هنر

سخنی با حمید متبسم درباره اثر سیمرغ

مینا ایزدی

نوآوریهای گروه دستان و تجربۀ نیک آنان در موسیقی و به‌ویژه بکارگیری نوین از سازهای کوبه‌ای بر هیچکس پوشیده نیست، ساز مخالف در دوره‌ای که در درون خانواده موسیقی برخی آن را برنمی‌تافتند جسارت می‌خواست و این حرکت نو بوسیله گروه دستان که گویا حمید متبسم از بنیانگذاران آن بود انجام شد و آثار ماندگاری چون پرواز خیال (حمید متبسم) آفتاب نیمه‌شب (حسین بهروزی‌نیا) و چند کار باکلام و بی‌کلام دیگر از این گروه در تاریخ موسیقی ایران به یادگار مانده که هرگاه به آن گوش می‌دهیم تازگی دارد و گویی نخستین بار است که آن را می‌شنویم.

اما این ارزشها دلیل بر آن نیست که اثر سیمرغ ساخته حمید متبسم را اثر جاودانه بنامیم و کاستی‌های بسیار آن را نادیده بگیریم. از طراحی کار پیداست که ایشان و بانیان اثر سیمرغ گویا شناخت درستی از شاهنامه این اثر بزرگ و جاودان ایران‌زمین نداشتند. بنابراین ناچارم بسیار گزیده درباره چگونگی پیدایش شاهنامه در اینجا بنویسم. پس از یورش تازیان و ستم حکمرانان تازی و تبعیض نژادی آنان ایرانیان تحقیرشده خودباوری‌شان را از دست داده بودند و گذشته کهن خود را به یاد نمی‌آوردند. تا اینکه جنبش شعوبیه بوجود آمد گروهی که دیدگاهشان این بود: برای پیروزی بر تازیان نخست باید به گذشته بنگریم و بدانیم که چه بودیم و چرا به چنین روزگاری درافتادیم و تا به خودباوری نرسیم نمی‌توانیم بر اعراب چیره شویم و آنان را از سرزمینمان بیرون رانیم.

در زمان عبدالرزاق توسی از حکمرانان سامانی كه بسیار به فرهنگ و آئین کهن ایران دلبسته بود برآن شد تا نامه خدایان، یا نامه شاهان یا نامه بزرگان یا همان تاریخ ایران که به گفته فردوسی بزرگ در دست هر موبدی به زبان پهلوی پراکنده بود گردآوری کنند و بدانند:

که گیتی به آغاز چون داشتند     که ایدون به ما خوار بگذاشتند
چه گونه سرآمد به نیک اختری     برایشان همه روز کند آوری

فردوسی در سراسر زندگانی پر رنج و تلاش خود تنها یک آرمان بزرگ داشت و آن بازگشت ایرانیان به خویش و باور ملی بود او حتی پس از درگذشت پسرش و آن داغ جانسوز هرگز شاهنامه را بر زمین نگذاشت و کار را همچنان ادامه داد زیرا عشق او به زنده کردن فرهنگ ایرانی نیرومندتر از آن بود که بخواهد با این درد از پای درآید.

شاهنامه تاریخ این کهن‌بوم است و از آنجا که پیشینۀ موسیقی ایران نیز با تاریخ آن برابری می‌کنند شاهنامه را تنها با موسیقی ایرانی و نشانه‌ها و فرهنگ آن می‌توان ادا کرد.

آقای متبسم - اپرا هیچ پیوندی با شاهنامه ندارد. شوربختانه آنچه که ما از کنسرت سیمرغ به آن پی نبردیم و ندانستیم سخن شاهنامه بود. زیرا تک‌خوان که واژگان را درست ادا نمی‌کرد و اپراخوانان هم که تلاش داشتند تا می‌توانند فرهنگِ خوانندگی در غرب را خیلی خوب رعایت کنند! و ما شنوندگان ایرانی بدنبال یک خط آهنگ (ملودی) بودیم اما آنچه که شنیدیم تنها تنظیم بود و اینکه فلان ساز کدام فاصله را بگیرد و ساز دیگر هم‌زمان چه فاصله‌ای را! هر چه بود نمایش بود و یک نفر هم که مانند غربیان رهبری می‌کرد.

درست است که شما از سازهای ایرانی سود برده و در دستگاههای ایرانی اجرا کردید اما نشانه‌های موسیقی ایرانی در اثر شما بسیار کمرنگ بود.

آیا بهتر نبود بجای تشکیل یک ارکستر بزرگ به شیوه غربیان و بکارگیری نشانه‌های غربی چون اپرا و رهبری ارکستر، آهنگی از ژرفای دل می‌ساختید و با همان گروه دستان اجرا می‌کردید تا بر جان و دل بنشیند؟

با نگرش به این طراحی آیا می‌شود گفت که حمید متبسم پیام فردوسی را دریافت کرده است؟ آیا او به خودباوری که خواست فردوسی بود رسیده است؟

آقای متبسم اثر سیمرغ اثر جاودانی نیست و نمی‌تواند باشد، و با جلسه و کنفرانس و همایش و نمایش و... تبلیغات این اثر ماندگار نمی‌شود و تنها زمانی می‌توانید اثر جاودانی از شاهنامه بسازید که دل را با فردوسی یکی کنید و پیام او را برای بازگشت به خویشتن دریابید.

به امید کارهای خوب شما در آینده... چشم به‌راهیم