گردشگری

نگاهی به چگونگی ساخته شدن آرامگاه فردوسی - کاخی بلند

برگرفته از خبرگزاری میراث فرهنگی

 

این روزها به مناسب بزرگداشت فردوسی دربارۀ حماسه‌های شاهنامه و زیبایی­های آن بسیار گفته و شنیده شده اما شاید کمتر کسی قصه آرامگاه او را بداند؛ بنایی که ماجراهای زیادی را از سر گذرانده و امروزه یکی از مهمترین جاذبه­های گردشگری استان خراسان رضوی است.

خبرگزاری میراث فرهنگی ـ گروه میراث فرهنگی ـ شهر تاریخی توس در 20 کیلومتری شمال شرقی مشهد واقع شده و برای زائران و مسافران مشهد مقدس، رفتن به توس معمولاً کار دشواری نیست تقریباً از همه جای مشهد شما را به آرامگاه فردوسی می­رسانند؛ البته دربست!
 
میان سال­های 405 تا 411 هجری قمری یعنی زمانی که فردوسی کار شاهنامه را به انجام رسانده بود، زندگی پُربارش نیز به پایان رسید اما به دلیل آن­که یکی از بزرگان و صاحبنامان توس کینۀ دیرینه­ای با فردوسی داشت اجازه نداد پیکر او را در گورستان عمومی شهر به خاک بسپارند. بنابراین او را به منزلش بازگرداندند و در خانه- باغ خودش دفن کردند.
 
در همان زمان نیز افراد زیادی بودند که می­دانستند اثر بزرگی چون شاهنامه تنها می­تواند از سوی انسان بزرگواری چون فردوسی خلق شود. آنها طرفداران حکیم توس و کسانی بودند که پس از وفاتش به زیارت آرامگاه او می­آمدند؛ از این رو گویا در همان سال‌ها مقبرۀ کوچکی برای او ساخته بودند که نظامی عروضی (نویسندۀ ایرانی سدۀ ششم هجری) در سال 510 هجری یعنی حدود صد سال پس از مرگ فردوسی، از آن دیدن می­کند.

اما چند قرن بعد و در زمان صفویان که مرزهای شرقی ایران به­ویژه خراسان مورد هجوم ازبکان قرار می‌گرفت آرامگاه فردوسی توسط عبید خان ازبک که بسیار بی­رحم و سفّاک بود با خاک یکسان شد. این ویرانه­ها را قاضی نورالله شوشتری (مشهور به شهید ثالث و از فقهای بزرگ عهد صفوی) دیده و توصیف کرده است.
 
سال‌ها بعد (1302 هجری) که مردی ادب دوست به نام میرزا عبدالوهاب خان شیرازی، والی خراسان شد کارشناسانی استخدام کرد تا با توجه به علائم و قرائن محل دفن فردوسی را به درستی شناسایی کنند و مقبره‌ای برای او بسازند. بنای آجری که به خواست میرزا عبدالوهاب ساخته شد مدت‌ها برپا و بود برای آنها که با اشتیاق در جستجوی آرامگاه حماسه‌سرای بزرگ ایران بودند، غنیمت به شمار می­آمد. هرچند که این بنا نیز از آسیب و فرسایش به دور نماند.
 
در سال­هایی که جنگ جهانی اول تازه به پایان رسیده بود (از 1297 شمسی به بعد) و بسیاری از تحصیل­کردگان ایران از کشورهای دیگر به وطن خود باز می­گشتند اشتیاق به ملی­گرایی و توجه به مفاخر فرهنگی در میان ایرانیان به خصوص روشنفکران و صاحب منصبان بیشتر شد. در این میان ملک الشعرای بهار که مردی ادیب و سیاسی بود پس از آنکه از مقبرۀ فردوسی در توس دیدن کرد و از آنچه که به همت میرزا عبدالوهاب ساخته شده بود تنها سکویی بی دیوار و سقف دید، در هفته­نامۀ نوبهار که چندی بود با تلاش فراوان آن را به چاپ می‌رساند، مطلبی نوشت و در آنجا بر لزوم ساخت آرامگاه برای بزرگان فرهنگ و ادب به طور کلی و برای فردوسیِ بزرگ به طور اخص تأکید کرد.
 
دو سال پس از انتشار این مطلب یعنی در سال 1301 شمسی یک انجمن فرهنگی با نام انجمن آثار ملی تشکیل شد. ریاست این انجمن را محمد علی فروغی به عهده داشت که او نیز مانند ملک الشعرای بهار بسیار ادب دوست و دارای نفوذ سیاسی بود. او از طریق این انجمن تلاش کرد تا آرامگاه فردوسی آنگونه که شایستۀ اوست بنا شود. فردوسی شاعری مردمی و اثر او حماسه­ای ملی بود بنابراین انجمن تلاش کرد آرامگاه او با کمک مردم و بدون نیاز به بودجۀ دولت ساخته شود. به همین دلیل در سال 1304 بیانیه­ای صادر و طی آن از مردم و علاقه­مندان به پاسداشت یاد و یادوارۀ فردوسی خواسته شد تا با کمک مالی به انجمن شرایط ساخت آرامگاه را فراهم کنند.

 

یک سال بعد، گروهی از کارشناسان و باستان‌شناسان را برای تعیین محل درست و دقیق آرامگاه به توس اعزام کردند. ارباب کیخسرو شاهرخ نیز که نمایندۀ زرتشتیان در مجلس آن روزگار بود برای جلب بیشتر همکاری مقامات استانی با این گروه همراه شد. گروه کارشناسان طی کاوش در باغ تختگاهی یافتند که طولش شش متر و عرضش پنج متر بود و تشخیص داده شد که مدفن حکیم توس است. پس از شناسایی این محل، معمار و باستان‌شناس مشهور فرانسوی آندره گدار به همراه هرتسفلد، ایرانشناس آلمانی و مهندس کریم طاهر زادۀ بهزاد طرح بنای آرامگاه را آماده کردند.
 
در این طرح سعی شد بنایی شبیه به آرامگاه کورش هخامنشی ارائه شود. بنایی به شکل مکعب که در قسمت بالا فرم پلکانی داشت و دیوارهای خارجی آن با نگارش بخش‌هایی از شاهنامه مزیّن شده بود. علاوه بر بنای آرامگاه، ساختمان وسیعی نیز در باغ و در بخش زیرین آرامگاه طراحی شد که دیوارهایش را با نقش تصاویری از روایت­های شاهنامه حجاری کردند.
 
ساخت و اجرای این طرح 5 سال به طول انجامید و سرانجام در سال 1313 برای بازدید عموم افتتاح شد. اما از آنجا که متاسفانه مهارت مهندسان اجرایی در حدی نبود که محاسبات درست و لازم را برای مقاومت خاک و مصالح انجام دهند این بنا آنگونه که باید، مقاومت نشان نداد و خیلی زود با جذب رطوبت شروع به نشست کرد.
 
از این رو طی سال‌های متمادی دائماً در حال تعمیر و بازسازی بود تا اینکه پس از گذشت سی سال تصمیم بر آن شد که اصلاحات به صورت اساسی انجام گیرد. در پی این تصمیم، در سال 1343 آن بنا را تخریب و این بار با نظارت مهندس توانایی چون هوشنگ سیحون ساخت بنا باز هم به همت انجمن آثار ملی آغاز و در سال 1347 به پایان رسید.
 
بنای جدید یعنی همان چیزی که امروز شاهد آن هستیم از نظر ظاهری هیچ تفاوتی با بنای پیشین ندارد فقط استحکام و تعداد بازدیدکنندگان آن بالا رفته است. چراکه حالا تبدیل به یک مجموعۀ فرهنگی با نام باغ آرامگاه فردوسی شده که علاوه بر فضای سبز و زیبایی­های طبیعی در آن مجموعه، موزه، کتابخانه و غرفه­هایی برای فروش صنایع دستی نیز برپا شده است و می‌تواند مدت‌ها علاقه­مندان به حماسه­سرای بزرگ توس و مشتاقان فرهنگ ایران را به خود مشغول سازد.
 
وقتی داستان آرامگاه فردوسی را با آن همه گزندها و آسیب­ها که به آن رسیده و شاید باز هم برسد مرور می­کنیم و می­بینیم او همچنان در میان مردم جاودانه است، این گفتارش بیشتر برایمان معنا می­یابد که:

 پی افکندم از نظم کاخی بلند           که از باد و باران نیابد گزند