نام‌آوران ایرانی

یادداشت اکبر ایرانی برای بازگشت احمد مهدوی دامغانی به ایران

برگرفته از ایسنا

 

اکبر ایرانی، مدیرعامل مرکز پژوهشی میراث مکتوب، یادداشتی را درباره بازگشت احمد مهدوی دامغانی به ایران نوشته است.

به گزارش بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این نوشتار آمده است:

«استاد گرانقدر! وقت است که بازآیی

استاد احمد مهدوی دامغانی، هنوز در سنّ 86 سالگی در دانشگاه هاروارد آمریکا به تدریس مشغول است. از ادبیات عرب گرفته تا فلسفه و منطق و فقه و اصول. سالهاست که دیگر کسی در چیرگی و تسلط بر رموز و فنون صرف و نحو و بلاغت ادبیات عرب در ایران به گرد او نمی‌رسد. مقالات پرمحتوا و عالمانه او که در کتاب حاصل اوقات گرد آمده، گویای این حقیقت است. مقدمه‌های او بر چاپ عکسی الوحشیات، دیوان خازن و اخبار النحویین البصریین سیرافی که در میراث مکتوب بعضاً چاپ شده و یا در دست چاپ است، دامنه آشنایی و تضلّع و تسلّط او را بر فنون ادب عرب نشان می‌دهد.

صوابنامه تفسیرکشف الاسرار میبدی را که در روزگار عسرت در کُنج رنج و محنت تهیه کرده بود، به عنوان ضمیمۀآینه میراثچاپ کردیم، که حاکی از فضل و دقّت نظر گسترده ایشان است، در این سال‌ها همواره تلفنی با ایشان در تماس بودم. گاه با دست‌خط زیبای خود، میراث مکتوب و این خادم را نوازشها می فرمایند و با القابی که خود را سزای آنها نمی‌دانم، محبتهای بسیار نثار جان نثار می‌کنند. در آرزوی دیدار این فرزانه بی‌بدیل بودم تا به دعوت سعودالبابطین مدیر مؤسسه جایزه برای ابداع بهترین شعر راهی کویت شدیم. استاد مهدوی دامغانی هم از فیلادلفیا دعوت شده بودند. یادم نمی‌رود که استاد چگونه در حضور عربها با تسلطی تحسین‌برانگیز به زبان عربی سخن می‌گفتند و دُر می‌سُفتند. در سه روزی که آنجا اقامت داشتم، از خرمن دانش بی‌کران او به مقدار وسع و بضاعت خود خوشه‌ها چیدم. اما چیزی که تا آن زمان شنیده بودم، ولی آنجا به چشم خود دیدم، اعتقاد قلبی وصف ناپذیر استاد مهدوی به تشیّع و ارادت ستودنی وی به اهل بیت (ع) و به ویژه حضرت امام رضا (ع) بود. من در سنّ جوانی وقتی که در قم اقامت داشتم، گاه به محضر آیت‌الله احمدی میانجی شرفیاب می‌شدم. شاید او از معدود کسانی بود که هرگاه نام امام معصوم (ع) را می‌برد، اشک در چشمانش حلقه می‌زد و به زحمت قادر به سخن گفتن بود. استاد مهدوی نیز چنین بوده و هستند. خوشبختانه بخشی از ساعاتی که در محضر استاد بودم، فرمایشهای ایشان را ضبط تصویری کردم. از جمله خاطره‌ای را نقل می‌فرمود که با دوستان خود چون مرحوم اصغر مهدوی (برادر کوچک یحیی مهدوی و هر دو از فرزندان حاج امین الضرب) برای گشت و گذاری رفته بودند. استاد مهدوی در حالی این خاطره را نقل می‌کردند که اشک در چشمانش جاری بود. می‌فرمودند از کنار تپه‌ای می گذشتم دیدم کسی زیارت عاشورا می‌خواند و گریه می‌کند، نزدیک شدم دیدم اصغر مهدوی است. تا آن موقع تصور نمی‌کردم او اهل خواندن زیارت عاشورا باشد.

به نظر من (ایرانی) شاید در این عالم کسی نباشد که هر جمعه قرآن را ختم کند و شاید کمتر کسی باشد که هر روز صبح در آن سوی دنیا به حیاط منزل بیاید و رو به مرقد ثامن الحجج (ع) بایستد و سلام دهد و هر هفته زیارت عاشورا بخواند و به یاد امام غریب در غربت غرب چشمانش پر از اشک شود.

اکنون این انسان بی‌نظیر استثنایی در آن سوی آبهای سرد، دوران کهولت خود را می‌گذراند؛ دوست دارد به ایران بیاید و برای ادامه تدریس و فعالیتهای علمی به هاروارد برگردد. دو سال پیش دعوتنامه‌ای برای شرکت در همایشی با امضای وزیر ارشاد اسلامی آقای دکتر حسینی برای ایشان ارسال کردم که عذر آوردند و فرمودند که به خاطر تدریس نمی‌توانند تشریف بیاورند، اما تصویر دو نامه را برای من فرستادند که یکی مربوط به اعطای تشرف افتخاری خادمی بارگاه امام همام علی بن موسی الرضا (ع) بود که از لوازم آن داشتن یک قبرجای در حرم مطهر بوده است. این حکم را تولیت پیش از انقلاب به ایشان داده بود که لابد آن را پس از انقلاب لازم الاجرا ندانسته‌اند. اما نامه دیگری که به تفصیل مرقوم فرمودند و تصویری از آن نزد بنده موجود است، حاکی از آن است که ایشان به پیشنهاد دانشگاه تهران به طور اقساطی قبری را در حرم مطهر امام هشتم (ع) خریده‌اند و طبعاً اسناد و سوابق آن در تولیت آستان قدس موجود است. بنده این نامه را از طریق رییس محترم بنیاد پژوهشهای اسلامی برای مقامات عالی و نیز تولیت محترم آستان قدس رضوی فرستادم و از طرق مختلف برای حصول نتیجه بارها پیگیری کردم. امید داشتم که اگر به خواسته برحقّ ایشان وقعی نهاده می‌شد، خود انگیزه‌ای بود برای آمدن ایشان به میهن و ما شاهد زیارت حضرت استاد در ایران بودیم و چه بسا ایشان اساساً از بازگشت به آمریکا منصرف می‌شدند و شیفتگان حضرت ایشان از محضر پرفیضشان بهره‌ها می‌بردند. البته ایشان همچنان امیدوارند که اگر خواسته‌شان اجابت شود، چشم و دل همه مشتاقان خود را از شمیم نفحات انس وجودی خویش معطر سازند. لذا شایسته است مسؤولان ذی‌ربط شرایطی فراهم کنند تا مفاخر ارجمندی که خدماتشان، وجودشان و نامشان موجب افتخار و سربلندی دانش و فرهنگ ایران اسلامی است، سخنشان شنیده شود، خواسته‌های معقولشان اجابت شود، به بهانه‌ همایشهای علمی و جشنواره‌ها به ایران دعوت شوند تا غریبانه در دیار غربت نزیند و خدای ناکرده ناخواسته رخ به تیره تراب غرب منفور ننهند.

وقتی چند شب پیشتر با استاد مهدوی دامغانی تلفنی مکالمه می کردم، با شنیدن صدای لرزان و نحیفشان اشکم جاری شد، دلم سوخت و بار دیگرسؤالات پاسخ‌نیافته در ذهنم را مرور کردم و از اینکه من بنده ناتوان کاری از دستم برنمی‌آید و رو زدنهای به این و آن را بی‌فایده می‌بینم و تلاشهایم را بی‌ثمر می یابم، بیشتر می‌سوزم، مع الوصف باز خطاب به ایشان گفته و می‌گویم:

استاد گرانقدر! وقت است که بازآیی.