در گوش‌هایش فرو کرده
تا نشنود
طنینِ خمپاره‌هایی را
که بر تو فرود می‌آیند…

کوبانی! کوبانی! کوبانی! کوبانیِ بی‌دفاع!

ما تنها تماشا می‌کنیم
دودی را که از پسِ کوه‌ها به آسمان می‌رود
و آوازِ آرزویی مشترک را هم صدا می‌شویم
با تکه‌ای از کردستان
در قلب‌هامان…

کوبانی! کوبانی! کوبانی! کوبانیِ بی‌دفاع…