شاهنامه

اُپرای ِ "رُستم و سهراب": سومین اجرا در ایران، همزمان با روز ِ بزرگداشت حكيم توس

 

برگرفته از تارنگار ایران شناخت(دکتر جلیل دوستخواه)

 

 

 

در درآمد ِ 347 و افزوده ی ِ پیوست ِ آن، از برنامه ی بزرگداشت ِ فردوسی در ایران سخن گفتم و به برخی از بخش های آن اشاره کردم. امروز دو گزارش تازه در همین راستا به دفتر من رسید. یکی از دوست ارجمند آرش اخوّت از اصفهان که خبر ِ سخنرانی ی دوست دانشمندم آقای دکتر جلال خالقی مطلق در موزه ی هنرهای معاصر آن شهر، درباره ی سنجش حماسه های ایران و یونان و دیگری یادآوری ی دوست گرامی احمد رُنّاسی از پاریس درباره ی گزارشی از اجرای تازه ی اُپرای رستم و سهراب درتهران در تارنمای بخش فارسی ی بی بی سی.
با سپاس از این یاران همدل، گزارش ِ بی بی سی را همراه با تصویرهایی از صحنه هایی از اُپرا برای آگاهی ی دوستداران حماسه ی ایران، در پی می آورم.
 

 
 
یکم خرداد ماه 1385

 


نگاهی به اپرای عروسکی 'رستم و سهراب'


جواد اعرابی
کارشناس تئاتر


عکس های اپرای عروسکی ی رستم و سهراب از رضا معطریان
برگرفته از وب سایت ایران تئاتر

نخستین اپرای عروسکی ایران با عنوان " اپرای رستم و سهراب" برمبنای داستان رستم و سهراب شاهنامه فردوسی، بار ِ یکم در دی ماه ۱۳۸۳ بر روی صحنه رفت.
این اپرا در تالار فردوسی برگزارشد و نمایش آن تا پایان اسفند ماه ۱۳۸۳ ادامه داشت. تالار فردوسی که رو به روی تالار وحدت (رودکی) قرار دارد، روز ۲۹ شهریور ماه ۱۳۸۳ همزمان با آیین ِ پایانی ِ دهمین جشنواره بین المللی ِ تآتر ِ عروسکی تهران افتتاح شد.

گفتگو با بهروز غریب پور، کارگردان اپرای عروسکی رستم و سهراب - بی بی سی، برنامه جام جهان نما

این اپرای عروسکی بر اساس اثر موسیقایی ی لوریس چکناواریان که ساخت آن ۲۵ سال به درازا کشیده، برای اجرا آماده شده است. این اثر موسیقی در تالار وحدت به رهبری لوریس چکناواریان اجرا شده است.
اپرای عروسکی از قرن هفدهم در اتریش مرسوم بوده است و موسیقیدانان بزرگی چون موتزارت برای این شیوه اجرای نمایشی آثاری را نوشته اند.
اگرچه در تاریخ نمایش ایران بازیهای نمایشی و رقص های آئینی وجود دارند ولی به رغم ِ وجود داستانهای فراوان مانند داستانهای شاهنامه و داستانهای عاشقانه نظامی گنجوی وغیره... که از وجوه دراماتیک برخوردارند، تئاتر صحنه ای مانند آنچه در یونان وجود داشت ، دیده نمی شود.
ولی در عوض در نمایش عروسکی، ایران از کشورهای صاحب نام دراین عرصه است، که خیمه شب بازی، پهلوان کچل یا ( پنش ، پنج) و سایه بازی از آن جمله است.
"اپرای رستم و سهراب" عروسکی به شیوه نخی اجرا می شود، به همین دلیل حرکت عروسکها با توجه با دقتی که در ساخت آنها به کار رفته است ، بسیار به نوع طبیعی شان نزدیک اند. این عروسکها طی دوسال در اتریش طراحی و ساخته شده اند.
عروسکهای نخی یا ماریونت دارای سابقه در هند، چین، ایران، ایتالیا و فرانسه هستند. این شیوه عروسکی نسبت به سایر شیوه ها به خاطر تعداد نخها و مفاصل حرکتی محدود از دامنه حرکتی کمتری برخوردارند؛ ولی به خاطر شبیه سازی کامل به آناتومی انسان و حیوان حرکات آن طبیعی تر به نظر می آید.
داستان اپرا با فردوسی شروع می شود که مشغول خلق داستان رستم و سهراب است و در شروع نمایش دو فرشته سهراب را به صحنه می آورند که نشان پاک بودن اوست.
در بخش هایی حرکات ِ رقص گونه ی عروسکها هماهنگ با آواز اُپرا، به قدری طبیعی است که انگار انسانهای واقعی آن را اجرا می کنند. یکی ازابتکارات این اُپرا استفاده از سایه بازی برای نبردهای رستم و سهراب است. ولی با وجود این شیوه های متفاوت اجرایی، نمایش هنوز به نسبت زمان موسیقی نیازمند طرّاحی ی ِ شیوه های متفاوت اجرایی بیشتری است. ظرفیّت نمایش برای یک ساعت کار، بسیار تازه است ولی بعد از آن دچار تکرار می شود.


اپرای رستم و سهراب هشت سال پیش به رهبری لوریس چکناواریان در تهران اجرا شد
صحنه اپرا به شکل قابی در میان دیوار درست شده است که با یک شیشه از سالن تماشاگر جدا شده است و نمایش از پشت آن در معرض دید تماشگران قرار می گیرد. نوع نورپردازی بر روی حرکات عروسکها و به همراه بازی
بهروز غریب پور

 
دهی ِ نرم آنها این تصوّر پیش می آید که به جای یک اجرای نمایشی زنده، یک کار تصویری به نمایش گذاشته شده است.
شاید بتوان گفت که اُپرا عالی ترین شکل ِ اجرایی صحنه ای است که درآن اجرای ِ هماهنگ ِ آواز و رقص و حرکات نمایشی نیازمند هنرمندان ورزیده می باشد؛ چون کوچکترین اشتباهی در زمان بندی عمل این سه هنر با همدیگر،غیر ِ قابل ِ جبران است و در مورد ِ اپرای ِ عروسکی هم، به ویژه آن که به شیوه نخی اجرا شود، این موضوع صادق است.
در "اپرای رستم و سهراب" حرکت عروسکها که بازی دهندگان آنها ترکیبی از هنرمندان شناخته شده پیش کسوت و جوان این نوع نمایش هستند، خیلی دقیق و زیبا انجام می شود.



داستان های فردوسی جدا از آنکه یک اثر حماسی رسمی ی ِ ملّی است، در بین مردم ایران از محبوبیّت خاصی برخوردار است. در زمانهای ِ گذشته این داستانها در قهوه خانه ها توسط ِ نقال ها با استقبال مردم کوچه وبازار روبرو می شده است. به همین دلیل مثل هایی بسیاری در زبان مردم ایران رایج است که ریشه آن در داستان های شاهنامه نهفته است. از جمله این مثل ها چشم اسفندیار است که مانند پاشنه آشیل نقطه ضعف اسفندیار رویین تن بوده است. نوشداروی پس از مرگ سهراب و بکار بردن اصطلاح سهراب کشی از این جمله است؛ که این آخری اشاره به فرزند کشی دارد.
غم انگیزترین داستان شاهنامه فردوسی، همین داستان رستم وسهراب است که فردوسی در پایان داستان می گوید:
"!"یکی داستان ست پر آب ِ چشم / دل ِ نازک از رستم آید به خشم
از ویژگی های شاهنامه فردوسی این است که قهرمانان آن بی نقص و عیب نیستند و در پرداخت شخصیّتی آن ها به ضرورت، اعتدال به کار رفته است و این یکی از رموز جاودانگی این اثر است .


 
شناسنامه

اُپرای عروسکی رستم و سهراب
برگرفته از شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی
آهنگساز: لوریس چکناواریان
طراح و کارگردان: بهروزغریب پور
ساخت عروسکها: جرالد کوبی چک/ ورنرهایرزر/ کریستین هایرزر
بازی دهندگان: علی پاک دست/ مریم اقبالی/ آزاده انصاری/ علی ابوالخیریان/ محسن ایمان خوانی/ شیوا مسعودی/ مرجان احمدی/ افسانه زمانی/ جلیله هیبتان/ غزل اسکندر نژاد/ بنفشه صمدی/ همایون صلاحی/ رؤیا مقیسه/ مونا کیانی فر
عکس: مهرانه آتشی
طرّاح پوستر و بروشور: بهزاد غریب پور
تولید مشترک: مرکز هنرهای نمایشی / بنیاد فرهنگی رودکی/ ماریونتن تئاتر وین(اتریش)
کاری از گروه آران


خلاصه داستان رستم و سهراب


روزی رستم برای شکار به نزدیکی های مرز توران می رود، پس از شکار به خواب می رود. رخش که رها در مرغزار مشغول چرا بوده توسط چند سوار تُرک به سختی گرفتار می شود. رستم پس از بیداری از رخش اثری جز ردّ ِ پای او نمی بیند. درپی اثر پای او به سمنگان می رسد. خبر رسیدن رستم به سمنگان سبب می شود که بزرگان و ناموران ِ شهر به استقبال او بیایند. رستم ایشان را تهدید می کند چنانچه رخش را به او بازنگردانند، سر ِ بسیاری را از تن جدا خواهد کرد. شاه ِ سمنگان از او دعوت می کند شبی را دربارگاه ِ او بگذراند تا صبح رخش را برای او پیدا کنند. رستم با خشنودی می پذیرد.
در بارگاه شاه سمنگان رستم با تهمینه رو به رومی شود و عاشق او می شود و او را توسط موبدی از شاه سمنگان خواستگاری می کند. فردای آن روز رستم، مهره ای را به عنوان یادگاری به تهمینه می دهد و می گوید چنانچه فرزندشان دختر بود، این مهره را به گیسوی ِ او ببندد و چنانچه پسر بود، به بازوی ِ او. پس از آن رستم روانه ایران می شود و این راز را با کسی در میان نمی گذارد.
پس از چندی که سهراب، جوانی تنومند نسبت به همسالان خود شده است، نشان پدر خود را از مادر می پرسد. مادر حقیقت را به او می گوید و مهره ی نشان پدر را بر بازوی او می بندد و به او هشدار می دهد که افراسیاب دشمن رستم از این راز نباید آگاه گردد. سهراب که آوازه پدر خود را می شنود، تصمیم می گیرد که ابتدا به ایران حمله کند و پدرش را به جای ِ کاووس شاه برتخت بنشاند و پس از آن به توران برود و افراسیاب را سرنگون سازد.
افراسیاب با حیله به عنوان کمک به سهراب لشکری را به سرداری هومان و بارمان به یاری او می فرستد و به آنان سفارش می کند که نگذارند سهراب، رستم را بشناسد. سهراب به ایران حمله ورمی شود و کاووس شاه، رستم را به یاری می طلبد. رستم و سهراب باهم رو به رو می شوند. سهراب از ظاهر او حدس می زند که شاید او رستم باشد ولی رستم نام و نسب خود را از او پنهان می کند. در نبرد ِ اوّل سهراب بر رستم چیره می شود و می خواهد که او را از پای در آورد؛ ولی رستم با نیرنگ به او می گوید که رسم آنان این است که در دومین نبرد پیروز، حریف را از پای درمی آورد.
ولی در نبرد بعدی که رستم پیروز ِ آن است به سهراب رحم نمی کند و همین که او را از پای در می آورد، مهره نشان خود را در بازوی او می بیند. سهراب اینک به نوشداروی که نزد کاوس شاه است می تواند زنده بماند؛ ولی او از روی کینه، از دادن آن خودداری می کند. پس از آن که او را راضی می کنند که نوشدارو را بدهد، سهراب دیگر دار فانی را وداع گفته است.
غمنامه رستم و سهراب اتفاق می افتد چون رستم باید یگانه باشد و قدرتمدارن تاب دونمونه مانند رستم را ندارند، چه کاووس شاه ایران که رستم به او خدمات بسیار کرده است ( هم اوست که از رساندن نوشدارو برای التیام زخم سهراب امتناع می کند) و چه شاه توران که از رستم لطمه خورده است. سهراب که از پشت رستم است، ویژگی های او را دارد، حتی اسبی که می تواند به اوسواری دهد، اسبی است که ازپشت رخش( اسب رستم) به دنیا آمده است. بنابراین تزویر و زور قدرتمداران به همراه خامی وبلند پروازی سهراب و غرور رستم که نام خودرا برای فرزند فاش نمی کند، به فاجعه دامن می زند که به پایان غم انگیز خود برسد