جستار

دوازده ماه سال - مهر و آبان

برگرفته از فر ایران

شادروان ابراهیم پورداود

مهر:

در اوستا میثر Mithra، در فرس هخامنشی و سانسکریت میتر Mitra یکی از بزرگ‌ترین ایزدان دین زردشتی است. در اوستا، یکی از دلکش‌ترین یشت ها که نامزد است، به مهر یشت، در نیایش این فرشته است. هم‌چنین در اوستا، مهر نیایش از آن اوست. در آغاز مهر یشت، این ایزد از آفریدگان اهورامزدا و در ردیف فرشتگان دیگر مزدیسنا به شمار رفته. اما پیش از برانگیخته شدن زرتشت و رواج مزدیسنا در ایـران زمین، مهر یکی از پروردگاران آریایی‌ها یعنی ایرانیان و هندوان بوده و در نامه‌ی دینی برهمنان «‌وید» این چنین یاد شده است.

واژه‌ی(1) مهر نزد ایرانیان چنان که نزد هندوان، به معنی فروغ و روشنایی و دوستی و عهد و پیمان است. درگات‌ها که از سرودهای خود و خشور زرتشت است، یک بار میثر‏ Mithra دریسنا 46 بند 5 به معنی پیمان و پیوند و پیوستگی، به کار رفته است. در این بخش از اوستا، نام و نشانی از شخصیت آن نیست یعنی فرشته یا ایزدی یاد نشده است. در بخش‌های دیگر اوستا، مهر پاسبان عهد و پیمان است. میثر و دروگ Mithro Druge به معنی دروغگوینده به مهر، میتروزیه Mithro-zya به معنی زیان رسان به مهر است. از این دو واژه، کسی اراده شده که پیمان شکند و فرشته نگهبان آن را آزرده و ناخشنود سازد.
در فقره‌ی 2 مهر یشت آمده: «پیمان شکن کسی است که پر گزند و تباه کننده‌ی سراسر کشور، مانند کسی است که مرد پارسا و نیکی را بکشد و به بزرگ‌ترین گناه آلوده گردد.
ای سپیتمان (زرتشت) تو نباید پیمان شکنی، نه آن (پیمان) که با همدین خود بستی و نه آن که با پیروان کیش دیگر به میان آوردی، چه پیمان با هر که بسته شود درست است، خواه با مزدیسنان و خواه با دیویسنان.»
گفتیم مهر فرشته‌ی فروغ و روشنایی نیز هست و در این سمت، بعدها با خورشید یکی دانسته و به همین معنی در فارسی هم به جا مانده است.
مسعود سعد سلمان در یک بیت درمعانی مهر گوید:

روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزا، ای نگار مهر چهر مهربـــان

هم‌چنین، مهر ایزد جنگ است و نزد ایرانیان دلیر و رزم آزما، پایگاه بسیار بلندی داشته و در هنگام کارزار از او یاری درخواست می‌شد.
در سنگ نپشته‌های (= کتیبه‌ها) اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی، پنج بار میتر Mitra یاد شده است.
در طاق بستان نزدیک کرمانشاه، در طرف دست چپ اردشیر دوم ساسانی، ایزد مهر حجازی شده و به دور سرش اشعه‌ای دیده می‌شود. به خطا برخی آن را زرتشت پنداشته‌اند. نویسندگان یونانی و رم این ایزد جنگ ایرانیان را که به جای Ares و Mars پرودگار جنگ آنان است، به نام خود Mithres نوشته‌اند.
در سراسر تـاریخ ایـران، به گروهی از ناموران برمی‌خوریم که به نام این ایزد خوانده می‌شدند. هم‌چنین بسیاری از سرزمین‌های ایـران به نام وی نامزد بوده. از آن‌هاست، مهرگان گتگ (کده) در خوزستان که جغرافیا نویسان ایرانی و عرب قرون وسطی «مهر جان قذق» یاد کرده‌اند.

مهر،نام هفتمین ماه سال، پس از رواج تقویم مزدیسنا در ایـران در روزگار داریوش بزرگ، به جای ماه فرس هخامنشی باگ‌یادی  Bagayadi به کار رفته و جشن مهرگان به جای جشن باگ‌یادی (ماه ستایش بغ = خداوند) که آغاز سال نو بوده راوج یافت.
در این‌جا باید یادآور شویم که ایرانیان در قدیم، سال را به دو بخش کرده و شش ماه را تابستان و شش ماه دیگر را زمستان می‌دانستند. جش باگ‌یادی، آغاز سال بود. در میان نام‌های امشاسپندان و ایزدانی که دوازده ماه به پاسبانی آنان سپرده شده، مهر یگانه واژه‌ایست که در بنیاد و ریشه‌ی آن اختلاف کرده‌اند و از کلیه تحقیقاتی که درباره‌ی ریشه و بن آن شده و لغاتی که از همان بنیاد در زبان‌های دیگر هند و اروپائی برشمرده شده، به خوبی می‌رساند که معنی لفظی مهر در پارینه همان بوده که امروزه در فارسی هست، یعنی: فروغ خورشید و پیمان و دوستی
 
 
 
(1) چون شنیده شده، به درستی لغت واژه تردید کرده‌اند لازم است یادآور شوم که «واژه» به معنی کلمه و کلام و سخن، درست است ریشه و بن  چندین هـزار ساله در اوستا و سانسکریت دارد. در بسیاری از لهجه‌های کنونی ایـران موجود است و در فارسی هم مشتقاتی دارد و در زبان‌های هند و اروپایی نیز به کلماتی از همین ریشه و بن برمی‌خوریم. نگاه کنید بخرده اوستا گزارش نگارنده ص 83-82
 


آبان:

در اوستا آپ ap و در سانسکریت آپ apa، در فرس هخامنشی آپی api، در پهلوی آپ و در فارسی آب گوییم. در بسایری از لهجه‌های کنونی ایـران «آو» گویند، آوند که در فرهنگ «ها» به معنی ظرف چون کاسه و کوزه، گرفته شده، در اوستا آفنت afant آمده و در پهلوی آپومند apomand گردیده، برابر است با واژه‌ی سانسکریت آپونت apavant یعنی دارای آب یا آبمند و آبدار و آبدان. در خود اوستا هم «آو» در چند واژه‌ی مرکب به جا مانده چنان‌که آوژدان Avej-Dana یعنی آبدان (ظرف آب) و جز آن.
هشتمین ماه سال، به نام آب خوانده شده است. این آخشیج (عنصر)، مانند آتش و اندروای (هوا) و خاک، نزد ایرانیان مقدس و آلودن آن گناه است. به گواهی اوستا و نامه‌های دینی پهلوی، ایرانیان آخشیج‌های چهار گانه را می‌ستودند و امروزه هم پیروان مزدیسنا آن را پاک می‌دارند و آلودن آن نارواست.
از نویسندگان یونان و رم نیز می‌دانیم که ایرانیان به دستور دینی خود رفتار می‌کردند. هرودت در سده‌ی پنجم پیش از میلاد نوشته: «ایرانیان خورشید و ماه و زمین و آب و هوا را نیایش می‌کنند». در جای دیگر تاریخش گفته: «ایرانیان در رود نمی‌شاشند و در آن تف نمی‌کنند و دست‌های آلوده‌ی خود را در آن نمی‌شویند، هم‌چنین نمی‌توانند ببینند که کسی آن را بیالاید. آری آنان رودها را محترم می‌دارند». استرابو Strabo در یک سده پیش از میلاد می‌گوید: «ایرانیان در هنگام قربانی کردن از برای [فرشته] آب، در کنار رود یا سرچشمه و کرانه‌ی دریا گودالی کنده و در کنار آن قربانی می‌کنند. آن‌چنان‌که آب از خون قربانی آلوده نشود.» و همین جغرافیانویس در جای دیگر کتابش می‌گوید: «ایرانیان در آب روان آب‌تنی نمی‌کنند و در آن لاشه و مرداد نمی‌افکنند و به هیچ روی آلودن آن را روا نمی‌دارند.»
اخبار نویسندگان قدیم درباره‌ی پاکیزه نگهداشتن آب نزد ایرانیان بسیار است. این دو سه فقره که یاد کردیم، فقط از برای نمودن جنبه‌ی تقدس این عنصر است. اوستایی که امروزه در دست داریم، بیش از بیش، به آب تعظیم و تکریم شده است. در یسنا 65 فقره‌ی 10، اهورامزدا، به پیغمبرش گوید: «نخست به آب روی آر و حاجت خویش از آن بخواه، ای زرتشت.»
در گشتاسب یشت فقره‌ی 8 آمده: «آب، فر ایزدی بخشد به کسی که او را بستاید.»
در دین ایرانیان از برای آب دو فرشته‌ی نگهبان قایل شده‌اند. یکی نامزداست. به پام نپات Apam-Napat و دیگری آناهیتا Anahita که در فارسی ناهید شده است. در کتیبه‌هایی که از اردشیر دوم هخامنشی مانده، سه بار از ناهید یاد شده است. در ایـران  زمین چندین پرستشگاه به نام این فرشته برپا بوده. از آن‌هاست پرستشگاه کنگاور که بزرگترین و باشکوه‌ترین معابد روزگار کهن بوده و کنگاور کنونی در میان ویرانه‌ی آن‌که هنوز چند ستون و دیوار آن برپاست، ساخته شده است. این پرستشگاه، یک بار به غارت اسکندر رفت و باقیمانده‌ی پوشش‌های زر و سیم آن را آنتیوخس (233-186 پیش از میلاد) در ربود.
به گفته طبری، ساسان پدربزرگ اردشیر بابکان، پیشکار و متولی معبدی بوده، نامزد به آتشکده‌ی ناهید در اصطخر. در کنده گری (حجازی) که در نقش رستم در فارس از نرسی مانده، ناهید در طرف دست راست شاهنشاه ساسانی دیده می‌شود که بدو نشان اقتدار می‌بخشد. نویسندگان یونانی و رم این ایزد آب را که به جای Artemis وDiana  پنداشته‌اند، بنا به نام خودش، Anaitis یاد کرده‌اند.
گذشته از اپام نپات و آناهیتا (= ناهید) چندین بار در اوستا از واژه «آب»، فرشته‌ی نگهبان این آخشیج اراده شده است. یکی از یشت‌های اوستا که در ستایش ناهید است، آبان یشت خوانده می‌شود. قطعه‌ی دیگری در نامه‌ی دینی که نیز در ستایش ناهید است، نامزد است به آبان نیایش.
در اوستا، در حدود چهل بار آب به معنی فرشته‌ی پاسبان آب گرفته شده و در همه جا، به صیغه‌ی جمع آورده شده است.
نام هشتمین ماه که آبان باشد نیز به صیغه‌ی جمع به جا مانده. یعنی که پاسبانی این ماه به ایزد آب‌ها سپرده شده است.
«آن» در این واژه مانند «آن» در زرتشت سپیتمان و اردشیر پاپکان و مزدک بامدادان، علامت نسبت نیست. باید به یاد داشت که علامت جمع «آن» در فارسی از فرس هخامنشی به جا مانده. چنان‌که خشاثیان‌آم خشاثیه Khshathiyanam Khshathiya در فارسی شاهانشاه شده و هم‌چنین است در اوستا، دئون آم دئو Daevanam Daevo، در فارسی می‌شود، دیوان دیو. بنابراین، علامت جمع «آن» در فارسی، حالت (Casus) اضافه است درجمع مذکر فرس هخامنشی و اوستا.
در واژه‌های «ایـران» ‌و «یزدان»‌و «کهان»‌ همین علامت جمع موجود است که در اوستا آریان‌آم Ariyanam و یزتان‌آم Yazatanam و گئتهان‌آم Gaethanam آمده. اما در فارسی، این واژه‌ها مفرد به کار می‌رود. هم‌چنین در بسیاری از نام‌های شهرها، همین علامت جمع دیده می‌شود. چنان‌که در گرگان (= گرگ‌ها)، سپاهن (= اصفهان. سپاه‌ها) و جز آن. همین علامت جمع فرس هخامنشی است که به پهلوی، زبان روزگار اشکانیان و ساسانیان رسیده و در کهن‌ترین نوشته‌های پهلوی، چنان‌که در گزارش (= تفسیر) پهلوی اوستا که زند خوانند، «آن» یگانه علامت جمع است. در نوشته‌های به نسبت متاخر پهلوی، چنان‌که در بن‌دهش گاهی علامت جمع «ها» یا «یها» iha به کار رفته. چون، کوفی‌ها (کوه‌ها) و روتی‌ها (ردوها) و پوستی‌ها (پوست‌ها) و بندگی‌ها (بندگان) و جز آن. این علامت اخیر درست معلوم نشده که در زبان‌های قدیم یاران چگونه بوده. امروزه در فارسی بیشتر کلمات را به «ها» جمع بندند از برای جمادات «ها» و از برای حیوانات یا جانداران «آن» آورند. چون سنگ‌ها و چوب‌ها و اسبان و زنان. اما در پارینه، چنین امتیازی در کار نبوده. علامت جمع «آن» را به هر اسمی می‌پیوستند. چون: شبان و روزان و ماهیان و سالیان و گوهران و اندامان و آتشان و سوگندان و گناهان و اندوهان وگوسپندان و جز آن. ولی چنان‌که می‌دانیم،‌ در فارسی هر دو علامت جمع مجاز است: سخنان = سخن‌ها، آخشیجان = آخشیج ها، درختان = درخت‌ها. نهالان = نهال‌ها، زانوان = زانوها، مردان = مردها و جز آن. اما چون در فارسی کنونی، آبان و آتشان گفته و نوشته نمی‌شود، برخی پنداشته‌اند که «آن» در آبان علامت نسبت باشد ولی چنان‌که گفتیم در پارینه «آن» یگانه علامت جمع بوده و واژه‌ی آبان دیرگاهی است که به همان هیات باستانی خود، به ما رسیده است. در پهلوی، آن‌چنان که در بن‌دهش آمد، نام هشتمین ماه از سال و نام دهمین روز از ماه، هر دو آبان است. یعنی آب‌ها و در همان نامه نیز آمده: چشمک آپان. خان آپان یعنی سرچشمه‌ی آب‌ها و کان آب‌ها.