وقتی قدر داشته هایمان را ندانیم دیگران که قدر آن را میدانند از آن به نفع خود استفاده میکنند. نمیتوان آن را به سو استفاده یا دزدی میراث فرهنگی که امروزه نمودهای زیادی از آن را میبینیم متهم کنیم. چرا که کوتاهی و نادانی ما مهمترین عامل این گونه ربایشهای میراث فرهنگی است. درست اتفاقاتی که در دوره قاجار برای آثار باستانی ما افتاد و بسیاری از آن آثار زینت کننده موزه های باخترزمین شد و دلیل مهم آن جاهلیت ما و ندانستن قدر داشته هایمان بود؛ آن اتفاقات امروزه برای میراث فرهنگی ما رخ میدهد. پوشش زنان ایرانی پیش از اسلام اکنون با برچسب لبنانی معرفی میشوند و لبنانیها به آن افتخار میکنند. در صورتی که این پوشش زنان و مردان در کنار یکتا پرستی ایرانیان نمادی از نجابت، پاکدامنی و دینداری ایرانیان از دیرباز تا امروز بوده است. کاش هرچه سریعتر از خواب غفلت بیدار شویم.

برگرفته از بلخ نامه

نوشته شده توسط سیروس برفی در پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۱ |

 شمارۀ جدید مجله باستان‌پژوهی انتشار یافت. این نشریه در زمینۀ ایران‌شناسی و با محوریت باستان‌شناسی، تاریخ و سایر زمینه‌های مرتبط با میراث فرهنگی ایران منتشر می‌شود.

در صفحات آغازین این شماره از باستان‌پژوهی پرونده‌ای با عنوان «ما و میراث جهانی» منتشر شده است که شامل یادداشت‌هایی درباره پیشینه و چگونگی ثبت آثار ایران در فهرست میراث جهانی است. این پرونده نگاهی انتقادی نسبت به کارنامه سازمان میراث فرهنگی در زمینه ثبت آثار ایران در فهرست میراث جهانی دارد. معرفی نخچیرگاه نویافته‌ای در محوطه میراث جهانی بیستون که پیشنهاد شده به پرونده جهانی «با غ ایرانی» الحاق شود، از دیگر مطالب این پرونده است. معرفی نتایج یک پژوهش مهم درباره زیست خوردگی در بقایای سنگی باستانی در محوطۀ میراث جهانی تخت جمشید نیز از دیگر مطالب این پرونده است.

بخش قابل توجهی از مطالب این شماره از باستان‌پژوهی پرونده ویژه‌‌ای درباره «باستان‌شناسی آیین مهر» است که در واقع بخش دوم پرونده‌ای است که پیشتر در شماره ششم این نشریه منتشر شده بود. در این پرونده، از جمله، به شواهد باستان‌شناسی آیین مهر در نوشی جان تپه ملایر، شمایل نگاری میترا در ایران و آسیای مرکزی، مدارکی از مهرپرستی در دوره ساسانی و نیز شواهدی از آیین مهر در دوره آل بویه پرداخته شده است.

در بخش «تاریخ و باستان‌شناسی» این شماره، سه مقاله مربوط به عصر آهن، دوره اشکانی و دوره ساسانی منتشر شده است. داریوش کارگر مقاله‌ای درباره یکی از اندیشمندان ایران دوره ساسانی به نام «یونان دستور» نگاشته است و قطعاتی از اثر او به نام «فرّخ‌نامه» را که در یکی از منظومه‌های فارسی زردشتی آمده، بررسی کرده است. کامیار عبدی مقاله‌ای از سوزان مترن-پارکز با عنوان «شکست کراسوس در نبرد حرّان و جنگِ برحق در اندیشه رومی» را ترجمه کرده است. مترن-پارکز در این مقاله به زمینه‌ها و پیامدهای نبرد حرّان در میان رومیان پرداخته است. او تصریح می‌کند که شکست کراسوس در نبرد حران برای امپراتوری روم «مصیبتی نظامی و موجب شرم ملّی بود» و با بررسی موضوع جنگ برحق و جنگ ناحق به واکاوی سیاست خارجی رومیان در برابر رقبایشان می‌‌پردازد. کشف اتفاقی یک آرامگاه خانوادگی از عصر آهن در بایزیدآباد نَقَده (در استان آذربایجان غربی) هم نوشتار دیگری است که بهروز خان‌محمدی در خلال آن پرده از کشف یک آرامگاه منحصر به فرد چندهزار ساله برداشته است.

در بخش «موزه و موزه‌داری» این شماره، «مجموعۀ خصوصی سَنجِی گُدبوله (در هندوستان)» توسط سیروس برفی معرفی شده و به آثار ایرانی این مجموعه پرداخته شده است. احسان (اسماعیل) یغمایی سلسله‌یادداشت‌های «یافته‌های دور از بافت» را پی گرفته و به معرفی یک نسخۀ خطی از اسکندرنامه، دو تیردان مفرغی و یک بافته/پارچۀ با نگارۀ پرنده که احتمالاً مربوط به دوره آل بویه‌ است، پرداخته است. در این بخش همچنین پرونده‌ای درباره موزه ملّی ایران منتشر شده است.

در بخش گزارش‌های کوتاه باستان‌شناسی این شماره، گزارشی درباره «نقش برجسته پَری شو در کازرون»، یادداشتی درباره «دو محوطه باستانی نویافته در خطر در شیراز» و گزارشی درباره «نویافته‌های ساسانی از کاشان» منتشر شده است.

در بخش معرفی و نقد کتاب این شماره نیز نوشتاری از محمود موسوی دربارۀ پیشینه مطبوعات باستان‌شناسی ایران منتشر شده است. از دیگر مطالب این شماره، مدخلی است که با عنوان «کتابخانه تاریخ شفاهی باستان‌شناسی ایران» گشوده شده است و در نخستین بخش آن گفت‌وگوی بلندی با دکتر سیدمنصور سیدسجادی، کاوشگر مجموعه‌های باستانی شهر سوخته و دهانه غلامان، انجام شده است. این گفت‌وگو شرحی است از تاریخ باستان‌شناسی ایران از زاویۀ زندگی این باستان‌شناسی ایرانی.

فهرست برخی از مطالب شماره اخیر این نشریه به شرح زیر است:

بازخوانینکته‌هایی درباره میراث فرهنگی /  عیسی صدیق

نگاه
مدخلی بر پیشینه باستان‌ شناسی ایران /  [نوشته‌ای منتشر نشده از زنده‌یاد] سیف‌ اله کامبخش فرد
 
پرونده: ما و میراث جهانییادداشت‌هایی درباره پیشینه و چگونگی ثبت آثار ایران در فهرست میراث جهانی / شهریار عدل
بهره ما از ثبت جهانی/ شهرام زارع
باغ ایرانی در فهرست میراث جهانی/ شیدا شوکتی
نخچیرگاهی نویافته از بیستون؛ کرمانشاه / سیروان محمدی قصریان
زیست خوردگی بقایای سنگی باستانی در آثار یادمانی تخت جمشید / نوشتۀ پریسا محمدی و ولفگانگ کرومباین، ترجمۀ کامیار عبدی

پرونده ویژه: باستان شناسی آیین مهر (2)
گزارشی از نشست «باستان شناسی دین مهر»
شواهدی از مهرپرستی  (؟) در نوشی جان تپۀ ملایر / محمدتقی عطائی
شمایل نگاری میترا در ایران و آسیای مرکزی / نوشتۀ فرانتس گرنه، ترجمۀ وحید عسکرپور
تنگ سروک؛ حضور ایزدان و ایزدبانوان ایرانی در هنر الیمایی / نوروز رجبی
تپه باستانی «کَل گَه زرین»؛ گزارش یک دیدار / [زنده‌یاد] محمد مهریار و احمد کبیری هندی
پراکندگی تصاویر میترا در ایران دورۀ ساسانی: مدارکی جدید از مُهری در موزه بریتانیا / پی یر فرانچسکو کالییری، ترجمۀ زهرا کوزه گر
نمادهای مِهری بر یک مدالیون دوره آل بویه از ایران(؟) / دیوید بیوار، ترجمۀ علی اکبر وحدتی

تاریخ و باستان شناسیمقبره‌ای از عصر آهن در بایزیدآباد نَقَده (آذربایجان غربی) / بهروز خانمحمدی
شکست کراسوس در نبرد حرّان و جنگِ برحق در اندیشۀ رومی / نوشتۀ سوزان مترن-پارکز، ترجمۀ کامیار عبدی
فرّخ‌نامه یونان دستور، در روایت منظوم دستور نوشیروان کرمانی / داریوش کارگر

گزارش
نقش برجسته پَری شو؛ کازرون / شهرام زارع و محمدتقی عطائی
دو محوطه باستانی نویافته در خطر در شیراز / سیروس برفی
نویافته‌هایی از دوره ساسانی در کاشان / فرهاد صولت

موزه و موزه‌داری
یافته‌های دور از بافت (3) / احسان (اسماعیل) یغمایی
نگاهی به مجموعه خصوصی سَنجِی گُدبوله (هندوستان) / سیروس برفی
پرونده: موزه ملّی، ملک شخصی! / با نوشتارهایی از کامیار عبدی و حکمت الله ملاصالحی

کتابخانۀ تاریخ شفاهی باستان شناسی ایران (1)در سپهر فرهنگ ایرانی (گفت‌وگو با دکتر سیدمنصور سیدسجادی)

ضمیمۀ نقد و معرفی کتابتاریخ مطبوعات باستان شناسی (1): پیشینه نشریات باستان شناسی در ایران / محمود موسوی


«باستان‌پژوهی» را در تهران از انتشارات طهوری و انتشارات توس در خیابان انقلاب روبروی دانشگاه تهران تهیه کنید.
نوشته شده توسط سیروس برفی در پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۱ |

 

سربازان نیروی دریایی آمریکا پس از بازدید از زیگورات اور در عراق

نوشته شده توسط سیروس برفی در سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ |

افکار عمومی، انجمن‌های مردمی و جامعه‌ی
 فرهنگی آمریکا! ما را یاری کنید

 

يكی از كميته‌های سنا، در راستای افزایش تحریم‌های آمریکا علیه ایران، به تسهيلِ توقيف و به حراج گذاشتن اشياي باستاني ايران و کتیبه‌های تخت‌جمشید، که در موزه‌های آمریکا نگهداری می‌شود، راي داده است. اين پيشنهاد قرار است به تصويب سنا برسد. اگر اين خبر درست باشد و اگر این پيشنهاد به قانون تبديل شود این‌بار آشکارا، بر خلاف ادعاهایی که می‌شود، نشان از دشمنی آشکار دولت‌مردان آمریکا با ملت ایران دارد؛ چرا که آثار باستانی ایران که در دانشگاه‌ها و موزه‌های جهان به امانت گذارده شده‌اند ــ و متعلق به ملت ایران و نه دولت ایران هستند ــ ضبط شده و به مزايده گذاشته مي‌شوند. اگر تاکنون در پاره‌ای از تحریم‌ها این‌گونه تبلیغ می‌شد که هدف، حکومت ایران و نه مردم ایران است، اینک به‌گونه‌ای کمر به نابودی دارایی‌های تاریخی این ملت بسته‌اند که امکان بازگردان آن اموال، از خریداران خصوصی یا دولت‌هایی که آشکارا قصد بهره بردن از خوانِ تاریخ ایران را دارند، وجود نداشته باشد.

ما سازمان‌های غیردولتی فعال در حوزه‌ی میراث فرهنگی، که سابقه‌ای روشن در پاسداری از یادگارهای فرهنگی این دیار داریم و حتی بعضاً منتقد عملکرد‌های نامطلوب برخی دستگاه‌های دولتی ایران در حوزه‌ی صیانت از میراث فرهنگی کشور بوده‌ایم، از شما افکار عمومی، انجمن‌های مردمی و جامعه‌ی فرهنگی آمریکا خواستاریم که برای نجات اموال تاریخی ملت ایران، با زیر فشار گذاردن نمایندگانی که تنها به سود لابی‌های ایران‌ستیز و اختلاف‌اندازی میان ما و شما گام برمی‌دارند، و ممانعت از رای آوردن این پیشنهاد در سنا، ما را یاری کنید.

 

انجمن‌ها، تشکل‌ها و موسسه‌های غیردولتی امضاکننده‌ی بیانیه:

اتحادیه‌ی انجمن‌های علمی باستان‌شناسی سراسر کشور

دیده‌بان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران

شبکه‌ی انجمن‌های دوستدار میراث فرهنگی استان یزد

كميسيون انجمن‌هاي دوستداران ميراث فرهنگي مازندران

انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز (تهران)

انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا (خوزستان)

انجمن دوستداران ميراث فرهنگي هوتو (بهشهر)
انجمن دوستداران ميراث فرهنگي مازندران
انجمن نوعی دیگر (تبریز)

انجمن سوادكوه شناسي
انجمن اهورامنش (مرودشت)

انجمن جوانان سپيد پارس (بابل)

انجمن چارسوق کویر اردکان

انجمن پاسداشت مفاخر ایران

انجمن دوستي ايران و تاجيكستان

انجمن دوستداران حافظ (مشهد)

انجمن حامیان میراث کهن (اردکان)

انجمن معماران ایران (طرح و شرح)

انجمن معماران پارس

انجمن ایلام‌شناسی ایران

انجمن اسفندگان (تهران)

انجمن دوستداران و حافظان خشت خام (یزد)

مؤسسه علمی - فرهنگی آینده‌نگر (اهواز)
موسسه‌ی پارساسفر (شوشتر)

موسسه‌ی توفا (شوشتر)

موسسه‌ی دانادلان جنوب (اهواز)

موسسه‌ی میزان (تبریز)

موسسه‌ی ندای دانش (تبریز)

موسسه‌ی نوآوران (تبریز)

خانه‌ی فرآوران ایران

خانه‌ی فرهنگ جاودان (شیراز)

کانون پاسارگاد (گرگان)

کانون فرهنگی ـ مذهبی شهید اورنگی (تبریز)

کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ (اصفهان)

کانون آینده‌نگری ایران

بنیاد فردوسی

بنیاد فرهنگی سهل بن عبدالله شوشتری (اهواز)

مرکز مطالعات خلیج فارس

پایگاه پژوهشی هخامنشیان (تهران)

و

انجمن خراسان بزرگ (پونا ـ هند)

برگردان این پیام به زبان انگلیسی

نوشته شده توسط سیروس برفی در سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ |

وقتی چند سال پیش (1385) دکتر عباس علیزاده در برابر اظهارات دکتر یوسف مجیدزاده در مورد محوطه باستانی کُنار صندل و تمدن هلیل رود، مقاله « جیرفت: باستانشناسی یا باستان بافی » را منتشر کرد، کسی نمیدانست که باستان بافی در سالهای آینده جایگاه خیلی مهمی خواهد یافت و عده ای به اصطلاح باستان شناس با اظهاراتی نابخردانه باستان بافی را در لوای باستانشناسی به خورد عوام دهند. البته این گونه اظهار نظرها برای اهل این فن جایگاهی نخواهد داشت و تنها ذهن بیمار دستۀ کوچکی از عوام را نشانه میرود. البته باستان بافی از تاریخچه ای به درازای تاریخ مکتوب برخوردار است و این به معنی آن است که وقتی انسان امروزی برای برخی پرسشهایش پاسخی نمی یافت تلاش میکرد تا به هر عنوان که شد جوابی برای سوال خود بیابد و حتی اگر امکان دارد با سفسطه حرف خود را به کرسی نشانده و بر جهل و نادانی خود درپوشی قرار دهد.

 

نخستین افرادی که در محوطه های باستانی به کاوش پرداختند و موزه های کشور خود را در اروپای غربی از اشیا باستانی خاورمیانه مملو کردند، باستانشناس نبودند؛ ولی به دلیل کشفیات اولیه خود و شناسایی تمدنهای باستانی در خاورمیانه و خاورنزدیک در دوره ای که دورۀ طفولیت دانش باستانشناسی شهرت داشته است، باستانشناسان بزرگی شدند و نامشان در تاریخ این دانش برای همیشه جاودانه شد. این حس بزرگی خواهی به اشتباه برجسته بودن در عرصه این دانش سبب شده است تا عده ای در کشفیات باستانشناسی خود از واژه های نخستین و قدیمیترین و از این دست لغات بهره جویند شاید که پژوهش خود را برجسته وانمود کنند. این دسته به اصطلاح باستانشناس غافل از این مهم هستند که هر پژوهشی در بقایای گذشتگان حقایقی نو و تازه را از زندگی نیاکانمان به ما وانمود میکند و سبب این میشود تا دانش باستانشناسی روزبه¬ روز پربارتر شود. عده ای هم درپی عنوان تراشی برای خود هستند. برای مثال عنوان پدرباستانشناسی (!) نیز از دیگر القابی است که هرچندگاهی قرعه آن در میان پیشکسوتان عرصه پژوهشهای باستانشناسی ایران به نام کسی می افتد. افراد پیشکسوت خود از احترام زیادی در میان نسلهای جوان برخوردار هستند و سن و سال و تجربه این عزیزان پیشکسوت نباید آنها را به این القاب بی اهمیت دل خوش کند و رفتار حاکی از فروتنی آنها درسی بزرگ برای باستانشناسان جوان باشد. این مقدمه را نگاشتم و برای شاهد این موارد به این مطلب از علی اکبر سرفراز بنگرید.

عینک هزاره چهارم و سوم قبل از میلاد / قسمت اول

 

از آنجایی که عینک مربوط به هزاره چهارم و سوم قبل از میلاد با توجه به این نکات فنی توانسته کارآیی داشته باشد، می توان به این وسیله نام عینک نهاد. اما هنوز قسمت دوم این تعریف بی پاسخ میماند که...

 

مبدا تاریخ عینک ایران

 

عینک نام وسیله ای است که در مقابل چشم ها برای حفاظت، کمک به بهبود دید و یا رفع نقایص در این قسمت از صورت کاربرد دارد. از آنجایی که عینک مربوط به هزاره چهارم و سوم قبل از میلاد با توجه به این نکات فنی توانسته کارآیی داشته باشد، می توان به این وسیله نام عینک نهاد. اما هنوز قسمت دوم این تعریف بی پاسخ میماند که از چه واژه ای برای نامیدن این وسیله در آن دوران استفاده می شده است. در اینجا به همین بسنده می کنیم که واژه عینک کاربرد داشته است و در فرصت هایی راجع به آن صحبت خواهد شد. اما آنچه برای نتیجه گیری اهمیت دارد همین بس که با این عینک می توان مبدا تاریخ عینک ایران را تعیین و با زبان تاریخ آن را اعلام نمود.

 

ضمن اعلام مبدا تاریخ عینک ایران که هزاره چهارم و سوم قبل از میلاد می باشد و یانیک تپه آذربایجان را هم محل ساخته شدن عینک ایران می دانیم. انسان پس از هبوط بر روی زمین خاکی با نور خورشید، روشنای یروز، تاریکی شب، توانایی دیدن و مشکلاتی که برای دیدن با آن مواجه بود آشنا شد. برای رفع این مشکلات انسان آن روزگار می بایست کاری انجام می داد. دست به ابداعاتی زد که منجر به ایجاد علوم اپتومتری-چشم پزشکی و عینک سازی گردید. اسناد تاریخی توانایی بشر را در استفاده از عینک برای رفع مشکلات بینایی از قرن سیزدهم را نشان می دهد.

اما در سال 1341 اتفاق مهمی رخ داد و پدر پیر باستان شناسی ایران آقای علی اکبر سرفراز، در یکی از حفاری های خود در یانیک تپه آذربایجان (هزاره چهارم و سوم قبل از میلاد) موفق به کشف عینکی بر روی چهره جسد دختری می گردد که برای اپتومتری ایران، تاریخی نو را می سازد و آن را سرفراز دیگر اپتومتری های جهان قرار می دهد.

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ |

 

واژه «کاریز» واژه‌ای پارسی است و در اصل «کهریز» بوده است. واژه قنات کلمه‌ی پارسی معرب‌شده است. در ایران خاوری و افغانستان و آسیای میانه واژه‌ی کاریز بیش‌تر کاربرد دارد و در ایران باختری واژه‌ی قنات. قنات خود عربی شده‌ی «کنات» پارسی است که از ریشه‌ی فعل کندن گرفته شده است. جمع «قنات» را «قنوات» گویند. کاریز یا قنات یا کهریز به راهی که در زیر زمین کنده شود تا آب از آن جریان یابد می‌گویند. کاریز کانالی است که از دیرباز برای مدیریت آب در زمین می‌ساخته‌اند.

رشته چاهی است که از «چاه مادر» سرچشمه می‌گیرد و ممکن است هزارها متر به‌طول بیانجامد که سرانجام آب این کاریزها برای شرب و کشت و کار به سطح زمین می‌رسند و در جای معینی به روی زمین می‌آیند. ایرانیان باستان در چندین هزار سال قبل دست به این ابتکار جدید زده و آن‌را کاریز یا کهریز نام نهادند. با این اختراع که در نوع خود در جهان تاکنون بی‌نظیر بوده است، می‌توان مقدار قابل توجهی از آب‌های زیرزمینی را جمع آوری کرد و به سطح زمین رساند، که همانند چشمه‌های طبیعی، آب آن در تمام طول سال بدون هیچ کمکی از درون زمین به سطح آن (زمین) جاری شود.

کاریز که توسط ایرانیان اختراع شده، هزاران سال قدمت دارد. قدمت بسیاری از کاریزهای ایران، از پنج،شش هزار سال متجاوز است و عمری برابر با تاریخ کهن ایران دارد. با وجود این‌که چندبن هزار سال از اختراع آن می‌گذرد، با این وجود هنو‌ز هم این روش استفاده از آب، در قسمت مهمی از روستاها و مناطق مسکونی و کشاورزی و دام‌داری کشور معمول و متداول است و حتا یکی از ارکان اصلی کشت و زرع در نواحی خشک است. این اختراع که امروزه شهرت جهانی پیدا کرده، بعدها از ایران به بسیاری از کشورهای جهان انتقال یافته و مورد استفاده مردم در دیگر نقاط دنیا قرار گرفته‌است. طولانی‌ترین کاریز جهان و عمیق‌ترین چاه مادر در حوالی «گناباد» از توابع خراسان است که ۷۰ کیلومتر طول آن است و عمیق‌ترین چاه مادر کاریزهای ایران به روایتی ۴۰۰ متر و به روایت دیگر ۳۵۰ متر عمق دارد و آن مربوط به کاریز «قصبه» گناباد است. کندن آن به دوره هخامنشی و یا قبل از آن می‌رسد

«هانری‌گوبلو» معتقد است که کاریز، ابتدا یک فن آب‌یاری نبوده، بلکه به‌طور کامل از تکنیک معدن نشات گرفته و منظور از احداث آن جمع‌آوری آب‌های زیرزمینی مزاحم (زه آب‌ها) به هنگام حفر معادن بوده‌است. تردیدی نیست که در گستره فرهنگی ایران، از معادن «مس» و احتمال «روی» موجود در کوه‌های زاگرس، در هزاره دوم قبل از میلاد مسیح بهره‌برداری شده ‌است. کاریز، تشکیل شده از یک دهانه یا هرنج که روباز است و یک مجرای تو‌نل مانند زیرزمینی و چندین چاه عمودی که مجرا یا تو‌نل زیر زمینی را در فواصل مشخص با سطح زمین مرتبط می‌سازد، دارد. چاه‌ها که به آن‌ها در موقع حفر، میله هم گفته می‌شود، علاوه بر مجاری انتقال مواد حفاری شده به خارج، عمل تهویه کانال زیرزمینی را نیز انجام می‌دهند و راه ارتباطی برای لای‌روبی، تعمیر و بازدید از داخل کاریز نیز به شمار می‌روند.

آغاز کاریز همان دهانه کاریز است که «مظهر کاریز» نیز نامیده می‌شود. مظهر کاریز جایی است که آب از دل کاریز بیرون می‌آید و ظاهر می‌شود و می‌تواند برای آب‌یاری و دیگر مصارف مورد استفاده قرار بگیرد. قسمت انتهایی کاریز، «پیش‌کار کاریز» نامیده می‌شود که در آخرین قسمت آن‌، چاه مادر کاریز قرار گرفته‌است. قسمت‌هایی از کاریز که با حفر آن‌ها هنوز آب بیرون نمی‌آید «خشکه کار» و قسمتی که آب‌دار است (قسمت انتهایی) قسمت «آبده کاریز» نامیده می‌شوند.

کندن کاریز معمول از مظهر آن که همان سطح زمین خشک است، شروع و به مناطق آبده چاه مادر، ختم می‌شود. بنابراین، اول دهانه کاریز یا هرنج که خشک است و بعداز آن اولین چاه‌ها یا میله‌ها که این‌ها هم خشک است و آب ندارند و به اصطلاح قسمت خشک کار کاریز نامیده می‌شوند، حفر می‌شوند. بعد کار به طرف قسمت بالادست که همان قسمت‌های آبده و بیش‌تر آبده زمین است، ادامه پیدا می‌کند. طول یک رشته کاریز که در میزان آب‌دهی آن نیز موثر است. نسبت به شرایط طبیعی متفاوت است. این شرایط بستگی به شیب زمین و عمق چاه مادر دارد. از طرف دیگر هرچه سطح آب زیرزمینی پایین‌تر باشد، عمق چاه مادر بیش‌تر می‌شود. مهم‌ترین عاملی که طول کاریز را مشخص می‌کند، شیب زمین است. هرچه شیب زمین کم تر باشد طول کاریز بیش‌تر و هرچه شیب بیش‌تر باشد طول کاریز کم‌تر خواهد بود.

تنها قنات دو طبقه جهان قنات دوطبقه «مون اردستان» در محله مون یکی از محلات شهرستان اردستان در استان اصفهان واقع است. این قنات در این محله شامل دو طبقه ‌است که که در هر طبقه آن آبی مسقل جریان دارد جالب این‌جاست که آب هیچ یک به دیگری نفوذ نمی‌کند این قنات ۸۰۰ سال پیش احداث شده است. سیستم استخراج در کاریز طوری است که آب بدون کمک و صرف هزینه فقط با استفاده از نیروی ثقل از زمین خارج می‌شود. با توجه به چاه‌ها و کاریزهای موجود‌، آب کاریز در مقابل آبی که از چاه استخراج می‌شود، ارزان‌تر تمام می‌شود. آب کاریز دایمی است و در مواقع اضطراری کشت و زراعت و در مواقع حساس (نیاز به آب)‌، قطع نمی‌شود. منابع آب زیر زمینی توسط کاریز دیر تمام می‌شوند و استفاده طولانی دارند، هر چند به‌طور دایم آب‌ها، چه مصرف شوند و چه نشوند، خارج می‌شوند. کاریز دارای مزایای بسیار زیادی است که در این‌جا فقط به تعداد محدودی از آن‌ها اشاره شده است.

در زمین‌های هموار و نواحی ای که زمین شیب کافی ندارد و نیز زمین‌های خیلی سست و ماسه‌ای امکان حفر کاریز نیست. آب کاریز، به‌طور دایم جریان دارد و قابل کنترل نیست. به‌همین خاطر کاریز مدام باعث تخلیه آب زیرزمینی می‌شود. در فصولی که به آب احتیاج نیست و یا احتیاج به آب خیلی کم است، امکان جلوگیری از جریان و یا کنترل کاریز وجود ندارد. کاریز به‌خاطر این که در سفره‌های آب زیرزمینی کم عمق استفاده می‌شود و این منابع هم غنی نیستند و دارای نوسان زیادی هستند، نسبت به تغییرات سطح آب زیر زمینی خیلی حساسیت دارد. در فصول گرم که گیاه به آب بیش‌تری نیاز دارد و همین‌طور در فصول و سال‌های خشک، آب کاریز کم می‌شود. کاریز نسبت به چاه در مقابل سیل و زلزله و امثال این‌ها آسیب‌پذیرتر است و خرابی در کاریزها بعضی مواقع طوری است که احیا مجدد آن‌ها یا ممکن نیست و یا از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست.

پژوهش‌گران به ‌اتفاق معتقدند که بهره‌برداری از قنات ابتدا در ایران صورت گرفته و در دوره‌ی هخامنشی توسط ایرانیان به عمان، یمن و شاخ آفریقا نیز راه یافت سپس مسلمانان آن‌را به اسپانیا بردند. مهم‌ترین و قدیمی‌ترین کاریزها در ایران، افغانستان و تاجیکستان وجود دارد. در حال حاضر در ٣۴ کشور جهان قنات وجود دارد ولی چهل‌هزار قنات فعال موجود در ایران چند برابر بیش‌تر از مجموع قنات‌ها در سایر کشورهای جهان است. مهم‌ترین قنات‌های ایران در استان‌های کویری خراسان، یزد، کرمان، مرکزی و فارس وجود دارد. قنات یا کاریز یکی از شگفت‌انگیزترین کارهای دسته‌جمعی تاریخ بشری است که برای رفع یکی از نیازهای مهم و حیاتی جوامع انسانی، یعنی آب‌رسانی به مناطق کم آب و تامین آب شرب انسان، حیوان و زراعت و با کار گروهی و مدیریت و برنامه‌ریزی به وجود آمده است.

این پدیده‌ی شگفت‌انگیز آب‌رسانی از دیرباز و از عصر آهن به‌‌عنوان یکی از منابع تامین آب شرب و کشاورزی در مناطقی که با خطرات خشک‌سالی در فلات ایران روبه‌رو بوده‌اند، نقش کلیدی و موثری در نظام اقتصادی و حیات اجتماعی کشور داشته و موجب شکوفایی اقتصاد کشاورزی و ایجاد کار و فعالیت‌های متعدد شهری و روستایی و باعث آرامش مردم بوده است. به گواه تاریخ، و کشفیات باستان‌ شناسی این فن‌آوری مهم از ابتکارات ویژه‌ی ایرانیان بوده و به تدریج، به سایر مناطق جهان، از جمله منطقه‌ی اروپای غربی، شمال آفریقا، چین و حتا به بخش‌هایی از آمریکای جنوبی چون شیلی راه یافته است

تاریخ قنات در ایران به‌طور مشخص، به دوره‌ی ایران باستان و ماقبل کتابت و به عصر آهن بر می‌گردد. تمدن شهر سوخته و تمدن «هکمتانه» و وجود قنات در این شهر دلیل روشنی بر ساخت قنات در دوره‌ی ماقبل هخامنشی است. یکی از قدیمی‌ترین اسناد مکتوب شناخته شده که در آن به قنات اشاره شده، شرح هشتمین نبرد «سارگون دوم»، (پادشاه آشور است که در سده هشتم قبل از میلاد می‌زیسته) علیه امپراطوری اوراتور در سال ٧١۴ قبل از میلاد مسیح است (محقق فرانسوی گوبلو به کمک یک لوح بزرگ مسی که با خط میخی و به زبان «آکادی» نوشته شده، از آن مطلع شده است.

این لوح، اکنون در موزه‌ی لوور پاریس موجود است.) سارگون از کوه‌های زاگرس می‌گذرد و به ناحیه‌ای واقع در اطراف شهر «اوهلو» (مرند کنونی) در حدود ۶٠ کیلومتری شمال غرب تبریز در شمال دریاچه‌ی ارومیه می‌رسد. «گوبلو» متوجه می‌شود که در این ناحیه رود وجود ندارد. با این حال ناحیه‌ای است که با آب‌یاری سبز و خرم شده، اما او از این امر تعجب نمی‌کند برای این که او در دشت‌هایی فرمان‌روایی کرده که چنین تکنیک‌ها یا سیستم‌هایی از حداقل دو هزار سال پیش در آن‌ها معمول بوده است اما آن‌چه که او را شگفت‌زده می‌کند، بی‌اطلاعی از منشا این آب‌ها بوده است. به‌طور قطع، سارگون موفق شد که قنات را ببیند. اما این قنات‌ها را چه کسانی ساخته‌اند؟ و چه کسی این تکنیک را به منطقه آورده است؟

به استناد کتیبه‌ی سارگون، اورسای اول پادشاه هم‌ عصر او بوده که اولین قنات را احداث کرده است. بنابراین فرمان‌روای آشور، رواج این تکنیک را که به گفته‌ی او پدیده‌ای تازه بوده است، به اهالی «اوراتور» نسبت می‌دهد. از طرف دیگر در ناحیه‌ی دریاچه وان (که در آن زمان جز خاک ایران بوده) ناظری در آغاز قرن هشتم قبل از میلاد، به وجود ٢١ رشته قنات اشاره کرده است. در کتابی تحت عنوان «‌ارمنستان در گذشته و حال‌« نوشته‌ی «لهمان»، مورخ ١٩٢۵، آمده است که ابداع قنات به اوراتور‌ها تعلق دارد و می‌دانیم که اهالی اوراتور، اعقاب بلافصل ارمنی‌ها هستند. برابر مطالب اوستایی و مطابق «شاه‌نامه‌ی فردوسی»، «هوشنگ مخترع» قنات بوده است و «جم» یا «جمشید مخترع لباس»، تبر، شمشیر، بیل و ادوات کشاورزی است می‌دانیم که شاهان پیش‌دادی براساس داستان‌های شفاهی تا دوره‌ی زرتشت ادامه داشتند و این روایت‌ها تا زمان فردوسی در میان مردم نیز نقل می‌شدند این داستان‌های شفاهی ریشه‌ی هفت تا ده هزار ساله دارند.

اشغال فلات ایران از سوی مادها و پارس‌ها با ایجاد شهرهای بزرگ و باشکوه هم‌راه است مانند شهرهای اکباتان (همدان) و پاسارگاد پایتخت قدیمی امپراطور ماد که از سوی «کوروش دوم» بنیان گذاشته شد. هم‌چنین تخت‌جمشید که داریوش اول آن را در نزدیکی پاسارگاد به‌وجود آورد و به‌صورت پایتخت هخامنشیان درآمد. شهر«‌راگس» یا راجس (ری) در چند کیلومتری شهر ری کنونی یکی از پرجمعیت‌ترین شهرها بود. تمامی این شهرها با استفاده از سیستم قنات توانستد آب خود را تامین کنند و به حیات خود ادامه دهند زیرا در آن زمان رودها و یا چشمه‌هایی بیش از امروز وجود نداشته است. اما به هر حال قدیمی‌ترین قنات ثبت‌شده در تاریخ به سه‌هزار سال پیش (٣٠ قرن قبل)، برمی‌گردد که در آذربایجان و ارمنستان حفر شده است

در پی آن، در دوره‌ی «داریوش بزرگ» (۴٨۶-۵٢١ ق. م) که اوج شکوفایی و اقدامات آب‌یاری و حفر کاریز در سرتاسر فلات ایران به‌شمار می‌رود. قنات‌های متعددی در قلمرو فلات ایران و در عمان و مصر حفر شده است. براساس کاوش‌های باستان‌ شناسی این باور وجود دارد که کاریزهای ایجاد شده در نواحی جنوبی خلیج‌فارس، خراسان، یزد و کرمان در دوره‌ی هخامنشیان ساخته شده و قنوات قدیمی قم و بسیاری دیگر از مناطق ایران در عصر ساسانیان و قنوات تهران در دوره‌ی صفویه و قاجاریه حفر شده است. از مطالعه‌ی کتب قدیم و آثار باستانی ایران پی‌ می‌بریم که کندن کاریز و تعمیر آن و آب‌یاری و زراعت کاری مقدس محسوب می‌شده است. در «وندیداد» که زرتشتیان آن را کتاب الهی می‌دانند و بعضی نیز آن را دانش‌نامه فرهنگ باستان محسوب می‌کنند چنین جملاتی وجود دارد: «سوگند یاد می‌کنم به جاری‌کردن آب خنک در خاک خشک (کاریز) و عمارت راه و سوگند یاد می‌کنم به زراعت و کاشتن درخت میوه

آقای گوبلو، دانش‌مند فرانسوی که حدود بیست‌سال در ایران اقامت داشته و در زمینه‌ی آب در ایران کار کرده است، این سیستم باستانی دست‌یابی به آب زیرزمینی را قابل مطالعه می‌یابد و بر این اساس وقتی به وطن خود (فرانسه) برمی‌گردد موضوع دکترای خود را قنات انتخاب می‌کند و با سفرهای متعدد به مناطق مختلف جهان و با استفاده از ۵٣۴ منبع علمی، تحقیقی، کتاب یا تز دکترای خود را تحت عنوان «قنات فنی برای دست‌یابی به آب در ایران» می‌نویسد او در این نوشته‌ی خود ثابت می‌کند که قنات اختراع ایرانیان است و ده‌ها قرن هم قدمت دارد در حالی که چینی‌ها فن قنات را تازه چند قرن پس از ایرانیان آموخته‌اند، گوبلو در کتاب خود که در سال ١٩٧٩ انتشار یافته می‌نویسد:

«همه چیز دال بر آن است که نخستین قنات‌ها در محدوده‌ی فرهنگی ایران ظاهر شده‌اند و انگیزه‌ی اصلی از حفر قنات، باور و فرهنگ یک‌ جانشینی و توسعه‌ی کشاورزی و آبادی بوده است به‌طوری که این صنعت در میان ترک‌های شرقی و اعراب که فرهنگ کوچ‌نشینی داشته‌اند رونق نیافته است.» گوبلو ده‌ها صفحه از کتاب خود را به بررسی صادر‌شدن فن قنات از ایران به دیگر کشورهای شرق و غرب و غیره اختصاص داده است اما برای جلوگیری از طولانی‌شدن مقاله فقط به ذکر نکات زیر که در واقع نتیجه‌گیری کوچکی از نوشته‌های مهم این دانش‌مند فرانسوی است اکتفا می‌شود، این دانش‌مند در نتیجه‌ی سال‌ها تحقیق و نیز سفر به کشورهای مختلف و هم‌چنین استفاده از صدها منبع، معتقد است که خواست‌گاه اصلی قنات ناحیه‌ی آذربایجان غربی ایران و ارمنستان فعلی در منطقه‌ی معادن سرب این نواحی می‌باشد و این فن دست‌یابی به آب زیرزمینی، در محیط فرهنگی ایران در اوایل هزاره‌ی اول قبل از میلاد مسیح، اختراح شد و سپس به سرعت در دیگر نقاط کشور و در خارج از آن رواج یافت این فن دست‌یابی به آب زیرزمینی در سال‌های ٨٠٠ قبل از میلاد به وسیله‌ی کشاورزان در داخل فلات ایران رواج پیدا کرد و از آن‌جا به سایر نقاط جهان گسترش یافت. به‌عنوان مثال حدود ۵٠٠ سال قبل از میلاد مسیح ایرانیان، آموزش فن حفر قنات را به مصر و حدود ٧۵٠ میلادی مسلمانان بنی‌امیه این فن را ازآن‌جا به اسپانیا منتقل کردند و سپس از آن‌جا به مراکش منتقل شد و حدود سال ١۵٢٠ میلادی به آمریکا به ویژه منطقه‌ی لس‌آنجلس فعلی، انتقال یافت (به موجب بررسی‌ها، آب لس‌آنجلس آمریکا ابتدا به وسیله‌ی قنات تامین می‌شده است) و در سال ١۵۴٠ میلادی به ناحیه‌ی پی‌کارد شیلی منتقل شده است. بررسی‌های گوبلو ثابت می‌کند که سیستم قنات تازه در سال ١٧٨٠ یعنی در حدود ٢٢۵ سال قبل به چین شرقی (ناحیه تورفان) رسیده است.

انواع قنات

قنات دو طبقه

این قنات‌ها که تعداد آن‌ها زیاد است ولى متاسفانه شناخته شده نیستند، در ناحیه‌اى که دو طبقه لایه‌‌ی آب‌دار به‌وسیله یک قشر غیرقابل نفوذ از یک‌دیگر جدا شده‌اند حفر مى‌‌کردند. در بسیارى از قنات‌ها مشاهده مى‌شود که در قسمتى از قنات دو کانال بر روى یک‌دیگر حفر شده و قبل از آفتابى شدن قنات، آب آن‌ها روى هم‌دیگر ریخته و تشکیل یک قنات واحد را مى‌دهد. یکى از بهترین نمونه‌هاى این نوع را در «اردستا» نمى‌توان دید. قنات دو طبقه «موناردستان» از دو کانال موازى که بر روى هم قرار گرفته و در چاه‌هاى عمودى مشترک هستند، تشکیل شده است. کانال رویی حدود ۲۰۰ متر دورتر از کانال زیرین، آفتابى مى‌شود و سپس در پایین دست، در محلى به‌نام محله سیدهاى اردستان به هم‌دیگر متصل مى‌شوند. تشخیص و احداث این نوع قنوات بستگى به‌وجود لایه‌هاى آب‌دار بر روى یک‌دیگر و تخصص معمار قنات دارد. شکل (مقاطع طولى ارتفاع انواع قنات) مقاطع انواع قنات‌ها را نشان مى‌دهد‌.

- بدون نیاز به نیروى محرکه و سرمایه‌گذاری، آب در اثر خاصیت جاذبه زمین جارى مى‌شود و مورد استفاده قرار مى‌گیرد.

- آب در کانال‌‌هاى سرپوشیده جریان یافته، تبخیر به حداقل رسیده و احتمال آلودگى نیز کم مى‌شود.

- قنات‌ها اگر حفاظت و لای‌روبى شوند به‌عنوان یک منبع دایمى آب براى سال‌ها و حتى قرن‌ها مى‌توانند مورد استفاده قرار گیرند.

- هزینه‌ی حفر قنات‌ها عمومن به‌علت قدمت‌ آن‌ها در ایران مستهلک‌شده و در حال حاضر به‌عنوان یک منبع سرمایه‌گذارى نشده تلقى مى‌شود.

- با اتکا به قنات، در مناطق بیابانى و دورافتاده اجتماعات انسانى تشکیل‌شده و زندگى در مناطق خشک ایران شکل گرفته است.‌

- اصولن آب قنوات گواراتر از آب چاه‌ها است به‌خصوص این‌که در فصول گرم، خنک و در فصول سرد، نسبتن گرم است.‌

منگل

قناتى است که منبع تغذیه‌ی آن رودخانه دایمى است. گاهى وجود ارتفاعات مانع رسیدن آب رودخانه به منطقه‌اى مشخص مى‌شود. در این صورت با حفر یک منگل، آب رودخانه را که در سطح زمین جارى است، مجددن به زیر زمین برده و سپس آن را با استفاده از شیب مناسبى که در منطقه مورد نظر ایجاد مى‌‌کنند، به سطح زمین مى‌آورند. یکى از بهترین انواع قنات‌هاى منگل منظومه «شمس‌آباد» کرج است که با تغذیه از کردان رود در زیر جاده تهران، قزوین جارى است. این روش نیز به‌منظور استفاده از آب تعدادى از رودخانه‌هاى دایمى در ایران توصیه مى‌شود.

قنات سدى

این قنات‌ها در جنب سدهایى احداث مى‌شود که به‌منظور تامین آب قنات در بستر یک مسیل یا آب‌راهه بنا شده است. در فصول بارندگى سیلاب‌ها و هرز آب‌ها در پشت این سدها جمع شده و به‌تدریج در زمین نفوذ نمى‌کند و قناتى که در مجاورت سد مذکور احداث شده است از آب‌هاى نفوذى سد به زمین تغذیه مى‌کند. به‌نظر مى‌آید که این روش در بسیارى از مناطق کوهستانى ایران به‌منظور تامین آب روستاییان قابل اجرا باشد. براى مثال‌ بهترین نمونه از این قنات‌ها، قنات جندق است.

چشمه قنات

این نوع قنات‌ها عموم در مناطق کوهستانى حفر مى‌شود. طول این قنات‌ها معمولن کم و چاه‌هاى عمومى آن بسیار محدود و گاهى حتا بدون چاه عمومى است. در این نوع قنوات با حفر کانالى از لایه‌هاى غیرقابل نفوذ آب را به سطح زمین عبور مى‌دهند. هزینه نگه‌دارى این قنات‌ها معمولن کم و آب آن‌ها نسبت به مقدار نزولات جوى و میزان برف‌گیرى ارتفاعات تغییر مى‌کند.

قنات موتورى

این اصطلاح که در سال‌هاى اخیر در روستاها عنوان شده، به قنواتى اطلاق مى‌شود که آب آن، براساس خاصیت جاذبه زمین قادر نیست در سطح مزرعه‌ی مورد نظر آفتابى شده و مورد استفاده قرار گیرد. گاهى اتفاق مى‌افتد که به‌علت اشتباه در محاسبه شیب قنات، آب در منطقه موردنظر بر روى زمین نمى‌آید و با مزرعه اختلاف ارتفاع پیدا مى‌کند و یا این‌که لای‌روبى و کف‌شکنى برخى از قنات‌هاى متروک، باعث پایین افتادن سطح آب و ایجاد اختلاف با مزرعه مى‌شود. در چنین قنات‌هایى به‌وسیله موتور پمپ، آب را به سطح زمین مى‌آورند مورد استفاده کشاورزى قرار مى‌دهند. یکى از نمونه‌هاى بازر آن «قنات سرافرازیه» در منطقه «ابوزید آباد» کاشان است که در موقع حفر مقنى نتوانسته است شیب متناسب را براى قنات محاسبه کند و در نتیجه آب در منطقه‌ی موردنظر آفتابى نشده و صاحب قنات بالاجبار آب را از قنات به‌وسیله موتور به سطح زمین آورده است.

قنات جلگه‌اى یا قنات دشتى

این نوع قنات عمومن در دامنه‌ی کم شیب کوهستان‌ها و یا جلگه‌ها حفر مى‌شود. طول این قنات اغلب زیاد است و در ارتباط با عوامل «توپوگرافى» و فاصله‌ی لایه‌هاى آب‌دار تا سطح زمین (عمق مادر چاه‌ها) تغییر مى‌یابد.

منابع

مجموعه مقالات کنفرانس ملی قنات ۱۳۸۲ گناباد، مقاله قنات میراث فرهنگی و علمی ایرانیان، «محمد عجم»

جغرافیای مفصل ایران، دکتر «ربیع بدیعی»، انتشارات اقبال

قنات‌های تفت «محمد حسین پاپلی یزدی» و مهندس «مجید لباف خانیکی»، ناشر معاونت پژوهشی سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهش‌کده مردم شناسی

شناخت اساطیر ایران، «جان راسل هینلز» ترجمه و تالیف «باجلان فرخی»

قنات، فنی برای دستیابی به آب، «هانری گوبلو»

قنات و تاثیر آن در تمدن و فرهنگ  «فیروز منصوری»

ویکی‌پدیا

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ |

دکتر کامیار عبدی، باستان شناس، پژوهشگر و عضو هیات علمی دانشگاه، سردبیر مجلۀ باستان شناسی و تاریخ، و یکی از برجسته ترین باستان شناسان ایران، که از معدود باستان شناسان ایرانی است که در سطح جهانی شناخته شده است به دلیل انتقاد علمی به برخی اظهارات اشتباه آزاده اردکانی، رئیس موزۀ ملی ایران، به دستور وی به موزۀ مادر ممنوع الورود شده است. به دنبال این امر، عبدی اعلام آمادگی کرد تا در مناظره ای با حضور مدیران ارشد سازمان میراث فرهنگی در رادیو فرهنگ شرکت کند و ضمن دفاع از مواضع کارشناسی خود از آنان دربارۀ اقدامات غیرفرهنگی سازمان میراث فرهنگی و وضعیت اسفبار باستان شناسی، آثار باستانی و میراث فرهنگی کشور جویا شود.

دکتر کامیار عبدی در گفتگو با خبرنگار گروه هنر رادیو فرهنگ با اعلام آمادگی برای مناظره با مسئولان سازمان میراث فرهنگی درباره برخی از مسائل پیش آمده در حوزه میراث فرهنگی، بخصوص مواضع مسئولان این سازمان نسبت به وضعیت باستان شناسی براین نکته تاکید کرد که تنها حاضر است با مدیران ارشد این سازمان بحث و گفتگو کند: «من حاضرم درباره اظهارنظرهایم و نظرات کارشناسی که داده ام با مسئولان ارشد سازمان میراث فرهنگی مناظره کنم و مستندات خودم را ارائه دهم. اما بحث من فقط در مقابل مقامات ارشد سازمان، از جمله با خود رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری یا رئیس موزه ملی است.» وی افزود که حاضر نیست با نماینده ای از سوی مقامات ارشد بخصوص باستان شناسی دیگر مناظره کند، حتی با آقای اکبرزاده، رئیس تالار کتیبه های موزه ملی که در مسائلی که هیچ ارتباطی به او ندارد دخالت می کند. وقتی خبرنگار ما دلیل این موضوع را جویا شد، عبدی گفت که «مدیران ارشد سازمان علاقه دارند از این قبیل مسائل سوء استفاده کرده و در نظر عموم آن را درگیری بین باستان شناسان جلوه دهند و از آن برای تضعیف و تخریب بیشتر باستان شناسی استفاده کنند. در صورتی که مشکل من با همکاران باستان شناس یا زبان شناسم نیست، بلکه با افرادی است که بدون تخصص یا تعهد بر کرسیهای قدرت تکیه زده و تیشه به ریشۀ فرهنگ این کشور می زنند ».

اما موضوع ممنوع الورود شدن دکتر عبدی  به موزه ملی ایران که در نوع خود پدیده ای بی نظیری  است از آن جا آغاز شد که آزاده اردکانی، رئیس کل موزه ملی ایران، در ششم بهمن ماه در مصاحبه با سایت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام کرد که تعدادی از الواح گلی  که از سال 1974 تاکنون در انبار موزه ملی ایران رها شده بود به منظور رمزگشایی ‌از جعبه‌های 37 ساله خارج شدند. رئیس کل موزه ملی ایران از مهم‌ترین اشیاء خارج شده از این انبار را دو لوح گلی با خط عیلامی عنوان کرد و گفت: این دو لوح گلی توسط "ویلیام فاملر"  در فارس کشف شده بود و متعلق به سال 1974 بوده است.

بعد از اعلام این خبر بود که دکتر عبدی با اشاره به اشتباهات متعدد در اظهارات رئیس موزه ملی اظهارات وی را اشتباه و غیر کارشناسانه و نشانه ای بر بی اطلاعی او از الفبای باستان شناسی خواند، نکته ای که از هنگام نصب آزاده اردکانی با مدرک لیسانس میکروبیولوژی از دانشگاه آزاد اسلامی به مدیریت بزرگترین و مهمترین موزۀ کشور اعتراض اکثریت قریب به اتفاق باستان شناسان کشور را برانگیخته است.

همین اظهار نظر بود که با واکنش آزاده ارکانی و دکتر اکبرزاده رئیس تالار کتیبه های موزه ملی رو به رو شد. اردكاني در گفتگو با یکی از روزنامه ها با بیان این که آقای كاميار عبدی اگر نگران موزه ملي و اشيای آن است بايد اعلام كند چرا به دانشگاه شيكاگو كه بخش مهمي از آثار تاريخي كشورمان را به صورت غيرقانوني توقيف كرده و آنها را تحويل نمي‌دهد اعتراض نمي‌كند، بی خبر از اینکه عبدی خود در سال 2006 جزء تدوین کنندگان و نخستین امضاکنندگان نامۀ اعتراض آمیز به وزارت دادگستری آمریکا در مورد وضعیت گل نبشته های تخت جمشید در آمریکا بوده است.

عبدی در گفتگو با سایت رادیو فرهنگ با بیان این که سئوالاتی که مطرح کرده جنبه علمی داشته است، درباره اظهار نظر رئیس موزه ملی گفت:«من در صحبت هایم خطاب به خانم اردکانی اظهار داشتم که شما در مصاحبه ای که دربارۀ خروج الواح گلی از انبار موزه ملی انجام دادید، در یک پاراگراف هفت هشت مورد ایراد علمی داشتید. اما ایشان به جای این که خیلی ساده اشتباه خود را بپذیرند و عذرخواهی کند از موضع زورگویی وارد شده و نه تنها به اشتباهات خود اعتراف نمی کند، بلکه بر آنها پافشاری کرده و انواع و اقسام اکاذیب را به من نسبت می دهند ».

به گفتۀ این استاد دانشگاه اشکالاتی که رئیس کل موزه ملی در  درباره خروج الواح گلی مطرح کرده اند آن قدر واضح است که یک دانشجوی سال اول لیسانس باستان شناسی هم می تواند آن را متوجه شود. وی گفت:« متاسفانه نه تنها خانم اردکانی، بلکه دکتر اکبرزاده هم که زبان شناس هستند با صحبت های خانم اردکانی همراه شدند و به من تهمت زدند که محقق نیستم و در این زمینه نمی توانم کارشناسی کنم. دخالت آقای اکبرزاده در این مسئله مرا به فکر وا می دارد که ایشان به عنوان کارشناس چه وعده و وعیدی دریافت کرده اند که صحبت های مرا که بر اساس مستندات علمی است و ایشان خود نیز به خوبی به آنها واقفند رد می کنند؟»

عبدی با اشاره به صحبت های مدیر کل موزه ملی بار دیگر سوالات خود را مطرح کرد که: «خانم اردکانی گفته اند که این الواح توسط فردی به نام ویلیام فالمر در سال 1353 کشف شده است. من سئوال کردم که این فرد کیست؟ اصلا چنین فردی به نام فاملر تا به حال به ایران آمده است یا خیر؟ بعد هم فرموده اند که قرار است این الواح بعد از 37 سال رمز گشایی شوند. بیش از 100  سال از رمز گشایی خط میخی عیلامی گذشته است. آن وقت گروه زیر نظر ایشان چه چیز را می خواهند دوباره رمز گشایی کنند؟ اگر الواح خوانده نشده تنها کاری که الان می شود انجام دهند صرفاً ترجمۀ آنهاست که آن نیز قبلاً انجام شده، اما اظهارات خانم اردکانی نشان می دهد که وی از تمامی این واقعیات بی اطلاع است ».

اردکانی همچنین اظهار داشته که «عبدی از مدت ها پیش به موزه  ممنوع الورود بوده و موزه ملي را تنها از پشت ديوارهاي آن مي‌تواند ببيند و لذا نمی‌تواند در رابطه با اشيا و انبارهاي موزه ملي اظهارنظر كند، اطلاعات و آمار آقاي عبدي مربوط به سال‌ها پيش است و به همين دليل اصلا درست نيست.» عبدی در این زمینه اظهار داشت که این نمونه ای از رویۀ پاسخگویی سازمان میراث فرهنگی به انتقادات صاحبنظران و دلسوزان میراث فرهنگی در دورۀ ریاست آقای بقایی است که به جای ارائۀ پاسخ منطقی بر اساس ادله و مدارک بیشتر به هتاکی و فحاشی می پردازند :«خانم اردکانی گفته اند که من چندین ماه است که به دستور ایشان از ورود به موزه ممنوع شده ام؛ در حالی من دعوت نامه ای به امضای خود ایشان به نام خودم برای مراسم رونمایی منشور کوروش در موزه ملی دارم. از سوی دیگر حدود دو ماه پیش خود خانم اردکانی طی حکمی مرا به عضویت شورای علمی موزه ملی منصوب کردند. خانم اردکانی لطف کنند و به جای حاشیه رفتن این همه تناقضات را توضیح دهند ».

دکتر کامیار عبدی علاوه بر استادی دانشگاه از باستان شناسان فعال میدانی ایران و چهره ای شناخته شده در باستان شناسی ایران است. وی ریاست چندین هیات باستان شناسی را در بررسی ها و کاوش ها در مناطق مختلف ایران برعهده داشته و مقالات زیادی دربارۀ آثار باستانی ایران در نشریات و کتب ایرانی و خارجی منتشر کرده است. وی اظهار داشت: « تا پیش از این که مدیران جدید سازمان میراث فرهنگی بر صندلی ریاستشان تکیه بزنند من جزو باستان شناسان امین و معتمد سازمان میراث فرهنگی بودم و اجازه حفاری هم  داشتم و در آن زمان اگر نکته ای بود که باید انتقاد می کردم حرفم را می زدم و کسی هم به این دلیل مرا مورد مواخذه قرار نمی داد. اما بعد از این که اقای بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی شدند و خانم اردکانی، معلم زبان خود، را به ریاست موزه ملی منصوب کردند، وضعیت تغییر کرد. این که می گویم مدیران میراث دانش لازم را ندارند و سازمان میراث فرهنگی کشور با سیاستهای ناصوابش خود به یکی از عوامل تهدید میراث فرهنگی کشور و هویت ملی ایران بدل شده  باعث می شود که به من مجوز فعالیت میدانی ندهند، یا در کارهایم سنگ اندازی کنند. بعد هم که به صحبت های غیر کارشناسی خانم اردکانی ایراد علمی گرفتم نه تنها ممنوع الورود به موزه ملی شدم، با برخورد تند و توهین آمیز آنها رو به رو شدم ». انتقادات و واكنش‌هاي رييس موزه ملي و رييس تالار كتيبه‌هاي موزه ملي به اين خلاصه نشد، دكتر اكبر‌زاده در بخشی از صحبت هایش  با انتقاد شديد از دكتر عبدالمجید ارفعي گفت: « در يادداشتي كه از آقاي عبدي منتشر كرده‌ آمده است بخشي از كتاب‌هاي موزه ملي گم شده است [منظور دکتر اکبرزاده از این جمله مفهوم نیست!]، لازم به ذكر است كه اين كتاب‌هاي اهدايي به موزه ملي توسط آقاي ارفعي از موزه خارج شده و در حقيقت به سرقت رفته است. » وي افزود: « اين كتاب‌ها در حقيقت بخشي از اشيای تالار كتيبه‌هاي موزه ملي هستند، اما وي بدون اجازه آنها را از موزه ملي به سرقت برده است. موزه ملي بويژه در زمان خانم اردكاني بسيار بزرگوارانه با وي برخورد كرد، چرا كه در غير اين صورت ايشان بايد پاسخگوي كتاب‌هايي كه از موزه ملي به سرقت برده‌اند، باشد ».

عبدی با بیان اینکه ارتباط این موضوع را با انتقادات خود متوجه نمی شود، گفت: « ادعایی دربارۀ آقای دکتر ارفعی مطرح شده است که نمی دانم چه ربطی به من و انتقاداتم دارد. آقای دکتر ارفعی چهرۀ شناخته شده ای هستند و خودشان باید پاسخ این  اتهامات را بدهند و من نمی توانم پاسخگوی ایشان باشم ».
در هر صورت، ممنوع الورود کردن یکی از مشهورترین باستان شناسان یک کشور به موزۀ ملی آن کشور، آن هم به دلیل انتقاد علمی از اظهارات رئیس موزه، واقعه ای است که تا به حال فقط در ایران رخ داده و هیچ گونۀ سابقه ای در هیچ کشور دیگری در دنیا ندارد. باید منتظر باشیم و ببینیم که این ماجرای عجیب به کجا خواهد انجامید.

نوشته شده توسط سیروس برفی در چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ |

مصر، سرزمین فراعنه و هدیه رود نیل. امروز مصریان برگی تازه و تعیین کننده از تاریخ خود را رقم میزنند. اما افراد فرصت طلب همیشه در کمین هستند تا اوضاع یک کشور نابسامان شود و آنها از فرصت بهره جسته، به مقاصد شوم خود برسند. این ساعتها که اوضاع مصر نابسامان شده است همه دوستداران میراث فرهنگی در سراسر جهان نگران گنجینه­های منحصر به فرد میراث بشری هستند که در این کشور نگهداری میشود. امید است که برادران و خواهران مصری ما هوشیار باشند و این برگ مهم تاریخ مصر را با سرافرازی رقم بزنند و فاجعه آثار باستانی عراق و موزه بغداد دیگر در هیچ کشوری تکرار نشود. تصویر بالا موزه قاهره را نشان میدهد که در دو طبقه در سال 1902 ميلادي ساخته شده و ده‌ها هزار شي منحصر به فرد در گالري‌ها و انبارهاي مختلف دارد. موزه در قاهره‌ي مركزي است و بزرگ‌ترين مجموعه آثار باستاني مربوط به فراعنه را دارد و در نزديكي مركز فرماندهي حزب دموكراتيك ملي واقع است كه معترضان پيش‌تر اين مركز را آتش زده بودند. شهروندان مصري همراه پليس گردشگري تلاش كردند، از ورود افراد سودجو و غارتگر جلوگيري كنند؛ ولي برخي (غارتگران) از بالا وارد شدند و دو موميايي را نابود كردند. فرانس‌پرس نيز در خبري آورده است كه بسياري از شهرونداني كه در محله‌ي نزديك موزه‌ي مصر ساكن هستند، با چاقو و اسلحه‌هاي دست‌ساز به خيابان‌ها آمده‌اند تا اشياي سرقت‌شده را غارتگران پس بگيرند

نوشته شده توسط سیروس برفی در سه شنبه ۵ بهمن ۱۳۸۹ |

همایش چهار روزه باستان‌شناسی اسلامی که از روز جمعه سی‌ام دی‌ماه آغاز و تا فردا چهارم بهمن‌ماه در اسلام آباد پاکستان ادامه دارد میراث غنی باستان‌شناسی جهان اسلام و راهکارهای حفظ این میراث را به بحث و بررسی گذاشته است. به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از اسلام تودی، سازمان کنفرانس اسلامی به عنوان برگزار کننده این همایش از طریق مرکز تحقیقات تاریخ هنر و فرهنگ اسلامی مستقر در استانبول ترکیه این همایش را با همکاری موسسه ملی تحقیقات تاریخی و فرهنگی پاکستان برگزار کرده تا کارشناسان باستان‌شناسی اسلامی را از کشورهای مختلف سراسر دنیا گردهم جمع کند. پیرآفتاب شاه جیلانی وزیر فدرال فرهنگ پاکستان طی سخنرانی در جلسه افتتاحیه این همایش اهمیت پیشرفت و حفظ اماکن تاریخی مسلمانان را به عنوان بخش غنی تمدن اسلامی مورد تأکید قرار داد. شرکت‌کنندگان این همایش را فرصتی برای ارتقای آگاهی عمومی و در سطح دانشمندان از میراث باستان شناسی اسلامی توصیف کردند. این همایش دومین همایش از این نوع درجهان محسوب می‌شود. نخستین همایش از سوی سازمان کنفرانس اسلامی در آوریل 2005 در استانبول با حضور 150 محقق و کارشناس حفاری باستان‌شناسی برگزار شد.

برگرفته از تارنمای خبرگزاری مهر

نوشته شده توسط سیروس برفی در دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۹ |

سایت نشنال جئوگرافیك در گزارشی به معرفی 10 كشف باستان‌شناسی برتر امسال پرداخت. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، سایت علمی نشنال جئوگرافیك در روزهای پایانی سال جاری میلادی، اقدام به معرفی 10 كشف باستان‌شناسی امسال كرد. این كشف‌ها عبارتند از:

1ـ بقایای كشتی ارواح جویندگان طلا؛ این كشتی به دزدان دریایی قاره‌ی آمریكا تعلق داشته و سال‌ها پیش غرق شده است و ماه نوامبر بقایای آن كشف شد.

2ـ گنجینه‌ی طلای آنگلوساكسون‌ها؛ این گنجینه كه از آن به‌عنوان بزرگ‌ترین گنجینه‌ی كشف‌شده از آنگلوساكسون‌ها یاد می‌شود، در ماه جولای در انگلیس كشف شد و شامل صدها شیء تاریخی ساخته‌شده از طلاست.

3ـ دندان‌های جواهر‌كاری‌شده؛ این دندان‌ها كه انسان را به یاد ستارگان موسیقی «هیپ هاپ» می‌اندازند، به ساكنان قاره‌ی آمریكا در 2500 سال پیش تعلق دارند و نشانگر مهارت دندان‌پزشكی ساكنان منطقه‌ی آمریكای جنوبی در هزاران سال پیش است.

4ـ مقبره‌ی یكی از پادشاه‌های پرو؛ در این مقبره كه 1500 سال قدمت دارد، آثار تاریخی متعدد از جمله جوهرات سلطنتی كشف شدند. البته شیوه‌ی ساخت این مقبره نیز منحصر‌به‌فرد است

5ـ حجاری‌های جیمزتاون؛ این حجاری‌ها كه حدود 400 سال قدمت دارند، به شیوه‌ای غیرعادی و راز‌گونه ایجاد شده‌اند. محققان امیدوارند با بررسی آن‌ها به رسوم ساكنان كشور آمریكا در صدها سال پیش پی ببرند.

6ـ آثاری قدیمی‌تر از استون‌هنج؛ این آثار در كشور انگلیس و شامل ویرانه‌های یك معبد، دو مقبره و دیگر آثار تاریخی‌اند كه در كنار یكدیگر، دایره‌ای را تشكیل می‌دهند و سال‌ها پیش از استون‌هنج ساخته شده‌اند.

7ـ زیردریایی سامورایی؛ این زیردریایی به جنگ جهانی دوم تعلق دارد و در ماه فوریه در نزدیكی پرل هاربر پیدا شد.

8ـ كشتی دزدان دریایی؛ در این كشتی كه بقایای آن ماه مارس در سواحل كارولینای شمالی پیدا شد، آثار زیادی از جمله سكه‌های تاریخی، شمشیر و دیگر ابزار‌آلات جنگی و از جمله این وسیله شبیه به پرگار كشف شدند.

9ـ جمجمه‌ی جادوگر ایتالیایی؛ در ماه مارس جمجمه‌ی یك زن كه احتمالا در قرون وسطا به‌عنوان یك جادوگر با قرار ‌دادن آجری در دهانش كشته شده است، در ایتالیا كشف شد.

10ـ اسكلت‌های شگفت‌انگیز؛ این اسكلت‌ها به محوطه‌ای تاریخی در آلمان از عصر سنگ تعلق دارند و همراه آن‌ها زیور‌آلاتی ساخته‌شده از دندان سگ و اسكلت یك زن كه به‌صورت نشسته دفن شده بود، كشف شدند.

 

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۸۹ |

نشریه نشنال‌جئوگرافی رمزگشایی از طومار بحرالمیت را که به‌نظر می‌رسد قدیمی‌ترین نسخه انجیل است، برترین کشف سال 2010 اعلام کرد.

اما در سال 2010 کشفیات دیگری در عرصه کاوشهای باستانشناسی اتفاق افتاد و بار دیگر ما را به تامل و تفکر در مورد وضعیت میراث فرهنگی و دیدگاههای دولتمردان ایران در باب اهمیت باستانشناسی و لزوم فعالیت کارشناسان این رشته واداشت !

آیا ایران هنوز بهشت باستانشناسان است !؟

و بازهم از کشفیات مهم باستانشناسی جهان در سال 2010:

(امان از دست یهودیان) راز کتیبه بحرالمیت

رمزگشایی فنجانی مرموز که در تونل‌های اورشلیم (بیت‌المقدس) از زیر خاک بیرون آمده، ممکن است به حل یکی از بزرگ‌ترین معماهای کتاب مقدس کمک کند. چه کسی طومارهای بحرالمیت را نوشته است؟

سرنخ‌های جدیدی که در جولای / تیر گذشته به دست آمد، این طور نشان می‌دهد که این طومارها که شامل برخی از قدیمی‌ترین متون شناخته‌شده انجیل است، گنجینه‌های متنی چند گروه بوده‌اند که در طی دوران جنگ مخفی شده‌اند. آن‌ها حتی ممکن است گنجینه بزرگ معبد اورشلیم باشند که طبق افسانه‌ها، «صندوق عهد» که یادگار موسی (ع) است، در آن‌جا نگهداری می‌شود.

 

(مسیحیان پروتستان دست بردار نیستند) کشف احتمالی کشتی نوح پیامبر (ع)

در ماه آوریل / فروردین، گروهی از مسیحیان پروتستان ادعا کرده‌اند که کشتی نوح پیامبر (ع) را زیر برف و بقایای آتشفشانی کوه‌های آرارات ترکیه کشف کردند.

 

(خبری ناخوشایند برای دوستداران محیط زیست و به ویژه برای ریه کره زمین و اما خوشنودی باستانشناسان) تصاویری که دنیای گم‌شده آمازون را آشکار ساخت

در ماه ژانویه / دی گذشته، کشف مناطقی به شکل دایره، مربع و دیگر شکل‌های جغرافیایی که روزی درون جنگل‌های آمازون مخفی بود، دانشمندان را متقاعد کرد که روزگاری جامعه‌ای باستانی در این جنگل‌ها زندگی می‌کرد. با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای که از سال ۱۹۹۹ / ۱۳۷۸ به بعد از این جنگل‌ها تهیه شده بود؛ دانشمندان ۲۰۰ منطقه جغرافیایی را که در آن‌ها عملیات خاکریزی و خاک‌برداری انجام شده بود، کشف کردند. این مناطق در فاصله‌ای نزدیک به ۲۵۰ کیلومتر از یکدیگر قرار گرفته بودند. محققان معتقدند بیش از ۱۰ برابر ساختارهایی که تاکنون کشف شده و هدف ساخت آن‌ها نیز مشخص نیست، در عمق جنگل‌های آمازون پنهان شده و هنوز شناسایی نشده‌اند.

 

(علوم میان رشته ای همچنان شگفتی ساز برای باستانشناسی) لیزر شهر مایا را نمایان کرد

باستان‌شناسان با استفاده از هواپیماهای مجهز به نقشه‌برداری لیزری در عمق جنگل‌های بارانی نفوذ کرده و تصاویری جدیدی از شهر باستانی مایا تهیه کردند. در آوریل ۲۰۰۹ / اردیبهشت ۱۳۸۸، هواپیماهای مجهز به لیدار (راداری که با لیزر کار می‌کند) روی شهر مایا به پرواز درآمدند. با استفاده از پرتوهای لیزری دانشمندان توانستند نقشه‌ای سه بعدی از این شهر را که در غرب بلیز واقع شده، تهیه کنند و به این ترتیب متوجه شوندد مایا بسیار بزرگ‌تر از آن چیزی است که قبلا تصور می‌شد. این تحقیقات ساختمان‌ها، جاده‌ها و دیگر خصوصیات پنهان این شهر را ظرف مدت ۴ روز آشکار ساخت. دانشمندان یافته‌های خود را در ماه می / اردیبهشت امسال و در طی سمپوزسیوم بین‌المللی باستانشناسی در تامپا ارائه دادند.

 

(باز خبری دیگر از قربانی کردن انسان در پرو) کشف معبد پر رمز و راز در پرو

باستان‌شناسان در ژانویه / دی گذشته از کشف معبدی پیچیده به قدمت هزار سال در شمال‌شرقی پرو خبر دادند. در این تصویر دیجیتالی، قبری را همراه با قربانیانی می‌بینید که به خدایان تقدیم شده‌اند. این مجموعه پیچیده نزدیک شهر چیکلایو که بین سال‌های ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ از زیر خاک بیرون کشیده شد، واقعیت‌های بیشتری را در مورد افسانه Naylamp فاش می‌کند. Naylamp خدای تمدن Lambayeque است که قبل از اینکاها در قرن هشتم و بعد از فروپاشی تمدن Moche بنیان نهاده شد.

 

(هرچند پسر طلایی در بین فراعنه مصر باستان بی نام و نشان بود در دوران معاصر بیشترین شهرت را دارد و همچنان خبرساز است) نتایج دی.‌ان‌.ای توت‌آنخ‌آمون

توت‌آنخ‌آمون، مشهورترین فرعون مصر باستان، امروز پسر طلایی دوران مصر باستان نامیده می‌شود. البته او در دوران سلطنتش، وضعیت جسمی مساعدی نداشت که بتوان لقب یک پادشاه را بر او نهاد. در ماه فوریه / بهمن ۱۳۸۸، آزمایش‌های دی‌ان‌ای نشان داد پادشاه توت یکی از فراعنه ضعیف و رنجور بود و از مالاریا و ناهنجاری‌های استخوانی رنج می‌برد. به احتمال زیاد سلامت او قربانی رسم ازدواج خانوادگی شده که در آن زمان معمول بوده است.

 

(روزی نیست که دوستداران میراث فرهنگی خبری بد نشنوند!) نابودی آثار باستانی برجسته جهان

نقاشی‌های دیواری آسیب دیده در کلیسای سنت‌گریگوری باز هم داستان بی‌توجهی به آثار باستانی را در شهر قرون وستایی آنی در کشور ترکیه یادآوری می‌کند. این کلیسا در منطقه‌ای نظامی در نزدیکی مرز فعلی ترکیه و ارمنستان واقع شده است. در گزارش اکتبر / مهر صندوق میراث جهانی اعلام شد که این شهر یکی از ۱۲ منطقه فرهنگی است که در مرز نابودی و فروپاشی به سر می‌برند.

 

(همین روزها شروع میشود! شمارش معکوس برای نابودی تایتانیک) تایتانیک رو به نابودی است

در تصویری که در تاریخ ۱ سپتامبر مصادف با بیست‌وپنجمین سالگرد کشف مجدد کشتی تایتانیک منتشر شد دانشمندان متوجه شدند زنگ‌آهن‌های قندیلی سراسر این کشتی را که در عمق ۳۸۰۰ متری اقیانوس آرام قرار گرفته، پوشانده است. این بدان معنی است که تایتانیک به آرامی در حال از بین رفتن است و به همین دلیل، دانشمندان سعی می‌کنند با تصویربرداری صوتی، ردیاب‌های صوتی و ویدیوهای سه‌بعدی حداقل به صورت مجازی تایتانیک را در شکل فعلی خود حفظ کنند. البته با کمک این فناوری‌ها دانشمندان تلاش می‌کنند عمر باقی‌مانده این کشتی را نیز تخمین بزنند.

 

(گرم شده کره زمین و آب شدن یخهای قطب جنوب و سخت شدن کار باستانشناسان) آلونک ملقب به کپسول زمان

یک قرن بعد از آن‌که کاپیتان روبرت فالکون اسکات به قاره قطب جنوب گام گذاشت، کارشناسان به سختی تلاش می‌کنند تا کلبه چوبی این کاوشگر بریتانیایی را حفظ کنند (این تصویر در آگوست ۲۰۰۶ / مرداد ۱۳۸۵ در راس‌آیلند قطب جنوب گرفته شد). البته سه کلبه دیگر هم در این منطقه وجود دارند که تا ابد در زیر برف مدفون خواهند ماند. نزدیک به یک قرن پیش، ۳۳ مرد که قصد عزیمت به قطب جنوب را داشتند در این کلبه که ۱۵ متر طول و ۷٫۶ متر عرض داشت پناه گرفته بودند. این افراد در حقیقت اسکات و گروهش بودند که قبل از سفر بد یمن خود به قطب جنوب در سال ۱۹۱۲ این کلبه را برای اسکان موقت خود انتخاب کردند. اسکات و چهار نفر دیگر از اعضای گروهش بعد آن‌که در اکتشاف قطب جنوب از روئال آمادسن نروژی شکست خوردند، جان خود را از دست دادند.

 

(زاهی حواس دمت گرم دست راستت بالای سر باستانشناسان ایرانی) کشف تونل مخفی فرعون

زاهی حواس، باستان‌شناس ارشد مصری روی پله‌های سنگی به قدمت ۳۳۰۰ سال ایستاده است. اینجا تونل پر رمز و رازی است که از قبر فرعون ستی شروع می‌شود و به هیچ جای خاصی هم متصل نمی‌شود. بعد از ۳ سال حفاری و خارج کردن آثار باستانی از طریق سیستم ریلی، گروه کاوش به دیوار رسیدند! احتمالا کارگرانی که این تونل شیب‌دار را در دره پادشاهان می‌ساختند، پس از از ۱۷۴ متر پیشروی در دل سنگ ناگهان دست از کار کشیدند.

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۹ |

بر خلاف دیگر کشورهای جهان که از هر ده خبر در عرصه میراث فرهنگی شش یا هفت خبر کشف، حفاظت یا بازسازی دارند، در ایران از هر ده خبر، هشت خبر تخریب میراث فرهنگی اعم از محوطه باستانی و بنای تاریخی میشنویم و دوستداران میراث فرهنگی را به سوگ مینشاند. خدا پدرش را بیامرزد که بخش گردشگری و صنایع دستی را با سازمان میراث فرهنگی ادغام کرد تا شاید بتوان دو خبر خوب و امیدوار کننده از دل این دو بخش بیرون کشید. اگرچه اوضاع و احوال این دو بخش هم چنگی به دل نمیزند. خودتان قضاوت کنید!

 

ويراژ موتورسواران روي آرامگاه زرتشتيان

 

تغيير کاربري در حمام‌هاي تاريخي؛ عامل حفظ يا تخريب

 

بافت تاريخي گرگان، قرباني تکرار اشتباهات گذشته

 

شواهد جدید از دوره شوشان میانه در شمال استان خوزستان

 

 

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹ |

نا بسامانی در هر کشوری در جهان نخستین تهدیدش به سوی آثار باستانی و به ویژه موزه­ها که ثمر چند ده سال کشفیات باستانشناسی است، نشانه میرود. هنوز دوستداران میراث فرهنگی در جهان خاطره غارت و نابودی آثار موزه بغداد و محوطه های باستانی عراق را فراموش نکردند که خبرهای نگران کننده ای از مصر میرسد. امیدواریم تحولات مصر با کمترین آسیب برای میراث فرهنگی این کشور به مانند دیگر آثار باستانی دیگر کشورهای جهان که نه فقط  متعلق به مصر بلکه تمامی مردم جهان است، همراه باشد. این روزها زاهی حواس لحظات سخت و پر اظطرابی را میگذراند. گروه خبرنامه مَرو برای زاهی حواس و همه حفاظت کننده های میراث فرهنگی مصر آرزوی موفقیت در این روزهای بحرانی را دارد.

برای آگاهی بیشتر از اوضاع میراث فرهنگی مصر اینجا کلیک کنید

ميراث فرهنگي مصر در انتظار عادي شدن شرايط

 

ناآرامي‌ها در مصر؛ خسارت ديدن موزه قاهره

 

لغو پرواز مسافران خارجي به مصر؛ زيان ميليون دلاري براي صنعت گردشگري مصر

 

محوطه‌هاي باستاني مصر در معرض خطر غارت!

 

احتمال تخريب مجسمه توت‌ عنخ آمون در موزه قاهره

 

اعلام خطر براي مقبره فرعون‌هاي مصر

 

درپي هجوم غارتگران، دو موميايي فرعون در موزه‌ي مصر نابود شدند

 

درپي ناآرامي در مصر، اهرام ثلاثه روي گردشگران بسته شد

نوشته شده توسط سیروس برفی در شنبه ۲ بهمن ۱۳۸۹ |

والتر بنیامین، نظریه پرداز و منتقد هنر سرشناس مکتب فرانکفورت، در رسالۀ «ادوارد فوش: مجموعه دار و مورخ»  (Benjamin, 2008) دیدگاهی را در زمینۀ تاریخ فرهنگ می پروراند که بعدها در «پروژۀ پاساژ» (Benjamin, 1999) بسیار به کارش می-آید. او این رساله را هنگامی منتشر ساخت که باستانشناسی مراحل آغازین رشد خود را طی می کرد (اوایل قرن بیستم-این نکته دست کم در حیطۀ نظری درست است). موضع او در برابر «تاریخ هگلی» بسیار روشن بود. فرشته ای که مدام به سمت گذشته تمایل داشت و طوفان سهمناک پیشرفت او را به سمت آینده ای می کشید که جز ویرانه نبود. بنیامین نگاهی ضد تکاملگرایانه به تاریخ داشت و تاریخ هگل را برساخته ای از اخلاق بورژوا می دانست. ازین رو نگاهش با نگاه ماتریالیسم تاریخی قرابت می یافت.

    در نگاه نخست چنین به نظر می رسد. اما عمیقتر که بنگریم، به ویژه خواهیم دید که او ماتریالیسم تاریخی فوش را، که نماینده ای از ماتریالیسم سوسیالیستی است متناقض از درون می داند. به زعم او ماتریالیسم تاریخی نسبت میان گذشته و حال را بدیهی دانسته و از گذشته آنچه را که برای حال سودمند است گزینش کرده و بدین سان گذشته را کالایی در میان سیاهۀ کالاهای حال می داند. این نگاه با آنچه بنیامین از تاریخ در ذهن می پروراند بسیار فاصله دارد. برای بنیامین آنچه از گذشته باقی مانده ناقص و ناتمام است و حال هم نمی-تواند کمکی به تکمیل آن نماید. اینجاست که «تاریخ فرهنگ دیالکتیکی» بنیامین شکل می گیرد.

    آثار هنری برای بنیامین دو جنبه دارند: پیش از تاریخ و پس از تاریخ. پیش از تاریخ اثر هنری بسترهای اجتماعی و فرهنگی است که آن اثر را در خود قوام بخشیده و آن را به مثابۀ رویدادی پدیدار ساخته است. پس از تاریخ اثر هم پس از به اتمام رسیدن عصر آن اثر به وجود می آید. اینجاست که او در کنار تداوم تاریخ، سیر تاریخ را وقفه مند نیز دانسته و از اعصاری دم می زند که پدیدار شده، آثاری برجای گذاشته و بی آنکه به اتمام رسند خاتمه یافته و جای خود را به عصری بعدی می سپارند. این اوج ایستادگی در مقابل تاریخ بی وقفه و رو به کمال هگل است که بنیامین به جان می خرد. به تعبیر بنیامین آثار هنری به صورت مادی در ایجاد «آن هر یک از اعصار» مشارکت می کنند (Caygill, 2006, p. 79).

    تاریخ فرهنگی دیالکتیکی و مطلوب بنیامین روایات را به کناری نهاده و با آثار مواجه می شود. روایات گذشته را به سود حال تحریف می کنند، اما آثار ناتمام و ناقص دقیقاً حال را به چالش کشیده و چارچوب های مفهومی آن را مرتعش می سازند. تاریخ هنری که بنیامین آن را می پروراند، ارزیابی درونی فلان فرم و بهمان سبک نیست، به هیچ گونه اثر منفرد معطوف نمی شود، بلکه شیوۀ درک جهان و چیزها را در کل، در بطن آثار هنری می-بیند. هر عصری فنونی خاص را می پروراند، هنر از بطن همین شیوه های اقتصادی و فناورانۀ تولید می بالد و ازین رو هر اثری محصول نیاز خاص هر عصری است.

    تاریخ فرهنگ بنیامین، برخلاف ماتریالیسم تاریخی به جستجوی گذشته های وقفه مند، تکه پاره و ناتمام برمی آید. گذشته-هایی که نه تنها سودی برای حال، نظم حال و استمرار چارچوب-های مفهومی آن ندارد، که همۀ اینها را نیز با عرضۀ اشیا و رویدادهایی ناقص، آنارشیستی و تکه تکه با چالش مواجه ساخته و لرزان می سازد. تاریخ فرهنگ از تفاوت ها، وقفه ها، امور ناآشنا و غریب سخن گفته و قطعاتی کولاژ مانند و سوررئالیستی را فرامی خواند و احضار می کند که هر حال منظومی از آن واهمه دارد. «بقایای گذشته می توانند موجب تخریب جنبه هایی از حال شده و آن را به روی آینده بگشایند» (Caygill, 2006, p. 93).

    مواجهه با قطعات گذشته برای هرکه در حال زندگی می کند دشوار و سهمگین است. گذشته ناتمام است و حال قادر به تکمیل آن نیست، در نتیجه کسی که با گذشته مواجه می شود حال را دگرگون خواهد ساخت. اما چنانکه گفته شد، این گذشته روایت-های شسته رفتۀ هگلی و کلان روایات مدرن نیست، حتی ماتریالیسم منفعت جوی مارکسی هم، که کولاژی ست از قطعاتی ناجور که گه گاه چون زخمی چرکین سر باز کرده و سوزش حال را دامن می زند.

    تاریخ هنر بعد از بنیامین، در سراسر قرن بیستم کاملاً متفاوت از قرون پیشین طی طریق می کند. چونان که شخصیت هایی چون بوکهارت، با به سخره گرفتن سیر تکامل هنر هگلی، شکوه هنر فرهنگ هایی چون فرهنگ اسلامی را به همراه سرچشمه ها و خاستگاه های اجتماعی آن به رخ می کشد. باستان شناسی قرن بیستم هم چیز دیگریست. دیگر از آن سیر تکامل گرایانۀ تیلری فرهنگ کمتر نشانی هست و این را خوب می توان در نگاه چایلد دریافت. تاریخ فرهنگ چایلد چنان قطعه قطعه است که فرهنگ بدوی تیلر (Tylor, 1920) و جامعۀ باستان مورگان (Morgan, 1877) یکپارچه و بخشی از موج روبه پیش تکامل فرهنگ انسان.

    تاریخ دیالکتیکی فرهنگ به اندازه ای ژرفا دارد و سرشار از جنبه های پیدا و پنهان که حتی باستان شناسی نو هم در برابر آن تاب تحمل نیاورد و نتوانست «فرهنگ والا»ی خود را بدان تحمیل کند. هنوز درس های بسیاری برای آموختن از تاریخ دیالکتیک فرهنگ وجود دارد؛ به شرط آنکه گذشتۀ ناتمام را کالایی در حال نپنداریم و دست به گزینشش نزنیم. به شرط آنکه بگذاریم قطعات به ناگاه خود را بر ما بنمایند و با به چالش کشیدن حالمان، ما را به سوی آینده گریزان سازند. این چیزی-ست که بنیامین در اثر هنری و زمان/مکان مند بودن آن می دید و باستان شناسان می توانند در هرچیزی ببینند.

وحید عسکرپور- چهار بهمن هزار و سیصد و هشتاد و نه

ارجاعات

Benjamin, W. (1999). Arcades project. Harvard University Press.

Benjamin, W. (2008). Eduard Fuchs; Collector and historian. In The work of art in the age of its technical reproduction. Harvard University Press.

Caygill, H. (2006). Walter Benjamin,s concept of cultural history. In D. Ferris, Cambridge companion to Walter Benjamin. Cambridge university press.

Morgan, L. (1877). Ancient society. McMillan.

Tylor, E. (1920). primitive culture. Murray.

 

وحید عسگرپور، دانشجوی دوره دکتری باستان شناسی، دانشگاه تهران است.

برگرفته از تارنمای: انسانشناسی و فرهنگ

نوشته شده توسط سیروس برفی در جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹ |

 

روز چهارشنبه 29 دی‌ماه 1389 نشستی با عنوان «باستان‌شناسی دین مهر» در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد. اين نشست با همت دوفصلنامۀ «باستان‌پژوهی» و با همکاری جمعیت فرزندان شاهد و ایثارگر و دیده‌بان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

در این نشست که همزمان با آن شماره جدید مجلۀ «باستان‌پژوهی» نیز رونمایی شد، باستان‌شناسان درباره آخرین یافته‌های باستان‌شناختی مربوط به این موضوع که در محدوده مرزهای ایران کنونی به دست آمده، سخن گفتند.

این نشست با سخنرانی سیدمحمود موسوی (باستان‌شناس پیشکسوت و مدیر مرکز باستان‌شناسی ایران در سال‌های دهۀ 1360)، گشایش یافت و سپس به موضوع «باستان‌شناسی دین مهر» پرداخته شد.

 

 

تاریخچۀ نشریات باستان‌شناسی ایران

 

در آغاز برنامه، محمود موسوی دربارۀ «تاریخچۀ نشریات باستان‌شناسی» سخن گفت. او در سخنرانی‌اش گزارشی از انتشار مجله‌های باستان‌شناسی در ایران‌، از آغاز تا‌کنون‌، بازگو کرد. موسوی گفت: «در آغاز قرن گذشتۀ میلادی گزارشهای کاوشهای شوش توسط ژاک دمورگان به زبان فرانسه چاپ شد که در سالهای بعد با آمدن دمکنم تغییر نام داد اما همچنان ادامه یافت و مبدل به یک سلسله انتشارات دامنه‌دار شد. با این حال، اگر از «آثار ایران» که توسط آندره گدار و به زبان فرانسه منتشر شد و بخشهایی از آن در همان زمان توسط محمدتقی مصطفوی و بهمن کریمی به فارسی ترجمه شد، بگذریم، تا سال 1329 خورشیدی هیچ نشریه فارسی‌زبانی درباره باستان‌شناسی ایران نداشته‌ایم. در این سال، جلد نخست «گزارش‌های باستان‌شناسی» منتشر شد. این جلد دربردارنده ترجمه‌هایی از گل‌نبشته‌های یافته‌شده از تخت‌جمشید و همچنین گزارش کاوشهایی از باستان‌شناسان ایرانی همچون حاکمی، راد، سامی و... است. از سال 1329 تا اسفند 1338 چهار جلد از «گزارش‌های باستان‌شناسی» چاپ شد و هر کدام دارای مقالات دانشورانه‌ای درباره کاوش‌های باستان‌شناسی در تپه حسنلو، گیلان، پاسارگاد و تخت‌جمشید و محوطه‌های دیگر و همچنین حاوی ترجمه‌هایی نیز بود».

 موسوی در ادامه افزود: «مجله دیگری که پس از آن منتشر شد‌، «‌باستان‌شناسی و هنر ایران» نام داشت. شماره نخست این مجله در زمستان 1347 با مدیریت محمود خلیقی و سردبیری دکتر پرویز ورجاوند انتشار یافت. این مجله تا ده شماره منتشر شد. در دهۀ 1350 فیروز باقرزاده با تشکیل «مجامع سالانۀ کاوشها و پژوهشهای باستان‌شناسی» هر سال دست به انتشار گزارشهای ارائه شده به این سمپوزیم‌ها می‌زد که پنج سال متوالی انتشار یافت و به نوعی جایگزین یک نشریه مستمر شده بود. در دهۀ 1350 نیز گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران‌، مجله «مارلیک» را به همت دکتر نگهبان منتشر کرد که دو شماره‌ چاپ شد و پس از انقلاب نیز با تغییر نام به «کند و کاو»، یک شماره منتشر شد. در دهۀ 1360 خورشیدی مجله «اثر» و «مجله میراث فرهنگی» در سازمان میراث فرهنگی و «مجله باستان‌شناسی و تاریخ» در مرکز نشر دانشگاهی منتشر شد. از آن میان، «مجله میراث فرهنگی» تعطیل شده است اما «مجله باستان‌شناسی و تاریخ» اکنون بیش از دو دهه است که انتشار می‌یابد. در دهه 1380 چندین مجلۀ دیگر هم آغاز به انتشار کردند که عمدتاً روال انتشار منظمی ندارند. از جمله آنها باید به مجلۀ «باستان‌شناسی» (به سردبیری دکتر ملاصالحی) و مجلۀ «نامه پژوهشگاه» اشاره کرد. هرچند که اکنون باید سازمان میراث فرهنگی نشریه‌هایی معتبری در این راستا می‌داشت، اما چنین موضوعی را جدی نگرفته است. از دیگر مجلات باستان‌شناسی، مجلۀ «باستان‌پژوهی» است. ‌دورۀ قدیم مجله «باستان‌پژوهی»، در سال 1377 به دست گروهی از دانشجویان باستان‌شناسی دانشگاه تهران و با سردبیری شهرام زارع منتشر شد. این مجله در سال 1385 با مجوز سراسری در قالب دورۀ جدید منتشر شد که تاکنون انتشار آن ادامه پیدا کرده است. این مجله یکی از دو صدای جامعه باستان‌شناسی ایران است. صدای اول، «مجله باستان‌شناسی و تاریخ» است و صدای دوم «باستان‌پژوهی». هر چه از این دست مجله‌ها منتشر بشود‌، نفسی تازه برای باستان‌شناسی ایران است. باستان‌شناسی ما بیماری است که نیاز به مداوا دارد تا بتواند سرپا بماند و خود را به جهان بشناساند. بی‌گمان باستان‌شناسی ایران از داشتن تریبون‌هایی همانند مجله «‌باستان‌پژوهی» بی‌نیاز نیست».

 

 

آیین مهر و پرسش‌هایی درباره باستان شناسی دین

مهرداد ملکزاده دربارۀ «مهرپرستی و پرسش‌هایی درباره باستان‌شناسی دین» سخنرانی کرد. وی گفت: «هرچند کوششهای پژوهشی زیادی به زبانهای اروپایی در حوزۀ آیین مهر انجام شده اما به زبان فارسی مطالعات بسیار اندکی انجام شده است. شاید بشود گفت این نخستین‌بار است که یک مجله، اقدام به انتشار چنین ویژه‌نامه‌ای می‌کند. در مجموع در این باره ناگفته‌ها و نادانسته‌های ما بسیار بیشتر از آگاهی‌های ما است. هرچند که در باستان‌شناسی ما برنامه‌های منسجم پژوهشی صورت نمی‌گیرد اما به دلیل وضعیت کنونی میراث فرهنگی و باستان‌شناسی، در اینجا نگاه من انتقادی نخواهد بود بلکه بیشتر حاوی پیشنهادهایی خواهد بود

ملکزاده با اشاره به این که در روزگاران کهن‌، چه بسا مهرپرستان در نزد مزدیسنان راست‌کیش‌، دیویسنان پنداشته می‌شده‌اند‌، گفت: «‌در روز 26 ژوئن 1935 میلادی، کاوشگران دانشگاه شیکاگو‌، در سکوی تخت‌جمشید‌، کتیبه‌ای از روزگار خشایارشا به‌دست آوردند که امروزه به نام "‌کتیبه ضد‌دیو‌" نامیده می‌شود. این سنگ‌نوشته کم‌مانند‌، ‌روایت رویدادی است که در آن، خشایارشا می‌گوید که از دیو‌پرستان خواستم که دست از آیین خود بردارند و "‌دیو دان‌ها‌" را نابود کنند. پیداست که سخن خشایارشا اشاره به رویداد مذهبی مهمی دارد». ملکزاده به گمان‌های باستان‌شناسان درباره سنگ‌نبشته خشایارشا اشاره کرد و افزود: «خشایارشا در کتیبه خود نمی‌گوید که دیوپرستان در کجا زندگی می‌کردند. از همین رو درباره این سنگ‌نوشته‌، گفت‌وگوهای بسیاری شده است. برخی گفته‌اند که پرستندگان دیو در شهر بابل می‌زیستند و با رویدادی پیوند دارند که خشایارشا را به بابل کشاند و او را واداشت که باروی این شهر را ویران کند...

برخی دیگر، سنگ‌نوشته ضد‌دیو خشایارشا را با گرفتن آتن و به آتش کشیدن پرستشگاه آکروپولیس یکی دانسته‌اند. اما کریستین‌سن، چنین باور داشت که کتیبه خشایارشا نمی‌تواند با لشکرکشی او به آتن پیوند داشته باشد‌؛ چون در این سنگ‌نگاشته از دو واژه «ارته» که شکل مادی و پارسی «اشه» است و نیز «برسم» یاد شده است. پس داستان در گستره ایران و درست در همان زمانی که «وندیداد» نوشته شده‌، روی داده است».

این پژوهشگر گفت:‌ «می‌دانیم که وندیداد‌، بیانیه مغان مزدیسنا‌، برضد مغان دیویسنا بوده است.» به گفتۀ ملکزاده‌، دیدگاه کریستن‌سن تا سالیان سال، در نزد ایران‌شناسان‌، پذیرفته شده بود. تا آن که در  «نوشجان تپه» در ملایر‌، دیوید استروناخ، دست به کاوش‌های باستان‌شناسی زد و ساختمانی با کارکرد مذهبی یافت که پیشینه آن به روزگار مادها می‌رسید و از تالارهای ستون‌دار و انبار، ساخته شده بود. شگفت آن که روی این ساختمان را پوشانده بودند. پرسش پیش رو آن بود که چه فرآیند فرهنگی دلیل‌ آن شده بود که چنین رفتاری با نیایشگاه مادی انجام گیرد؟

وی افزود: «‌چندی پس از آن‌، گیرشمن، نوشتاری نوشت و با یادآوری کتیبه ضد‌دیو خشایارشا‌، آن ساختمان مذهبی را یک دیودان دانست. چنین گمان می‌رود که در زمان خشایارشا کسانی را که برای نیایش به دیودان می‌آمده‌اند‌، سرکوب کرده‌اند و به آنها دستور داده‌اند که دست از آیین خود بردارند. اما چون زمین دیودان را جای سپندی می‌دانستند‌، نیایشگاه را نابود نکردند و تنها روی آن را پوشانده‌اند».

ملکزاده در پایان گفت: «‌اکنون آیا نمی توان گمان برد و این سخن را پیش کشید که دیودان یاد شده‌، یک پرستشگاه مهری بوده است و پوشاندن ساختمان آن، پس از سرکوب دیوپرستان، به‌دست خشایارشا انجام گرفته است؟ به ویژه آن که پیروان مزدیسنان‌، کسانی را که باورهای پیش از زرتشتی داشتند‌، دیویسنان می‌نامیدند. من گمان می‌کنم که ما می‌توانیم ‌دلایل باستان‌شناختی استواری برای این گمان بیابیم».

در پایان او اشاراتی به شماری از آثار و یافته‌های مشابه آنچه از نوش‌جان تپه به دست آمده است، نمود. وی محوطه‌های واسون کهک و زاربلاغ قم را شواهدی مشابه برشمرد.

 

 

کاوش باستانشناسی در دو مهرکده در برازجان

 

احسان یغمایی‌، باستان‌شناس پیشکسوت و کارشناس پیشین سازمان میراث فرهنگی‌، از دیگر سخنران این نشست بود. یغمایی درباره «کاوش‌های باستان‌شناسی در مهرکده محمدآباد» برازجان در بوشهر، سخن گفت‌. او گفت: «‌دانسته‌های ما از کیش مهر و چگونگی نیایش پیروان آن در مهرکده‌ها‌، بسیار ناچیز‌، پراکنده و دگرگون شده است. از دیگر سو، بیشتر آگاهی‌های ما از مهرپرستی از رهگذر پژوهش‌های بیگانگان به‌دست آمده است. پژوهش‌های آنان نیز گاه آلوده به غرض‌ورزی است».

به گفتۀ او، «بررسی و شناسایی مهرکده‌ها در ایران نیز آشفته‌، پراکنده‌، بی‌هدف و بی‌بنیاد است. آن‌چه می‌دانیم‌، بیشتر شفاهی است. مطالعاتم در جاهایی همانند دخمه ایوان فرهاد‌، مهرکده محمدآباد و مهرکده گوسعیدی در دشتستان برازجان بوده است. در این میان بررسی مهرکده محمد‌آباد برازجان را باید در شمار نخستین گام‌ها دانست‌؛ هر چند همین بررسی هم با گسستگی ده‌ساله همراه بوده است».

یغمایی در ادامه افزود: «‌در سال 1371 خورشیدی، در اثر حفاری غیرمجاز در برازجان، پیکره ای از خدای یونانی «پان» به دست آمد. سپس یک گروه باستان‌شناسی در جستجوی یافتن بقایای آن پیکره به منطقه رفت، اما تلاش گروه به جایی نرسید و بقایای آن پیکره و محل دقیق آن معلوم نشد‌. با این حال، در جای دیگری در محمدآباد برازجان کاوشهایی توسط من انجام شد و بقایای معماری ای به دست آمد که گمان می‌کنم یک مهرکده است».

یغمایی با اشاره به کاوش‌های خود و گروه همراهش در سال 1383 در مهرکده برازجان‌، گفت: «‌دستاورد ما‌، پس از دو فصل کاوش‌، بیرون کشیدن راهرویی زیر‌زمینی‌، به همراه یک شبستان و بخش‌های وابسته به آن، از دل خاک بود. شگفت‌تر آن که در کف دیوار مهرکده‌، چند لکه خون دیده می‌شد. شاید آن لکه‌ها مربوط به قربانی بوده باشد. از سویی دیگر‌، به نظر می رسد که این بقایای معماری که من مهرکده برازجان می‌نامم، مشابهتی با معماری مهرکده ها در گستره امپراتوری روم داشته باشد. از جمله می‌توان به شباهتش با مهرکده "سنت کلمنت‌" در ایتالیا اشاره کرد. شاید پیکره «پان» هم که در محمدآباد برازجان یافته شده ارتباطی با این موضوع داشته باشد و چون «پان» به چوپانان مربوط است، پیوندی با میترا که به روایت مهریشت دارای «دشتهای فراخ» است، داشته باشد».

به گفته یغمایی، علاوه بر مهرکده محمدآباد بقایای دیگری هم در نزدیکی آن کشف و کاوش شده که وی آن را با نام محلی مهرکده «گوسعیدی/گاوسعیدی» نامیده است. وی افزود: «در مهرکده گوسعیدی یک پیکرک شکستۀ گاو یافتیم که در آیین مهرپرستی عنصر مهمی است. چنانکه در مهرکده محمدآباد نیز یک مُهر با نقش کژدم یافته شد که آن هم در مهرپرستی مهم است... با این حال، برای نظر قطعی درباره کارکرد این بقایای معماری باید منتظر پژوهشها و کشفیات آینده بود».

یغمایی در پایان افزود: «‌به هر روی‌، ما ناگزیر شدیم که کار کاوش در مهرکده برازجان را به دلیل نداشتن بودجه رها کنیم... هرچند که در این محوطه آثار با ارزش مادی که قاچاقچیان دنبال آن هستند، وجود ندارد اما تاکنون سه بار غارتگران اموال فرهنگی و قاچاقچیان عتیقه، به توهم یافتن گنج، مهرکده برازجان را آسیب جدی زده‌اند. هر بار هم که ساختمان مهرکده را بازسازی و مرمت کرده‌ایم، یا در اثر نداشتن پوشش حفاظتی و مراقبت نکردن مسوولان و در نتیجه فرسایش آسیب دیده و یا در اثر آسیب‌های حفاران غیرمجاز رو به ویرانی رفته است. این در حالی است که مجموعۀ باستانی محمدآباد یک مجموعه کم نظیر از دوره پارتی و ساسانی است و می‌بایست مورد حفاظت قرار گیرد».

 

 

رد ایزد مهر در مناطق جنوبی دریای کسپی

 

«ردپای ایزد مِهر در باورهای دینی عصر آهن در جنوب دریای کَسپی»، عنوان سخنرانی علیاکبر وحدتی بود که به سخنرانی نرسیده بود و سخنرانی‌اش ارائه نشد.

 

 

آیا شاهین نماد جانورنمای ایزدِ مهر است؟

 

شهرام زارع‌، مدیر مسوول و سردبیر مجله «‌باستان‌پژوهی»، سخنران پایانی این نشست بود. او در آغاز سخنان خود گفت: «‌رسم نیست که برای انتشار مجله‌ای آیین رونمایی انجام شود. اما این برنامه بهانه‌ای است تا نقد و بررسی خوانندگان را از نزدیک بشنویم. از سوی دیگر سبب می‌شود پیوند میان باستان‌شناسان و علاقمندان به مسایل این حوزه برقرار شود. به‌ویژه آن‌که در جامعۀ ما، برداشت‌های گوناگون و اغلب نادرستی از کار باستان‌شناسی وجود دارد... بگذریم از این که این روزها وضعیت باستان‌شناسی و میراث فرهنگی بحرانی است و ما هر روز خبرهای هول‌انگیزی چه دربارۀ تخریب و تعرض به تپه‌ها، محوطه‌ها، امامزاده‌ها و یادمانهای تاریخی و چه دربارۀ عملکرد نامطلوب مدیریتی همچون واگذاری بناهای تاریخی برای درآمدزایی می‌شنویم. کشورهای همسایه ما محوطه‌های تاریخی و باستانی‌شان را با حضور گروه‌های بین‌المللی و چندرشته‌ای با برنامه‌های بلند‌مدت و چند‌ ده‌ساله مطالعه می‌کنند. در حالی که در اینجا مدیریت سازمان میراث فرهنگی در هیچ یک از محوطه‌های کشور زمینه انجام چنین پژوهشهای گسترده و درازمدتی را فراهم نکرده است».

زارع گفت: «اکنون بیش از یک سده است که مطالعات مهرشناسی در غرب سابقه دارد اما هنوز مطالعه‌ای باستان‌شناختی درباره این آیین در خاستگاه اصلی‌اش یعنی ایران انجام نشده است. یکی از مشکلاتی که پژوهشگران این حوزه در سطح بین‌المللی همواره از آن گلایه کرده‌اند نیز این بوده که اطلاعات باستان‌شناختی درباره آیین مهر در خاستگاه‌های آن اندک بوده است.» سپس وی با برشمردن شماری از یافته‌ها از مجموعه باستانی قلعه ضحاک در هشترود آذربایجان شرقی به یک نگارۀ گچبری‌شده از "شاهینی که پنجه بر پشت گاو زده" است اشاره نمود و گفت: «این نگاره در یک فضای 11 در 11 متر به دست آمده است و در کنار آن نگاره‌های دیگری همچون یک سرباز پارتی، سر چند شیر در حال غرش، تصویر یک ایزدبانو، تصویر یک مرد در درون گل نیلوفر یا پرتوهای خورشید، به دست آمده است. هر یک از این نگاره‌ها، خصوصاً در آیین رازوری میترای رومی حامل معناهایی در پیوند با میترا هستند و شاید بتوان آنها را از این منظر تحلیل کرد. با این حال، نگاره شاهین و گاو در میان آنها بسیار شاخص است و مشخصاً با شمایل‌نگاری میترا در غرب تشابه دارد».

این باستان‌شناس گفت: «در آیین رومی، میترا در کالبدی انسانی تجسم شده که با خنجری در دست در حال قربانی گاو است. در قلعه ضحاک نیز گاو به همان شکل تصویر شده اما به جای شخصیت انسانی میترا، شاهینی گاو را ربوده و شکار می‌کند.» وی ادامه داد: «در جهان ایرانی از سده چهارم پیش از میلاد، نگارۀ شاهینی که جانوری گاوسان را می‌رباید یا شکار می‌کند، در جاهایی همچون پازیریک در آسیای مرکزی، قفقاز و برخی نقاط دیگر بر روی اشیا یافته شده است که حاکی از دیرینگی آن در جهان ایرانی و تقدم بر دنیای رومی است».

زارع افزود: «در جهان یونانی و رومی خدایان را در کالبدی انسانی تجسم می‌کردند اما در جهان ایرانی چنین نبوده است و بیشتر نمادگرایانه بوده است.» وی با اشاره به نقش نبرد گاو با شیر (شیر گاوشکن) در تخت جمشید گفت: «برخی از پژوهشگران این نقش را نمادی نجومی می‌دانند اما شماری دیگر نیز آن را با مهرپرستی مرتبط می‌دانند. نگارۀ شاهینی که پنجه بر پشت گاو زده است نیز می‌تواند با شیر گاوشکن تشابهاتی داشته باشد و هر دوی آنها نمادهایی جانورنما از ایزد مهر باشند».

وی در پایان گفت: «می‌دانیم که آیین میترای رومی تفاوت‌های بنیادینی با مهرپرستی ایرانی داشت، با این حال پژوهشگران در ریشه‌شناسی این آیین همواره به خاستگاه هند و ایرانی آن ارجاع می‌دهند و متفق‌القول‌اند که منشاء آیین در جهان هند و ایرانی است. اگر شواهد ما برای اثبات این امر که تصویرگری "میترای در حال قربانی گاو" برگرفته از نگارۀ شیر گاوشکن یا "شاهین در حال ربودن گاو" است، آنگاه شاید بتوان گفت که شمایل‌نگاری میترا رومی نیز ریشه در جهان ایرانی دارد».

برگرفته از تارنمای ایران بوم

نوشته شده توسط سیروس برفی در جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹ |

نشست «باستان شناسی دین مهر» از سوی دوفصلنامة «باستان پژوهی» در فرهنگسرای ارسباران برگذار شد. در این نشست که همزمان با آن شماره جدید مجلة «باستان پژوهی» نیز رونمایی شد، باستان شناسان درباره آخرین یافته های باستان شناختی مربوط به این موضوع که در محدوده مرزهای ایران کنونی به دست آمده، سخن گفتند. این نشست با سخنرانی محمود موسوی (باستان شناس پیشکسوت و مدیر مرکز باستان­شناسی ایران در سال‌های دهة 1360)، گشایش یافت. محمود موسوی دربارة «تاریخچة نشریات باستان شناسی» سخن گفت. او در سخنرانی اش گزارشی از انتشار مجله‌های باستان‌شناسی در ایران‌، از آغاز تا‌کنون‌، بازگو کرد. موسوی گفت: «در آغاز قرن گذشتة میلادی گزارش‌های کاوش‌های شوش توسط ژاک دمورگان به زبان فرانسه چاپ شد که در سال‌های بعد با آمدن دمکنم تغییر نام داد اما همچنان ادامه یافت و مبدل به یک سلسله انتشارات دامنه­دار شد. با این حال، اگر از «آثار ایران» که توسط آندره گدار و به زبان فرانسه منتشر شد و بخش‌هایی از آن در همان زمان توسط محمدتقی مصطفوی و بهمن کریمی به فارسی ترجمه شد، بگذریم، تا سال 1329 خورشیدی هیچ نشریه فارسی‌زبانی درباره باستان‌شناسی ایران نداشته‌ایم. در این سال، جلد نخست «گزارش‌های باستان‌شناسی» منتشر شد. این جلد دربردارنده ترجمه‌هایی از گل‌نبشته‌های یافته­شده از تخت‌جمشید و همچنین گزارش کاوش‌هایی از باستان‌شناسان ایرانی همچون حاکمی، راد، سامی و... است. از سال 1329 تا اسفند 1338 چهار جلد از «گزارشهای باستان شناسی» چاپ شد و هر کدام دارای مقالات دانشورانه‌ای درباره کاوش‌های باستان شناسی در تپه حسنلو، گیلان، پاسارگاد و تخت‌جمشید و محوطه­های دیگر و همچنین حاوی ترجمه هایی نیز بود.»

موسوی در ادامه افزود: «مجله دیگری که پس از آن منتشر شد‌، «‌باستان‌شناسی و هنر ایران» نام داشت. شماره نخست این مجله در زمستان 1347 با مدیریت محمود خلیقی و سردبیری دکتر پرویز ورجاوند انتشار یافت. این مجله تا ده شماره منتشر شد. در دهة 1350 فیروز باقرزاده با تشکیل «مجامع سالانة کاوش‌ها و پژوهش‌های باستانشناسی» هر سال دست به انتشار گزارش‌های ارائه شده به این سمپوزیم ها میزد که پنج سال متوالی انتشار یافت و به نوعی جایگزین یک نشریه مستمر شده بود. در دهة 1350 نیز گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران‌، مجله «مارلیک» را به همت دکتر نگهبان منتشر کرد که دو شماره‌ چاپ شد و پس از انقلاب نیز با تغییر نام به «کند و کاو»، یک شماره منتشر شد. در دهة 1360 خورشیدی مجله «اثر» و «مجله میراث فرهنگی» در سازمان میراث فرهنگی و «مجله باستان‌شناسی و تاریخ» در مرکز نشر دانشگاهی منتشر شد. از آن میان، «مجله میراث فرهنگی» تعطیل شده است اما «مجله باستان­شناسی و تاریخ» اکنون بیش از دو دهه است که انتشار می­یابد. در دهه 1380 چندین مجلة دیگر هم آغاز به انتشار کردند که عمدتاً روال انتشار منظمی ندارند. از جمله آنها باید به مجلة «باستان شناسی» (به سردبیری دکتر ملاصالحی) و مجلة «نامه پژوهشگاه» اشاره کرد. هرچند که اکنون باید سازمان میراث فرهنگی نشریه­هایی معتبری در این راستا می­داشت، اما چنین موضوعی را جدی نگرفته است. از دیگر مجلات باستان­شناسی، مجلة «باستان پژوهی» است. ‌دورة قدیم مجله «باستان‌پژوهی»، در سال 1377 به دست گروهی از دانشجویان باستان‌شناسی دانشگاه تهران و با سردبیری شهرام زارع منتشر شد. این مجله در سال 1385 با مجوز سراسری در قالب دورة جدید منتشر شد که تاکنون انتشار آن ادامه پیدا کرده است. این مجله یکی از دو صدای جامعه باستان‌شناسی ایران است. صدای اول، «مجله باستانشناسی و تاریخ» است و صدای دوم «باستان پژوهی». هر چه از این دست مجله‌ها منتشر بشود‌، نفسی تازه برای باستان‌شناسی ایران است. باستان‌شناسی ما بیماری است که نیاز به مداوا دارد تا بتواند سرپا بماند و خود را به جهان بشناساند. بی‌گمان باستان‌شناسی ایران از داشتن تریبون‌هایی همانند مجله «‌باستان‌ پژوهی» بی‌نیاز نیست.»

برگرفته و خلاصه شده از تارنمای ایران بوم 

نوشته شده توسط سیروس برفی در جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹ |

یکی میگه بخریم!؟

 یکی میگه نه بابا چیو باید بخریم، کُلنگی، واسه حفاظتش خرج زیادی میبره!؟

یکی دندونش گِردِ واسه خرید ملِکش، رقم نجومی میگه!

 اما سرانجام چیزی که اتفاق می افتد تخریب یک بنای تاریخی و به سوگ نشستن دوستداران میراث فرهنگی است. بعد از تخریب یک بنا تاریخی همه راه میروند و میگویند میخواستیم این کار و آن کار را کنیم، اما زمان فرصت نداد. تازه گاهی هم برای رد گُم کردن و به زعم ناپخته خویش، تسکین درد دوستداران میراث فرهنگی شعار میدهند که «هنوز هم دیر نشده!». بعد با صرف هزینه هنگفتی در محل تخریب بنا، بنایی میسازند که هم نمای آن و هم پلان آن با خانه تخریب شده تفاوت دارد و تنها نام آن خانه را یدک میکِشد. در آخر هم میگویند که چه بنای قشنگی ساختیم!

ترا به خدا یکی به این آقایان بفهماند که اینها امانت است. تجارت نیست!

بخوانید و قضاوت کنید.

برای آگاهی بیشتر بر روی عنوانهای خبری کلیک کنید

 

يك وكيل دادگستري: تملك سازمان ميراث فرهنگي تنها راه جلوگيري از تخريب آثار ملي است

 

سخنگوي سازمان ميراث فرهنگي: اين سازمان با راهكار تملك خانه‌هاي تاريخي موافق نيست

 

نايب رييس كميسيون فرهنگي مجلس: سازمان ميراث فرهنگي خلأ‌هاي قانوني را براي حفظ بناها به مجلس معرفي كند

 

پس از خروج از فهرست آثار ملي، حال خانه‌ي «زنـد نـوابي» خوب نيست

 

نماينده‌ كازرون در مجلس درگفت‌وگوباايسنا: ميراث فرهنگي را با شعار نمي‌توان حفظ كرد

 

نماينده‌ كازرون در مجلس در گفت وگو با ایسنا: سازمان ميراث فرهنگي بايد براي كسب رضايت مالكان هزينه كند

 

نماينده مردم شهرستان ممسني در مجلس: سازمان ميراث فرهنگي بايد اقدامات لازم را براي خريد آثار تاريخي انجام دهد

 

از وقوع يك فاجعه‌ي بزرگ جلوگيري نشد! سراي قاجاري «دلگشا» در بازار تهران به تلي از خاك تبديل شد

 

و این هم پی آمد امانتداری ما از میراث قهرمانان انقلاب

                   خانه‌ي آيت‌الله كاشاني ــ خانه‌ي شهيد مدرس

و باز ابراز تاسف و تاسف و تاسف

نوشته شده توسط سیروس برفی در جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹ |

سیف‌الله کامبخش‌ فرد، کارشناس پیشکسوت‌ باستان‌شناسی و عضو گروه‌ باستان‌شناسی‌ دانشگاه‌ تهران عصر روز یکشنبه هفتم آذرماه پس از مرخص شدن از بیمارستان در خانه خود به‌دلیل ناراحتی قلبی و ریوی درگذشت. به گزارش خبرنگار مهر، سیف‌الله کامبخش‌فرد در سال 1308 در تهران به دنیا آمد. او تحصیلات‌ ابتدایی‌ را در دبستان‌ ادیب‌ و متوسطه‌ را در درالفنون‌ گذراند. سپس‌ در رشته‌ باستان‌شناسی‌ ادامه‌ تحصیل‌ داده‌ و موفق‌ به‌ دریافت‌ مدرک‌ کارشناسی‌ و کارشناسی‌ ارشد باستان‌شناسی‌ از دانشگاه‌ تهران‌ شد. مرحوم کامبخش فرد در سال‌ 1339 عضو بخش‌ ماقبل‌ تاریخ‌ موزه‌ ایران‌ باستان‌ بود و همزمان‌ با آن‌ (از 1338 تا 1345) معاونت‌ و دستیاری‌ دکتر عزت‌الله نگهبان‌ را در اداره‌ موسسه‌ باستان‌شناسی‌ دانشگاه‌ تهران، که‌ محل‌ آن‌ در ساختمان‌ دانشسرای‌ عالی‌ واقع‌ در سه‌ راه‌ ژاله‌ بود، بر عهده‌ داشت. او در سال‌ 1344 رئیس‌ اداره‌ آرشیو فنی‌ موزه‌ ایران‌ باستان‌ و در سال‌ 1358 رییس‌ موزه‌ ایران‌ باستان‌ بود. همچنین‌ از سال‌ 1359 تا زمان‌ بازنشستگی‌ (1365) به عنوان کارشناس‌ مسؤ‌ول‌ باستان‌شناسی‌ در مرکز باستان‌شناسی‌ ایران‌ فعالیت می کرد. از سوابق‌ پژوهشهای میدانی وی می توان به فعالیت در‌ کاوشهای‌ مارلیک، چراغعلی تپه در گیلان‌، بررسی باستان شناسی محوطه های پیلاقلعه‌، زینب‌ بیجار، دوره‌ بیجار، و ... در رحمت‌ آباد و رودبار گیلان، سرپرستی‌ هیأت‌ علمی‌ کاوش‌های‌ باستان‌شناسی‌ نیشابور، سرپرستی هیأت‌ کاوش‌های‌ باستان‌شناسی‌ در گرمی مغان - اردبیل، آذربایجان‌ شرقی، تپه‌های‌ قیطریه، محوطه‌ آناهیتای‌ کنگاور، و کاوش‌های‌ باستان‌شناسی‌ و بازسازی‌ بنای موسوم به معبد آناهیتا در کنگاور اشاره کرد. از استاد کامبخش فرد کتابهای زیادی از جمله سفالگری‌ نیشابور در سده‌های‌ پنجم‌ و ششم‌ هجری، تهرانِ‌ سه‌ هزار و دویست‌ ساله‌، معبد آناهیتا، گور خمره‌ای‌ اشکانی‌ در گرمی‌ مغان، سفال‌ و سفالگری‌ در ایران‌ از ابتدای‌ نوسنگی‌ تا دوران‌ معاصر باقی مانده است. این استاد باستان شناسی مدتی به‌دلیل ناراحتی قلبی و ریوی در بیمارستان بستری شده بود و پس از مرخص شدن از بیمارستان، ساعت 16 هفتم آذر در فانی را وداع گفت.

نوشته شده توسط سیروس برفی در جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹ |

درود به همه دوستداران میراث فرهنگی

با پوزش فراوان به دلیل تاخیر پنج ماهه در انتشار خبرنامه مرو، به آگاهی میرساند که این خبرنامه از این پس به صورت ماهنامه منتشر میشود. گروه خبری خبرنامه مرو دست همه دوستانی که قصد مشارکت در حیطه خبری این خبرنامه را دارند، صمیمانه میفشرد.

با تشکر

مدیر خبرنامه مرو

سیروس برفی

نوشته شده توسط سیروس برفی در سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹ |

ششمین شماره نشریه «باستان‌پژوهی» که به زمینه‌های ایران‌شناسی، میراث فرهنگی، باستان‌شناسی، تاریخ و تاریخ هنر و موزه‌داری می‌پردازد، منتشر ‌شد.

مطالب آغازین این شماره همچون شماره‌های پیشین - هشدارهایی نسبت به وضعیت بحرانی میراث فرهنگی در ایران است. بخش مهمی از این شماره به ویژه‌نامه‌ای با عنوان «باستان‌شناسی دین مهر» اختصاص دارد که در خلال آن به مطالعات باستان‌شناسی انجام‌شده در این باره پرداخته و مقالات و پژوهش‌هایی دربارهٔ این موضوع انتشار یافته است. دین مهر از جمله ادیان کهن و مردهٔ جهان است. این دین یکی از دین‌های رایج در جهان هندوایرانی بوده که از حدود سدهٔ یکم میلادی به اروپا رفت و در گسترهٔ امپراتوری روم نزدیک به 4 سده رواج عام یافت. در این پرونده‌ی ویژه، علاوه بر مقالات تألیفی، مقالاتی از دیوید بیوار و فرانتس گرنه نیز ترجمه شده و انتشار یافته است. طبق آنچه در مقدمهٔ این پرونده ذکر شده، بخش دوم آن در شماره‌های آینده مجله منتشر می‌گردد.
در این شماره همچنین مقالاتی در بزرگداشت یاد و خاطره مسعود آذرنوش (رییس اسبق پژوهشکده
ٔ باستان‌شناسی کشور که در پاییز 1387 درگذشت) و سیدمحمدتقی مصطفوی (رییس اداره کل باستان‌شناسی ایران و انجمن آثار و مفاخر ملّی) منتشر شده است.
از دیگر مطالب این شماره، مقاله‌ای است به قلم دکتر سیدمنصور سیدسجادی است که به معرفی یک صفحه
ٔ بازی فکری (مشابه شطرنج و نرد) پرداخته که از کاوش‌های شهر سوخته به دست آمده است. این صفحهٔ بازی، قابل مقایسه با نمونه‌های به دست آمده از مصر، میانرودان و جیرفت است و قدمت آن به دورهٔ سوم استقرار در شهر سوخته (یعنی حدود 2500 تا 2300 پیش از میلاد) تاریخگذاری شده است. «شهر سوخته» یکی از مجموعه‌های باستانی‌ای است که در منظومهٔ فرهنگی-تمدنی هیرمند در ایران شرقی کشف و کاوش شده است.
در بخش «موزه و موزه‌داری» این شماره پرونده‌ای با عنوان «موزه
ٔ ملّی؛ نهاد یکصدساله» منتشر شده و علاوه بر مرور کوتاهی بر کارنامهٔ مدیران موزهٔ ملّی ایران، به بازتاب‌های رسانه‌ای تغییرات جدید مدیریتی در این موزه پرداخته شده است.
در این شماره همچنین مقاله‌ای به زبان انگلیسی به قلم پروفسور مایکل رف درباره
ٔ «نویافتههای باستانشناسی دورهٔ ماد در خارج از مرزهای کنونی ایران» منتشر شده است.

«باستان پژوهی»، با مدیر مسؤولی و سردبیری شهرام زارع انتشار می‌یابد. این نشریه هر شش‌ماه یکبار و به صورت فارسی-انگلیسی منتشر می‌شود. این مجله، از معدود نشریات حوزهٔ میراث فرهنگی و باستان‌شناسی است که علاوه بر متخصصان، مورد توجه غیر متخصصان و عموم دوستداران میراث فرهنگی قرار دارد. مطالب شمارهٔ اخیر این نشریه به شرح زیر است:


رویدادهای میراث فرهنگی و گردشگری
یاد
به یاد آذرنوش: باستان
شناسی که میشناختمش / علیرضا افشاری
به یاد مصطفوی / محمود موسوی، شهرام زارع

نگاه
آثار و گفتاری از حمکت
اله ملاصالحی، عباس علیزاده و مارتا جوکوفسکی (ترجمهٔ سپیده مازیار)

پرونده ویژه: باستانشناسی دین مهر
ردپای ایزد مِهر در باورهای دینی عصر آهن در جنوب دریای کَسپی (مازندران): بررسی جلوه
های آیینی شمایلنگاری مارلیک / علیاکبر وحدتی
مهرپرستی: دین مادهای قدیم / دیوید بیوار، ترجمه
ٔ علیاکبر وحدتی
ردی از میترا در پارس هخامنشی: بررسی نقشمایه
ٔ گاو بر تکهسفالی از تخت جمشید/ محمدتقی عطایی
کاوشهای باستانشناسی در مهرکده
ٔ محمدآباد (دشتستان، برازجان) / احسان (اسماعیل) یغمایی
چو خورشید زد پنجه بر پشت گاو: آیا شاهین نماد جانورنمای ایزد مهر است؟ / شهرام زارع
نگاهی به آثار و شواهد آیین مهر در لرستان /عطا حسن
پور
بامیان و مهریَشت / فرانتس گرونه، ترجمه
ٔ مریم دارا
آسمان سنگی / آزاده فدایی تهرانی

باستانشناسی، تاریخ و تاریخ هنر
یک بازی فکری از شهر سوخته [سیستان] / سیدمنصور سیدسجادی

موزه و موزه داری
موزه
ٔ ملی نهاد یکصد ساله؛ پروندهای درباره موزهٔ ملّی ایران

گزارش
نویافته
های باستانشناسی دورهٔ ماد در خارج از مرزهای کنونی ایران / سدهای هخامنشی شمال پاسارگاد / گورِ سردابهای چرام؛ کهگیلویه / تنگ سَروک: یادداشتی دربارهٔ پژوهشهای تازه و معرفی نگارهای نویافته

مقالات غیرفارسی
Medes beyond the borders of modern Iran  / Michael Roaf

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹ |

مدتی است  اين سئوال برايم بي جواب مانده بود كه اسم خيابان جردن واقع در ميدان آرژانتينافريقا  چرا جردن نامگذاري شده است از  مغازه ها و خیابان سئوال کردم که جریان اسم این خیابان چیست  ؟ولی تا کنون یک نفر هم پاسخ صحیحی به این موضوع نداده بود .امروز این ایمیل را گرفتم و بسیار افسوس خوردم که چه کسانی در تاریخ ما زحمت کشیده و باقیات صالحات گذاشته اند و ما آنها را نمیشناسیم و ارزش کار آنها را نمیدانیم .

آشنایی با ساموئل مارتین جردن، مدیر آمریکایی دبیرستان البرز

دکتر ساموئل مارتین جردن (به انگلیسی: Samuel M. Jordan) از سال ۱۸۹۹ تا سال ۱۹۴۰ ریاست کالج آمریکایی تهران (دبیرستان البرز) را به عهده داشت. او بانی و سازنده دبیرستان البرز و مدرسه دخترانه آمریکایی تهران است.

جردن در سال ۱۸۷۱ میلادی در نزدیکی شهر یورک در پنسیلوانیا بدنیا آمد. پس از تحصیل در دبستان و دبیرستان در سال ۱۸۹۵ میلادی از کالج لافایت درجه B.A (لیسانس) گرفت. در سال ۱۸۹۸ درجه استادی علوم الهی (ام.ا) از دانشگاه پرینستون را دریافت کرد. در سال ۱۹۱۶ کالج لافایت او را با درجه D.D (دکتر در حکمت و فلسفه) شناخت و در سال ۱۹۳۵ میلادی از کالج واشنگتن و جفرسون بدرجهٔ دکترای حقوق نائل شد.

دکتر جردن در سال ۱۸۹۸ میلادی (۱۲۷۸ خورشیدی) به ایران آمد و یک سال بعد ریاست مدرسه را به عهده گرفت .در سال ۱۹۱۳ میلادی (۱۲۹۲ خورشیدی) با راه‌اندازی کلاس‌های باقیمانده دوره دوازده ساله دبیرستان تکمیل گردید. در سال ۱۹۱۸ میلادی (۱۲۹۷ خورشیدی) اولین ساختمان شبانه‌روزی که در آن زمان، مک کورمیک‌ هال (Maccormick Hall) نامیده می‌شد و یک ساختمان دیگر پایان یافت.  به پاس خدمات فرهنگی وی در کالج البرز، دو مدال و نشان به او عطا کرد. دکتر جردن، در سال ۱۳۱۹ هجری خورشیدی از ایران رفت.

دکتر جردن پس از بازگشت به آمریکا، در سال ۱۳۲۳ هجری خورشیدی، دوباره به ایران آمد و مورد استقبال شاگردان و مریدانش قرار گرفت. او ایران را وطن دوم خود می ‌نامید و همواره از آن به نیکی یاد می‌کرد. وی در سال ۱۳۳۳ هجری خورشیدی، در ۸۱ سالگى در آمريكا در گذشت. در سال ۱۳۲۶ هجری خورشیدی، مراسمی به یاد او و برای بزرگداشت او در تالار دبیرستان البرز برگزار شد و نیم تنه سنگی وی را که استاد ابوالحسن صدیقی تراشیده بود، در کنار در ورودی آن نصب کردند. این پیکره بعدا به کتابخانه دانشگاه صنعتی امیرکبیر منتقل گردید.

بزرگراه آفریقا در شمال تهران، در زمان رژیم گذشته، به یادبود وی خیابان جردن نام گرفته بود، نامی که هنوز هم بطور غیر رسمی کاربرد دارد. کتابی به نام "روش دکتر جردن" به قلم شکرالله ناصر در دیماه ۱۳۲۳ در تهران منتشر شده که در آن به شیوه کار وی و اداره دبیرستان پرداخته است.

از خاطرات و کلمات دکتر جردن

 "من میلیونر هستم زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من، برای ایران و برای دنیا میلیونها ارزش دارند."

"بچه‏ها مملكت شما سابقهٔ درخشانى داشته است. بازگشت به آن روزگار درخشش بستگى به همت و شجاعت و كوشش شما دارد. اميدوارم حرف من در گوش و قلب شما باشد و براى ملت و كشورتان مفيد واقع شويد."

برای دروغ ده شاهی کفاره تعیین کرده بود.

اگر در جیب کسی سیگار پیدا میشد یک تومان جریمه داشت.

اگر از دانش‏آموزى سئوالى مى‏كرد و او بلد نبود، مى‏گفت: "كلّه به ‏كار، كدو كنار."

میگفت " سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش و سر دیگر آن احمقی است!"

لوطى‏ را در معنايى منفى ـ در مايهٔ الواط ـ به ‏كار مى‏برد و مى‏گفت:

 "غيرت، همت، زحمت، كار، كوشش: اينها به آدم ‏آباد مى‏رسد.

 سستى، بى‏حالى، كارنكردن، بارى‏ به ‏هرجهت بودن به لوطى‏آباد مى‏رسد."

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در شنبه ۲۵ دی ۱۳۸۹ |

 

با تشکر از دوست عزیزم، علیرضا افشاری که این مطلب را برای من فرستاد.

آيا مي دونيد قبر اميركبير كجاست؟

 اصلا تا حالا فكر كردين مزار اين بزرگمرد ايراني كجاست؟

احتمال قريب به يقين نمي دونيد ... تعجبي نداره غصه هم نخوريد خيلي ها مثل شما هستند از جمله خود من كه تا همين چند هفته پيش نمي دونستم و كاملا اتفاقي اين موضوع رو فهميدم.

امير كبير صدر اعظم ايران در زمان ناصر الدين شاه كه با دسيسه هاي يك سري وطن فروش و طماع در حمام فين كاشان به قتل رسيد در شهر كربلا در كشور عراق به خاك سپرده شد. اين كه چرا او را به كربلا بردند براي من سوال است و احتمال مي دهم براي دور ماندن مردم از مزارش وجلوگيري از تبديل آن به ميعادگاه مظلومان او را از ايران و ايراني دور كردند و اينكه چطوري در آن زمان جسد اين مرد بزرگ رو با امكانات محدود آن زمان به عراق منتقل كرده اند هم باز جاي سوال دارد. اما چيزي كه بيش از همه مايه شرمندگيست اين است كه اكثر قريب به اتفاق ايرانيها نمي دانند مزار اين اسطوره تاريخ كجاست. تا زماني كه روابط ايران و عراق تيره بود و كسي حق سفر به كربلا رو نداشت شايد اين ندانستن توجيه داشت ولي امروزه با سفرهاي متعدد مردم به عراق و كربلا جاي بسي تاسف است كه حتي يكي از كساني كه از عراق بر مي گردد نمي داند كه امير كبير هم در آنجا دفن بوده است. آيا فكر نمي كنيد كه همين عراقيها به ما خواهند خنديد كه چطور مردي رو كه بسياري از داشته هاي امروزمان را مديون اوهستيم فراموش كرديم؟ من كه خودم از خودم خيلي خجالت كشيدم. البته من تا حالا به عراق نرفته ام ولي به هر حال وظيفه ام بود به عنوان يك ايراني كه دم از عشق به وطن مي زنم بدانم كه سرنوشت اين مرد بزرگ پس از مرگ چه شد.

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در شنبه ۱۱ دی ۱۳۸۹ |

 

شمارهٔ جدید مجلهٔ باستان پژوهی اقدام به انتشار پروندهٔ ویژه‌ای دربارهٔ موضوع «باستان‌شناسی آیین مهر» نموده و در خلال آن به مطالعات باستان‌شناسی انجام شده در این باره پرداخته است. دین مهر از جمله ادیان کهن و مردهٔ جهان است. این دین یکی از دین­های رایج در جهان هندوایرانی بوده که از حدود سدهٔ یکم میلادی به اروپا رفت و در گسترهٔ امپراتوری روم نزدیک به 4 سده رواج عام داشت.
مجله
ٔ باستان پژوهی در شماره های پیشین نیز پرونده‌های ویژه‌ای را به مسایل پژوهشی کمتر شناخته‌شده اختصاص داده بود. این نشریه، در شمارهٔ سوم، پروندهٔ ویژه­ای دربارهٔ «باستان‌شناسی و هنر صخره‌ای» منتشر نمود که به معرفی، توصیف و تحلیل هنر صخره‌ای و سنگ­نگاره‌ها در برخی از محوطه‌های تاریخی ایران اختصاص داشت. در شمارهٔ پنجم نیز پروندهٔ ویژه‌ای دربارهٔ «سینما و باستان‌شناسی» منتشر کرده بود.
زمان و مکان این نشست به شرح زیر است:
 
زمان: چهارشنبه 29/10/1389، ساعت 15
مکان: فرهنگسرای هنر/ ارسباران (خیابان دکتر شریعتی، بالاتر از پل سیدخندان، خیابان ارسباران/جلفای سابق)

 

 برنامه نشست در پی می‌آید:

کاوش‌های باستان‌شناسی در مهرکدهٔ محمدآباد (دشتستان - برازجان) / احسان یغمایی
مهرپرستی و پرسش‌هایی درباره
ٔ باستان شناسی دین / مهرداد ملک‌زاده
ردپای ایزد مِهر در باورهای دینی عصر آهن در جنوب دریای کَسپی / علی
اکبر وحدتی
چو خورشید زد پنجه بر پشت گاو...آیا شاهین نماد جانورنمای ایزد مهر است؟ / شهرام زارع

نوشته شده توسط سیروس برفی در سه شنبه ۷ دی ۱۳۸۹ |
  

باز هم متروی اهواز خبر ساز شد!

تخریب، دروغ و پنهان کاری!

این بار کشف پایه ستونهای سنگی از محوطه باستانی هرمزاردشیر در شهر اهواز امروزی. و باز هم انکار و حاشا از سوی مسئولین پاسخ گو! هنوز خاطره مدیریت اسفبار و تخریبهایی که در زمان ریاست صادق محمدی بر محوطه های باستانی خوزستان گذشت از خاطر دوستداران میراث فرهنگی پاک نشده و نخواهد شد که مدیریت جدید دنباله رو سیاست رئیس پیشین شده است. گویی آثار باستانی ما در خوزستان چه از دشمن این مرزو بوم در جنگ، و چه از هموطنان به ظاهر دوست در صلح آرامش و تضمین بقا ندارند.

جالب است که گاهی مردمان خونگرم خوزستان به بلف­های شیرین شهره میشوند. اما نمیدانستیم پایه ستون به همراه ساقه ستونهای سنگی برای ریاست سازمان خوزستان تنها به اندازه یک خودکار است!

برای آگاهی بیشتر در این مورد اینجا کلیک کنید

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۹ |

 

صداي كوبيده شدن چكش حراج ميراث فرهنگي ايران روي ميز به گوش مي‌رسد

 

 خبر کوتاه است؛ شگفت‌زدگی ما اما بی‌پایان؛

«راه‌اندازی مرکز حراج اشیای تاریخی در کیش»؛

 مدیرکل امور موزه‌ها و اموال منقول فرهنگی- تاریخی سازمان میراث فرهنگی مقام مسئولی است که هفته گذشته از تنظیم دستور‌العمل مربوط به مرکز حراجی اشیای تاریخی- فرهنگی در جزیره کیش خبر داد.

وی در ادامه از برگزاری نشستی با نماینده سازمان منطقه آزاد کیش خبر داد که در آن جلسه قرار شد برای راه‌اندازی این مرکز، یک دستور‌العمل ویژه تنظیم شود و ما در حیرت به‌سر می‌بریم از اینکه قرار است تاریخ سرزمین مادری را حراج بزنند و از اینکه این حراج را به‌عنوان راهکاری برای جلوگیری از خرید و فروش غیرمجاز اعلام می‌کنند.مسافران و مردمی که در جزیره کیش زندگی می‌کنند از رطوبت و گرمای هوا شکایت دارند. حالا این اشیای تاریخی زبان بسته که هزار قصه از تمدن ایران باستان در دل نهفته دارند و قرار است در همین جزیره به فروش برسند باید به چه کسی شکایت ببرند؟ در همه جای دنیا، میراث کشورهای دیگری چون ایران را که تصاحب کرده‌اند در مکانی امن با آب و هوایی استاندارد نگهداری می‌کنند و حتی حاضر نیستند برای چند ماهی آن را به کشور مبدأ برای نمایشی کوتاه مدت بازگردانند.

منشور کورش را که یادتان هست؟ اما افسوس که ما خود قدر و منزلت داشته‌های مان را نمی‌دانیم.ابهام در این خبر کم نیست. اگر اشیای تاریخی ایران فروخته شوند، درآمد حاصل از آن کجا هزینه خواهد شد؟ شاید قرار است درآمد حاصله را صرف خرید اشیای تاریخی چین کرده و به آن افتخار کنیم. این پیشگویی دور از ذهن نیست. شاید اگر چند سال قبل کسی از ورود سیر و گردوی چینی سخن می‌گفت به سخره‌اش می‌گرفتیم اما امروز این کالاها را در بازارهای ایران به وفور می‌بینیم. حالا از چنین تصمیمی چرا باید حیرت کنیم؟ مگر نه اینکه این روزها ما وارد‌کننده فرهنگ شرق دور با نمایش مکرر فیلم و سریال‌های آنها هستیم؟ میراث فرهنگی چینی را هم می‌شود به راحتی جایگزین میراث و تمدن هزارساله ایرانی کرد؛ به احتمال زیاد به صرفه‌تر هم خواهد بود.باستان‌شناسی که نمی‌خواهد نامش در گزارش ذکر شود در این باره به همشهری می‌گوید: «زمانی که بدون برنامه‌ریزی و یکباره مرکز پژوهش‌های باستان‌شناسی از تهران منتقل می‌شود و بسیاری از باستان‌شناسان و پژوهشگران این مرکز به فکر بازخریدی و بازنشستگی افتاده‌اند بهترین فرصت برای راه‌اندازی این حراجی است؛ چرا که کسی برای اعتراض کردن باقی نمانده است.»این باستان‌شناس ادامه می‌دهد: « امروز اعراب در تلاش برای تسخیر نام خلیج‌فارس هستند. به گمانم با این حرکات غیرکارشناسی و غیراصولی که گاه می‌پندارم خیانتی است جبران‌ناپذیر، راه برای تصاحب کامل بسیاری از داشته‌هایمان برای آنها باز می‌شود.»

سازمان میراث‌فرهنگی این روزها تصمیمات تازه و غیرکارشناسی زیادی را در کارنامه خود ثبت کرده است. این سازمان نه‌تنها از میراث‌فرهنگی ایران حمایت نمی‌کند که با این حرکت عجیب، آن هم همزمان با خروج مرکز پژوهش‌های باستان‌شناسی از تهران و همچنین زدن چوب حراج به آثار تاریخی معلوم نیست چرا در حال معکوس انجام دادن وظایف خویش است.سؤالات زیادی ذهن بسیاری از کارشناسان و دوستداران میراث فرهنگی را به‌خود مشغول کرده است. نگرانی از نابودی تاریخ این سرزمین با اتخاذ تصمیمات غیرمنطقی چیزی نیست که به واسطه آن کارشناسان و دوستداران تاریخ مواخذه شوند. آیا سازمان میراث فرهنگی پاسخی به این سؤالات خواهد داد ؟آیا چوب حراج زدن به اشیای تاریخی، راهکار مناسبی برای مقابله با قاچاق این کالاهای گرانبهاست؟

تا‌کنون هربار سخن از قاچاق اشیای تاریخی به میان آمده نیروهای کارآزموده و هوشیار مرزها و وزارت اطلاعات موفق به کشف و بازگرداندن آن شده‌اند و میراث‌فرهنگی حتی در ریشه‌یابی آن ناکام مانده است. بد نیست ماجرای خروج چند تن اشیای تاریخی را توسط دیپلمات آرژانتینی به یاد بیاوریم که سازمان میراث‌فرهنگی هرگز به این سؤال که این اشیا از کجا تهیه شده‌اند پاسخ نداد. آیا این همه ناکامی را با علنی کردن فروش این اشیا باید پاسخ داد؟

بازاری با سبک عتیقه‌فروشی‌های منوچهری یا حراج آثاری با قدمت هزار ساله

اگر قرار به حراج اشیای عتیقه شبیه همان‌هایی که در بازار منوچهری دیده می‌شود، باشد، بعید است چنین حراجی رونق بگیرد. این اشیا را به راحتی می‌توان در بازار یافت اما گویا قرار بر حراج آثاری با قدمت بیشتر و نایاب‌تر است.

زرکش، از فروشندگان اشیای عتیقه در خیابان منوچهری درباره راه‌اندازی بازار حراج اشیای تاریخی به همشهری می‌گوید: «اتفاق عجیبی است. اگر این اشیا قدمتی زیر 100سال داشته باشند الان هم در خیابان منوچهری و جمعه بازار خیابان استانبول خرید و فروش می‌شوند و خرید و فروش آنها نیز کاملا قانونی است اما اگر قرار است اشیا با قدمت بیشتر فروخته شوند، اصلا باور کردنی نیست.»

زاهدی، دیگر فروشنده و کارشناس عتیقه در خیابان منوچهری با خنده و تمسخر می‌گوید: «شایعه درست نکنید، این خبر غیرواقعی است مگر چنین چیزی امکان دارد؟»به راستی آیا قرار است اشیایی با همان قدمت و سبک و سیاق خیابان منوچهری تهران در این حراجی فروخته شود؟ اگر چنین است هیچ کس اعتراضی نخواهد داشت اما به قول معروف این اشیا، عتیقه هستند و قدمت آنها در سرزمینی با هزاران سال تمدن و میراث کهن فرهنگی به چشم ایرانیان، کالاهای لوکسی هستند برای کلکسیون‌های شخصی ولی اگر قدمت این اشیا بالای 100سال باشد آنها را اشیا تاریخی می‌نامند.

موزه تمدن عربی با آثار ایرانی

 شهرام زارع، باستان‌شناس، در این خصوص به همشهری می‌گوید: «اصلا اتفاق خوبی نیست. باید خیلی از مشکلات را درنظر گرفت. با شروع چنین حراجی راه برای اعراب حاشیه خلیج‌فارس باز می‌شود تا با ثروتی که دارند این اشیا را خریداری کرده و در موزه‌های ساختگی خود و به نام خودشان آنها را جای دهند و به‌زودی شاهد تسخیر تاریخ کشور توسط آنها خواهیم بود.»

زارع در ادامه می‌افزاید: «بد نیست نگاهی به برخورد همسایگان و سایر کشورهای اسلامی که با ما همخوانی فرهنگی بیشتری دارند بیندازیم. در کدام یک از کشورهایی مانند مصر، اردن، ترکیه و... شما شاهد چنین حرکت‌هایی هستید؟ در اکثر این کشورها نداشته‌هایشان را هم به نمایش می‌گذارند. برای مثال امروزه در قطر «موزه هنر تمدن عربی» راه‌اندازی شده که اتفاقا تعداد آثار ایرانی این موزه بیشتر است. حالا در 100سال آینده چه کسی می‌تواند جلوی تحریف تاریخ را بگیرد؟»

این باستان‌شناس درخصوص اهمیت باستان‌شناسی می‌گوید: «باستان‌شناسی امروز امکان تازه‌ای به دنیا داده و آن هم بازنویسی تاریخ است. ما از یک گور تاریخی می‌توانیم بیشتر از نوشته‌های هرودت تاریخ سرزمین ایران را ثبت کنیم. چطور می‌شود که قدر و منزلت این آثار و علم باستان‌شناسی و اشیای کشف شده در کاوش‌ها را نمی‌دانیم؟»

شهرام زارع از انتظاری که برای تبدیل سازمان میراث‌فرهنگی به وزارتخانه می‌رفت نیز سخن گفته و می‌افزاید: «انتظار می‌رفت سازمان میراث‌فرهنگی به وزارتخانه تبدیل شود تا امکانات بیشتری برای حفظ و حمایت میراث‌فرهنگی ایران داشته باشد اما امروز همه چیز عکس انتظار پیش می‌رود و همین سازمان هم چند تکه شده و دیگر به‌نظرم هیچ ارگانی برای حفظ تاریخ و میراث ایران باقی نمانده است.» زارع همچنین پیشنهاد می‌کند که اگر این طرح از جانب کارشناسان منطقی و علمی به‌نظر می‌رسد میزگردی با حضور کارشناسان و همچنین اصحاب رسانه برگزار شود تا دلایل منطقی مخالفان و موافقان شفاف بیان شود.

دکتر حکمت‌الله ملاصالحی، باستان‌شناس دیگری است که درخصوص این طرح به همشهری می‌گوید: «کار بسیار خطرناکی است. به‌نظرم بهتر است از واژه فاجعه برای این حرکت استفاده کنیم.»

این باستان‌شناس با دلخوری می‌افزاید: «وقتی مدیریت‌ که هیچ شناختی از میراث و فرهنگ ایران ندارد سکان‌دار این سازمان می‌شود چه انتظاری داریم جز به بارنشستن فجایع جبران‌ناپذیر امروز.»

وی ادامه می‌دهد: «آثار تاریخی ایران، ناموس این سرزمین هستند. چطور می‌شود ما به ناموس ملی خود چوب حراج بزنیم؟ این آثار برگ‌برگ تاریخ سرزمین ما هستند. با هر قیمتی هر کس تاریخش را حراج بزند بازنده است. در این حراجی به جرات می‌گویم تنها بازنده فروشنده است.»

ملاصالحی با اشاره به دست داشتن باندهای احتمالی در خرید و فروش اشیای تاریخی سخن می‌گوید: «همیشه دست باندهای تبهکار در قاچاق اشیای تاریخی وجود داشته، از کجا معلوم حالا به راحتی این باندها به این حراجی‌ها نفوذ نکنند و به راحتی دست به تاراج تاریخ این سرزمین نزنند؟»به گفته ملاصالحی این باندها در سراسر جهان حفار‌ی‌های غیرمجاز، کلکسیون‌های بزرگ و موزه‌های خصوصی دارند که اتفاقا این حرکت نوید افزایش اشیا گرانبهای تازه‌ای را به موزه‌هایشان می‌دهد. این باستان‌شناس می‌افزاید: «به‌نظرم بعد از نفت و گاز بزرگ‌ترین سرمایه ایران میراث تاریخی است. بعید نیست حالا صادرات آن را هم شاهد باشیم و به‌نظرم با صادر شدن این اشیا باید نام ایران را برای همیشه از تاریخ جهان حذف کرد. خیلی از کشورهای دنیا از جمله اعراب در تلاش برای تصاحب تاریخ ایران و نامگذاری آن به نام خود هستند و این فرصتی است طلایی که ما با جهل خود به آنها می‌دهیم. آنها میلیاردها دلار هزینه می‌کنند برای تسخیر نام خلیج‌فارس، تسخیر بادگیرها و قنات‌های ما به نام خودشان.»

این باستان‌شناس نیز با اشاره به خروج مرکز مطالعات باستان‌شناسی از تهران می‌گوید: «فرزندان این سرزمین از همه جای کشور گردهم آمده بودند تا شانه به شانه هم با پژوهش و تحقیقات باستان‌شناسی دریچه جدیدی به روی تاریخ این سرزمین بگشایند که در رأس این هرم نیز مرکز پژوهش‌های باستان‌شناسی در تهران وجود داشت. حالا با آشفتگی پیش‌آمده و بازخرید شدن بسیاری و بازنشستگی عده‌ای دیگر نه‌تنها چیزی از این تلاش باقی نخواهد ماند که کسی هم برای اعتراض باقی نمی‌ماند.»

وی در ادامه می‌افزاید: «مسئله این حراجی مسئله یک شیء نیست. مسئله تاریخ است که در خط مقدم اندیشه و آگاهی جهان باستان‌شناسی قرار دارد و متأسفانه امروز می‌بینیم که بیشترین آثار مربوط به پارس‌ها و ساسانی‌ها در عراق و ترکیه نگهداری می‌شود. کدام عقل سلیمی می‌گوید راه مقابله با قاچاق این اشیا، حراج زدن آنهاست؟»

قانونگذاران تنها حامیان بازمانده میراث فرهنگی

در این میان، چراها و اماهای بسیار دیگری نیز به‌نظر می‌رسند که درصورت تصویب دستورالعمل راه‌اندازی این مرکز حراج مطرح می‌شوند. به‌عنوان مثال اگر در این حراجی اشخاصی ایرانی یا غیرایرانی تملک یک شیء را به دست بیاورند آیا خروج آن از کشور مجاز می‌شود؟

چرا منطقه آزاد کیش با آب و هوایی که به گفته کارشناسان برای اشیای تاریخی نامناسب است به‌عنوان محل این حراجی انتخاب شده؟ آیا خروج این اشیا از منطقه آزاد به کشورهای عربی سهل‌تر نیست؟ آیا رطوبت هوای جزیره کیش به این اشیا آسیب نمی‌رساند؟و در نهایت اینکه آیا تمام موجودی قلک‌های ایرانی می‌تواند در برابر ثروت شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس ایستادگی کند؟

طبق گفته کارشناسان، قانون اساسی، خرید و فروش و هر نوع حفاری غیرمجاز را ممنوع اعلام کرده است. اما کدام قانون و مصوبه به این سازمان اجازه حراج تاریخ سرزمین کهن ایران را خواهد داد؟ تا امروز خبری مبنی بر اجازه نمایندگان ملت در مجلس برای این امر منتشر نشده است. در این زمینه باید به قانون‌های مصوب قبلی اشاره کرد که نه تنها قانون اساسی فروش اشیای تاریخی را ممنوع دانسته که طبق قانون اساسی و قانون گمرک جمهوری اسلامی ایران خروج این اشیا از کشور ممنوع شده است.

 

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۹ |

حوادثی که در تیرماه 1389 پیرامون سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشورمان اتفاق افتاد، خبرنامه مَرو را بر آن داشت که شماره ویژه ای برای همۀ این حوادث اختصاص دهد. سرانجام پس از مدتی طولانی به دلیل مشکلات شخصی که داشتم توانستم خبرنامه مرو را بروز کنم.

 چند پاره شدن سازمان میراث فرهنگی اگرچه به گفته ریاست سازمان رویکرد نو در مدیریت سازمان است و باز به گفته ایشان نحوه مدیریتی که در گذشته وجود داشته کارایی نداشته است. اکنون پرسشهایی بوجود میآید که پاسخ آن تنها با گذشت زمان و مشاهده نتیجه طرح روشن میشود. اگر چه میتوان به سادگی نتیجه این طرح را حدس زد!!

 سازمان پیش بینی کرده بود که طرح متلاشی کردن خانواده میراث فرهنگی ۵٪ ریزش نیرو خواهد داشت اما چیزی که پس از کمتر از دوماه اتفاق افتاده ریزش بیش از ۱۰٪ نیروهای با تجربه است.

البته ناگفته نماند که در این نقل و انتقالات بسیاری سود جستند. بسیاری هم به لطف مدیریت خوبشان از کار بی کار شدند. محمد حسن طالبیان از مدیریت بنیاد پزوهشی پارسه پاسارگاد کنار گذاشته شد و به قول یکی از افراد ذینفع: « تخت جمشید پس از حدود ۱۱ سال فتح شد ».

لازم به ذکر است که خبرنامه مرو تنها اخبار تارنماهای معتبر خبررسانی ایران را منعکس کرده و این خبرنامه هیچ دخل و تصرفی در اخبار ندارد.

نوشته شده توسط سیروس برفی در یکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ |

اعتراض به انتقال ناگهانی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از تهران

بیانیۂ جمعی از دانش‌آموختگان باستان‌شناسی و میراث فرهنگی کشور دربارۂ

تشکیلات میراث فرهنگی ایران در یک دهۂ اخیر شاهد یکی از پُر افت و خیزترین دوره‌های حیات خود بوده است. اگرچه «مرکز باستان‌شناسی ایران»، در نیمۂ دهۂ 1360 در ادغام با چند مرکز دیگر به «سازمان میراث فرهنگی» تبدیل شد، اما دامنۂ تغییر و تحولات این تشکیلات به این‌جا بسنده نکرد. قریب به یک دهه پیش، زمزمۂ پیوستن «سازمان ایرانگردی و جهانگردی» به سازمان میراث فرهنگی در گوش‌ها پیچید. سپس «سازمان صنایع دستی» را نیز به بهانۂ هم‌سنخ‌بودن به این سازمان وصله کردند و هرچه کارشناسان از این اقدام انتقاد کردند، اثری نبخشید.

در یکی دو سال اخیر، در پی برخی موضع‌گیری‌های مقامات ارشد سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، زمزمه‌های خروج این سازمان از حوزۂ معاونت ریاست جمهوری و الحاق (دوباره) به وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی در مجلس شورای اسلامی بالا گرفت که در پی انتقادها، این طرح مسکوت ماند. اخیراً، به دنبال مصوباتِ هیأت دولت مبنی بر کاهش تراکم جمعیت تهران، ریاست این سازمان به عنوان نخستین سازمان پیشگام در اجرای این طرح به دنبال انتقال «سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری» به شهرستانها و شقه‌شقه کردن آن است؛ به‌گونه‌ای که قرار است هر قسمت از پیکرۂ این سازمان به گوشه‌ای از کشور منتقل شود تا جمعیت پایتخت کاهش یابد.

متأسفانه باید گفت که در این طرحِ تازه که به چندپاره شدن سازمانِ متولی میراث و تاریخ و فرهنگ این کشور منجر خواهد شد، بسیاری از مسائل نادیده انگاشته شده است. سر فصل این مشکلات و مسائل و مصائب را می‌توان به شرح زیر دسته‌بندی نمود:

1- ایجاد اختلاف و انتشقاق در ارکان خانواده‌های کارمندان و کارکنان شاغل در سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری. کارمندان این سازمان در طی سالیان خدمت خود تمام امورات و مقدورات زندگی‌شان را بر مبنای زندگی در تهران برنامه‌ریزی کرده‌اند. محل کار و زندگی آنها و نیز خانواه‌هایشان در تهران است. دستور ناگهانی و غافل‌گیرکننده به کوچ اجباری هر یک از اعضاء خانواده مشکلات حاد عاطفی، رفاهی و معیشتی را در پی خواهد داشت تا بدان حد که می‌تواند شیرازۂ خانوده‌ها را از هم بپاشد. وضعیت کنونی انتقال این سازمان به شهرستان‌ها، چنان است که گویی سیل یا زلزله یا آتشفشانی در تهران رخ داده و می‌بایست بی‌درنگ و تأمل اقدام به انتقال و جابجایی کرد. حال آنکه در چنین مواردی در سرتاسر جهان، انتقال پایتخت خصوصاً زیرساخت‌ها و مراکز فرهنگی آن، بسیار تدریجی و برنامه‌ریزی شده انجام می‌گیرد و نه دستوری و ناگهانی و بی‌ضابطه؛ 

2- گذشته از موضوع فوق، می‌توان به ماهیت سازمان میراث فرهنگی اشاره نمود. این سازمان، متولی نگهداری، پاسداشت و شناساندن آثار فرهنگی و مواریت ملّی ماست. بدنۂ کارشناسی این سازمان نیازمند ارتباط و پیوند دائم با مراکز دانشگاهی و پژوهشی و استادان و پژوهشگران رشته‌هایی چون باستان‌شناسی، تاریخ، تاریخ هنر، زبان‌شناسی، جغرافیا، جغرافیای تاریخی، و سایر رشته‌های مرتبط است. این اساساً به دلیل ماهیت و ساختار چندرشته‌ای میراث فرهنگی و باستان‌شناسی است که دانشی عمیقاً میان‌رشته‌ای و گسترده است. بخش‌بخش کردن اجزاء گوناگون این سازمان و انتقال آن به نقاط گوناگون کشور منجر به از هم گسستن انسجام و یکپارچگی آن شده و زمینه‌ساز آسیب‌های فرهنگی بسیاری در آینده می‌شود؛

3- در کنار ارتباط تنگاتنگ بدنۂ کارشناسی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با اساتید و گروه‌های دانشگاهی، باید به ارتباط و نیاز روزمره دانشجویان رشته‌های باستان‌شناسی، مرمت، موزه‌داری و... به کارشناسان سازمان میراث فرهنگی جهت تبادل نظر و استفاده از نظرات آنان و مطلع شدن از آخرین کشفیات و دستاوردهای این حوزه اشاره کرد؛

4- کتابخانه و مرکز اسناد سازمان میراث فرهنگی یکی از غنی‌ترین و تخصصی‌ترین کتابخانه‌های این حوزه در سرتاسر کشور است. پاره‌پاره‌شدن بخش‌های مختلف سازمان باعث بروز اختلال جدی در استفاده از این مرکز تخصصی برای تمام حوزه‌های این سازمان اعم از باستان‌شناسی، مرمت، حفاظت، صنایع دستی، گردشگری، مردم‌شناسی، زبان شناسی و غیره خواهد شد؛

5- چند پاره شدن سازمان میراث فرهنگی باعث جدایی و انشقاق اساسی در پیکرۂ مجموعۂ میراث فرهنگی می‌گردد. چندین دهه زمان نیاز بوده تا به‌طور طبیعی و به روال عادی مجموعۂ اداری-پژوهشی سازمان میراث فرهنگی شکل بگیرد. این مجموعه شامل «مرکز باستان‌شناسی»، «مرکز مردم‌شناسی»، «اداره کل موزه‌ها»، «اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی»، «موزۂ ایران باستان» و چند مرکز دیگر بوده که در یکدیگر ادغام شده به صورت سازمان میراث فرهنگی کشور مجتمع گشتند. هم اکنون قرار است معاونت‌های گوناگون این سازمان، هر یک به استانی منتقل شوند. برای مثال، معاونت صنایع دستی به شهر اصفهان و معاونت میراث فرهنگی به شهر شیراز. در حالی که یکی دیگر از اجزاء به‌هم پیوستۂ این مجموعه، «موزه‌ ملّی ایران» است. این موزه، در دو بخش پیش از اسلام و بخش دوران اسلامی، مشتمل بر آزمایشگاه، بانک سفال، کتابخانۂ و چندین بخش‌ جانبی دیگر است.

جدا کردن هر اندامی از پیکرۂ سازمان میراث فرهنگی ضربه‌ای کاری بر موجودیت کل پیکره خواهد بود و کندن این پیکره از بُن و دورافکندن آن از پایتخت و گسستن پیوند همجواری آن با مراکز اداری و اجرایی و پژوهشی و دانشگاهی کشور، ستم غیر قابل بخششی است که برنامه‌ریزان این طرح بر سازمان متولی میراث و تاریخ و فرهنگ ما وارد می‌آورند.

با توجه به مباحث بالا، ما دانش‌آموختگان باستان‌شناسی کشور پیشنهاد می‌کنیم تا مدیران ارشد این سازمان -بخصوص شخص ریاست محترم- از شتاب‌زدگی در این موضوع بسیار حساس بپرهیزند و پیش از اقدام به چنین امر خطیری، نشست‌هایی کارشناسی با اساتید این حوزه در سازمان میراث فرهنگی و دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی برگزار نمایند تا پیشاپیش تمهیدات لازم برای تمام ابعاد این تغییر و جابجایی اندیشیده شود و آسیب‌های احتمالی پیش‌بینی گردد. امضاکنندگان این نامه و دوستداران و علاقمندان به میراث فرهنگی ایران‌زمین هنوز از جزییات برنامه‌های این تغییر و جابجایی بی‌خبرند. وقتی قرار است مهمترین سازمانی که متولیِ پاسداری از میراث فرهنگی این مرز و بوم است به طور ناگهانی در مسیر چنین تغییرات عظیم و گسترده‌ای قرار گیرد، شایسته است که مجریان این تغییر، رفتار شفاف‌تری در پیش گیرند و با درایت بیشتری با این مسأله فرهنگی مواجه شوند.

اگر قرار بر کاهش جمعیت تهران است، آیا این انتظار نایجایی است که نخست سازمان‌ها و مراکزی که جمعیت بیشتری نسبت به خانوادۂ کوچک میراث فرهنگی دارند، انتقال یابند و سپس سازمان میراث فرهنگی؟ آیا در مورد مراکز اقتصادی یا مراکزی همچون وزارت نفت و یا مراکز عمرانی همچون وزارت نیرو و راه و ترابری یا مراکز نظامی که همۂ آنها جمعیت بیشتری نسبت به سازمان میراث فرهنگی دارند، اینچنین شتابزده عمل شده است؟ فرهنگ، اساس یک جامعه است و برخورد دستوری با سازمان متولی میراث و تاریخ و فرهنگ کشور تبعات ناخوشایندی در پی خواهد داشت.

امضاها محفوظ است

                                      ********************

بحثی در ضرورت پرهیز از چند پاره کردن تشکیلات باستان‌شناسی و میراث فرهنگی کشور

 

کارآمدی و ناکارآمدی مدیریت میراث فرهنگی در ایران

بحثی در ضرورت پرهیز از چند پاره کردن تشکیلات باستان‌شناسی و میراث فرهنگی کشور

وحید عسکرپور

دانشجوی دکترای باستان‌شناسی، دانشگاه تهران

اشاره: اخیراً ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، در پاسخ به چرایی انتقال پژوهشکدۀ باستان‌شناسی کشور به استان فارس و شهرستان مرودشت چنین گفته‌اند: «می‌دانیم كه در حوزة میراث فرهنگی، قدیمی‌ترین استان‌های كشور فارس، خوزستان، یزد و اصفهان هستند، اما از نظر كمّی و كیفی مهم‌ترین آنها استان فارس است. با توجه به این‌كه بیش‌تر آثار تاریخی كشور در پهنة جنوبی قرار دارد، با استقرار پایگاه اجرایی در فارس، شاهد رونق این حوزه می‌توانیم باشیم» (ایسنا، 30/4/1389).

گذشته از اینکه سخنان بالا از نظر علم باستان‌شناسی صحیح نیستند، نگارنده در این یادداشت می‌کوشد تا به طور موجز به اهمیت پیوندِ متقابل میانِ دانش باستان‌شناسی و برنامه‌ریزی‌های مدیریّتی میراث فرهنگی نگاهی گذرا داشته باشد و میزان وثاقت تصمیم طراحان این برنامه را نقد و تحلیل نماید.

***

موضوع رابطۀ میان ویژگی‌ها و دستاوردهای رویکردهایی استقرایی همچون باستان‌شناسی با مسایل مربوط به مدیریّت نیروها و منابع انسانی و غیر انسانیِ آنها از دیرباز در مجامع علمی محل مناقشه بوده است، اما در چارچوب کشور ما هیچگاه چون امروز این موضوع چنین داغ نبوده است.

پرسش اصلی این است که چه رابطه‌ای (ذاتی و غیر ذاتی) می‌تواند میان دستاوردهایِ پژوهشی-رویکردی در یک منطقۀ جغرافیایی خاص با تبدیل شدن آن منطقه به مرکز مدیریّت آن رویکرد وجود داشته باشد؟ به عبارت دیگر آیا می‌توان غنای فعالیّت‌های پژوهشیِ صورت‌گرفته در یک مکان جغرافیایی را توجیهی منطقی برای انتقال مرکز مدیریّت منابع انسانی و غیر انسانی به آن مکان دانست؟

واقعیّت این است که از زمان آغاز پژوهش‌های باستان‌شناسی در ایران، این پژوهش‌ها تحت تأثیر فعالیت‌هایی که در بین‌النهرین در جریان بود و نیز مناطق نفت‌خیزی که بتدریج در ایران کشف شد، عمدتاً به جنوب غربی ایران محدود گردید. پُر سابقه‌بودن استان‌های خوزستان و فارس در زمینۀ انجام چنین پژوهش‌هایی غالباً به خاطر «مسایل فراباستان‌شناختی»، همچون مسایل سیاسی و اقتصادی بوده و چندان ارتباطی با خود باستان‌شناسی ندارد. با این حال، حتی اگر این فرض محال را نیز در نظر بگیریم که استان فارس غنی‌ترین منطقۀ باستان‌شناسی ایران است، باز دلیلی ندارد که «مرکز مدیریّت باستان‌شناسی و میراث فرهنگی» کشور را در خود جای دهد؛ زیرا اساساً «باستان‌شناسی تولیدِ نوعی کالا یا خدمات نیست» که بهتر باشد مرکز مدیریّت آن در کنار مواد و منابع خام قرار داشته باشد. این کاملاً روشن است که مادّۀ خامِ باستان‌شناسی، همانا بقایای انسان‌هایی است که در گذشته در اقصی نقاط این سرزمین کهن -و نه صرفاً در استان فارس- می‌زیسته‌اند! همچنین چنان‌که گفته شد ما به این دلیل دربارة باستان‌شناسیِ استان‌های فارس و خوزستان بیشتر می‌دانیم که کار بیشتری در آنجا صورت گرفته و سابقة آغاز مطالعات باستان‌شناسی در این مناطق چیزی حدود یکصدو پنجاه سال است؛ به تعبیر روشن‌تر، چون این مناطق بوی نفت و گاز می‌دادند و به بین‌النهرین نیز نزدیک‌تر بودند!

ایران کشوری پهناور است و فعالیّت‌های پژوهشی باستان‌شناسی آن نیز رو به رُشد. محوطه‌های باستان‌شناسی که عبارتند از بقایای زندگی انسان‌ها و جوامع گذشته، خود تصمیم نمی‌گیرند که در کجای این سرزمین متمرکز شوند! اگر از خراسان، آذربایجان، کردستان، گلستان، سیستان و بلوچستان، دامنه‌های شرقی زاگرس، کویرهای داخلی ایران و نیز گیلان و مازندران و اصفهان و کرمان در زمینۀ وجود محوطه‌های باستان‌شناختی و دیرین‌انسان‌شناختی اطلاعات کمتری در اختیارمان است، دلیل بر نبودِ آن محوطه‌ها و شواهد نیست!

کم‌کاریِ ما، یا تمرکز پژوهشگران در چند منطقۀ جغرافیایی خاص به خاطر شدت و ضعف امکانات رفاهی یا فقدان بسترهای مطالعاتی یا دلایل دیگری از این دست، به معنای فقر قابلیت‌های باستان‌شناختی سایر مناطق جغرافیایی نیست. بنابراین، اگر یک منطقه را، مانند استان فارس و شهر شیراز، برای «مرکز مدیریّت باستان‌شناسی و میراث فرهنگی ایران» نامزد کنیم در درجۀ نخست بر همین کم‌کاریها و عدم صلاحیّت مدیریت میراث فرهنگی و باستان‌شناسی کشور صحّه گذاشته‌ایم؛ به یک دلیل ساده، و آن اینکه خود پذیرفته‌ایم که سایر مناطق از لحاظ باستان‌شناختی به اندازۀ استان فارس اهمیّت ندارند؛ امری که از فقر اندیشة کارشناسانه حکایت دارد و نشاندهندة این امر است که طراحانِ برنامة انتقال و چند پاره کردن سازمان میراث فرهنگی به عواقب زیانبار آن نیندیشیده‌اند. خواهد آمد که چرا!

مسأله این است که با انتقال «پژوهشکدۀ باستان‌شناسی و معاونت میراث فرهنگی ایران» به یکی از جنوبی‌ترین مناطق کشور یعنی شهرستان مرودشت- که حتی از اهواز هم جنوبی‌تر است(!)، عملاً امکان انجام طرح‌های پژوهشی در مناطق دورتر کشور، همچون شمال غرب، شمال شرق، شرق، جنوب شرق و حتی نواحی مرکزی تضعیف می‌شود. رفت و آمد برای صدور مجوز برنامه‌های بررسی و کاوش، رفت و آمد برای دریافت امکانات و تجهیزات فنّی، رفت و آمد برای تکمیل یا تحویل گزارش‌های پژوهشی، رفت و آمد برای انجام و حل و فصلِ مشکلات اجراییِ احتمالی، همه و همه تنها بخش کوچکی از رفت و آمدهایی است که بایستی از اقصی نقاط کشور به مقصد شیراز صورت گیرد؛ آن‌هم در نظام اداری به شدّت بروکراتیک و کُند کشور. در نتیجه، منطقی به نظر می‌رسد اگر در صورت به‌وقوع پیوستن این انتقال، «پژوهش‌های باستان‌شناسی و سایر فعالیت‌های میراث فرهنگی» بیش از پیش در مناطق جنوبی و جنوب غربی ایران متمرکز شده و باز هم مثل گذشته فقر مطالعاتی در مناطق دیگر باشیم. در این جابجایی یک نکتة ناخواسته یا خواسته -بسته به فضای فکری طراحانِ این انتقال- از قلم انداخته می‌شود؛ فعالیّت‌های فراپژوهشی و اجراییِ «برنامه‌های باستان‌شناسی» که اتفاقاً از خود فعالیّت‌های پژوهشی انرژی و زمان بیشتر و سنگین‌تری را تلف می‌کند.

باید به مدیران و طراحانِ برنامة انتقال سازمان میراث فرهنگی و گردشگری این نکته را یادآور شد که باستان‌شناسی مانند نانو تکنولوژی و بیومواد و دیگر علوم تجربی نیست که در فضاهای کنترل‌شدۀ آزمایشگاهی محقق شود. بیشتر کارهای مربوط به تحقیقات باستان‌شناختی خصلتی اجرایی و بیرونی داشته و نیازمند انجام آمد و شدهای مکرّر است. به همین دلیل هم شاید اگر پژوهشکده‌هایی همچون نانومواد به شیراز یا هر شهر دیگری منتقل شوند، به اندازۀ انتقال «پژوهشکدۀ باستان‌شناسی و معاونت میراث فرهنگی کشور» مناقشه برانگیز نباشد.

فعالیّت‌های پژوهشی ارتباطی با امور اجرایی و مدیریّتی ندارند که بخواهیم دستاوردهای یکی را توجیهی برای جایابی دیگری قرار دهیم. اما از سویی دیگر، مکان پژوهشکدۀ باستان‌شناسی برخلاف بسیاری از پژوهشکده‌های علمی دیگر حساسیّت برانگیز است. این مرکز مدیریّتی، در درجۀ نخست باید در جایی قرار داشته باشد که دسترسی به آن از هرجایی آسان و سهل‌الوصول باشد. بدین معنا که کسی نخواهد برای درخواست مجوز کاوش مثلاً فلان محوطة شهرستان بجنورد در خراسان شمالی هزار کیلومتر سفر کند تا خود را به یکی از جنوبی‌ترین مناطق این سرزمین برساند و رفت و آمدهای ملال‌انگیز پیش‌گفته را در جریان کار و حتی ماه‌ها پس از اتمام فعالیت میدانی دنبال نماید. از این رو، اگر بحث خروج پژوهشکدۀ باستان‌شناسی از تهران تا این حد حتی از خوردن نان شب هم واجب‌تر و ضروری‌تر و ضربتی‌تر است، بهتر بود جایابی‌های کارشناسانه‌تری صورت می‌پذیرفت. در این زمینه، مناطق و استان‌های نزدیک به پایتخت از هر لحاظ «عقلانی و عادلانه‌»تر به نظر می‌آید؛ حتی اگر دانسته‌های ما از باستان‌شناسی آن مناطق نزدیک به صفر باشد؛ مثلاً اراک یا کاشان!

در هر صورت، شاید مدیران و طراحانِ برنامة انتقال سازمان میراث فرهنگی هم دلایل خاص خودشان را داشته باشند. اما خطاب به مدیریت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، این نکته را به عنوان یک پژوهشگر و باستان‌شناس یادآور می‌شوم که اولاً غنی‌بودن استان فارس از نظر باستان‌شناسی دلیلی موجهی برای انتقال این مدیریّت به آن استان نیست، زیرا باستان‌شناسی یک علم عینی و پژوهشی است، نه یک فعالیّت صنعتی یا کشاورزی؛ و دوم اینکه برای کسب تجربه و اطلاع در زمینۀ پژوهش‌های باستان‌شناسی بهتر است ایشان انجام یک طرح پژوهشی باستان‌شناسی را از ابتدا تا انتها بر عهده گیرند تا خود از نزدیک با دردسرها، ظرایف و پیچیدگی‌های اجرایی اینگونه پژوهش‌هایِ بنیادین که قرار هم نیست مستقیماً به تولید کالا یا ارائۀ خدماتی منجر شود، آشنایی یابند. شاید آن هنگام، مدیران و طراحان برنامة انتقال و چند پاره کردن سازمان میراث فرهنگی در تصمیم‌شان تجدید نظر کنند؛ زیرا دیر یا زود بیهوده‌بودن چنین تصمیمی آشکار خواهد شد و پس از تحمیل زیان‌های جبران‌ناپذیر بر پیکرة میراث فرهنگی کشور و زایل کردن این دارایی‌ها و سرمایه‌هایِ بازگشت‌ناپذیر، ناچار به بازنگری در این تصمیم و بازگرداندن تشکیلات میراث فرهنگی به پایتخت خواهیم شد.

باستان‌شناسی، علمی استقرایی است. این علم با شواهد ملموسی که از گذشتۀ انسان برجای مانده سر و کار دارد و از این رو پرواری آن نسبتی عمیق با کشفیّات نوینی دارد که توسط باستان‌شناسان، در بیشتر موارد اتّفاقی و گاهی نیز با برنامه و سنجشِ پیش از آغاز بررسی‌های میدانی صورت می‌پذیرد. این خصلت هر علمی است که با عینیّات و مشاهده و آزمون آنها رو به روست؛ بنابراین، تقلیل این دانشِ مهمِ دنیایِ امروز به «کالا و خدمات» از ناآگاهی و سادگی زیاد است و نه از هوشمندی و درایت بالا.

                                      ********************

کارمندانی که نمی خواهند بروند، وعده هایی که زیاد می شوند

سازمان میراث فرهنگی و گردشگری پس از ابلاغ دستور رئیس جمهور به طور شتابزده ای، برای انتقال کارمندانش به شهرهای دیگر، پیش قدم شده است.

الناز محمدی: انتقال اداره های پایتخت؛ این دغدغه اصلی مسئولان دولتی در چند وقت اخیر است. هنوز چند روز از سخنان رئیس جمهور مبنی بر انتقال جمعیت پایتخت به دیگر شهرها نگذشته بود که رئیسهای بسیاری از سازمانها و اداره ها به این فکر افتادند که هر چه زودتر، این طرح را که حالا به مصوبه دولت تبدیل شده، از سازمان خود شروع کنند. معاونت نوسازی و تحول اداری ریاست‌جمهوری اولین معاونتی بود که متولی برنامه‌ریزی جدی برای جابه‌جایی بخشی از کارکنان دولت به خارج از استان تهران شد. این معاونت با راه‌اندازی سایت اینترنتی انتقال، ثبت نام از کارکنان دولت برای خروج از تهران را آغاز‌کرد. احمد بزرگیان معاون نوسازی و تحول اداری رئیس‌جمهور اوایل تیر، از ثبت نام بیش‌ از 10 هزار و پانصد کارمند در این سامانه اینترنتی خبر داد و آن را نشانه استقبال آنها از برنامه تمرکززدایی دولت دانست.

اما در این میان، این سازمان میراث فرهنگی و گردشگری است که پس از ابلاغ دستور رئیس جمهور به طور شتابزده ای، برای انتقال کارمندانش به شهرهای دیگر، پیش قدم شده است و در عرض 2 ماه فرمان انتقال را به کارمندان ابلاغ کرده و برخی از معاونت ها از جمله معاونت صنایع دستی و برخی از شرکت های زیر مجموعه آنها را به شهرستان ها منتقل کرد.

اعتراض کارمندان، بی توجهی مسئولان

با اینکه هفته گذشته، حمید بقایی، رئیس این سازمان، در خصوص انتقال سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از تهران گفت که بر طبق مصوبه هیئت دولت این سازمان و کارکنانش هفته آینده به اصفهان منتقل خواهد شد، تعداد زیادی از کارکنان این سازمان، با اجرایی شدن این مصوبه مخالفند. هرچند مسئولان سازمان میراث فرهنگی  وقتی از نارضایتی کارکنانشان با این اقدام مواجه شدند، مراسمی را ترتیب دیدند و در آن اعتراض آنها را شنیدند اما اینطور که معلوم است، به این شکایتها توجهی نشده و مسئولان این سازمان هنوز هم  اصرار دارند که معاونتهای های مختلف این سازمان را به استانهای اصفهان، قزوین و فارس منتقل کنند. آنطور که تابناک گزارش داده است، کارمندان این سازمان بعد از اینکه در این مراسم شنیدند که بقایی رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در پاسخ به اعتراض یکی از کارمندان زن که  اعلام کرده بود که شوهرش در تهران مشغول به کار است و فرزندانش در تهران مشغول به تحصیل، پاسخ شنیده بود که: استعفا بدهید ،روز گذشته روبروی مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و اینگونه اعتراض خود را به گوش مسئولان این سازمان برسانند.

کارمندان حوزه میراث فرهنگی روز گذشته باتجمعی در مقابل مجلس اعتراض خود را نسبت به انتقال این بخش به استان فارس اعلام کردند. علاوه برای این کارمندان، برخی از کارمندان بخش اسناد سازمان میراث فرهنگی نیز در اعتراض به مشکلات به وجود آمده برای کارمندان، به خصوص برای در معرض خطر قرار گرفتن اسناد محرمانه نگهداری شده در این سازمان نیز در برابر صحن علنی مجلس تجمع کردند. بسیاری از این کارمندان با اعلام اینکه، در انتقال سندی از اتاقی به اتاق دیگر در این سازمان، باید امضاها و تعهدات بسیاری را بدهند، انتقال این بخش به استان فارس، آسیب های جدی به اسناد محرمانه این سازمان وارد خواهد شد که به هیچ وجه کارمندان نمی توانند پاسخگوی آن باشند.

زن و شوهرهایی که از هم جدا می شوند

کارمندان معترض به انتقال سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به شهرهای دیگر، می گویند که امکانات مناسب برای آنها برای زندگی در شهرهای دیگر وجود ندارد. یکی از این کارمندان به « خبر» می گوید که « وقتی او و خانواده اش رابه طور موقتی به هتلی در شهر اصفهان برده اند، خبردار شده است که حتی سازمان گردشگری، هزینه هتل را هم حساب نمی کند و از سنوات آنها کم می شود.»

یک کارمند دیگر این سازمان هم به « خبر» می گوید: « من و همسرم کارمند دو معاونت مختلف این سازمان هستیم و خبر دار شده ایم که هرکدام به شهرهای مختلفی منتقل می شویم، و نمی توانیم در کنار هم باشیم.»

یک نفر از تجمع کنندگان دیروز روبروی مجلس نیز گفته است که «سازمان در اقدامات پیشین مانند جمع شدن مهدکودک های تابع سازمان، سرویس ایاب و ذهاب، حذف غذای سازمانی نیز پیش قدم بود، در حالی که بسیاری از سازمان های دولتی، هنوز این امکانات را از مزایای کارمندان خود حذف نکرده اند.»

بخش دیگری از تجمع کنندگان به این موضوع اعتراض داشتند که سازمان، حکم حقوقی آنان را هنوز صادر نکرده و این امر را موکول به انجام طرح نقل و انتقال کرده و تنها افرادی می توانند با سازمان ادامه همکاری داشته باشند که به مکان های تعیین شده بروند.

با انتشار خبر این تجمع در خبرگزاری ها و سایتهای مختلف، حسن محسنی، مدیر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی گفته است که « بحث انتقال برخی از کارمندان سازمان میراث فرهنگی پس از مصوبه رسمی و قانونی هیات دولت مطرح شده است. این مصوبه لازم‌الاجرا است و همه دستگاه‌های دولتی ملزم به رعایت آن هستند و سازمان میراث فرهنگی براساس تکلیف قانونی که برعهده‌اش گذاشته شده است نسبت به انتقال بخش‌هایی از سازمان به استان‌های فارس و اصفهان اقدام کرده است.»

سازمان ها حتما منتقل می شود اما کارمندان نگران نباشند

مدیر روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی ادامه داده است: « اینگونه نبوده است که سازمان میراث فرهنگی به صورت شتابزده اقدام به این جابه‌جایی کند، سازمان میراث فرهنگی پیش‌قدم شده است و دستگاه‌های دولتی دیگر نیز برای جابه‌جایی در حال بررسی هستند و این غیرمنطقی است که گفته شود سازمان میراث فرهنگی باید صبر می‌کرد تا بقیه سازمان‌ها وارد عمل شوند بعد اقدام به این جابه‌جایی می‌کرد.»

محسنی شتابزده بودن این طرح را رد کرده و گفته است که « مصوبه هیات دولت در هفته پایانی اسفندماه ابلاغ شده است و سازمان میراث فرهنگی بعد از کار کارشناسی بعد از دو ماه یعنی در تاریخ 22 اردیبهشت‌ماه اقدام به اجرایی کردن مصوبه کرده است و شتاب‌زدگی در کار نبوده است.»

از سوی دیگر و با وجود تمام این اعتراضها از سوی کارمندان سازمان میراث فرهنگی و دیگر سازمانهایی که در لیست انتقال از پایتخت قرار دارند، مسئولان دولتی می گویند که تا امروز144 شرکت از تهران رفته اند و تا کنون 15 هزار نفر از کارمندان دولت برای خروج از تهران داوطلبانه ثبت نام کرده‌اند که 9 هزار نفر آنها از ستادهای وزارتخانه‌ها و شش هزار نفر نیز از دستگاه‌های اجرایی استان تهران بوده‌اند.

از طرفی معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری یکی از دیگر افرادی است که با شنیدن خبر اعتراض کارمندان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، روز گذشته سعی کرده است که به انها اطمینان خاطری در این مورد بدهد.

فروزنده اعلام کرده است که « تمام کارهای مربوط به انتقال این افراد از جمله مسکن، افزایش حقوق، ارتقای شغلی، واگذاری مسکن مهر، انتقال فرزندان دانشجوی آنها و .... به شدت در حال پیگیری است، گفت: افراد برای خروج از تهران می توانند سه استان و دو شهرستان را انتخاب کنند که در نهایت با توافق فرد داوطلب این انتقال‌ها صورت می گیرد هم اکنون نیز ثبت نام‌ها ادامه دارد.»

معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی با تاکید بر اینکه لیست افراد منتقل شده در پایان مردادماه اعلام عمومی خواهد شد تا بر این اساس مردم نسبت به امکاناتی که برای آنها فراهم شده آگاهی یابند تا از این طریق ترغیبی برای سایر افراد ایجاد شود، گفت که « از این طریق در نظر داریم دغدغه امتیازاتی که به این افراد ارایه می‌شود از بین برود.»

                                      ********************

 

یک استاد دانشگاه تهران: ميراث يك ملّت؛ يوسفي كه به غلامي مي فروشنش

 

تشکیلات میراث فرهنگی در هر کشوری، از مهم‌ترین ارکان پشتیبان و قوام‌دهنده هویت آن کشور و ملت است.

 به تازگی مدیریت سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری تصمیم گرفته تا به‌دنبال مصوبه دولت بخش‌هایی گوناگون از این سازمان را برای کاستن از تراکم جمعیت تهران به چند استان کشور انتقال دهد.

از آنجا که شمار کارکنان این سازمان اندک است و این جابه‌جایی به‌طور ناگهانی اعلام و به اجرا گذاشته شده، انتقادها و اعتراض‌هایی را در سطوح مختلف برانگیخته است.

جدا از انتقادهایی که کارکنان و کارشناسان این سازمان طی روزهای گذشته ابراز داشته‌اند، دکتر حکمت‌الله ملاصالحی، استاد دانشگاه تهران و از اعضای پژوهشی مؤسسه باستان‌شناسی از منظری جامع‌تر به این موضوع پرداخته و با یادآوری لزوم پرهیز از برخوردهای دستوری و غیرکارشناسانه در عرصه فرهنگ، به برخی از تبعات منفی تکه‌تکه کردن و انشقاق سازمان میراث فرهنگی و انتقال آن از پایتخت اشاره کرده است.

در کوره‌های آتشناک آزمون‌ها و چالش‌های سخت و سنگین تاریخ دوره جدید می‌بایست آموخته باشیم که هر ملت، حکومت یا مدیریتی که اندیشه و آگاهی تاریخی را در تصمیم‌گیری‌ها و معادلات و ملاحظات سیاسی‌اش کوچک شمرده و بی‌توجه از کنارش بگذرد یا آنکه بی‌بهره از اندیشه و شناخت تاریخی، گام در میدان رویارویی با حوادث بگذارد، سرانجام عرصه را به حریف وانهاده و به شکست و تسلیم تن خواهد داد.

اساساً نظام‌های سیاسی و جوامعی که بی‌بهره از معرفت تاریخی بوده‌اند و آگاهی و فهم عمیق‌تری از واقعیت‌ها و موقعیت‌ها نداشته‌اند و ناتوان از رصد کردن رخدادهای تاریخی بوده‌اند، آسان‌تر از پای افکنده شده‌اند. «کشف باستان‌شناسانه تاریخ» و دستیابی به آثار و بقایای قاره‌های عظیم فرهنگی مدفون و مفقود گذشته از رخدادهای فوق‌العاده مهم و بنیادین و بی‌سابقه دوره جدید است.

تاریخ کاوش‌ها، کشفیات و مطالعات باستان‌شناسی از آموزنده‌ترین حوادث روزگار ماست. 2سده پیش، چه کسی تصور می‌کرد تاریخ آدمی اینچنین فرشی گسترده و رنگارنگ و پرنقش و نگار و پرمایه و غنی و تافته و بافته از تاریخ فرهنگ‌ها، سنت‌ها، سبک‌ها، نحوه‌های زندگی، نظام‌های اجتماعی، اعتقادی، ارزشی، تیره‌های نژادی، قومیت‌ها و قاره‌های عظیم مدنی و معنوی در سراسر گیتی و در جغرافیای بشری ماست؟

شمار سرزمین‌های تاریخی و قاره‌های فرهنگی که به لحاظ حجم، گستردگی، تراکم، توالی و غنای مواریث مدنی و معنوی، موقعیت ممتاز ایران را در تاریخ و فرهنگ جهانی دارند شاید به‌شمار انگشتان دو دست نرسد. این موقعیت ممتاز و غنای مواریث فرهنگی، مسئولیت سنگین‌تری را بر شانه مدیران و ملت ما می‌نهد؛ مسئولیت سنگین و خطیری که به‌نظر می‌آید مدیریت اکنون جامعه ما نه تنها ترجیح می‌دهد از پذیرفتنش شانه خالی کند بلکه خود چونان یک مانع بزرگ بر سر راه سنگربانان و سربازان صیانت و دفاع از مرزهای تاریخ و فرهنگ میهن ما ایستاده است.

در عصری اینچنین پیچیده و آتشناک، متحول و منقلب، هویت‌سوز و غارتگر، کوبیدن و تجزیه کردن سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری کشور - این سنگر استوار حفاظت و حراست و صیانت از مواریث مدنی و معنوی ملت ما- و بیرون راندن و متفرق کردن اعضای اداری و اجرایی و علمی و پژوهشی آن، نمی‌تواند امری ساده تصور شود.چرا در میان آن‌همه سازمان‌ها و نهادها و مراکز و تشکیلات پرحجم اداری، اجرایی، قضایی، آموزشی، پژوهشی و... این سازمان با شمار اندک سربازانش هدف قرارگرفته است؟

جغرافیای ایران بزرگ فرهنگی مرز نمی‌شناسد. سربازان این سنگر نیز با اندیشه و قلم، مرزها را در نوردیده‌اند. کوبیدن این سربازان و رفتن این سنگرها یک اقدام نامناسب است آشکار و اقدامی نابخشودنی! زنگ خطر تجزیه و فروپاشی ملت‌ها را در تاریخ هنگامی شنیده‌ایم که مردمی از درون، ریشه‌های خود را نشانه گرفته و دست به تخریب تاریخ و فرهنگ و غارت مواریث مدنی و معنوی خود گشوده‌اند؛ واقعیت تأسف‌باری که دهه‌به‌دهه چهره شوم و نازیبای خود را در میهن ما آشکارتر کرده است.

تخریب و غارت محوطه‌های باستانی، تخریب و غارت تاریخ و فرهنگ یک ملت است. برای ما قابل‌تصور و پذیرفتنی نیست که صبحی از بستر برخیزیم و بشنویم و باخبر شویم که دیگر هیچ نسخه و اثری از شاهنامة فردوسی و گلستان و بوستان سعدی و دیوان حافظ و قانون و شفای سینوی در دست نیست و همه از میان رفته‌اند! محوطه‌های باستانی و کالبدهای فرهنگی نیز چنین‌اند. از جنس سود و سودا نیستند؛ میراث تاریخ و فرهنگ و اصالت و هویت و ناموس و شرف یک ملت هستند. در این معامله همیشه فروشنده بازنده است و خریدار برنده!

«سازمان میراث فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری» تنها نهاد فرهنگی کشور است که مسئولیت‌های سنگین صدور مجوز برای بررسی‌ها و کاوش‌های باستان‌شناختی و بررسی و ارزیابی و مطالعه و داوری طرح‌های پژوهشی در حوزه‌های باستان‌شناختی و حفاظت و مرمت آثار و ابنیه و محوطه‌های باستانی بر شانه‌اش نهاده شده است. چاپ، انتشار و ترجمه مقالات و گزارش‌ها و مطالعات باستان‌شناختی و تاریخی و فرهنگی و برگزاری همایش‌های ملی و بین‌المللی و دایر کردن نمایشگاه‌ها و ثبت ملی و جهانی مواریث مدنی و معنوی کشور و موارد بسیار دیگر از این دست نیز - به‌منظور شناساندن هرچه اصولی و عمیق و وثیق‌تر پیشینه تاریخی و سابقه مدنی و معنوی ایرانیان به فرزندان ایران زمین و جامعه جهانی - بر شانه همین سازمان نهاده شده است. فهرست‌بندی و شمارش یک‌به‌یک مسئولیت‌های اداری و اجرایی و حقوقی و علمی و پژوهشی سازمان در اساسنامه این سنگر تاریخ و فرهنگ میهن و ملت ما در نوشتار اکنونِ این قلم نمی‌گنجد.

با توجه به موقعیت فوق‌العاده حساس و حضور تعیین‌کننده و تأثیرگذار ایران در یکی از مهم و پیچیده‌ترین منطقه‌های تاریخ و فرهنگ جهانی انتظار می‌رفت مدیریت کشور از هوشمندی و خرد و دانش و دانایی اندیشمندان و دانشمندان و استادانِ آزموده و صاحب‌نظر کشور بهره می‌گرفت و این نهاد را تا سطح یک وزارت و مدیریت فرهنگی قوی و قدرتمند ارتقا می‌داد و دست باستان‌شناسان و سایر متخصصان حوزه میراث -این سربازان و سنگربانان تاریخ و فرهنگ ایران فرهنگی- را در صیانت و حفاظت و پاسداری و دفاع از مواریث مدنی و معنوی کشور به گرمی می‌فشرد و بازمی‌نهاد و فرصت‌ها را از کف نمی‌داد و سنگرها را یکی پس از دیگری تخریب نمی‌کرد.

اما متأسفانه نه تنها آن دست‌های گرم تجربه استادان تاریخ و فرهنگ و مهندسان و متخصصان آثار و ابنیه تاریخی و بازوان سترگ باستان‌شناسان آزموده کشور را مدیریت سیاست‌زده اکنون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری از سر فروتنی و مهر برای استحکام و انسجام و اقتدار و اعتبار هرچه بیشتر سازمان میراث فرهنگی کشور نفشرد که صدای فروپاشی و تخریب آن نیز به بهانه انتقال به خارج از تهران اینک به‌گوش می‌رسد.  محروم و ممنوع کردن باستان‌شناسان میراث فرهنگی از گشودن دهان انتقاد و قلم اعتراض یک امر اتفاقی نیست.

بیرون راندن و تبعید کردن و تجزیه پژوهشکده باستان‌شناسی و افکندن شکاف درون سازمان میراث فرهنگی و پراکندن مدیریت‌های اداری و اجرایی و پژوهشی میراث فرهنگی پایتخت که هسته و کانون تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها و هماهنگ‌کننده فعالیت‌های فرهنگی و علمی و پژوهشی سازمان در سراسر کشور است، اثرات و تبعات منفی بسیار خطرناک و مهلکی بر انسجام و اقتدار و اعتبار فرهنگی و اتفاق و اتحاد ملی ما خواهد نهاد. سکوت در برابر این حرکت، گناهی نابخشودنی و جفا به جامعه فرهنگی و باستان‌شناسی و ستم و بی‌مهری به تاریخ و فرهنگ و مواریث مدنی و معنوی کشور است.

سر ز شکر دین از آن بر تافتی

کز پدر میراث مفتش یافتی

مرد میراثی چه داند قدر مال

رستمی جان کند، مجان یافت زال

 (مولانا)

                                      ********************

 

 

نوشته شده توسط سیروس برفی در سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۹ |

بهروز جعفری، نماینده سمیرم: طرح دولت برای جدا شدن برخي بخش‌هاي سازمان ميراث باید بررسی شود

 

نماينده مردم سميرم در مجلس بر حساب شده‌تر عمل كردن در بحث انتقال برخي بخش‌هاي سازمان ميراث فرهنگي به استان‌هاي ديگر تاكيد كرد.

بهروز جعفري  در ارزيابي از طرح دولت در خصوص جدا شدن برخي بخش‌هاي سازمان ميراث فرهنگي و انتقال آن‌ها به استان‌ هاي ديگر گفت: اين يك مساله ساختاري و دروني از سوي دولت است و ارتباطي به مجلس ندارد. وي افزود: اين مساله در راستاي كم شدن جمعيت تهران و كاهش تراكم وزارتخانه‌ها مطرح شده، مثلا معاونت صنايع دستي سازمان‌ ميراث فرهنگي قرار است به اصفهان منتقل شود.

نماينده مردم سميرم در مجلس، اصل اين طرح را بد ندانست و گفت: اما اين كه به فوريت بخواهند بدون در نظر گرفتن يك سري مسائل آن را اجرا كنند، شايد عملياتي نشود، يكي از مشكلات دراين زمينه مساله كارمندان اين بخش‌هاست؛ چرا كه عده‌اي همه زندگي‌شان در تهران است و نمي‌توان بالاجبار به آن‌ها گفته شود چون فلان معاونت قرار است به استان ديگر منتقل شود،شما هم بايد به آن استان منتقل شويد و يا در اين خصوص رابطه تشكيلاتي چه مي‌شود؟ اين مسائل بايد حساب شده صورت گيرد.

جعفري ادامه داد: در جهت تحقق دولت الكترونيك ، نبايد خيلي بر فضاي فيزيكي حساس باشيم. اگر اين مسائل را پيش‌بيني كرده باشند ،‌اصل طرح بد نيست، اما اگر بدون مطالعه اين كارصورت بگيرد ممكن نيست موفقيتي به دست آورند، لذا در اين راستا بايد حساب شده‌تر عمل كنند.

                                      ********************

 

كاركنان سازمان ميراث فرهنگي زير فشار ضرب‌الاجل خروج از تهران

 

اعتراض کارمندان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور به اجرای طرح ناگهانی خروج از تهران که روز شنبه انجام شده بود، دیروز با تجمع در مقابل مجلس شورای اسلامی ابعاد تازه‌ای به‌خود گرفت.

یک روز پس از اعتراضات کارمندان در عمارت مسعودیه که منجر به بازداشت غیرقانونی و چند ساعته تعدادی از خبرنگاران رسانه‌ها توسط ماموران حراست سازمان میراث فرهنگی نیز شد، کارمندان سازمان میراث فرهنگی روبه‌روی مجلس تجمع کردند. تجمع کنندگان، تصمیم کارگروه انتقال کارکنان دولت را غیرکارشناسی خوانده و عنوان کردند که اقدام این کارگروه در خروج اجباری کارکنان سازمان میراث فرهنگی و صنایع‌دستی، کارشناسی نبوده و تبعات اجتماعی این کار درنظر گرفته نشده است. این در حالی است که به نقل از منابع موثق خبر می‌رسد مدیران استان‌ها نیز هنوز نسبت به حضور معاونت‌ها و کارمندان‌شان در استان‌ها توجیه نشده‌اند و امکانات مورد نظر چون مسکن نیز مهیا نشده است. تعدادی از کارمندان پژوهشکده میراث فرهنگی نیز در تماس با همشهری گفتند که به آنها ابلاغ شده از روز شنبه این هفته سرکار نروند و منتظر تماس برای رفتن به شیراز باشند.

این کارمندان که نمی‌خواستند نامی از آنها برده شود، افزودند: «به‌دنبال این تصمیم ناگهانی اوضاع تمام خانواده‌های کارمندان سازمان میراث فرهنگی متشنج است. همسران ما جای دیگری شاغل هستند و فرزندان ما نیز نگرانند. باید مسئولان به این امر توجه کنند.» آنها در ادامه به نامه‌هایی اشاره کردند که خطاب به مسئولان ارشد کشور و مدیران میراث فرهنگی نوشته و ارسال شده اما هنوز پاسخی دریافت نشده است. پیش‌تر نیز موضوع انتقال به کارمندان معاونت صنایع‌دستی اطلاع داده شده بود که از 350 نفر کارمند این معاونت تنها 50 نفر راضی به رفتن به اصفهان شده‌اند که البته 38 نفر از این تعداد در مرخصی به سر می‌برند.

در همین رابطه حجت‌الاسلام سیدجلال یحیی‌زاده نماینده مردم تفت و میبد در خانه ملت به ایسنا گفت: انتقال تنها یک جزء از یک سازمان یا وزارتخانه به استان یا شهر دیگری خارج از پایتخت، کار پسندیده و موفقیت‌آمیزی نخواهد بود.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: حساب کنید تا قبل از این، مثلا یک مسئول اداره میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع‌دستی از شهرستانی قصد انجام کارهای خود را داشته و تقریبا همه دستگاه‌هایی که او با آنها کار داشته در تهران مستقر بوده‌اند. در حال حاضر اگر قرار باشد این دستگاه‌ها هر کدام در یک گوشه کشور باشند، این مسئله در رفت‌وآمد و مراجعه‌ این مسئول و سایر کسانی که جزء آحاد این مملکت هستند، مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.

شایان ذکر است که در مصوبه دولت برای خروج شرکت‌های دولتی از تهران به شرکت‌های وابسته به وزارت نفت، نیرو، صنایع، بازرگانی، مخابرات، کشاورزی، دفاع، آموزش و پرورش، اقتصاد،‌ راه‌وترابری و نهادهای آموزشی اشاره شده و نامی از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری که فعالیت پژوهشی و ستادی انجام می‌دهد به میان نیامده است.

                                      ********************

عضو كميسيون فرهنگي مجلس: تمركززدايي ازتهران به مطالعه جامع نيازدارد

نماينده مردم نيشابور در مجلس با اشاره به موضوع انتقال بعضي از معاونت‌هاي سازمان ميراث فرهنگي به خارج از تهران گفت: به جاي آن‌كه مثلا معاونت صنايع‌دستي ميراث فرهنگي به اصفهان انتقال يابد، بهتر است برنامه‌هاي مهم سازمان ميراث فرهنگي در اصفهان برگزار شود.

حجت‌الاسلام سيدعلي حسيني در ارزيابي از سياست انتقال برخي سازمان‌ها به خارج از تهران و در همين راستا احتمال انتقال برخي معاونت‌هاي سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري به استان‌هاي ديگر به خبرنگار پارلماني خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: موضوع تمركز‌زدايي از تهران در ابعاد مختلف قابل بررسي است. يكي از نظر اصل موضوعيت پايتخت و انتقال آن و مساله ديگر، انتقال وزارتخانه‌ها به شهرهاي نزديك و يا انتقال بخش‌هايي از سازمان‌ها يا وزارتخانه‌ها و هم‌چنين انتقال شركت‌هاي وابسته به دولت به جاي وزارتخانه‌ها و معاونت و سازمان‌هاست‌.

وي افزود: در اين چهار بخش مسائل در حال بررسي است، مساله‌اي كه در اين ميان بسيار مهم بوده و اگر به آن توجه شود ديگر نيازي به نقل مكان سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و شركت‌ها از پايتخت نيست، نگاه تمركز‌زدايي برنامه‌ها و اعتبارات در كشور است.

اين نماينده مجلس، خاطرنشان كرد: لذا به جهت اين هزينه‌كرد‌ها و صرف اعتبارات كلان و اجراي همه برنامه‌هاي ملي در تهران، اين ديدگاه به وجود آمده كه سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها يا كل پايتخت يا بخشي از معاونت‌ها را به استان‌ها انتقال دهيم، در حالي كه اگر نگاه هزينه‌ها و صرف اعتبارات و اجراي برنامه‌ها يك نگاه همه‌جانبه و تمركز‌زدا از پايتخت باشد، اصلا نيازي به نقل مكان دستگاهي به ساير استان‌ها نخواهد بود.

حسيني تصريح كرد: دقيقا همين مشكل را در بخش ديگري از كشور هم داريم و آن اين است كه چون اعتبارات را در مركز و بعد از آن در مركز استان‌ها و شهرستان‌هاي بزرگ خرج مي‌كنيم به شهرهاي كوچك و روستاها منابع اعتباري اختصاص نمي‌دهيم. اين نگاه كاذب به كار و اين نگاه نسنجيده به بحث توسعه متوازن باعث شده اين توقع ايجاد شود كه هر نقطه جغرافيايي از نظر سياسي بايد ترقي و ارتقا پيدا كند.

عضو كميسيون فرهنگي مجلس با بيان اين‌كه همين مساله را در حال حاضر در مركز كشور و پايتخت و استان‌ها شاهديم، گفت: چون نگاهمان بر توسعه‌ي متوازن و عدالت‌محورانه نبوده و اعتبارات در يك جا دپو و برنامه‌ها در يك جا اجرا شده و مديران ما در سطح كلان اين نگاه را نداشته‌اند كه بسياري از برنامه‌هاي ملي را مي‌توان در استان‌ها پياده كرد، با اين مسائل روبه‌رو شده‌ايم.

وي با انتقاد از انتقال برخي معاونت‌هاي يك سازمان به استان‌هاي ديگر به دليل ارتباط معاونت‌ها با يكديگر گفت: يك نگاه جامع در اين راستا نياز است. بايد اولا يك مطالعه و پژوهش جامع صورت گيرد تا بفهميم كدام مدل را بايد پيگيري كنيم. واقعا مدل انتقال شركت‌هاي خصوصي و وابسته به دولت به ساير استان‌ها اولويت دارد يا انتقال سازمان‌هاي اداري و معاونت‌هاي وزارتخانه‌ها يا حتي خود وزارتخانه‌ها و يا حتي انتقال پايتخت؟ بر روي همه اين مسائل بايد يك مطالعه‌ جامع صورت گيرد.

نماينده نيشابور گفت: وقتي قرار است يك كار مهمي انجام گيرد بايد آمايش سرزميني شود و بعد مسائل ديگر آن مكان در نظر گرفته شود، تا ببينيم آن مكان كشش لازم را دارد و تا چه حد بايد پيش‌رفت و اگر قرار باشد همين اتفاقي كه در سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري رخ داده، در وزارت ديگر اتفاق بيفتد، شاهد يك پراكندگي خواهيم شد.

وي در پايان ضمن موافقت با تمركز‌زدايي از پايتخت گفت: اولين قدم اجراي برنامه‌هاي ملي در مراكز استان‌هاي ذي‌صلاح و سپردن برنامه‌ها و سپردن اجرا و تصدي‌گري‌ها به بخش غيردولتي مهم است، وقتي معاونتي به استان‌ ديگري منتقل شود ولي نتواند با معاونت پشتيباني يا رييس اصلي سازمان خود هماهنگي كند، با مشكل مواجه مي‌شود، لذا در اين راستا بايد همه وزارتخانه‌ها را با هم ديد و براي انتقال يك سازمان يا وزارتخانه بايد مصوبه‌ي هيات وزيران را داشته باشد و در تغيير پايتخت يا انتقال برخي سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها حتما نياز به مشاوره و راي مجلس هم است و نبايد در مورد مسائل مهم كشور به راحتي تصميم بگيريم و فردا با مشكل مواجه شويم.

********************

 

 

 

انتقال پژوهشگاه باستانشناسی

 

یک باستان شناس اعلام کرد: انتقال پژوهشگاه باستانشناسی به استانهای دیگر باعث ایجاد مشکل در ارتباطات بین سازمانی و انجام کارهای پژوهشی، دانشگاهی در حوزه های میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری می شود.

رحمت الله سلیمانی فارسانی، دبیر اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویان باستان شناسی دانشگاههای کشور به خبرنگار مهر گفت: انتقال پژوهشگاه باستان شناسی و معاونتهای سازمان میراث فرهنگی، انجام کارهای پژوهشی را به لحاظ دسترسی به منابع مورد نیاز و ایجاد ارتباط دانشگاهی با خارج از سازمان دچار مشکل می کند. سلیمانی فارسانی به تبعات کوتاه مدت و بلند مدت انتقال معاونتها اشاره کرد و گفت: به دنبال این انتقال دغدغه های کارکنان میراث فرهنگی به سبب کوچ اجباری بیشتر می شود که نتیجه آن پایین آمدن راندمان کاری آنها است. اگر چه این کارکنان تسهیلات ویژه ای دریافت می کنند اما به سختی می توانند با کوچ زود هنگام خود کنار بیایند. وی افزود: در استان تهران کتابخانه های بزرگ و غنی برای مطالعه و پژوهش وجود دارد که جدایی پژوهشگاه از آن، برای انجام کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی مشکل آفرین می شود. دبیر اتحادیه انجمنهای علمی دانشجویان باستان شناسی دانشگاههای کشور بیان کرد: اکنون که سازمان میراث فرهنگی در پایتخت مستقر است، همواره شاهد دست اندازی کشورها به میراث معنوی ایران هستیم که با انتقال معاونتهای سازمان به شهرهای مختلف ممکن است این دست اندازیها بیشتر هم شود.

وی گفت: مسئولان سازمان میراث فرهنگی چه ضمانتی می دهند که این طرح با جا به جایی مدیران و یا تغییر ریاست جمهوری لغو نشود و سازمان میراث فرهنگی و کارکنانش دوباره به تهران برنگردند، آیا در آن زمان کسی جوابگوی  چنین اقداماتی هست؟

                                      ********************

 

انتقال میراث فرهنگی ؛ وعده های باور نکردنی برای تصمیم های نا پخته

سازمانی که بر اساس مستندات آشکار نتوانسته وظایف خود را در حوزه های میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به خوبی انجام دهد و رضایت حداقلی جامعه، کارشناسان متخصص و فعالان این بخشها را تامین کند ؛ اکنون با از هم گسستگی و عدم تمرکز در مدیریت و پراکنده کردن بخشهای مختلف چگونه می خواهد به وظایف خود عمل کند؟

به گزارش خبرنگار مهر، اعتراض کارکنان سازمان میراث فرهنگی به انتقال معاونتهای آن به استانهای دیگر در حالی ادامه دارد که این سازمان الزامی برای خروج از تهران نداشته و تنها از شرکت توسعه ایرانگردی و جهانگردی در فهرست شرکتهای انتقالی زیرمجموعه این سازمان نام برده شده است. معاونت نوسازی و تحول اداری ریاست‌ جمهوری اولین معاونتی بود که متولی برنامه‌ریزی جدی برای جابه‌جایی بخشی از کارکنان دولت به خارج از استان تهران شد. این معاونت با راه‌اندازی سایت اینترنتی انتقال، ثبت نام از کارکنان دولت برای خروج از تهران را آغاز‌ کرد تا هم میزان استقبال و رضایت کارکنان را بداند و هم برای انتقال آنها برنامه ریزی کند. اما در این بین سازمان میراث فرهنگی زودتر از بسیاری دستگاههای دولتی که شاید انتقالشان ضروری تر به نظر می رسید دستور انتقال کارمندانش به شهرهای دیگر را صادر کرد.

این در حالی است که در فهرست تهیه شده از سازمانها و شرکتهایی که موظف به انتقال به استانها هستند؛ تنها نام شرکت توسعه ایرانگردی و جهانگردی آورده شده است نه سازمان میراث فرهنگی.

به دستور رئیس این سازمان، باید معاونت صنایع دستی در اصفهان و پژوهشکده میراث فرهنگی و معاونت حفظ و احیا در استان فارس مستقر شوند تا در آینده برای انتقال معاونت گردشگری هم تصمیمگیری شود. در پی این  دستور در اولین اقدام طی چند روز گذشته 150 نفر از کارکنان معاونت صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی به استان اصفهان منتقل شدند.

حمید بقایی، رئیس سازمان میراث فرهنگی در مورد انتقال معاونت صنایع دستی عنوان کرده بود که بهتر است صنایع دستی در مکان و استانی قرار گیرد که با آن موضوعیت داشته باشد تا اینکه در میدان ولی‌عصر (عج) باشد که هیچ ارتباطی با آن ندارد.

یکی از کارکنان این معاونت در این باره به خبرنگار مهر گفت: همه کارکنان در هتلی در اصفهان مستقر شده ایم تا مکان مناسبی برای زندگی در نظر گرفته شود. ما هرچه تلاش کردیم نظر مدیران را نسبت به نقل و انتقالها تغییر دهیم نتوانستیم. این اولین بار نیست که سازمان میراث فرهنگی عجولانه طرحی را اجرا می کند.

وی افزود: تکلیف من که در معاونت صنایع دستی و در اصفهان کار می کنم با همسرم که باید در شیراز مستقر شود و کودکانم که در تهران تحصیل می کنند چیست؟

اما زمانی که بقایی از انتقال پژوهشکده و معاونت حفظ و احیا به شیراز خبر داد کارکنان این بخش به همراه معاونتهای دیگر لب به اعتراض گشودند. همچنین طی چند روز گذشته جمعی از اعضای هیئت علمی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی با انتشار نامه‌ای مراتب اعتراض خود را نسبت به انتقال این مرکز تحقیقی اعلام کرده بودند.

در این نامه آمده بود: انتقال و کوچاندن غیرکارشناسی این پژوهشگاه با زیر بخشهای پژوهشی شامل 7 پژوهشکده و 20 گروه پژوهشی با حدود 100 نفر اعضای هیئت علمی و حدود 400 پرسنل کارشناس ارشد، کارشناس و نیروهای پشتیبانی به خارج از تهران در حقیقت محروم کردن بیش از دهها دانشگاه، دانشکده و مؤسسات علمی و پژوهشی دولتی و غیردولتی و همچنین صدها هزار دانشجویی است که پژوهشگاه را تنها مرجع علمی و پژوهشی کشور برای توسعه مطالعات و تحقیقات خود می‌دانند.

اعتراض کارمندان این سازمان به این تصمیم جدید تا آنجا بالا گرفت که حدود 60 نفر از کارمندان مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی تحصن کردند. این کارمندان در تحصن خود نسبت به وضعیت معیشتی و شغلی خود اعتراض کردند که در این بین تنها محجوب نماینده مردم تهران به میان آنها آمد و وعده هایی را به تجمع کنندگان داد. وی گفت: وام ودیعه مسکن، وام خرید خودرو و وام خرید کالا که در مجموع بیش از 20 میلیون تومان می‌شود قرار است از طرف استانداری و بانکهای استان به کارمندان سازمان میراث فرهنگی داده شود و این علاوه بر مزایایی است که دولت قرار است به این افراد اعطا کند

هر کس نمی تواند استعفا کند

اما این وعده ها نیز اثر بخش نبود و تحصن کارکنان میراث فرهنگی سه بار در یک هفته انجام شد. در یکی از تجمعات هم حراست سازمان میراث فرهنگی از کارمندان این سازمان خواست تا برگردند و با بقایی در سالن اجتماعات سازمان گفتگو کنند. رئیس سازمان میراث فرهنگی با حضور در بین کارکنان و در واکنش به یکی از کارکنان خانم که اعلام کرد تکلیف ما که سالها در تهران زندگی کرده ایم و پایه های خانواده و شغلمان در تهران است چه خواهد بود جواب داد: استعفا کنید.

معاون رئیس جمهور در واکنش به اعتراض کارکنان سازمان میراث فرهنگی نسبت به انتقال معاونتهای این سازمان اعلام کرد " شاید در این بین یکی هم مشکل خانوادگی در این جریان پیدا کند اما به‌ خاطر یک بی‌نماز که نمی‌توان در مسجد را بست.

رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گفت: "ما طبق مقررات کشورعمل می‌کنیم. اینها همه قانون است و هیچ کسی نمی‌تواند یک ذره مازاد عمل کند یا کم بگذارد چون کشور قانون دارد. سازمانها در هیچ جای دنیا خود را با کارمندانشان هماهنگ نمی‌کنند. مطمئن باشید اگر موضوع انتقال صنایع دستی به استان اصفهان یکماه عقب‌تر می‌افتاد مشکل حل نمی‌شد. ما باید منافع کشور و کار خود را در نظر بگیریم. ما که نمی‌خواهیم آنها را به یک جای ناامن یا بیابان بفرستیم. کارمندان باید خود را با شرایط هماهنگ کنند و قطعا هر کاری مشکلاتی دارد". با وجود گفته های بقایی منتقدان تصمیم جدید سازمان میراث فرهنگی همچنان معتقدند این اقدام عجولانه و بدون در نظر گرفتن تمام ابعاد آن به اجرا درآمده است چنانچه هادی حق شناس، نماینده انزلی در دوره هفتم مجلس به خبرنگار مهر گفت: سازمان میراث فرهنگی می بایست قبل از آنکه کارکنان خود را جا به جا کند حداقل تمهیداتی برای استقرار آنها می اندیشید. چون حتی زمانی که اردوی تفریحی برای عده ای از افراد ترتیب داده می شود قبل از حرکت افرادی را زودتر برای بررسی اوضاع می فرستند تا جوانب را بسنجد.

با این تصمیم راه برای غارت موزه های کشور باز می شود

حکمت اله ملاصالحی استاد دانشگاه تهران نیز درباره انتقال معاونتهای میراث فرهنگی به استانها به خبرنگار مهر گفت: هدف گرفتن ریشه های تاریخی، فرهنگی، مدنی و معنوی یک ملت چیزی نیست که آسان بتوان از کنارش گذشت. بیرون راندن و تبعید و تجزیه پژوهشکده باستان شناسی و شکاف انداختن در درون سازمان میراث فرهنگی و پراکندن مدیریتهای اداری و اجرایی و پژوهشی میراث فرهنگی پایتخت که هسته و کانون تصمیمگیریها و برنامه ریزیها و هماهنگ کننده فعالیتهای فرهنگی و علمی و پژوهشی سازمان در سراسر کشور است اثرات و تبعات منفی بسیار خطرناک و مهلکی بر انسجام و اقتدار و اعتبار فرهنگی و اتفاق و اتحاد ملی ما خواهد گذاشت.

این باستانشناس ادامه داد: این فکر نامبارک راه را برای غارت موزه های کشور خصوصا موزه های پایتخت که بیش از موزه های شهرهای دیگر در معرض خطر سرقت قرار دارند هموارتر خواهد کرد و مطالعات و پژوهشهای میدانی باستانشناسی کشور را به رکود و وقفه خواهد کشاند و در اجرا و اداره هماهنگ برنامه های سازمان اختلال جدی پدید خواهد آورد. همچنین ملت ما را در دفاع از مرزهای تاریخ و صیانت از فرهنگ و مواریث فرهنگی خویش در برابر حریفان مدعی و مهاجمان آسیب پذیرتر می کند. در همین رابطه حسن محسنی مدیرکل روابط عمومی سازمان میراث فرهنگی نیز در پاسخ به اینکه آن بخش از کارمندان سازمان میراث فرهنگی که برای این نقل و انتقالات مشکل دارند و نمی‌توانند شرایط خود را با شرایط انتقال به استانهای دیگر هماهنگ کنند چه بر سرشان می‌آید گفت: افراد باید خود را تابع سیستم کنند البته سازمان تمام تلاش خود را می‌کند که با افرادی که با این نقل و انتقالات مشکل دارند همکاری کند.

وعده های باور نکردنی!

به گفته وی آن دسته از کارکنان سازمان که رسمی هستند و به دلایلی نمی‌توانند به استانهای دیگر بروند باید بلافاصله درخواست انتقال به یک دستگاه دولتی دیگر را ارائه کنند، اگر موفق نشدند معاونت توسعه انسانی نهاد ریاست‌جمهوری پرونده آنها را تحویل می‌گیرد و جای دیگری را برای آنها مشخص می‌کند.

وی ادامه داد: کارمندان قراردادی نیز باید تابع سازمان باشند و اگر نتوانند خود را با شرایط سازمان وفق دهند قرارداد آنها ملغی اعلام می‌شود.

محسنی گفت: البته برای کارمندان قراردادی هم سعی می‌شود اقداماتی صورت گیرد مثلا برخی از کارکنان پژوهشکده هنرهای سنتی که نمی‌توانند به استانهای فارس و اصفهان بروند می‌توانند محصولات تولیدی خود را به سازمان بفروشند.

وی توضیح داد: سازمان تعهد کرده است که محصولات آنها را هر ماهه تا مبلغ 600 هزار تومان که تقریبا به میزان حقوق دریافتی آنها است خریداری کند. اما از جمله تسهیلاتی که این سازمان وعده داده در ازای انتقال کارکنانش به آنها بدهد ارائه چهاربار بلیط رفت ‌و برگشت چهار نفره با 50 درصد تخفیف در سال، 600 هزار تومان پاداش جابه‌جایی به شیراز و 500 هزار تومان پاداش جابه‌جایی به اصفهان، نبود محدودیت برای ساعتهای اضافه‌کاری، اخذ حدود 25 میلیون تومان وام بانکی  و یک قطعه زمین برای دو نفر از کارمندان ( به مساحت 200 تا 250 متر ) همراه با وام ساخت و ساز است.

فقط یک ماه وقت دارید ازدواج کنید!

نکته قابل توجه آنکه این تسهیلات مختص کارمندان متاهل است و بقایی در این مورد اعلام کرده اگر کارمندان مجرد تا یکماه دیگر ازدواج کنند آنها نیز از این تسهیلات بهره‌مند می شوند.

اعتماد نداریم!

یکی از کارکنان معاونت حفظ و احیا که سالهاست در این معاونت مشغول به کار است به خبرنگار مهر گفت: این سازمان چه ضمانتی می دهد که تمام تسهیلات ذکر شده به کارکنان داده شود؟

وی از برپایی تجمع دیگر کارکنان مقابل مجلس خبر داد و گفت: مسئولان این سازمان می گویند که ماهها کار کارشناسی روی بحث نقل و انتقال معاونتها انجام داده اند. با این حال چرا اول کارمندان خود را می فرستند بعد می گویند که تسهیلات در اختیار شما قرار می دهیم؟ چرا کارمند باید دو ماه در هتل زندگی کند تا کارهای انتقالش جور شود؟ مگر عجله ای در کار است، پس چرا سازمانهای دیگر که تعداد نیروهایشان بیشتر از این سازمان است هیچ اقدامی نمی کنند؟ در پی گسترده شدن این اعتراضات و واکنشهای برخی مسئولان، نمایندگان دولت و رسانه ها بقایی اقدام به برگزاری نشستی با رسانه ها برای پاسخگویی به برخی ابهامات کرد. نشستی که تنها خبرنگاران برخی رسانه ها اجازه حضور در آن را داشتند!

بقایی در این نشست درباره ضمانت اجرایی وعده های داده شده به کارمندان انتقالی گفت: " ضمانتی که می‌توان ارائه کرد مانند آن چیزی است که برای تمدید قرار‌داد در هر سال وجود دارد. در واقع، برای تمدید قرار‌داد ضمانتی وجود ندارد ولی این کار هر سال انجام می‌شود."

ابهام در عملکرد آینده سازمانی چندپاره

به نظر می رسد سازمان میراث فرهنگی در اقدامی عجولانه خواسته در انتقال کارکنان خود به استانهای دیگر از سایر دستگاههای دولتی پیشی بگیرد ، حال آنکه این اقدام غیرمتعارف با مخالفت کارکنان و کارشناسان میراث فرهنگی رو به رو شده است. اکنون جای پاسخ این سوال باقی می ماند ؛ سازمانی که بر اساس مستندات  آشکار نتوانسته وظایف خود را در حوزه های میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی به خوبی انجام دهد و رضایت حداقلی جامعه، کارشناسان متخصص و فعالان این بخشها را تامین کند ، اکنون با پراکنده کردن بخشهای مختلف چگونه می خواهد به وظایف خود عمل کند، آیا حوزه فعالیت معاونتهای این سازمان آنقدر با یکدیگر بی ارتباطند که بتوان هر کدام را به گوشه ای از ایران منتقل کرد؟

خبرگزاری مهر ضمن توصیه مجدد به اینکه مدیران این سازمان تعامل منطقی و سازنده با رسانه ها را انتخاب کنند ، از هر گونه گفتگو یا انعکاس نظرات کارشناسی مدیران آن سازمان در این زمینه استقبال می کند.

********************

 

درخواست مجلس از رییس‌ دولت برای توقف انتقال کارمندان میراث‌فرهنگی به خارج از تهران

                            

                                ********************

                  

بررسي موضوع انتقال كاركنان ميراث فرهنگي در مجلس

 

********************

نوشته شده توسط سیروس برفی در سه شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۹ |

 ایران با تمدن چند هزار ساله یکی از کشورهای غنی در حوزه میراث معنوی است؛میراثی گسترده از آیین‌ها و سنت‌ها تا دانش‌ها و هنرها که هنوز شمار دقیقی از آنها در دست نیست اما توجه کافی در راستای حفظ ،حراست و یا احیاء آنها نشده است. ایران تاکنون 78 میراث معنوی را به ثبت ملی رسانیده که این خود یکی از نخستین گام‌ها در راه جهانی‌شدن و در نتیجه تلاش برای حفاظت و احیاء این میراث است. از سال 2003 که برای شناسایی و حفظ میراث معنوی جهان زیر عنوان کنوانسیون میراث معنوی جهانی تصمیمات جدی گرفته شد 7 سال گذشته و ایران تاکنون توانسته دو اثر یکی نوروز (به‌صورت مشترک با 7 کشور دیگر) و  دیگری موسیقی ردیفی را در فهرست میراث معنوی جهان به ثبت برساند. تعزیه، ورزش زورخانه‌ای، مهارت‌های بافت فرش عشایر فارس، مهارت بافت فرش کاشان، موسیقی بخش‌هایی از خراسان نیز از آثار معنوی هستند که پرونده‌های آنها برای بررسی در راستای قرار گرفتن در فهرست میراث معنوی جهانی از سوی یونسکو تایید شده‌اند و دو پرونده دیگر یعنی خیمه‌شب‌بازی و پرده خوانی در دو سال آینده بررسی خواهند شد.

اما به دلیل اهمیت حفاظت از این میراث در احیاء فرهنگ و آداب ایرانی تنها نباید به ثبت ملی و یا جهانی آنها بسنده کرد و ثبت این میراث به‌تنهایی، نگرانی دوستداران فرهنگ و تمدن ایران را خاتمه نمی‌بخشد چرا که تاکنون نسخه درستی برای تضمین حفاظت از این میراث پیچیده نشده است؛ شاید موسیقی ردیفی ایران نمونه بارزی از این ادعا باشد. موسیقی ردیفی ایران ثبت جهانی شده ولی زمینه‌های حفاظت و تقویت آن در ایران هنوز ناهموار است. به عبارتی حفاظت از این میراث یعنی زنده نگهداشتن روح معنوی آنها در کالبد جامعه و این موضوع تحقق نمی‌یابد مگر در فرصت‌هایی برای تبلور واقعی این میراث ارزشمند، که حاصل آگاهی و شناخت مسئولان از اهمیت همه جانبه میراث معنوی خواهد بود. یکی از این فرصت‌های از دست رفته، صنعت گردشگری است . گردشگران زیادی برای آشنایی با فرهنگ و تمدن کهن ایران به این کشور سفر می کنند اما تا به حال هیچ برنامه ای برای بهره برداری از این فرصت در جهت حفظ میراث معنوی، تدوین و عملی نشده و این در حالی است که کشورهای دیگر  از جمله چین از طریق معرفی جلوه های مختلف فرهنگی و آداب و رسوم کشور خود در چارچوب تجربه‌های لذّت‌بخش و به یادماندنی برای گردشگران، به صنعت گردشگری خود رونق می‌بخشند.

به این ترتیب، کشورهایی که به اهمیّت صنعت گردشگری در به گردش درآوردن چرخه ی اقتصاد خود آگاهی یافته اند از پتانسیل های میراث معنوی خود نیز نهایت استفاده را می کنند که نتیجه این عملکرد در نهایت به حفظ میراث معنوی منجر خواهد شد؛همان چیزی که در ایران با وجود غنای فرهنگی آن نادیده گرفته شده و هر روز، بیش از دیروز رنگ و غبار فراموشی گرفته است تا آنجا که جامعه جوان ایران با این میراث غنی احساس بیگانگی دارد.

 

برگرفته از تارنگار ایران نامه

نوشته شده توسط سیروس برفی در دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۸۹ |

سال گذشته در چنین روزهایی بود که پرونده ثبت جهانی مجموعه آبی تاریخی آبشارهای شوشتر مورد پذیرش سازمان یونسکو قرار گرفت و پس از تلاش و کوشش فراوان کارشناسان و دوست داران میراث فرهنگی بالاخره این مجموعه ی بی نظیر ، به سیاهه ی(لیست) میراث جهانی پیوست و به عنوان دهمین اثر جهانی ثبت شده ایران در این فهرست قرار گرفت، آنهم با شروطی و رفع برخی موانع ومشکلاتی که اگر رفع نشوند خطر خروج این اثر از فهرست میراث جهانی وجود دارد.

 پس از این اعلام، که شادمانی مردم را همراه داشت مسئولین فرهنگی استان و دیگر سازمانهای مرتبط و همچنین میراث فرهنگی کشور اعلام نمودند جشن باشکوه و در خوری به عنوان " جشن ملی سازه های آبی شوشتر" برپا می دارند که مردم شوشتر و علاقه مندان میراث هم در آن حضور خواهند داشت . وعده های کاذبی که این شور و هیجان را علی رغم همه تدارک دیدن ها و آماده سازی ها به واقعیت نزدیک نکرد. .

میراث هم به چاپ پوستر و اطلاع رسانی برگزاری جشن سازهای آبی پرداخت اما این جشن بدون هیچ توجیه و توضیح خاصی به تعویق افتاد،پس از چند بار اعلام برگزاری در سال گذشته و وعده های پی در پی و عدم برگزاری آن بالاخره طلسم شکسته شد و ناگهان در روزهای پایانی خردادماه از سوی میراث فرهنگی اعلام شد جشن سازه های آبی در اوایل تیرماه و در روزهای سوم،چهارم یا پنجم تیرماه برگزار خواهد شد. اما در نهایت در روز31 خرداد به یک باره اعلام شد این جشن 2تیرماه(دو روز بعد) باحضور دکتر محمود احمدی نژاد برگزار می گردد. همه منتظر بودند که به جشن خودشان دعوت بشوند اما این انتظار هیچ سودی نداشت.

 نکته حائز اهمیت این که خود اداره کل میراث فرهنگی خوزستان تا دو روز قبل از برگزاری جشن، دقیقاً نمی دانستند یا نمی خواستند بگویند جشن چه روزی برگزار می شود؟! تا دو روز پیش از برگزاری این مراسم هیچگونه تبلیغاتی اعم از پارچه نویسی و نصب بنر در سطح شهرشوشتر و همچنین مرکز استان خوزستان (اهواز) به چشم نمی خورد. مسئولین واداره کل میراث فرهنگی از انجام برنامه های گوناگون چند روزه در حاشیه این جشن خبر دادند که از جمله آنها برگزاری شبهای فرهنگی در شوشتر،نور افشانی، برپایی نمایشگاه صنایع دستی بود چرا که به گفته ی مسئولین قرار بود جشن باشکوه ودر خوری برای مردم لایق خوزستان برگزار گردد و اما سرانجام...

مجموعه ای که تا این پایه در جهان بی مانند است که ثبت جهانی می شود و از شهر،استان و کشور می گذرد و جنبه ی فرا ملی و جهانی پیدا می کند آیا سزاوار برگزاری مراسمی به این شکل و صورت می باشد.آیا ارزش این رخداد به راستی بزرگ در این هیاهوی برگزاری مسابقات فوتبال کمتر از بازیهای جام جهانی است.به راستی نباید تبلیغاتی در خور توجه در سطح ملی و فرا ملی برای آن صورت می گرفت؟

بایدگفت جای بسیاری در این مراسم خالی بود. انجمنها، مطبوعات محلی استان، دوستداران واقعی میراث، کارشناسان و علاقه مندانی که در تهیه و مقدمات ثبت آن کوشش نمودند از همه مهمتر مردم خوب شوشتر غایب اصلی این جشن بودند.

در این میان انجمنهای فعال دوستدار حوزه ی میراث استان به مشارکت گرفته نشدند حتی به آنها اطلاع رسانی نگردید وعملاً انجمنها را بی اهمیت جلوه داده و از آنها عبور کردند. در حالی که انجمنها بعنوان دلسوزترین پایگاه ها در میان مردم و حلقه ی پیوند میان مردم و مسئولین می باشند و عملاً با حذف انجمنها توهینی نابخشودنی به دوستداران و علاقمندان به تاریخ و فرهنگ که حلقه ی اتصال میان مرم و مسئولین هستند صورت گرفت.

در این میان گله مندی انجمن دوستداران میراث شهرستان شوشتر از این برخورد، عدم اطلاع رسانی به موقع و در نظر نگرفتن جایگاهی برای این دلسوزان وپی گیران واقعی حوزه میراث در شوشتر برای شرکت در محل برگزاری به اصطلاح جشن و عدم صدور کارت ورود برای آنان.

رئیس جمهوری اسلامی ایران هم در بخشی از سخنانش ملت ایران را در طول تاریخ حق طلب، یگانه پرست و عدالت خواه خواند. دکتر محمود احمدی نژاد در این مراسم چند ساعتی را در سالن اجتماعات محل سخنرانی حضور داشت، به سخنرانی پرداخت و پس از پایان سخنانش بدون اینکه از سازه های آبی دیدن کند و با مردم دیدار نماید سفر خود را به شهرستان شوشتر پایان داد.

شاید بتوان نام این به اصطلاح جشن که برگزار گردید را مراسمی دولتی برای بهره برداری دولتمردان نامید. البته ناکار آمدی و بسته عمل کردن ریاست جدید اداره کل میراث فرهنگی خوزستان در این میان مزید برعلت است، البته ایشان پیش از قبول پست بسیار مهم و حساس میراث فرهنگی استان هیچگونه فعالیت وحتی شناختی نسبت به مقوله میراث نداشته و فردی نا آشنا با میراث فرهنگی محسوب می شودحالا چگونه و با چه انگیزه ای این پست خطیر و سنگینی را که همانا پاسداری از میراث فرهنگی می باشد بر عهده گرفته بر ما پوشیده است.

برگزاری مراسمی به این ضعیفی، مشتی بود بر دهان میراث فرهنگی ، کوشندگان در راه ثبت این اثر ملی و جهانی، دوستداران میراث فرهنگی، توهینی به مردم شوشتر ،همه ی مردم ایران و دوستداران راستین تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم. البته باید گفت غنای میراث فرهنگی مان تا به آن اندازه بالا و پربار است که هرکس و هر مجموعه ای خواه فردی، خواه گروهی در راه اعتلا و پاسداشت آن بکوشند افتخاریست برای خود آنها، از آنسو هر فرد یا گروهی به هر مقدار به تخریب، ظاهرسازی یا شعار زدگی بپردازند تنها بدنامی از خود برجای خواهد گذاشت و همچون ذره ای کوچک در این غنای عظیم گم خواهد شد و از بار غنی و ارزشی که این میراث برای ایراندوستان و همه ی علاقمندان به تاریخ، فرهنگ و تمدن ملل گوناگون در سراسر دنیا دارد چیزی کم نمی نماید.

همانگونه که می دانیم و بر همگان آشکار است ایرانیان به آب بعنوان عنصری پاک  وحیات بخش ارزش می گذارند. در حالی که امروزه آب را از بالا دست رودها می بندیم، بگونه یی که حتی در بسیاری از مواقع آبی وارد آبشارها نمی شود، فاضلاب شهری و کارخانه ها، زباله ها و پسماندها را به رودها و آب پاک می ریزیم، به روی رودها سد می بندیم، آب را ایستا می کنیم، دشتها، تالابها و آبگیرهای پایین دست را می خشکانیم و با این کار به تولید و حرکت گرد و غبار زیان آور و مخل سلامت کمک می کنیم،جمعیت را کنترل نمی کنیم و...

بعد سخن از اندیشه می رانیم  شعار زدگی پیشه می کنیم و پُزکارهای ارزشمندی راکه پیشینیان با درایت نموده اندسر می دهیم وشعار کارهای بزرگتر نه در محدوده ی کشور خود بلکه در گستره ی جهان می دهیم.

بیش از ارزش این سازه های بسیار ارزشمند، اندیشه ی ساختی بوده که در پشت آنها بنظر از نگاه ها پنهان است. دست ایرانی که به یاری اندیشه ی راست و درست ایرانی آمده و این سازه های بسیار مهندسی، دقیق و بی نظیر را آفریده که نه تنها از لحاظ معماری مهندسی بلکه از نظر کاربرد وسیع و چند منظوره، شکوه و پابرجایی ویژه اش و بی مانند بودنش درخور توجه است. اما امروز فقط شعارها، قول هاو...شنیده می شود.

حرفها زده شد وگذشت اما مجموعه آبشارها با گذشت بیش از 2000سال همچنان در پیچ و خم زمان و گذر قرنها، حکومتها، قدرتها، دولتها ،سلسله های مختلف رابه چشم دیده اما همچنان پابرجا هستند و آب از میان این سازه ها روان می شود هر چند که با بستن آب وایجاد سدهای بی شمار و بی توجهی های کامل ما روبه فرسودگی می روند اما هنوز شکوه اندیشه ی سبز ایرانی را با افتخار به آنها که براستی آنرا می بینند و با همه ی وجود حسش می کنند منتقل می نماید.

 کوتاه سخن آنکه، گفتن اینگونه گفتارها بدون پشتوانه وعمل ازسوی برخی مسئولین و دولتمردان درمورد آبشارهای تاریخی شوشتر شاید بنظر خودشان افتخار آمیز باشد اما برای مردم با فرهنگ شوشتر که سالها وقرنها با این سازه های ارزشمند زندگی کرده اند، زمینهایشان رابا مهندسی بسیار دقیق سازه ها آبیاری نموده اند و گندم هایشان را با آسیابهایش آسیاب نموده اند، با زندگیشان عجین بوده و این مجموعه که از آن خودشان است اکنون افتخارش برای همه ی مردم ایران و جهانیان می باشندو اکنون که این بی توجهی های آشکار دیده می شود و از آنسوی به قول میراث جشنی با شکوه به گفته رئیس جمهور اسلامی ایران تمدن و آثار جهانی و متعلق به همه ی دنیاست این تناقص نه تنها از چشم مردم با فرهنگ و فرهنگ دوست شوشتر و تمام مردم خوزستان دور نمی ماند، بلکه ممکن است توهینی به اندیشه و فکر مردم تمدن ساز و دلاور پرور خطه خوزستان بشمار آید.

امید به روزی که عمل به همراه خردگرایی جایش را به هیجان گذرا و شعار زدگی بسپارد و شیرینی آن به راستی به کام همه ی مردم بویژه مردم شوشتر باشد و منتظر نمانیم تا سازمانهای جهانی(یونسکو)این چنین آثار افتخار آفرینی را ثبت کنند تا بخواهیم به اصطلاح تنها پُز آنرا بدهیم. بلکه این میراث گرانبها را مراقبت و ارزش نهیم تا خود را به راستی دوست دار راستین تاریخ، فرهنگ و دانش ایران بشماریم.

 

            فرهاد رهبری

نوشته شده توسط سیروس برفی در جمعه ۲۵ تیر ۱۳۸۹ |
 
مطالب قدیمی‌تر