منظور روکرت از "جسم" توصیفهای رزمی است و از "روح" معنویات و احساسات نازک و لطیف. خاورشناس مشهور آلمانی تئودور نولدکه در رد نظر روکرت که به گمان نولدکه "در مهر به خاورزمین افراط کرده است"، مینویسد: "فردوسی از همر نه کمی کمتر، بلکه بسیار کمتر جسم دارد". سپس نولدکه برای اثبات نظر خود مثال میاورد که اشخاص شاهنامه نه تنها "خون میگریند"، بلکه رخسار آنها نیز از آن سرخ میشود و حتی جوی خون روان میگردد. نولدکه سپس میافزاید: "همچنین اینکه فردوسی به گفته ی روکرت بیشتر از همر روح دارد درست نیست" و سپس برای رد نظر روکرت سه مثال از اُدیسه میزند که به گمان او مانند آنها در شاهنامه یافت نمیشود. سه مثال او عبارتند از: 1ـ توصیف احساس عمیق میهن دوستی در این جمله از زبان اُدیسویس: "اُدیسویس آرزومند است که تنها دودی را که از تپههای زادگاهش برمیخیزد ببیند و سپس بمیرد". 2ـ توصیف مهر پهلوان به مادر هنگام روبرو شدن اُدیسویس با مادرش. 3ـ توصیف صحنه ی تأثرانگیزی که سگ پیر و وفادار اُدیسویس (پس از ده سال دوری از صاحبش) با دیدن او به سوی او میشتابد و هماندم جان میسپارد.2
پیش از آنکه ما برای یافتن نمونههای مشابهی در شاهنامه جستجو کنیم به چند نکته اشاره میکنیم. نخست اینکه شگفت است که نولدکه با همه ی آشناییاش با شعر فارسی به اهمیت صنعت مبالغه و چگونگی آن چه در شعر فارسی عموماً و چه در حماسه و شاهنامه بویژه توجه نکرده است و گذشته از این، پسند غربی را مِلاک اعتبار پسندهای ادبی در جهان گرفته است. دوم اینکه با وجود آشنایی عمیق او با شاهنامه توجه نکرده است که تفاوت اساسی شاهنامه با حماسههای دیگر در اینست که در شاهنامه اهمیت اصلی داستانها در گفتگوها و بیان درگیریهای عقیدتی است و کمتر به سر و کول یکدیگر کوفتن و با اینحال در شاهنامه توصیف نبردها هرچند کوتاه، ولی بسیار پیکرمند و جانداراند. سوم اینکه نولدکه هر سه مثال خود را از کتاب اُدیسه گرفته است.